در خرداد ۱۳۹۲ عباس کیارستمی، فیلمساز ایرانی، در توصیف فضای فرهنگ و هنر ایران گفت شرایط فرهنگی ایران هیچگاه به این سیاهی نبوده است. شرایطی که آقای کیارستمی از آن سخن میگفت نتیجه سیاستهایی بود که دولت محمود احمدینژاد طی ۸ سال در بخش فرهنگ و هنر دنبال کرد.خانه سینمای ایران به عنوان مهمترین نهاد سینماگران مستقل تعطیل شد و روند سختگیرانه و سلیقهای ممیزی کتاب به جایی رسید که بسیاری از ناشران عملا از ادامه کار بازمانده بودند و نویسندگان تقریبا امید خود را به ادامه فعالیت از دست داده بودند. و اگر نمیخواستند کتاب خود را به ناشری در خارج از ایران بسپارند یا در فضای مجازی منتشر کنند باید از خیر انتشار آن میگذشتند.
کار مداخله دولت در فضای هنری و بر سر کار گماردن مدیران ناآشنا با فرهنگ و هنر به جایی رسیده بود که حتی گاهی برگزاری نمایشگاههای آثار هنری بصری و تجسمی در گالریها نیز با ممنوعیت روبرو میشد. در زمینه هنرهای نمایشی برای نخستین بار جشنوارههای دولتی مانند جشنواره تئاتر فجر نیز در تهران و شهرستانها با ممنوعیتهای تازه روبرو شد و کار به تحریم جشنواره تاتر از سوی هنرمندان رسید.
یکی از پیامدهای فرعی این دوران توقف فعالیتهای آماری در بخش فرهنگ بود. به نحوی که روال انتشار گزارش سالانه بخش فرهنگ متوقف شد. فقدان چنین گزارشی که آخرین نمونه آن مربوط به سال ۱۳۸۴ است امکان بررسی دقیق تحولات بخش فرهنگ و هنر را غیر ممکن میسازد. به این علت بیشتر ارزیابیها متکی بر آمارهای پراکندهای ست که بهطور مستقل گردآوری و ارزیابی نشده است. از این رو ارزیابی زیر از تحولات بخش فرهنگ و هنر تحت نظارت دولت، بیشتر مبتنی بر ارزیابیهای کلی بر اساس تحلیل آمارهای پراکنده و استنباطهای کیفی و در نتیجه غیردقیق است اما شاید تا حدی بتواند ارزیابی کلی از کارنامه دو ساله بخش فرهنگ و هنر در دولت حسن روحانی بهدست دهد:
۱ - سیاستها و مدیریت بخش فرهنگ: اهداف و سیاستهای اعلام شده برای بخش فرهنگ و هنر در بیان حسن روحانی نسبت به سیاست جاری در دوره ۸ ساله دولت محمود احمدینژاد با تغییراتی اساسی همراه بود.
شعار اصلی آقای روحانی سپردن فرهنگ به اهل فرهنگ بود. این شعار و سه سیاست اعلام شده دیگر: برطرف کردن فضای امنیتی، تاکید بر حقوق اهل فرهنگ در چارچوب حقوق مدنی و حق آزادی بیان شده در قانون اساسی، و تاکید بر پیوند تعاملی فرهنگ با تحولات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی میانهرویی که باید در کشور دنبال شود، را میتوان اصول اصلی سیاست فرهنگی دولت آقای روحانی دانست.
