پروژه تولید مخفیانه بمب اتم توسط نظام جمهوری اسلامی؛ با مقاومت و سرسختی جامعه جهانی سرانجام موقتا" متوقف شد . پس از دو دهه فعالیتهای اتمیِ مشکوک و مخفیانه و میلیاردها دلار هزینه و تحمیل شدیدترین تحریمهای اقتصادی غرب و امریکا بر مردم ایران ؛ رژیم مجبور به توافق با جامعه جهانی شد . اقدامی که بار سنگین هزینه های بی حاصل آن بر شانه های جامعه و اقتصاد ایران تا سرنگونی این رژیم ؛ سنگینی خواهد کرد .
در این 34 سال حیات ننگین جمهوری اسلامی ؛ رژیم در هیچیک از دعواهای خارجی و همچنین در موارد مربوط به برخورد با غرب و یا کشورهای دیگر ؛ اعتنائی به منافع ملی و مصالح مردم ایران نکرده است . نه در جریان گروگانگیری 444 روزه اعضای سفارت امریکا که با قرار داد خائنانه الجزایر خاتمه یافت و نه در آتش بس در جنگ ضد میهنیِ 8 ساله با عراق ــ که سرانجام با هدر دادن و ته کشیدن همه ذخائر مادی و معنوی ؛ اجبارا" تن به آتش بس داد ــ .
این بار هم مانند دفعات پیشین با کِش دادن و طولانی کردن پروسه حل اختلاف ؛ در بدترین شرایط و در حالی که رژیم ؛ غرق در بحران به آخر خط رسیده است و چاره ای جز تسلیم نداشته است تن به تسلیم و عقب نشینی زبونانه داده است .
نظام حاکم بر ایران نظامی ضد ملی است و منافع کشور و مردم ایران با منافع آخوندهای حاکم بر کشور ؛ در تضاد است و این تضاد ذاتی و ساختاری است . پروژه اتمی که آن را حق مسلم مردم ایران میداند ؛ هیچ ربطی به منافع ملی و مصالح کشور نداشته ــ و در صورت ادامه ــ ؛ ندارد . آخر کدام حکومت ملی و مردمی وجود دارد که دسته دسته جوانان کشور را زندان ؛ شکنجه و تیرباران کند ؛ هست و نیست کشور را در جنگ طلبی ؛ بحران آفرینی و تروریسم بهدر بدهد و بعد مدعی شود گسترش پروژه هسته ای او ؛ برای حفاظت و حراست از جان و مال و منافع ملت می باشد .
واقعا" کدام کشور ملیِ مدعیِ حراست از منافع ملی در دنبا وجود دارد که ؛ ده ها میلیارد دلار از پول مردم را برای تنها یک نیروگاه ــ نیروگاه اتمی بوشهر ــ که تنها توان تولید و تأمین کمتر از 2 در صد برق کشور را دارد ؛ هزینه کند ؟ تازه بعد از این همه هزینه هم ؛ مطابق توافقنامه ژنو ؛ رژیم اجازه ندارد سوخت این نیروگاه را تهیه کند .
مطابق آمارهای اعلام شده توسط خبرگزاری های خود رژیم ؛ از ابتدای فعالیتهای اتمی تاکنون بین 130 تا 170 میلیارد دلار از سرمایه ها و پول مردم ایران را هزینه برنامه های اتمی شده است . اکنون و بعد از این توافق ؛ رژیم باید از همه تلاشهای اتمی خود چشم پوشی کند . خلاصه اینکه فعالیت های مخفی و مشکوک اتمی این رژیم ــ که آن را حق مسلم مردم ایران میدانست ــ جز بر علیه منافع ملی و بردن مردم به آستانه یک خودکشی جمعی و تباهی کشور ؛ نبود .
اما در واقع اگر این رژیم ذره ای از حس مردم دوستی و عِرق ملی برخوردار بود به جای تسلیم زبونانه به خواسته های غرب و امریکا ؛ تسلیم اراده و مصالح مردم و منافع ملی میشد و صادقانه با پوزش خواهی از مردم ؛ بآنها میگفت که از آغاز هم انرژی هسته ای هیچ حق مسلمی نبوده است و حق مسلم شما مردم عزیز ایران آزادی ؛ امنیت ؛ رفاه و عدالت است .
