ستار فتحی
فرقه کم مقدار، سردرگم و ورشکست حکمتیستها مجددا نفرت خود را در برخوردی کینه توزانه بر سر کومهله و مردم زحمت کش کردستان خالی کردند. این افراد از بدو خروج از کومهله تمام انرژی خود را نه در مبارزه علیه سیستم سرمایهداری و رژیم اسلامی، بلکه به جدل با کومهله به کارگرفتهاند. هر بار بهانهای را جهت ارضای روحی خود پیدا میکنند و به فحاشی سرگرم میشوند.
رحمان حسین زاده (پهلوان شیرازی)، صالح سرداری و بقیه اعضای رهبری حکمتیستها، دقیقا در روزهایی که کارگران پتروشیمی اعتصاب کرده بودند و همزمان با اعتراضات کارگران دیگر مراکز تولیدی و تمام تحولات دنیا، ظاهرا جز حمله به کومهله و نفرت پراکنی علیه حزب کمونیست ایران که تمام تلاشش خدمت به امر مبارزاتی جنبش طبقه کارگر است، ظرفیت فعالیت دیگری را در خود سراغ ندارند.
رحمان حسین زاده لیدر جدید فرقه حکمتیستها و بقیه رهبران و اعضای این حزب، از آن زمان که از کومهله خارج شدند، بارها نوشتند و گفتند که دیگر کومهله کمونیست باقی نمانده و از اتحادیه میهنی پول میگیرند، با اعضای حزب دمکرات ارتباط دارند و غیره....
من از رحمان حسین زاده و بقیه فرقه کم مقدار حکمتیستها چند سئوال میکنم؛ ما از اتحادیه میهنی کمک مالی دریافت میکنیم و پنهان نکردهایم اما دریافت کمک مالی از کردها یا واضح تر بگویم، دریافت پول از اتحادیه میهنی با دریافت پول از صدام حسین چه فرقی دارد؟
شرکت کردن در کنفرانس کردی با شرکت کردن در کنفرانس سلطنت طلبان چه فرقی دارد؟ خارج شدن از فرودگاههای کردستان (اربیل و سلیمانی) با فرودگاه بغداد چه تفاوتی دارد؟
چرا آنهائی که مربوط به کردستان است غیر مجاز و آنهای دیگر مجاز؟ اینهایی که من به آنها اشاره کردهام در دوران شما که به زعم خودتان تصمیمات و برخوردها درست و کمونیستی بودند، مجاز بودند اما امروز ناسیونالیستی و قوم پرستی است و غیره....
بدون شک رحمان حسین زاده به یاد دارد آن زمان که نماینده فراکسیون منصور حکمت بود، او در سال 1991 در کردستان عراق _ برای اولین بار بعد از هشت سال _ از حزب دمکرات کردستان ایران تقاضای نشست و ارتباط کرد.
حتما رحمان حسین زاده یادش هست که محمود سلیمی نماینده ایشان در سلیمانیه بود و به محمود سفارش کرد که ارتباط با غفور همزهای نماینده حزب دمکرات کردستان ایران را برقرار کند، چون میخواستند به ملاقات حزب دمکرات در دول شهیدان بروند، و رفتند.
رحمان حسین زاده باید به یاد داشته باشد که همراه با چند نفر به دفتر سیاسی حزب دمکرات در دول شهیدان رفتند و حتی محافظش که همفکر و همنظر رحمان و فراکسیونشان بود در دفتر سیاسی حزب دمکرات، خود را تحویل این حزب داد و رحمان را بدون محافظ گذاشت. او اسلحه و حمایلش را به رحمان پس داد. خستگی حمل و نقل اسلحه و حمایل محافظ رحمان که خود را تحویل حزب دمکرات داد باید هنوز در روح و جسم رحمان باقی مانده باشد.
حتما رحمان به یاد دارد آن زمان که کردستان از چنگ بعثیها آزاد شده بود، من[ستار اویهنگ]، ناصر حسامی و مظفر پاکسرشت را جهت ترتیب دادن یک ملاقات با مام جلال به شهقلاوا فرستاد، چون میخواست جهت تبریک گفتن به مناسبت آزادی کردستان و بازگشتشان به خاک کردستان، مام جلال را ملاقات کند و کردند.
