«سیروان خسروزاده» پژوهشگر تاریخ در گفتگو با «تفکر انتقادی»؛
افشین غلامی-«سیروان خسروزاده» دکترای تاریخ ایران و متولد سال 1361 در شهرستان مریوان می باشد. از وی تا کنون کتب و مقالاتی منتشر شده است که عمدتاً مرتبط با دوره زمانی 1285 تا 1320 شمسی می باشند. کتاب های وی اعم از ترجمه و تالیف یا گردآوری عبارتند از: راه بی سرانجام یا تاریخ آشوریان در جنگ جهانی اول 1914-1918، شکست اردوی آهنین (حمله سمکو به مهاباد و انهدام هنگ چهاردهم ژاندارمری مهر 1300ش)، قفقاز در کشاکش جنگ و انقلاب (1917-1921)، سیاست و عملکرد بریتانیا در قفقاز 1917-1921، کردستان سرخ: (تاریخ کردهای شوروی 1920-1991)، و خاطرات سرلشکر محمود امین در کردستان، آذربایجان، بلوچستان.در این گفتگو به سراغ این پژوهشگر تاریخ رفتیم و از او در خصوص اوضاع مشروطه و بویژه نقش کُردها در تحولات انقلاب مشروطه پرسیدیم خسروزاده معتقد است: تا بحث از مشروطه در کرمانشاه می شود اذهان فورا متوجه یار محمد خان کرمانشاهی می شود حال آنکه دراین شهر گروهی از آگاهان بصورتی کاملا آگاهانه به طرفداری از مشروطه پرداختند و در این راستا روزنامه هایی چون "افسانه" و "کرمانشاه" منتشر کردند که در آن از مشروطه و مشروطه خواهان حمایت میکردند. با اینهمه باید متوجه بود که در بیشتر شهرها خوانین و متنفذین محافظه کار از مخالفان اصلی مشروطه بودند و با وجود چنین مانعی مجالی برای فعالیت هایی قابل توجه از سوی مشروطه خواهان وجود نداشت یعنی آنگونه که مثلا در شیراز جنبش مشروطه بواسطه خوانین قدرتمند آن ایالت به فعالیت خاصی منجر نشد، در کرمانشاه هم بواسطه داوودخان کلهر و خوانینی از این دست، جنبش مشروطه موجودیتی صرفا نمادین داشت.
تفکر انتقادی-جایگاە انقلاب مشروطه در شکل دان به دولت_ ملت سازی نوین ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگرچه دولت ملت سازی نوین ایران با ظهور سردار سپه، و رضاشاه آتی عینیت واقعی یافت، اما واقعیت این است که مدتها قبل از انقلاب مشروطه جنبشی بنام تجدد در ایران آغاز شده بود که در یک کلام بر لزوم اصلاحات عمیق و همه جانبه در ایران و رفع عقب ماندگی های کشور تاکید می کرد. از جمله متجددین مذکور می توان به آخوندزاده، مستشارالدوله، مالکم خان،تقی زاده طالبوف و ... اشاره کرد. اتفاق مهمی که در دوره مشروطه افتاد این بود که در پی آزادی های حاصل از سقوط استبداد، فضایی بوجود آمد که در آن آرای دگراندیشان مجال بروز یافت و صداهای مخالف شنیده شد. با گسترش فرهنگ روزنامه نویسی و روزنامه خوانی آرای این روشنفکران و دگراندیشان در سطح عمومی مورد بحث و گفتگو قرار گرفت. در این روزنامه ها نظام سیاسی اجتماعی ممالک متمدن تشریح می شد و عامه ایرانیان متاثر از چنین آگاهی هایی ضمن اطلاع از حقوق فردی و اجتماعی خود، از نابسامانی ها و ناکارامدی های موجود در ایران قاجاریه بشدت رنجیده خاطر گشته و بدین طریق میان آنان نوعی احساس ناسیونالیستی ایجاد شد که ضمن مخالفت با وضعیت موجود، خواستار ایرانی قدرتمند و مترقی بود. بدین ترتیب تحولات انقلاب مشروطه و سال های پس از آن زمینه ساز ظهور دولت ملت سازی آتی گشت.
تفکر انتقادی-روشنفکران و عملگرایان دوره مشروطه برای ایجاد دولت- ملت نوین چه جایگاهی برای گروههای اتنیکی در ایران قائل بودند؟
بحث گروه های اتنیکی و مطالبات آنان بطور مشخص از سالهای بعد از جنگ جهانی اول در ایران پدیدار گشت. بنابراین در دوران انقلاب مشروطه و سال های پس از آن خبری از چنین مسائل و مباحثاتی در میان نبوده است. در آن زمان همه ایرانی قلمداد می شدند و برخلاف دوران رضاشاه که فارس و فارس زبان در کانون توجه و تمرکز قرار گرفت، در دوران مشروطه چنین وضعیتی هنوز پدیدار نگشته بود.