اما قبل از بحث در باره ماهیت توافق ؛ پیامدها و تشدید جنگ باندها ناشی از آن ؛ بیان چند نکته مقدماتی ضروری است :
1 ــ کنترل اتمی شدن ؛ هدف اصلی توافق نیست :
بر خلاف آنچه که در ظاهر نشان داده میشود ؛ نه تعداد سانتریفیوژ ها و نه میزان غلظت اورانیوم و نه تولید آب سنگین در نیروگاه اراک و نه .... هیچکدام ؛ هدف اصلی مذاکرات اتمی ژنو نمیباشد . چرا که مشکل اصلی غرب و امریکا با رژیم ایران ؛ قبل از اینکه به پروژه اتمی رژیم مربوط باشد به سیاست رژیم در منطقه ؛ مداخله گری در کشورهای هم پیمان و دوست امریکا و نا دیده گرفتن منافع غرب و امریکا در منطقه میباشد . بنابراین حل و فصل پرونده اتمی به معنای پایان اختلافات و آغاز دوستی ها ؛ لغو تحریمها و آغازی خوش برای رژیم نمی باشد .
در شرایطی که غرب و امریکا بدلیل بحرانهای منطقه ای و از جمله تحولات مربوط به بهار عربی ــ ناکامی در انقلابات کنترل شده در کشورهای عربی ــ ؛ شیرازه امور منطقه ای را از دست داده اند و از آنجا که تحولات پس از بهار عربی ؛ توازن قوای ضعیف تری نسبت به گذشته برای امریکا ایجاد کرده است ؛ امریکا بیش از هر زمان دیگری بدنبال سازش و توافق با رژیم حاکم بر ایران میباشد . بعبارتی امریکا در رابطه با رژیم ایران ؛ بدنبال سیاستی میباشد تا کانون های بحران خیز منطقه بیش از این بحرانی و ملتهب نشوند .
شاید بهمین دلیل بود که " خاویر سولانا " مسئول سابق سیاست خارجی اتحادیه اروپا ؛ " یکی از دلائل اصلی سکوت اوباما در دو سال گذشته در مقابل ادامه جنگ و نسل کشی در سوریه را ؛ باز نگهداشتن درب معامله هسته ای با رژیم ایران میدانست " .
یعنی بر خلاف دستور کار فعلی مذاکرات ژنو ؛ هدف نه توافق اتمی میان ایران و 5 + 1 بلکه تعیین جایگاهی منطقه ای ــ منطبق با نظم جهانی ــ برای رژیم است . یعنی اصل ماجرا کاستن از نقش مخربِ رژیم در تحولات منطقه است . یعنی مقصد نهائی مذاکرات ژنو در واقع ؛ اتخاذ مسیر دیپلماسی برای مهار منطقه ای رژیم و کاستن از نقش تنش آفرین آن و ایجاد تعادلی در منطقه بگونه ای که منافع امریکا در این سوی جهان ؛ آسیب کمتری ببیند .
بعبارتی در شرایطی که غرب و امریکا بخاطر بحرانهای منطقه ای و تحولات مربوط به بهار عربی و ..... ؛ کنترل و مدیریت مسائل منطقه ای را چون گذشته در دست ندارند و بیش از هر زمانی ــ بخاطر اتفاقات چند سال اخیر در منطقه ــ توازن قوای منطقه ای در این منطقه پر آشوب بضرر منافع امریکا رقم خورده است . غرب و بطور مشخص امریکا برای مهار و کنترل این تحولات ؛ بیش از هر زمانی نیازمند و بدنبال سازش و توافق با رژیم ایران میباشد .
یعنی بر خلاف تبلیغات همه روزه امریکا که با گفتن " همه گزینه ها روی میز است " جنگ و حمله نظامی بایران را بر جسته میکند ؛ امریکایِ گرفتار در بحران های منطقه بیش از هر زمانی اصرار بر دیپلماسی و تمنای مذاکره با ایران را دارد . بنابراین باجِ امریکائی ــ مذاکرات اتمی و توافق احتمالی ــ به ایران با هدف فراهم کردن زمینه حل و فصل دعوای اصلی ــ کاستن از نقش مخرب رژیم در تحولات منطقه میباشد ــ صورت گرفته است .