در دو سال گذشته، اجرای این سیاستها تا حد زیادی تحت تاثیر روند مذاکرات اتمی قرار داشته است اما در مجموع میتوان گفت به جز در حوزه مطبوعات ( که بعدا به آن خواهم پرداخت) در بقیه بخشها توجه کلی به این سیاستها وجود داشته است. انتخاب علی جنتی به عنوان وزیر ارشاد را میتوان یکی از مهمترین اقدامهای آقای روحانی در تلاش برای پایبندی به سیاستهای اعلام شده دانست. موقعیت وزیر فرهنگ همواره یکی از تعیینکنندهترین عوامل فضای بخش فرهنگ و هنر در کشور بوده است. سه گروه از وزرا را میتوان مرور کرد: محمد خاتمی، عطاالله مهاجرانی و احمد مسجد جامعی در شمار وزرای اطلاحطلبی بودند که هر یک به شیوه خود در پی ایجاد فضایی بازتر و پر رونقتر در حوزه فرهنگ بودند. مصطفی میرسلیم و علی لاریجانی در شمار وزرای اصولگرا اما معتدلی بودند که سعی کردند سیاستهای وزاری اصلاحطلب را تعدیل کنند؛ البته باز هم هر یک به شیوه خود. آقای میرسلیم بیشتر پایبند بوروکراسی اداری بود و کمتر از نگاههای توسعهای استقبال میکرد اما آقای لاریجانی نگاه توسعهگرایانهتری داشت. هر دو گروه با وجود تفاوت در اولویتها، ساختار اصلی بخش فرهنگ و هنر را در دوران مدیریت خود حفظ کردند. اما دور دوره محمد حسین صفار هرندی و محمد حسینی بخش فرهنگ و هنر دچار تغییرات رادیکال شد. با جابجایی گسترده نیروی انسانی بدنه ادارات بخش فرهنگ و هنر انباشته از نیروهایی شد که عملا با فعالیتهای بخش نا آشنا بودند یا با سیاستهای عمومی آن مخالف بودند. در سیاست تازه عملا بخش فرهنگ در دولت تحت تسلط بخشهای دیگری قرار گرفت که در جمهوری اسلامی زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی یا سپاه پاسداران یا تشکلهای سیاسی و مذهبی خارج از دولت بودند و بیشتر وظیفه تبلیغات سیاسی و عقیدتی حکومت را بر عهده داشتند. یکی از مهمترین ویژگیهای این دوره توقف سیاست توسعه زیرساختهای بخش فرهنگ از نظر سختافزاری و نرمافزاری بود.
علی جنتی، به عنوان وزیر ارشاد با تکیه بر موقعیت خانوادگی و پیشینه سیاسی مورد اعتمادی که در نظام حکومتی ایران دارد، در دو سال گذشته توانسته است به عنوان میانجی گفتوگو میان جناحهای مختلف قدرت برای رسیدن به مصالحه در مورد اختلافنظرها در بخش فرهنگی عمل کند. او در همه موارد موفق نبوده است اما همین توانایی او توانسته است در اوج یکی از پرتنشترین و در عین حال بستهترین دوران سیاسی، ثباتبخش فرهنگ و تداوم سیاستهای مورد نظر دولت را به میزان زیادی حفظ کند. یک ویژگی دیگر آقای جنتی به او در اجرای سیاست مورد نظر آقای روحانی کمک کرده است: وزیر ارشاد دولت روحانی برخلاف وزاری پیشین ( به استثنای آقای میرسلیم) خود را طراح و معمار بخش فرهنگ نمیداند و تا حد زیادی به استقلال عمل مدیران و کارشناسان و اهل فرهنگ کمک کرده است. این رویه مدیریتی به میزان زیادی به افزایش استقلال بخش فرهنگ از دولت تا حدی که در ساختار جمهوری اسلامی ممکن است منجر شده است.
۲ - الگوی برنامهریزی فرهنگی: کارشناسان برنامهریزی فرهنگی در جهان معمولا از ۴ الگوی برنامهریزی فرهنگی سخن میگویند:
برنامهریزی فرهنگی آرمانگرایانه، برنامهریزی فرهنگی واقع گرایانه، الگوی برنامهریزی راهبردی یا عملگرایان و الگوی برنامهریزی توسعهگرا. مدل برنامهریزی فرهنگی در ایران در نخستین دهه پس از انقلاب نوعی الگوی برنامهریزی آرمانگرایانه بوده است. مدل برنامهریزی در ایران از ابتدای دهه هفتاد به الگوی برنامهریزی توسعهگرا تغییر کرد. الگویی که تا پایان دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی ادامه یافت. احمدینژاد کوشید تا دوباره مدل برنامهریزی آرمانگرایانه را احیا کند اما به دلیل همراهی نکردن بخشهای غیردولتی و اهل فرهنگ و هنر از یک سو و فقدان نظام برنامهریزی مدون در دولت از سوی دیگر، نتوانست به توفیقی دست یابد. دولت روحانی به جای بازگشت به مدل برنامهریزی توسعهگرا که مستلزم هماهنگیهای گسترده بین بخشی است به نوعی برنامهریزی راهبردی یا عملگرایانه بازگشت، که مهمترین ویژگی آن کاهش مداخله دولت در بخش فرهنگ بود.