جهت یادآوری به رحمان، باید بگویم: آن روز در هتل شهقلاوا، رحمان حسین زاده دنبال شخصی با اسم "شاخهوان" میگشت. شاخهوان پیشمرگ اتحادیه میهنی بود و رحمان حسین زاده پیشتر او را در روستای "وتهمیش" ملاقات کرده بود. شاید برخی افراد این سخنان را به باد تمسخر بگیرند اما حقیقت مسئله این است که رحمان میخواست که از طریق شاخهوان واسطهای پیدا کند تا بلکه با اتحادیه مینهی ارتباط برقرار کند.
حتما رحمان فراموش نکرده است که همه این رویدادها در دوران فراکسیون منصور حکمت روی داد و رحمان به نمایندگی از طرف فراکسیون این فعالیتها را انجام میداد.
همان دوران در جلسهای با حضور سلام زیجی، اسماعیل ویسی، علی کرماشان و سید جمال مریوان گرفته شد و تصمیم گرفتند که به هر شکل ممکن با مسئولین اتحادیه میهنی ارتباط برقرار کنند. اعضای فراکسیون من را نیز در جلسه شرکت دادند در صورتی که من مخالف سیاسی آنها بودم و به دلیل مخالفت با فراکسیون کمونیسم کارگری، خلع مسئولیت شده بودم. این واقعه همزمان بود با قیام مردم کردستان بخصوص رانیه ولی من با شرکت در جلسه آنها خودداری کردم. از طرف دبیر خانه فراکسیون، رحمت فاتحی و آذر مدرسی قراری صادر شد و تاکید کردند که باید در چهار چوب تشکیلات عمل کنیم. دلیل آنها این بود که چون من با مسئولین قیام کننده شهر رانیه آشنایی داشتم باید با فراکسیون همکاری کنم و در ایجاد روابط نقش ایفا کنم.
جالب است که امروز اعضای فرقه حکمتیستها خود را کمونیست دو آتشه میدانند. ظاهرا فراموش کردهاند که روزگاری سخت تلاش میکردند تا با اتحادیه میهنی و جریانات و سازمانهای کردستانی (حتی احزابی که هم اینک وجود دارند، اما کومه له قبل از فراکسیون کمونیسم کارگری تا به امروز با آنها هیچ تماسی برقرار نکرده است) ارتباط برقرار کنند و حتی یک جبهه را نیز درست کردند و امروزه با جریانات سلطنت طلب نیز هم پیمان میشوند و به تصور خود، دیگران نیز تاریخ را به یاد ندارند.
حکمتیستها در اولین کنگره شان، فرخ نگهدار را دعوت کرده بودند و مصطفی رشیدی از اعضای حکمتیستها با فرخ نگهدار در کنگره مصاحبه کرد. چندی بعد ثریا شهابی نیز در تورنتو کانادا با سلطنت طلبان کنفرانس مشترکی برگزار کرد.
اعضای پرسنل تکش و کتمر، همه به یاد دارند که رحمان حسین زاده در تعریف خاطرات خود چطور با آب و تاب میگفت: "پهلوان شیرازی در شهر بوکان یک آیه از قرآن میخواند و با سینهاش جلوی 12 ماشین را میگرفت و نمیگذاشت ماشینها حرکت کنند." یا میگفت که: " یک درویش مار را به گردنش میانداخت اما چون قبل از آن یک آیه از قرآن را طلاوت میکرد، مار او را نیش نمیزد." من مطمئن هستم که رحمان این خاطرات را به یاد دارد اما مطمئن نیستم که هنوز به آیه درویش مار گیر و پهلوان شیرازی اعتقاد نداشته باشد.
سلام زیجی یکی دیگر از اعضای رهبری فرقه حکمتیست هاست. او در فحاشی به کومه له زیاده از حد فعال است. البته تازگی ندارد و تاریخی پشت این قضیه است. این روزها چند تن از رفقایم از من پرسیدند نظرت در رابطه با فحاشیهای سلام زیجی چیست؟
در یک جمله اینطور جواب دادم: اگر رحمان حسین زاده و فراکسیون کمونیسم کارگری ضرب الاجل سلام زیجی را روانه ترکیه نمیکردند، و تشکیلات کومهله در کردستان به دست آنها نبود، آن وقت کومهله سلام زیجی را مورد بازخواست قرار میداد. اگر سلام زیجی یا طرفداران سلام زیجی گفتن چرا، جواب این سوال پیش خود سلام زیجی است. در همین رابطه ذکر یک نکته را لازم میدانم که در بهار سال 1992 سلام زیجی نامهای را در دفاع از خود به خانه تک تک اعضای حزب در ترکیه انداخته بود که یکی از آن خانهها، خانه ما بود. او حتی چند نفر را تهدید کرده بود. اگر چنانچه لازم باشد در این باره حتما بیشتر توضیح خواهم داد و حتی اسم کسانی که سلام آنها را تهدید کرده بود خواهم آورد.