در این صورت ؛ کاملا" روشن است که اگر امریکا نتواند بر زیاده خواهی های منطقه ای و نقش ویرانگر رژیم در منطقه لگام بزند ؛ از توافق اتمی هم خبری نیست . بهمین دلیل است که مقامات امریکا صراحتا" اعلام میکنند که این توافقی موقت و قابل برگشت می باشد .
آقای زالمای خلیل زاد " نماینده سابق امریکا در ملل متحد میگوید : بعد از هسته ای نوبت تروریزم و حقوق بشر است . یعنی رشته اختلافات ایران و امریکا سر دراز دارد .
امریکا فکر میکند که با دادن امتیازهای اتمی بایران ؛ میتواند زمینه عادی سازی رابطه اش را با این کشور فراهم کند و بعد از آن ؛ می تواند بتدریج او را در چهارچوب نظم سیاسی و اقتصادی منطقه ای مورد نظر خود ؛ لگام بزند . توهمِ سیاسیِ باطلیِ که با ساختار سیاسی و اقتصادی عقب مانده و ارتجاعی نظام ولایت فقیه ؛ هیچ سازگاری ندارد .
این مذاکرات که با هدف نهائی شکستن شاخ ولی فقیه در هژمونی طلبیِ منطقه ای او صورت میگیرد در هر دو صورت ــ شکست و یا موفقیت ــ ؛ پیش از همه سودش به جیب مردم ایران خواهد رفت. چرا که ناخواسته و بدلیل تبعات اجباری آن ؛ اسباب مرگ و سرنگونی رژیم را تدارک می بیند . بعدا" در این باره بیشتر توضیح خواهم داد .
2 ــ عقب نشینی ؛ اجبار ولی فقیه بود :
شیخ حسن روحانی در سخنرانی در دانشگاه در پاسخ به شعار دانشجویان بسیجی که میگفتند " انرژی هسته ای حق مسلم ماست " متقابلا" گفت " سانتریفیوژ ها باید بچرخد ؛ اما اقتصاد و زندگی مردم نیز باید بچرخد " . منظورِ دقیقِ حرف روحانی این بود که نظام به نقطه ای رسیده است که دیگر چرخ هایش در صورت ادامه و اصرار بر " غنی سازی اورانیوم " متوقف می شوند . و همین انگیزه بود که ولی فقیه را مجبور کرد تا نهایتا" تابوی رابطه با امریکا را در هم بشکند ؛ چرا که حل مناقشه اتمی قبل از هر چیز محتاج تغییر جهت سیاسی در قبال امریکا و از جمله مذاکره مستقیم و رو در رو با امریکا بود .
روحانی در این سخنرانی با صراحت اقرار نمود که اگر رژیم ؛ کار اتمی را ادامه بدهد ساقط و سرنگون میشود . این علت اصلی عقب نشینی بود ــ بعدا" در باره علت عقب نشینی ولی فقیه بیشتر توضیح خواهم داد ــ ؛ که تصمیم آن ؛ قبل از انتخابات ریاست جمهوری ؛ یعنی در اواخر دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد گرفته شده بود .
این توافق و تصمیم به مذاکره با امریکا ؛ قبل از انتخابات ریاست جمهوری میان ولی فقیه و همه جناحهای نظام جمهوری اسلامی صورت گرفته بود و نتیجه آنهم ؛ انجام چند دوره مذاکرات محرمانه میان ایران و امریکا در عمان و چند کشور دیگر بوده است .
اتفاقا" بر خلاف تبلیغات اصلاح طلبان و دار و دسته رفسنجانی ؛ پیروز شدن حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ؛ بشکلی محصول و مدیون این همدلی و توافق ولی فقیه و باندهای مختلف نظام برای تغییر در عرصه اتمی و سیاست خارجی بود و نه این تغییر سیاست محصول ریاست جمهوری حسن روحانی . یعنی ولی فقیه برای ادامه حیاتِ نظام جمهوری اسلامی به اجبار باین چرخش ــ که بعدا" خودش آن را " نرمش قهرمانانه " نامید ــ گردن نهاد .