تفکر انتقادی-همانگونە کە میدانید انقلاب مشروطه انقلابی شهری بود .به صورت عمومی کردها در این انقلاب مشارکت جدی نداشتند .اما شهر کرمانشاه و شهرهای کوچک اطراف آن در این بین استثنا بودند دلیل تحرکات این شهر در مشارکت دوران مشروطه را چگونه ارزیابی میکنید؟
همانگونه که بدرستی اشاره کردید مشروطه جنبشی شهری بود زیرا لازمه مشروطه خواهی برخورداری نسبی از نوعی آگاهی سیاسی اجتماعی بود که مجامع روستایی و ایلیاتی و عشیره ای فاقد چنین مشخصه ای بودند. البته این نکته را هم باید خاطرنشان ساخت که جنبش مشروطه جز در چند شهر عمده ایران همچون تبریز و تهران و رشت و تا حدودی اصفهان، چندان جلوه قابل توجهی نداشت. در آن زمان واکنش ها به جنبش مشروطه در مناطق مختلف کردنشین به شیوه هایی متفاوت بود. در شمالی ترین مناطق کردستان یعنی در شمال آذربایجان غربی امروزی سمکوی جوان که بواسطه قتل برادرش توسط عمال محمد علی شاه قاعدتا می بایست با مشروطه خواهان به همکاری می پرداخت، علیه آنان وارد عمل شده بود و همگام با اقبال السلطنه ماکویی که شمار زیادی از کردهای ماکو را علیه مشروطه خواهان سازماندهی کرده بود، حملات شدیدی را علیه مشروطه خواهان پیش برد ]که البته این اقدامات وی در چارچوب جلب حمایت روس ها جهت تحقق اهداف شخصی خود بود.[ ظاهراً در همین منطقه همدلی هایی هم با مشروطه وجود داشت زیرا کسروی در اشاره به کردهای مشروطه خواه با لحنی تحقیر آمیز و شوونیست مآبانه می نویسد: کردها که بیشترشان تاراجگر و آدمکش بودند در روستاهای خود نشست هایی به پا می کردند و بدون آنکه معنای مشروطه را بدانند لاف مشروطه خواهی می زدند و در حمایت از مشروطه تلگراف هایی به تبریز و دیگر جاها می زدند! در منطقه مکریان بواسطه بافت عشایری اصولا خبری از مشروطه خواهی یا مشروطه ستیزی نبود. در کردستان اردلان نیز جز مواضعی نمادین از آیت الله مردوخ و همچنین همکاری گروهی از مجاهدین سقزی با ستارخان و اخباری از این دست، اتفاق خاصی نیفتاد و اینها را نبایست به حساب مشروطه خواهی در کردستان گذاشت چون همانگونه که عرض شد صرفاً نمادین بودند. اما در کرمانشاه از آنجا که شهری نسبتاً بزرگتر بود و از قشر بزرگتری از آگاهان و مطلعین سیاسی اجتماعی برخوردار بود و همچنین ارتباط بیشتری با مرکز و تحولات آن داشت، وضعیت به گونه ای دیگر بود. تا بحث از مشروطه در کرمانشاه می شود اذهان فورا متوجه یار محمد خان کرمانشاهی می شود حال آنکه در این شهر گروهی از آگاهان بصورتی کاملا آگاهانه به طرفداری از مشروطه پرداختند و در این راستا روزنامه هایی چون "افسانه" و "کرمانشاه" منتشر کردند که در آن از مشروطه و مشروطه خواهان حمایت میکردند. با اینهمه باید متوجه بود که در بیشتر شهرها خوانین و متنفذین محافظه کار از مخالفان اصلی مشروطه بودند و با وجود چنین مانعی مجالی برای فعالیت هایی قابل توجه از سوی مشروطه خواهان وجود نداشت یعنی آنگونه که مثلا در شیراز جنبش مشروطه بواسطه خوانین قدرتمند آن ایالت به فعالیت خاصی منجر نشد، در کرمانشاه هم بواسطه داوودخان کلهر و خوانینی از این دست، جنبش مشروطه موجودیتی صرفا نمادین داشت.