اسماعیل ویسی نیز در مصاحبهای با عبدالله دارابی میگوید: « موضع کومهله از طرف کمیته کردستان حزب حکمتیست مورد نقد جدی قرار گرفته است ». عبدالله دارابی هم در جواب میگوید: « حکمتیستها و گارد آزادی، نمیگذارند کومهله منحرف شود و آرمانهای کومهله قدیم را زیر سئوال ببرد ». وی ادامه می دهد که : « نقد سیاسی جدی ما از راست روی های پی در پی و عریان کومه له است که آنها را بیش از پیش مشوش و پریشان کرده است. آنها خوب می دانند ما حکمتیست ها در برابر راست روی سیاسی مستمر و روزمره آنها چون بقیه احزاب و جریانات چپ ایرانی خاموش و ساکت نخواهیم ماند و به هیچ سازشی در این زمینه تن نمی دهیم. در همین راستا توجه خواننده عزیز را به دو نمونه جلب می کنم و قضاوت کردن راجع به آنرا به خود شما واگذار می نمایم. اگر کمونیست ها برای رهایی ملی و تبعیضات اجتماعی کنفرانسی را اعلام کنند، و رهبری کومه له برای شرکت کردن در آن با دعوت نامه رسمی هم فراخوانده شود، بی تردید به بهانه های واهی از شرکت در آن سر باز خواهند زد؛ چون به تعبیر و تفسیر تا کنونی آنها کمونیست ها برای آنها نفع آنچنانی ندارند. اما در مقابل، ناخوانده حاضرند با شور و شوق و صداقت تام و تمام از کنفرانس ملی - عشیرتی احزاب ناسیونالیست و قوم پرست استقبال نمایند و در آن شرکت کنند چون با منافع طبقاتی اشان سازگار است ».
در پاسخ به سخنان عبدالله دارابی حقیقتش خیلی تلاش کردم تا در یک جمله کوتاه این نظرات حکمتیستها و گارد کارتونی شان را توصیف کنم، اما زبانم قاصر ماند. ظاهرا میگویند که کومهله کینه توزی و دشمنی با حکمتیستهای کمونیست را پیشه کرده است، اما معلوم نیست منظور آنها از کمونیست چیست؟! اگر منظور خانواده خودشان و خانواده ریبوار احمد است، همه حکمتیستها را به شرافتشان قسم میدهم که آیا اینها کمونیست هستند؟!
صالح سرداری که حزبش جهانی شده و ما را کهنه پرست و ناسیونالیست مینامد، در زمانی که یکی از مسئولین ناحیه مریوان بود هر دختر پیشمرگ ناحیه مریوان که با ناحیه دیگر ازدواج میکرد، شوهرش را مریوانی به حساب میآورد یا دختر پیشمرگ ناحیه دیگر که با پیشمرگی از ناحیه مریوان ازدواج می کرد، آنرا مریوانی به حساب می آورد. ضمناً غیر از گردان کاک فواد سایر گردانها را جزو گردان نمی دانست.
حالا ظاهرا صالح سرداری و رحمان حسین زاده کمونیست دو آتشه شدهاند، اما حتی یک ذره هم افکارشان از آن دوران نه تنها رشد نکرده بلکه کلی عقب گرد داشته است. بعید به نظر میرسد که رحمان حسین زاده و صالح سرداری که به درویش مارگیر و عرق ناسیونالیستی محلی باور داشتند از آن افکار بریده باشند. شاید جهانی شدن حزبشان نیز در چهارچوب این نگرش باشد..
