امید طاهری
سیارەی آبی ملتهب است و جایجایش در همجوشی تلاطمی ناپایدار میگدازد. از تغییرات اقلیمی، گرمایش زمین، زدوخوردهای ایدئولوژیک، بحرانهای اکولوژیک و بیولوژیک، گسترش روزافزون اپیدمی و پاندومی، مسابقه برای فتح فرا زمین، رقابت تسلیحاتی، جنگهای نرم و سرد و گرم جهانی-منطقەای، کمبود منابع انرژی، افزایش جمعیت و گسترش فقر، تضاد فزایندە در دسترسی به منابع طبیعی، نابرابری در دستیابی به معادن قدرت و ثروت، تروریسم، تقابل سنت با مدرنیته، رویارویی نوگرایی و بنیادگرایی، پیشرفت غیرقابلهضم تکنولوژی، دگردیسی جهانیشدن به سمت هویت خواهی، رشد جنبشهای اجتماعی و ناهمخوان با سیستمهای مستقر سیاسی در سایەی مبارزەای مداوم و پایانناپذیر برای فرمانروایی جهان همگی بخشی از این هم جوشی هستهای در سدهی پیش رو است. در این میان، گوشها فرکانس را فراسوی واقعیت پردازش کرد و چشمها بهسوی انتخابات آمریکا خیره شد. گویی همانگونه دوران ترامپ جهان را غافلگیر کرد، دوران پسا او نیز بە همان اندازه غافلگیرکننده خواهد بود. فارغ از نتیجه، جهان آبستن حوادث بزرگی است که درد زایمانش پیشنویس تاریخ آینده را بازخواهد نوشت.
توازن پایدار، نظم نوین جهانی!
در قاب کنونی، هیچ نظم پایداری در جهان موجودیت ندارد و در صورت وجود نیز تنها فاصلهای تا سر برآوردن یک بینظمی دیگر است. برقراری نظم دلخواه و یا انسانی در تقابل با نظم کیهانی که مدام در حال تغییر، بازسازی، نوسازی و بازنویسی است، معلول و متغیری بسیار ناچیز است. معیار سنجش و درک زمان و مکان برای ما، در برآورد با سرعت و وسعت تحول در گیتی قابل قیاس نیست. کشمکشها، دغدغهها، تمایلات، زندگی، حال و چشمانداز ما در برابر آنچه میگذرد -بهعنوان جزئی از کل- به آنی از یکروند طولانی مینمایاند.
بنا بر نگرش “یووال نوح حراری”، اگر سیر تکاملی انسان خردمند و هوشمند را مرهون انقلابهای شناختی، کشاورزی، اجتماعی و صنعتی-تکنولوژیک بدانیم و با جنگهای صلیبی و رنسانس، جنگهای داخلی و استقلال امریکا، انقلاب سیاسی فرانسه، انقلاب ایدئولوژیک روسیه، جنگهای خونین اول و دوم جهانی، عصر انفجار اطلاعات-ارتباطات و پیدایش دنیایی مجازی در موازات دنیای واقعی گره بزنیم، جهان نوین تاکنون نظمی پایدار به خود ندیده است.
تاریخ هزارههای نزدیک نه در تکاپوی رسیدن به نظم بلکه در تنگنای تحمیل فرا نظمی سلیقهای و بر پایەی منافع فاتحان استوار بوده است. در سدههای پیشین و قبل از درهمتنیدگی امروزەی جهان، امپراتوریها یکایک زاده و نابود شدند و در قلمروی خود اقتدار و اثراتی برجای گذاشتند. این پدیده با خودآگاهی جمعی و تولد دولت-ملتهای مدرن از هم گسیخت و دولتها به جنگ منافع و مصالح روی آوردند. پس از جنگ جهانی اول آخرین نمودهای امپراتوری نیز ازهمپاشیده و خونبارترین جنگ تاریخ، زایش گر مناسبات، مفاهیم و اصطلاحاتی نوین بود.
نظم جهانی و کانسپت توازن پایدار در مناسبات جدید و در پوشش جهان دوقطبی و جنگ سرد پدیدار و پس از آن به دنبال فروپاشی شوروی و گذار بهسوی فرادستی امریکا در دهه پیشین برجستەتر شد. دستیازی به رهبری جهان و تداوم آن نیازمند ابزار، سازوکار و ایفای نقشی چندلایه و چندبعدی است که جدا از برتری قابلقبول و پیشتازی غیرقابلرقابت در عرصههای سیاسی، اقتصادی، نظامی و دیپلماتیک –بهگونهای که گرانش آن کشورهای دیگر را جذب، وابسته یا دفع کند- در گروی فرهنگ غالب، نظام اجتماعی تأثیرگذار، لایفاستایل جذاب و ابزارهای ترویج آن است که پذیرش هژمونی را برای سایرین به امری خودخواسته تبدیل نماید. همچنین وسعت دایرەی متحدان جهانی-منطقەای و توانایی ایجاد یا همسویی با اتحادیهها و مجامعی که حول منافع، تهدیدات یا ارزشهای مشترک گرد همآیند حائز اهمیت است؛ البته اهمیت این فاکتورها بدون در نظر گرفتن عنصر مهم و تأثیرگذار تغییرات اجتماعی عقیم خواهد ماند.
