بهزاد کریمی
• بنابراین، افشای ولی فقیه مشخص، آری؛ فراموش کردن خود ولایت فقیه اما، نه! تعرض به ولایت فقیه بدون تعرض به خود ولایت اگر هم مشکوک نباشد، یک تاکتیک ابتر و گمراه کننده و منحرفی است زیرا از دل آن می تواند که توجیه تداوم ولایت زیر تئوری "حکمرانی خوب" بیرون زند! و مباد چنین چیزی! چهل سال فاجعه بس است، تازه اگر جامعه ایران بتواند سر این چهل سال آن را مهر باطل زند! ...
طرح مسئله
اخیراً با به نمایش درآمدن ثبت تصویری ماجرای ولی فقیه شدن خامنهای در خرداد ماه ۱٣۶٨ و قرار گرفتن آن در زمره موضوعات روز، پرسش های چندگانه ای نیز پیش کشیده شد. نوشتههایی هم البته در این زمینه انتشار یافت که در هریک از آن ها جنبههای درنگ پذیری از اصل موضوع و حواشی آن مورد بررسی قرار گرفتند. با اینهمه اما، هنوز هم جای یک هشدار جدی در این زمینه خالی است. خلایی که از نظر این نگارنده، دربرگیرنده مهم ترین جنبه قضیه نیز هست! اینکه، تعیین کنندگی با کدامشان است: با نوع تفکر و رفتار فلان یا بهمان ولی فقیه یا که خود اصل و ساختار ولایت فقیه؟ و این، نه صرفاً پرسشی تجریدی، بلکه حائز اهمیت کاربردی و راهبردی در صحنه سیاسی امروز.
مسئله اینست که در مبارزه جاری با جمهوری اسلامی، آیا تمرکز را باید بر افشاگری پیرامون شخص خامنه ای، بر "عدم صلاحیت" او برای احراز چنین "مقام" و موقعیتی و نیز حیلهگری های آخوندی او و چند صحابه نزدیک خمینی در پیوند با مسئله جانشین تراشی گذاشت یا که با تاکید بر خود ولایت فقیه، نشان داد که شر اصلی، همانا نهاد ولایت است و اصل اعمال فقاهت بر سیاست؟ و گفت و تکرار کرد که این ولایت است که بنا بر ماهیت خود، هر مسند نشین در خود