حسن فحص
محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین ایران چند روز پیش در دیدار با جمعی از پژوهشگران در تهران گفت که «در معادلات بینالمللی یا باید در کنار میز و یا بر روی میز باشید، حالت سومی وجود ندارد. نباید اجازه دهید شرایط بدون شما پیش برود.»
این جمله به طور خلاصه رویکرد نظام ایران در تعامل با مسائل بینالمللی و منطقهای بهویژه در شرایط کنونی جنگ غزه را بهوضوح توضیح میدهد.
صرفنظر از نقش ایران در بحران کنونی غزه و بهرغم موضع کشورهای غربی مبنی بر نبود شواهدی از مداخله ایران در بحران مذکور، بحث اصلی این است که پیامدهای جنگ کنونی چه خواهد بود؟ و این که چگونه میتوان به دور از احساسات، مواضعی له یا علیه یکی از طرفین منازعه کنونی گرفت هر چند که با توجه به هزینه گزاف انسانی فلسطینیان بهویژه پس از حمله به بیمارستان المعمدانی در غزه، به سختی میتوان موضعی بیطرفانه اتخاذ کرد.
کشاندن جنگ به این نقطه، دقیقا همان چیزی است که نظام ایران به دنبال آن بود و آن را دستاوردی برای خود در جنگ کنونی بهشمار میآورد.
به یاد دارم در آوریل سال 2007 وقتی از یک مقام ارشد ایرانی درباره اهداف تهران پیرامون افزایش سطح تنش با آمریکا پرسیدم و به این مقام گفتم آیا ایران بهدنبال رویارویی مستقیم با نیروهای آمریکایی در منطقه است، در جواب گفت که ایران خواستار شکستن غرور و جبروت آمریکا بوده و همزمان هم «بهدنبال شکستن بت اسرائیل» است.
بدون شک آن چه نهاد نظامی اسرائیل در جریان عملیات هفتم اکتبر با آن روبرو شد، شکستی بزرگ و فراتر از همه پیشبینیهای پیشین رهبران اسرائیل بود به طوری که پس از گذشت 2 هفته کماکان مقامات ارشد اسرائیلی در شوک آن حادثه هستند. بهنظر میرسد پیامدهای آن عملیات به خصوص در رابطه با بازسازی اعتماد از دسترفته مردم اسرائیل نسبت به نهادهای نظامی و امنیتی در کوتاه مدت قابل جبران نیست.
عملیات مذکور چه با هماهنگی و چه بدون هماهنگی ایران انجام شده باشد، شکست امنیتی-نظامی و شکاف در اعتماد عمومی میان اسرائیلیها همان چیزی بود که تهران از عملیات «حماس» انتظارش را داشت. چرا که این عملیات به گفته محمدجواد ظریف، حضور ایران در کنار میز مذاکره درباره آینده منطقه را تضمین کرد.
عملیات حماس همچنین به نگرانی ایران از نحوه تقابل با نقش فزاینده اسرائیل در منطقه، چه از طریق توافقهای امنیتی و نظامی مانند آن چه با آذربایجان امضا شده است، چه از طریق توافقنامههای سیاسی با برخی کشورهای عربی و چه از طریق امضای احتمالی معاهدههای جدید با سعودی و شماری دیگر از کشورها، پاسخ داده است.
اما برای تضمین هر چه بیشتر صندلی ایران در کنار میز مذاکرات بعدی، لازم است در مرحله کنونی برای توقف جنگ و ایجاد آتشبس در غزه تلاش شود چرا که پذیرش آتشبس در لحظه کنونی از سوی اسرائیل، حضور ایران و حماس، به عنوان متحد تهران را در هر گونه مذاکره پیرامون «مسئله فلسطین» تضمین میکند.
ایران همچنین میتواند با رویکرد پراگماتیستی و رفتار مصلحتگرایانه که در شرایط بحرانی و تعیینکننده به آن اقدام میکند، از پیامدهای عملیات حماس بهسود خود بهرهبرداری حداکثری نماید.
از این منظر، رهبران و مقامات نظامی ایران خواهان گسترش دامنه درگیریها به خارج از غزه نیستند چرا که ممکن است به مداخله ایران منجر شود.
سخنان حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه کنونی ایران هم به خوبی خواست ایران از توقف فوری جنگ غزه را نشان میدهد. امیرعبداللهیان به صراحت گفت در صورت سقوط غزه و نابودی «حماس»، ایران نمیتواند مانع بمباران تهران با بمبهای فسفری شود.
این سخنان ما را به یاد سخنان علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در سال 2012 در ابتدای انقلاب سوریه میاندازد. خامنهای در آن مرحله هم گفت که اگر دمشق سقوط کند، قادر به دفاع از تهران نخواهیم بود.
رهبران محور موسوم به مقاومت چه در تهران و چه حسن نصرالله، رهبر حزبالله لبنان در ضاحیه جنوبی بیروت، حداکثر خویشتنداری ممکن را از خود نشان دادند چرا که میدانند منافع پیروزی در جنگ غزه در صورت پذیرش آتشبس توسط اسرائیل، بسیار بیشتر از گسترش دامنه جنگ به بیرون از غزه است.
این رهبران میدانند اگر جنگ به خارج از غزه گسترش یابد، آمریکا بهطور مستقیم وارد میدان میشود و معادله به طور کلی عوض خواهد شد.
بنا به چنین شرایطی است که خامنهای روز سهشنبه گذشته نسبت به ادامه بمباران غزه و حضور نیروهای آمریکایی در منطقه هشدار داد.
رهبر جمهوری اسلامی کوشید از طریق هشدار خود، این پیام را بفرستد که افزایش تنش و خارجشدن بحران از کنترل، بهسود تلاشهای آمریکا برای حفاظت از وجود اسرائیل نیست و ادامه وضعیت کنونی ممکن است باعث بیتابی مردم منطقه شود و کل موجودیت اسرائیل را با تهدیدی حقیقی روبرو کند.
منبع: ایندیپندنت عربی
ترجمه: العربیه فارسی
٢٢/١٠/٢٠٢٣