*”نیکولاس اسپایکمن” ژئو استراتژیست امریکایی میگوید: “همه مشکلات را نمیتوان با یک راهحل پشت سر گذاشت، حفظ نظم در یک حکومت نیازمند تصمیمگیری روزانه در شرایط متغیر است به گونەای که هم نظم را تغییر داد و هم آن را نگه داشت. نظم جهانی چنین ماهیتی دارد”. Nicholas J. Spykman, America’s Strategy in World Politics : The US and the Balance of) Power 1942
انتخابات امریکا و نظم جهانی!
اگرچه نظام بهداشتی-آموزشی و چگونگی مهار و مقابله با کرونا از جمله عوامل تأثیرگذار داخلی در انتخابات آمریکا بود اما نقش رهبری جهانی و چگونگی هدایت سیاست خارجی، نقطه اختلاف محوری و تفاوت در دیدگاه دو نامزد بود. به عقیده بایدن و حامیان او نظام سیاسی جهان که آمریکا معمارش بوده در حال ترک برداشتن است و ترامپ در ترمیم آن ناموفق بوده است. تیم بایدن بر این باورند که در صورت عدم ایفای نقش لازم: یا جایگاه امریکا را دیگرانی میگیرند که منافع و ارزشهای آمریکا را نمایندگی نمیکنند یا در خلأ قدرت، هرجومرج فراگیر میشود. *بە نقل از نیویورکتایمز، “آنتونی جی بلینکن” مشاور دیرینەی امنیت ملی بایدن گفتە است: “چه بخواهیم و چه نخواهیم، دنیا به سادگی خود را سازمان نمیدهد.”(New York times/ The End of ‘America First’: How Biden Says He Will Re-engage With the World))
با رشد و نموی اقتصاد چین، بازگشت روسیه به صحن جهانی، پیدایش بازیگرانی جدید چون اتحادیه اروپا و قدرتهای نوظهور و درحالتوسعه در گوشاگوش جهان، دوران افول فرادستی امریکا و گسترش تمایلات ناسازگار با ساختار کنونی جهان اوج گرفته و چنین خلائی نیاز به بازتعریف و بازنگری در جایگاه امریکا را ضرورت بخشیدە است و سیاستورزان لیبرال و اندیشکده ها را به بازتولید نقشه راهی متناسب سوق داد. بر همین اساس ترامپ با شعار “بازگرداندن عظمت بە امریکا” روی کار آمد و بایدن با شعار “نخست امریکا/ جهان باید از نو رهبری شود” مسیر خود را هموار ساخت.
با حفظ قاعدەی کنونی، یا در افق ٢٠۵٠ چین رهبری جهان را بنا بر دارا بودن تمامی شاخصههای فرادستی و البته کارنامهای موجە در کنترل کرونا و ارائهی الگوی مدیریتی متقابل با غرب در دست میگیرد و امریکا آن را میپذیرد *یا راه بر تحلیلهای “رابرت گیلپن” و “چارلز دوران” گشوده میشود که بە: “چرخشی بودن قدرت باور دارند و گذار قدرت از یکی به دیگری را بدون یک جنگ عمومی دشوار میدانند””(جایگاه ایالاتمتحده در نظم جهانی پیش رو- Olivier Zajec).
دوگانه ترامپ-بایدن در دوپارگی آمریکا
کارنامهی ترامپ از دیدگاه یک آمریکایی، واحدهای شروع جنگ تجاری با چین، تلاش جهت نزدیکی با روسیه در راستای ایجاد شکاف با چین، احیای صنایع سنگین امریکا، رشد اقتصادی و کاهش چشمگیر میزان بیکاری، عادیسازی روابط بین اعراب و اسرائیل، از بین بردن بغدادی و قاسم سلیمانی و مذاکره با طالبان را پاس کردە است اما در مورد دور شدن از متحدان استراتژیک، تضعیف ناتو، خروج از پیمانها و معاهدات بینالمللی، خارج کردن نیروها از خاورمیانه، پشت کردن به همپیمانان پیشین نظیر کوردها در سوریه و عراق، به انزوا کشیدن امریکا در معادلات بینالمللی و نادیده انگاری دیپلماسی جمعی، در کنار زیر پا گذاشتن المانهای دموکراسی، ترویج نژادپرستی، تبعیض جنسیتی، پوپولیسم و ناتوانی در کنترل کرونا مردود بودە است.