روزنامه " کریستین ساینس مانیتور " تاریخ شروع مذاکرات امریکا و ایران را حتی بسیار جلوتر برده و می نویسد : گفتگوهای مخفیانه مقامات دولت امریکا و جمهوری اسلامی بر سر مسائل اتمی در اصل از زمان مذاکره بر سر آزادی کوهنوردان امریکائی با میانجگری سلطان قابوس ــ پادشاه عمان ــ ؛ آغاز شد . و همچنین بر اساس گزارشات روزنامه " آسوشیتد پرس " این مذاکرات قبل از انتخابات ریاست جمهوری ؛ در کشور عمان جریان داشته است . در این گزارش نویسنده یاد آور شده است که ولی فقیه ایران قبل از انتخابات ریاست جمهوری تصمیم به تغییر گرفته است .
همچنین در روزنامه آسوشیتد پرس بنقل از " یونیت تالوار " مشاور ارشد باراک اوباما در امور خاورمیانه ؛ آمده است : او با تیم رژیم ایران در سال 2012 در عمان و دوباره در ماه مارس سال 2013 ؛ ملاقات داشته است . بنا بر ادعای همین خبرگزاری نه تنها 5 کشور غربی ؛ حتی متحد اصلی منطقه ای امریکا ــ یعنی اسرائیل ــ تا زمان برگزاری اجلاس عمومی سازمان ملل از جریان این گفتگوهای مستقیم و مخفیانه ؛ مطلع نبوده اند .
یعنی بر خلاف تبلیغات انتخاباتی روحانی که می خواست چنین وانمود کند که تصمیم تغییر رویکرد در رابطه با برنامه اتمی ؛ غرب و امریکا و تصمیم به برقراری رابطه و مذاکره با امریکا ؛ جز اهداف انتخاباتی او میباشد و میگفت کلید همه مشکلات و نابسامانیهای موجود در اقتصاد کشور که ناشی از تحریمهای اعمال شده از سوی غرب و امریکا است در دست من میباشد ؛ تصمیم این تغییر سیاست از قبل بوسیله ولی فقیه اتخاذ شده و ربط چندانی به روحانی ندارد .
البته نمیتوان و نباید منکر تلاش های رفسنجانی در مجبور کردن خامنه ای به بالا کشیدن جام زهر اتمی شد . تلاشهائی که اجرای آن بعد از فائق شدن خامنه ای بر بحران حذف بی دردسر احمدی نژاد و برگزاری آرام و بدون مشکل انتخابات ریاست جمهوری 92 ؛ در دستور کار وی قرار گرفت . یعنی در واقع این خامنه ای بود و هست که مسیر مذاکرات اتمی و تلاشهای روحانی برای بهبود رابطه با امریکا را ؛ برنامه ریزی کرده و میکند .
برای ولی فقیه روشن بود که قدم گذاشتن و پیمودن مسیر جدید ؛ دیگر با همقطاران و همکاران سابق امکان ندارد ؛ یعنی اگر چه مذاکرات و توافقات ژنو از قبل و در اواخر ریاست جمهوری احمدی نژاد در مذاکرات پنهانی با امریکا زمینه چینی شده بود ولی خامنه ای میدانست که با احمدی نژاد و جلیلی و ...... ؛ نمی تواند مسیر مذاکرات اتمی را تا انتها ادامه دهد .
بعبارتی او نه تنها باید از همکاران سابقِ بظاهر ضد امریکائی خود ــ حداقل در ظاهر ــ فاصله بگیرد بلکه برای برای جلب اعتماد طرف امریکا نسبت به انتخاب تغییر مسیر و شروعی متفاوت ؛ باید آنها را از اعتبار بیاندازد ــ نمونه سعید جلیلی در مناظرات انتخاباتی و رأی ناچیز او در انتخابات ــ و بعد مدیریت جدیدی را برای این مسیر انتخاب کند .
مدیریتی که زمینه ها و توانائی های لازم برای انطباق با مسیر جدید و گشودن بن بست های پیش رو را داشته باشد . روحانی کاندیدای حداقلی و کم خطر برای این مسیر بود . کما اینکه نمایش خشم و غضب ناگهانی دیگر کاندیداهای اصولگرا علیه سعید جلیلی ــ سمبل و نمونه منحصر بفرد اصول گرائی ــ و مواضع اتمی وی در مناظرات انتخاباتی و همچنین هجمه ناگهانی اصولگرایان علیه احمدی نژاد در اواخر دوران ریاست جمهوری اش ؛ بی دلیل نبود .