محمد جعفری در نفرت نامه خود در جواب یک مخالفش، علیه کومهله تاخته است. بعید به نظر میرسد که اینچنین علیه جمهوری اسلامی موضع گرفته باشد. روشن تر بگویم که کورش مدرسی همه این دوستان سابق را بدبخت کرده است. زمانی که در میان کومهله بودند اعتبار داشتند اما کورش نان خودش را جلوی شال آنها گذاشت و آنها را بی اعتبار کرد. اما هنوز دیر نشده است باز میتوان یک بازبینی کرد و به خود آمد.
در دوران اعلام موجودیت فراکسیون کمونیسم کارگری، من و همایون گدازگر هم نظر بودیم. بارها همایون میگفت که حکمت شوینیست فارس است و هیچ ربطی به کمونیسم ندارد. حالا همایون می گوید منصور حکمت حق داشت که می گفت کومه له کمونیست به تاریخ پیوسته است و کومه له جدید ربطی به این تاریخ ندارد. از اینجاست انسان باید به صداقت انقلابی اینوع آدمها مشکوک شود.
حکمتیستها همه پروژهها و برنامههایشان را انجام دادهاند تنها ترکیب حزب کمونیست پرولتری جهانی در مصر را کم داشتند که آن هم اخیرا صورت پذیرفت.
این نوشته را چند روز پیش نوشتم اما منتظر مانده بودم تا آخرین نفر حکمتیستها که با کمیته کردستان حزبشان جمعاً 9 نفر شدند و فکر نمی کنم کسی دیگر مانده باشد، در ضدیت با کومهله قلم بزند و اینطور هم شد و من هم این مطلب را در پاسخ آنها نوشتم. چون اینها طبق سنت و عادت همیشگی خود به هر بهانه ای به کومهله حمله میکنند. در یک کلام حکمتیستها ضد کومهله هستند و گرنه جریانات مختلف از چپ تا راست از تودهای تا اکثریتی از ناسیونالیستها و غیره هر کدام کوچکترین چراغ سبزی به حکمتیستها جهت برقراری ارتباط بدهند، فورا برای همکاری با سر میروند نه با پا. فاکت های بالا و تلاش برای همکاری و کسب ارتباط با اتحادیه میهنی و سازمانها و جریانات کردستانی و ایرانی نمونه بارز آن است که اگر از آنها نقدی گرفته شود که چرا با این طیف ها میزگرد می گذارید و می نشینید، در جواب می گویند مگر چه روی داده ما حرف خودمان را می زنیم. اما وقتی کومه له بخواهد در چنین کنفرانس هایی شرکت کند و حرف خودش را بزند، مورد غضب شان قرار می گیرد.
ماجراهای رحمان حسین زاده منحصر به فرد نیست. محمد آسنگران نیز با او هم داستان است. آقای آسنگران و همسرش مینا احدی از اعضای دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری، با سلطنت طلبها، سبزها و سکولارها و دوم خردادی ها مینشینند، جلسه برگزار میکنند و در تظاهراتهای همدیگر شرکت میکنند. اتحاد عمل با سلطنت طلبان ظاهرا برای آنها مایه افتخار است. انگار نه انگار که این جریانات در گذشته _ و حتی حالا _ چه ظلم هایی در حق مردم کردستان و دیگر ملل تحت ستم کشور روا داشته اند، و دارای پرونده های سیاه بوده و هستند.
اما کومهله منافع طبقه کارگر را آرمان خود دانسته و میداند و موضوع رفع ستم ملی را با بهره گیری از آموزههای سوسیالیستی پیگیرانه دنبال کرده است. مواضع کومهله از اول تا امروز در مورد مردم کردستان و سایر ملل تحت ستم ایران روشن بوده و روشن است و نیازی به تکرار آن نیست.
آن دوران که اینها هنوز از کومهله و کمونیسم نبریده بودند کومهله همین مواضع فعلی را در قبال رفع ستم ملی داشت. کومهله در هیئت نمایندگی خلق کرد شرکت کرد و حرف خودش را زد حتی سران جمهوری اسلامی را وادار به نشست و مذاکره کرد. آن دوران رفیق صدیق کمانگر از طرف کومه له ، طالقانی و بهشتی را وادار به نشست و مذاکره کرد که همگی را به گوش دادن به سخنان رفیق صدیق کمانگر در سایت ایرج فرزاد و فیس بوک خودم دعوت می کنم. عدم درک این موضوع نه تغییر ریل کومهله بلکه اکسپایر شدن جریانات حکمتیزم است.
ستار فتحی (آویهنگ)
آبان