در مقابل پیامدهای ریاستجمهوری بایدن را میتوان چنین پیشبینی کرد: اجرای دوباره قوانین خدمات اجتماعی اوباما، بازگشت به معاهدات بینالمللی، بازیابی نقش کانونی در ایجاد اجماع جهانی، ترمیم و بهبود روابط با متحدان استراتژیک از جمله اروپا، تغییر رویکرد در قبال چین و روسیه، همگرایی اتحادیه عرب، تقویت نیروهای نظامی امریکا در خاورمیانه، تقابل با ترکیه، فریز کردن معامله قرن و آغاز دور جدیدی از گفتگوها، تداوم روند عادیسازی روابط اسرائیل و اعراب، کاهش تنش با ایران و یافتن شرکا و همپیمانان جدید برای امریکا.
*ریچارد هاس رئیس اندیشکده ی تأثیرگذار “شورای روابط خارجی” و از حامیان بایدن در مصاحبهای میگوید: “کشورها خواهان یافتن شریک هستند. بدیهی است که شریکها باید ارزشهایی یکسان داشته باشند. ما باید بیشازپیش به شکل دادن ائتلاف کنشگران داوطلبی که قادر و توانا به رودررویی با چالشهای خاص هستند بیندیشیم (Richard Haass about businesses as “global entities” .octobre 2020.
این توصیه بدون شک به ستون استراتژی جدید امریکا خواهد انجامید اما بزرگترین چالش رئیسجمهور آیندەی امریکا، ایجاد توازن و جلب رضایت جامعەای بهشدت دوقطبی و دوپاره با ارزشهایی متفاوت است که در کمترین میزان خود یکدوم از جمعیت رأیدهندگان این کشور را شامل میشود.
خاورمیانه، غربال شرکای قدیمی، قراردادهای جدید!
برخلاف نظریاتی که از اندیشکده ها استخراج میشود، عدم حضور امریکا در خاورمیانه و تمرکزش بر آسیای شرقی، اشتباهی راهبردی و به معنای خالی کردن حیات خلوت روسیه و پهن کردن فرش قرمز پیش پای چین است. خاورمیانه با دولتهایی بیثبات و چندپاره و درگیر با جنگ داخلی و تروریسم، پاشنه آشیل و همزمان با منابع سرشار طبیعی-انسانی-انرژیک و موقعیت خاص ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک، آس سرنوشتساز برای رهبر آیندەی جهان است. ایستاده بر همین ضرورت است که دموکراتها در ۱۷ سال گذشته با هرگونه تغییر اساسی راهبردی در افغانستان مخالفت کردهاند.
در این منطقه چهار قدرت اسرائیل، ترکیه، عربستان و ایران ایفای نقش میکنند. اسرائیل روابطی متعادل با هردو سوی دنیا دارد و عربستان در راستای اصلاحاتی همهپسند گام برمیدارد اما ایران و ترکیه اکنون ماهیتاً تفاوت چندانی باهم ندارند، دولت ترکیه باسیاستهای توسعهطلبانه در منطقه و تلاش جهت قبضەی قدرت داخلی، راه ایران را در پیشگرفته است و با حضور یا دخالت در کشورهای سوریه، عراق، آذربایجان و لیبی و ایجاد تنش با یونان و ایتالیا در کنار گرایش به روسیه، به همپیمانی غیرقابل اتکا برای غرب تبدیل شده است.
چین سند چشمانداز با ایران امضا میکند و روسیه تمام توان خود را برای جذب ترکیه به کار میبندد. اگر اوباما دست ایران و هلال شیعی را برای مقابلە و ایجاد توازن با سنی ها باز گذاشت، در دوران ترامپ بالانس نسبی به حکومتهای درگیر بازگشت و دولت آیندەی امریکا، در این زمینه ابتکار عمل را در دست دارد. فتح خاورمیانه نیازمند مهار دو کشور ایران و ترکیه خواهد بود.
ایران در فراسوی انتخابات ٢٠٢٠:
هنوز نتایج انتخابات امریکا قطعی نشده است که تیتر روزنامهها از بازگشت امید و غرور بە ایران مینویسند، گویی فراموش شدە در زمان ترامپ پهپاد آمریکایی و هواپیمای اوکراینی را زدند، عین اسد را موشکباران کردند، آرامکوی عربستان را درنوردیدند و خیزشهای ۹۶ و ۹۸ مردم را در سایەی سکوت سرکوب کردند. “بایدن” سیاستمداری رئالیست است و در حوزه ی سیاست خارجە تبحر دارد. اگر ترامپ مسائل را نخست از دریچه منافع اقتصادی میدید، بایدن به دنبال کسب حداکثر دستاورد از ایران درهمشکسته است و در راستای این امر، بازی پیچیدهای را به موازات هم پیش خواهد برد.