کاهش مداخله دولت در دو سال گذشته به استقلال بیشتر بخشهای غیردولتی و بخش خصوصی در حوزه فرهنگ منجر شده است. معنای کاهش مداخله برداشتن ساختاری سانسور دولتی نیست بلکه به معنای خودداری دولت از به کارگیریِ سیاستهای تجویزی و ایجابی است. این سیاست دولت در همه بخشها ( نشر، سینما، تاتر، هنرهای تجسمی) به استثنای مطبوعات به شکلگیری خودجوش و مستقل فعالیتهای فرهنگی منجر شده است. بهطوری که تنوع و تعداد فعالیتها روبهفزونی بوده است. اگرچه هنوز به دلیل محدودیتهای ساختاری بازار فرهنگ و انحصار حاکم بر صدا و سیما به عنوان نهاد ملی که باید به پراکنش فرهنگی کمک کند، این فعالیتها کم دامنه و کمتر دارای بهرهوری اقتصادی است.
۳ - سیاست کاهش سانسور: علی جنتی پس از چند ماه توانست تاحدی مدیران عالی و میانی وزارت ارشاد را به نحوی تغییر دهد که فشار مستقیم دولت بر اهل فرهنگ و هنر را کاهش دهد. اما نتوانست نهادهای اصلی نظارتی را به دست بگیرد که نهادهای عمده اِعمال سانسور به حساب میآیند. به این ترتیب تغییرات در شورای عالی نظارت بر کتاب و هیات نظارت بر مطبوعات تا حدی نبود که به تغییر عمدهای در سیاست سانسور منجر شود اما در بخش کتاب مدیران این بخش بیشتر از اختیارات خود برای آسانتر کردن مراحل مجوز و برداشتن سختگیریهای سلیقهای استفاده کردند. امری که در بخش مطبوعات رخ نداد.
کاهش شدت سانسور در حوزه تئاتر و موسیقی بیشتر بود که شاید یک دلیل آن استقلال عمل بیشتری باشد که قانون برای وزارت ارشاد در نظر گرفته است اما این کاهش سانسور با مقاومت قوه قضاییه و نیروی انتظامی و گروههای فشار مورد حمایت سپاه و نهادهای زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی قرار گرفت. به این ترتیب فضای بازتر در این حوزهها بهتدریج از پایان نخستین سال دولت رو به بسته شدن رفت. شرایط سخت اجرای تئاتر در یک سال اخیر و مقابله با کنسرتهای موسیقی که در شش ماه اخیر به اوج رسید و عملا دولت ناتوان از مقابله با آن ماند، نشان میدهد که ظرفیتهای دولت روحانی در این زمینه تقریبا به پایان رسیده است و انتظار نمی رود چندان تغییر کند.
در یک جمعبندی ساده میتوان گفت دولت روحانی در کاهش تنش و سیطره امنیتی در فضای فرهنگ موفق بوده است. همچنین سیاست عدم مداخله تجویزی در بخش فرهنگ را دنبال کرده که برای اولین بار به نوعی استقلال عمل و فزونی گرفتن و متنوع شدن فعالیتهای فرهنگی و هنری منجر شده است. اما در سیاست کاهش سانسور موفقیت محدودی داشته است. نتیجه این دستاوردها و ناتوانی ها این است که ما اکنون در وضعیتی بهتر از شرایط سیاهی قرار داریم که روزی کیارستمی از آن سخن میگفت.
31/09/2015