محسن رسولی
انسانها بطور طبیعی به وطن، ملت، زبان، تاریخ، تمدن، ادبیات، موسیقی و دیگر داشتههای خود عشق میورزند. به آنها افتخار میکنند و خواهان حفظ و حراست از آنها هستند و در شناساندن و اعتلای آنها میکوشند. میخواهند تاریخ، فرهنگ، زبان، هنر و هویتشان به رسمیت شناخته شود. چرا بخشی از جامعه ایران به وطن، ملت، زبان فارسی و تاریخ و تمدن ایران عشق نمیورزد و به دنبال جدایی از ایران است؟ چرا هیچ جداییطلب فارسزبانی وجود ندارد؟ چرا با وجود اینکه فارسزبانها درگیر مشکلات اقتصادی در ایران هستند، نمیگویند ما به عنوان فارسزبان میخواهیم کشوری مستقل از خراسان تا قم و تهران تا هرمزگان داشته باشیم؟ چرا برخی از بلوچها، عربها، کردها و ترکها و ... میخواهند از پیکره ایران جدا شوند؟ چرا؟
ایران برای فارسزبانها کشور محبوبی است. آن را دوست دارند و بدان عشق میورزند چون در ناخودآگاه آنها این ایده رسوب کرده است که صاحبان اصلی این سرزمین هستند. ممکن است برخی مخاطبان این موضوع را انکار کنند اما این نتیجه یکصد سال تحمیل زبان فارسی و فرهنگ فارسی است، نتیجه مطرح کردن و بزرگنمایی زبان فارسی و شاعران فارسزبان است. نتیجه یکصد سال تحقیر و توهین و انکار زبان، فرهنگ، تاریخ و هویت مردم غیرفارس زبان است. نتیجه تفکرات نژادپرستانهای است که ترک را احمق و عرب را وحشی و بلوچ و کرد را ... میداند. نتیجه آموزههایی است که فارسزبانها را ساکنان و صاحبان ازلی این سرزمین میداند و دیگران را مهاجر و میهمان!
لازم نیست کسی به این موضوع اقرار کند، همین که اکثر عاشقان ایران عمدتا فارسزبان هستند نه بلوچ و عرب و کرد و ترک و ترکمن، شاهد این استدلال