سعید کرامت
• از جانب برخی از متفکرین چپ، رفراندوم که در حقیقت پروژه بارزانی برای کسب اعتبار و تداوم کرسی اش بود، با عبارات رمانتیکی مانند "رفراندوم یعنی بازگشت به اراده مردم" تزێین و به جامعه فروخته شد. اکنون بایستی برای همه مبرهن شده باشد که ابراز اراده تحت مدیریت نیروهای ارتجاِعی به یک صنار نمی ارزد. ...
به دنبال دست بدست شدن کرکوک میان دولت مرکزی عراق و حکومت محلی کردستان، بسیاری ازمفسرین، بخصوص کمپ فعالین سیاسی کرد، روایت رسانه های گروهی پارت دمکرات کردستان به رهبری بارزانی را پذیرفتند و معتقد هستند که "خیانت شد"، "سازش شد"، "کرکوک فروخته شد"، "معامله شد"، "ایران و ترکیه بودند"، و غیرو . مسعود بارزانی هم در پیامش در این باره ادعا نمود که عده ای در یک جریان سیاسی معین زمینه این ناکامی را فراهم کردند. در میان این ادعاها بر کسی پوشیده نیست که ایران و ترکیه در ترغیب دولت عراق نقش داشته اند اما سایر ادعاها برای پنهان کردن حقیقت مسئله است.
دلیل شکست
علت اصلی این شکست ریشه درسیاستهای ناپخته، ارزیابی نادرست و خود بزرگ بینی کاذب آن دسته از سیاستمداران فرسوده ای دارد که با ذهنیت و قالب فکری عشایری به واقعیتهای سیاسی-اجتماعی جامعه و توان نظامی خودشان می نگرند. بارزانی و تیم همفکرش، یعنی "کمیسیون عالی رفراندوم"، (که بیشتر به کلوب سران عشایر شبیه است تا یک نهاد سیاسی) تصورشان این بود که پس از همه پرسی ارتش عراق وارد عمل نمیشود. اما ممکن است زد وخوردهایی محدودی میان حشد شعبی و نیروهای پیشمرگ و مردم پیش بیاید. این جمع فکر میکردند که نیروی پیشمرگ میتواند از عهده چنین تحرکاتی برآید؛ با جنگ و گریز وضعیت را کمی کش دهند و سر انجام با دخالت کشورهای اروپایی و آمریکا دور دیگری از مذاکرات بادولت مرکزی از سرگرفته میشود. تصور بر این بود که چرخه مذاکره- جنگ - مذاکره با دولت مرکزی توجه مردم را مشکلات داخلی به سوی کشمکشهای میان دولت مرکزی و هریم کردستان منحرف و آنها هم میتوانند چند سالی دیگر به حکمروایی خودشان با کیفت کنونی ادامه دهند. اما سیر رویدادها به سمتی نرفت که آنها در انتظارش نشسته بودند. کارگردانان سیاسی کردستان در نشستیکه یک روز قبل از سقوط کرکوک در شهر دوکان داشتند، نتوانستند به توافق جامعی در برخورد به دولت مرکزی برسند. این عدم تفاهم از نظر سیاسی به نوعی در میان صفوف فرماندهان پیشمرگه انعکاس داشت. از سویی دیگر، نیروی پیشمرگه نه از لحاظ ساز وبرگ، نه آموزش نظامی و نه ساختار و سلسله مراتب فرماندهی در موقعیتی نبود که درمقابل ارتش آموزش دیده و مجهزبه تجهیزات آمریکایی عراق بیش از چند ساعت مقاومت کند. این حقیقت را بارها فرماندهان محلی نظامی پیشمرگه در منطقه تکرارکرده اند. این طیف فرماندهان مدعی هستند که مقامات نظامی آمریکا بارها این موضوع را در جلسات مشترکشان به آنها یاد آوری کرده اند . به عبارت کوتاه تر، سقوط کرکوک و سایرمناطق مختلط کردستان، نتیجه سازش و خیانت و این اتهامات عامیانه نبود بلکه بازتاب یک محاسبه سیاسی غیر واقعی و خوشبینانه ای از جانب "تینکتانک" عشایری بارزانی و سیاستمدارن فرسوده سیاسی دراربیل بوده است.
چه کسی شکست خورد؟
متاسفانه موج احساسی و عاطفی کمپین برای رفراندوم آنقدر قوی بود که قوه تعمق بسیاری، حتی برخی ازفعالین کمونیست و چپ، را هم خنثی و آنها را مبدل به مبلغ این پروژه سطحی نگرانه کلوپ
عشایری بارزانی نمود. از جانب برخی از متفکرین چپ، رفراندوم که در حقیقت پروژه بارزانی برای کسب اعتبار و تداوم کرسی اش بود، با عبارات رمانتیکی مانند "رفراندوم یعنی بازگشت به اراده مردم" تزێین و به جامعه فروخته شد. اکنون بایستی برای همه مبرهن شده باشد که ابراز اراده تحت مدیریت نیروهای ارتجاِعی صناری نمی ارزد.
به هر حال، درست است که این تحولات احساسات و عواطف بسیاری از مردم کردستان را جریحه دار کرد اما شکست مردم نبود؛ بر عکس یک شکست تاریخی دیگر برای جنبش عشایری کردی و شخص مسعود بارزانی به بار آورد. او بود پیش از اینکه چهار دیواری و ستونهای دولت را بنیاد نهد، قصد داشت سقف را آن بسازد و آن سقف آنقدر بی اساس بود قبل از شروع برسر مردم فروریخت.
خارج از لطمات جانی، مادی و معنوی تاکنونی این کشمکش، معتقد هستم که ساکنین کرکوک کمترین خسارات دراین تحولات دیده اند. تداوم جنگ میتوانست سر نوشت کرکوک را مثل سرنوشت موصل رقم بزند. اگر ادامه تحولات به این سمت میرفت، کردها نه تنها تمام امتیازات اقتصادی و سیاسی را از دست می دادند، بلکه ترکیب ساکنان آن شهر برای همیشه به ضرر کرد تغییر میکرد. در نتیجه، اگر عدم مقاومت فرماندهان محلی را "خیانت" بنامیم، آن خیانت به مردم خدمت بزرگی کرد؛ جان، مال و زندگی صد ها هزار شهروند کرکوکی را از یک جنگ قومی -مذهبی نجات داده است.
سیر احتمالی تحولات آینده
این تحولات پیامدهای پیچیده ای ممکن است در پی داشته باشد. از یک سو، سلطه بیشتر دولت مرکزی تبعیضهای فرهنگی و سیاسی را گسترش خواهد داد. آزادیهای مدنی و فرهنگی در مقابل ارزشهای مذهبی و رقابت شیعی وسنی به حاشیه خواهند رفت. زمینه برخورد مسلحانه بین دو حزب مسلح حاکم، یعنی اتحادیه میهنی و پارت دمکرات را فراهم خواهد ساخت. از سوی دیگر، اگر جنگ داخلی دامنه دار نشود، ممکن است که راه را برای تقویت جنبش تغییر (گوران) باز کند. اگر مسیر تحولات در جهت تقویت جنبش تغییر سیر کند احتمال دارد در زمینه شفافیت مالی و پرداخت حقوق کارمندان کردستان و خدمات اجتماعی بهبودی پیش بیاید. باید صبر کرد و دید.
24/10/2017