لقمان قنبری
سلام جناب دکتر حسن روحانی، خسته نباشید.
نه از باب وابستگی و دلبستگی به شما بلکه از باب حق خواهی و دادخواهی قلم بر داشته و می نویسم هر آنچه را که شاید شما تا به حال نشنیدەاید و یا اینکه شنیدەاید اما آن را ناشنیده انگاشتەاید. فکر می کنم بعنوان شهروند کشور، این حق را داشته باشم که از رئیس جمهور این مملکت بپرسم جرم من معلم و استاد حق التدریس چیست که حقوق حداقلی مرا به موقع پرداخت نمی کنند. جرم من کارگر چیست که باید جهان زیستم در میادین کارگری شهر تعریف و خلاصه شود. جرم من کولبر مرز نشین چیست که برای لقمەای نان پیشانیم باید سیبل تیراندازان شود. جرم من جوان بیکار با تحصیلات عالیه چیست که باید وقت، انرژی و جوانیم را صرف اطلاعیەهای استخدامی فریبنده، مشمئز کننده و فرمالیته کنم. جرم من چیست که سهمیەدار نیستم، آیا منی که سهمیه ندارم حق کار و اشتغال ندارم. جرم من شهروند ایرانی چیست که ما را در درون چرخ دندەهای ماشین بوروکراسی انداختەاند و رها کردەاند.
جرم من روزنامەنگار و منتقد چیست که نباید قدرت را نقد کنم اگر نقد کنم مجرم هستم. جرم من پدر بازنشسته و بیمار چیست که باید در ایام پیری برای رفع مایحتاج مازلویی زندگانیم به مسافرکشی روی بیاورم. جرم من صاحب اندیشه و ایده، من استاد و فیلسوف چیست که حق ایده پردازی را برای من تنگ کردەاید. جرم من بەعنوان یک زن ایرانی چیست که باید همیشه پیرو بمانم و راهبر نشوم، جرم من اقلیت قومی و مذهبی چیست که ما را در درون آینه محدب می بینند.