*دموکراتها بیشترین و شدیدترین تحریمها را علیه ایران اعمال کردهاند، نخستین بار توسط جیمی کارتر، بعدها کلینتون (تحریمهای ثانویه و تغییر ماهیت از حالت نظامی به اقتصادی) و در دوران اوباما برای اولین بار با قطع تراکنشهای مالی-ارزی، تحریم صنایع نفت و گاز و پتروشیمی، تحریم کشتیرانی و بانک مرکزی، ممنوعیت صدور ویزا برای سفر کنندگان به ایران، این کشور را به زانو درآورد. از مجموع ۳۹ قانون و دستور اجرایی، ۲۳ تحریم یعنی ۵۹% کل تحریمها توسط دموکراتها اعمالشده است (خبرگزاری مهر)
از سوی دیگر بیشترین جنگهای امریکا را دموکراتها آغازەگر بوده اند، هر دو جنگ جهانی اول و دوم، استفاده از بمب اتم، جنگ ویتنام و کره، دخالت نظامی در جنگهای سوریه و یمن و پاکستان و لیبی و ایجاد ائتلاف برای برخورد با داعش در عراق، در زمامداری دموکراتها صورت گرفت.
جام شکسته ی برجام در دستان دموکراتها:
ایران با اقتصادی فروپاشیده، متحدانی ضعیفتر از پیش، سپاه قدسی تحقیر و تضعیفشده، جامعهای معترض و برخاسته، در کنار نظامی از داخل چندپاره، در گوشەی رینگ گیر افتاده و هیچ سیاستمدار خردورزی چنین فرصتی را برای ناک اوت حریف از دست نخواهد داد.اوباما همزمان با فرستادن پیام مذاکرە و سازش، شروع به اعمال فشار و تحریم کرد و بایدن هم در صورت رئیسجمهور شدن این رویه را در پیش میگیرد. در مسائل موشکی، تروریسم و دخالت منطقەای ایران نیز با ترامپ همسو است. به گفتەی مشاوران بایدن، بازگشت بە برجام و برداشتن تحریمها نیازمند بازگشت ایران بە تعهدات پیشین و البتە رأی مثبت سنا است که در اختیار جمهوریخواهان قرار دارد. چنین پروسهای گام بە گام و مستلزم مذاکرات فشرده و زمانبر با کشورهای ۵+۱ و متحدان منطقهای امریکا و نهایتاً در دستآخر ایران است. از سوی دیگر توافق احتمالی این بار، نه مابین دولتها بلکه میان نظامهای حاکم خواهد بود و تحقق چنین امری در زمان باقیماندهی ۵ ماهە برای روحانی ناممکن است و با در نظر گرفتن ناامیدی مردم ایران از اصلاح رژیم -در نتیجە عدم مشارکت بالا در انتخابات آتی- از اکنون زمزمههایی مبنی بر آمدن رئیسجمهوری سپاهی یا تندرو از درون سیستم به گوش میرسد کە مسیر رسیدن بە توافق را سختتر میکند.
دموکراتها به مسائل حقوق بشری و ارزشهای دموکراتیک حساسیت بیشتری دارند. در دورنمای ایران سیاست انتظار از سوی مردم و اپوزیسیون به پایان میرسد و مردم سرنوشت خود را در دستان خود میبینند. جنبشهای اجتماعی روال طبیعی و ناگزیر خود را طی میکنند و دور جدیدی از اعتراضات، عمیقتر و گستردهتر از پیش بەراه خواهد افتاد. دکترین سیاست کلان و خارجە امریکا تغییر نخواهد کرد و انگیزەی رقبا و دشمنان منطقهای برای تغییر رژیم ایران افزایش مییابد. احتمال تنش نظامی با اسرائیل و اعراب بالا میرود و تنها یک جرقه در داخل یا خارج، جمهوری اسلامی را پیش از تولد ۵۰ سالگی ناکام خواهد گذاشت. دستآخر با هفتەای یک تحریم تازه در کنار برکناری وزیر دفاع و استعفای معاون پنتاگون -در روزهایی سرنوشتساز- آیندەی ایران را بایستی بیشازپیش مبهم دانست. اصطلاحی جالب در حوزه سیاست وجود دارد: “اگر چیدمان میز را دوست ندارید، آن را برهم بزنید!”
١٩/١١/٢٠٢٠