تفکر انتقادی-انقلاب مشروطه با هدف تحدید قدرت سیاسی و کاهش قدرت سلطنت وارد گود سیاست ایران معاصر شد اما هرج و مرج پس از آن دو معضل دیکتاتوری مدرن و بحران هویت ملی را شکل داد به نظر شما مسئلە کرد در ایران چه نسبتی با اقدامات مشروطه طلبان و روشنفکران این دوره دارد؟
قبل از هر چیز باید خاطرنشان ساخت که در رابطه با ماهیت انقلاب مشروطه اختلاف نظرهایی وجود دارد. آیا مشروطه واقعا یک انقلاب بود؟ ما در تاریخ انقلاباتی همچون انقلاب کبیر فرانسه (1789)، انقلاب اکتبر 1917 روسیه و انقلاب 1905 روسیه داریم. برخلاف دو نمونه نخست که به معنای واقعی کلمه انقلاب بودند، در نمونه انقلاب 1905 بنظر می رسد اتفاق خاصی نیفتاد و صرفاً روسیه از پارلمان (دوما) برخوردار شد. بنظر می رسد انقلاب مشروطه ایران بیشتر از جنس انقلاب 1905 بود تا دو نمونه دیگر زیرا در ایران نیز همچون روسیه شاه موقعیت خود را حفظ نمود و این عهدشکنی-های آتی محمدعلی شاه بود که به خلع وی منجر شد نه انقلاب مشروطه. بهرحال در یک انقلاب واقعی طبقاتی از ساختار قدرت به زیر کشیده می شوند و طبقاتی جدید به قدرت می رسند اما در انقلاب مشروطه ایران چنین اتفاقی نیفتاد تا آنجا که برخی از صاحبنظران در وصف آن بجای انقلاب مشروطه از عبارت بحران مشروطه استفاده کرده اند. بهر حال، بایستی اذعان کرد جنبش مشروطه ایران به اهداف خود دست نیافت. در تشریح این ناکامی باید گفت که استبداد صغیر، مداخلات روس و انگلیس، تلاش های محمد علیشاه برای بازگشت به سلطنت، گسترش ناامنی و فقر و سرانجام درگیر شدن متعاقب کشور در جنگ جهانی اول مجالی برای بالندگی مشروطه ایران باقی نگذاشت. در چنین شرایطی که دولت و ملت با بحران های همه جانبه درگیر بودند رهایی خود را در ظهور قهرمانی ملی می دیدند که رسالت اصلی اش پایان دادن به ناامنی و بحران های داخلی بود. بسیاری از روشنفکران این دوره رویهمرفته بر استبداد منور تاکید می کردند و بر این اساس راهکارهای زیادی برای رفع بحران های داخلی پیشنهاد می کردند. درواقع کشف حجاب، اسکان عشایر، رسمی کردن زبان فارسی و ریشه کن ساختن آداب و سنن محلی و ایلیاتی و ایجاد ارتش منظم از خواسته هایی بود که قبل و بعد از مشروطه در جریان بود و نشریات این دوره بویژه نشریه کاوه بشدت آنها را تبلیغ می کرد. رضاخان سردار سپه با سوار شدن بر چنین موجی توانست مشروعیت لازم برای خودسری و تمامیت خواهی آتی خویش را بدست آورد و حکومت را در خاندان پهلوی موروثی نماید. باتوجه به آنچه گفته شد سوال شما را در دو مقطع می توان بررسی کرد: 1- مساله کرد در پایان جنگ جهانی اول 2- در تحولات پس از شهریور 1320
مساله کرد در ایران در واقع ابتدا در خاتمه جنگ جهانی اول و توسط سمکو مطرح شد. مجموعه عواملی در این امر دخیل بودند. بدون شک مشروطه ایران و عثمانی یکی از این عوامل بود. مشروطه خواهان بر تشکیل نیروی مدرن، احداث مدرسه، توسعه مطبوعات، اخذ مظاهر مدنیت، وطنپرستی و... تاکید می-کردند و بطور غیرقابل انکاری مشاهده می شود که سمکو نیز ضرورت این مسائل را درک کرده بود و بنابراین به هیچ وجه نمی توان مواضع او را بی ربط به مشروطه خواهان و دگراندیشان ایران و عثمانی دانست. اما عوامل دیگری همچون اصول چهارده گانه ویلسون، قرارداد سور، اقدامات خیابانی در تبریز و تاکید او بر اداره آذربایجان توسط کارگزاران بومی، فعالیت های شیخ محمود در کردستان عراق، فعالیت های ملی گرایان کُرد عثمانی، و حتی تلاش آشوریان برای برقراری حکومتی آشوری در ارومیه در خلال جنگ جهانی اول همه و همه بر سمکو در مطرح کردن مساله کرد تاثیر گذاشته بودند.
فراز دوم مطرح شدن مساله کرد را بایستی در تحولات پس از شهریور 1320 در مهاباد دنبال کرد. اقدام دولت شبه مدرن رضاشاه در تعریف هویت ملی جدیدی برای ایرانیان که با واقعیت های فرهنگی اقوام ایرانی مغایر بود باعث شد ایرانیت و هویت ایرانی به چارچوبی تنگ نظرانه محدود شود و هرگونه واکنش اعتراضی نسبت به این موضوع ضدیت و جدایی طلبی قلمداد گردد. روشنفکران و مطبوعات این دوره سرکوب-های دولت در لرستان، ترکمن صحرا، آذربایجان و کردستان و بلوچستان و فارس را توجیه می کردند و گامی ضروری در راستای احیای عظمت ایران قلمداد می نمودند. تاسیس کومله ژ ک در سال های بعد از سقوط رضاشاه تا حدی بسیار زیاد واکنشی دفاعی و البته طبیعی از جانب کردها نسبت به سیاست های نادرست وی بود. بنابراین روشنفکران مشروطه در عملکرد رضاشاه نسبت به اقوام ایرانی بویژه کردها سهیم بودند و سیاست های رضاشاه نسبت به کردها درواقع محصول آرا و اندیشه های این روشنفکران بود.
11/1/2022