بنابراین مذاکرات ژنو و توافق احتمالی بر سر پرونده اتمی ؛ هم بدلیل رهائی از بحران اقتصادی بود که گلوی رژیم و ولی فقیه را گرفته و آنها را به مرز خفگی رسانده بود و هم بخاطر اجتناب امریکا از شدت گیری بحران سیاسی و نظامی با ایران و شعله زدن به باروت بحرانهای منطقه بود . ولی فقیه با استفاده از این شرایطِ امریکا ــ در گل ماندگی و درماندگی در مهار بحرانهای منطقه ــ ؛ تصمیم به تابو شکنی و مذاکره با امریکا ؛ گرفت . در واقع ولی فقیه پذیرفته است که حداقل در این مقطع ؛ بقای رژیم در گرو همراهی و همگامی با جامعه جهانی بویژه امریکا ؛ میباشد . اما اینکه در عمل رژیم بتواند به این عقب نشینی وفادار بماند ؛ بحث دیگری است که در ادامه مقاله بدان خواهم پرداخت .
3 ــ چرا نرمش و عقب نشینی ؛ یک اجبار بود ؟
ولی فقیه در 14 شهریور در دیدار با اعضای مجلس خبرگان طی سخنانی ؛ موضوع پذیرش " نرمش قهرمانانه " را ــ که قبلا" بر سر آن با جناحهای رژیم به توافق رسیده بود ــ اعلام بیرونی کرد و بدین ترتیب راه برای اجرائی شدن این سیاست ؛ توسط دولت حسن روحانی و وزیر خارجه اش باز شد . اما چرا ؛ خامنه ای که تا پیش از این تاریخ هرگونه عقب نشینی در برنامه اتمی را ؛ مرز سرخ نظام اعلام کرده بود و به همه سردمداران و کارگزاران رژیم در این مورد هشدار داده بود ؛ باین عقب نشینی خفت بار تن داد ؟
روزنامه حکومتی جمهوری اسلامی بروشن ترین صورت ممکن علت را توضیح میدهد . این روزنامه در پاسخ مسئله دار شدن و اعتراض افراد اصولگرا ــ نسبت به عقب نشینی اتمی ولی فقیه ــ ؛ خطر قیام مردم را گوشزد میکند و میگوید : مردم ایران آستانه تحمل و نقطه جوششان رو به کاهش است . بعبارتی میگوید مگر شما از قیام مردم نمی ترسید ؟ وی ادامه میدهد : فرصت آزمون و خطا وجود ندارد و اگر دیر بجنبیم و همین فرصت مذاکرات برای خلاصی از تحریمها را از دست بدهیم ؛ خفگی در انتظار ماست .
یکی از آخوندهای عقیدتی ــ سیاسی در توجیه فرماندهان سپاه در رابطه با مذاکرات ژنو و عقب نشینی ولی فقیه و حمایت وی از روحانی و تیم مذاکره کننده در 16 و 17 آبان آشکارا و بصراحت علت اصلی خوردن جام زهر را توضیح داده و می گوید : قطعا" حضرت آقا در این باره از ما بیشتر اشراف دارند . بواقعیت ها نگاه کنید ؛ آقا مجبور به " نرمش قهرمانانه " شدند . توجه کنید که این بار جام زهر را چه کسی بدست حضرت آقا داد ؟ مردم !! ..... حال در این شرایط اگر آقا نرمش قهرمانانه را نکند ؛ تهدید سر برداشتن فتنه ــ قیام مردم ــ نیست ؟ اینجاست که میگویم مردم جام زهر را به دست آقا دادند .
آخوند امامی کاشانی امام جمعه تهران میگوید : نظام جمهوری اسلامی از همان روز اول امتحان خودش را داده است که ؛ نمی خواهد خونریزی کند ؛ نمیخواهد نا امنی کند بلکه طرفدار امنیته .
جل الخالق ؛ حلقه طناب تحریمها و فشارهای اقتصادی ؛ نظام ولایت فقیه و آخوندهای خونریز و جنایتکار را به کجا کشانده است . نظام عربده کش جمهوری اسلامی که از همان آغاز ؛ نطفه اش با جنگ و کشتار ؛ خونریزی و تروریسم بسته شده است ؛ بجائی رسیده که امروز نماینده ولی فقیه اش میگوید مخالف خونریزی و طرفدار برقراری امنیت میباشند . و در ادامه صحبت هایش می گوید : البته اقتصاد مهم است و نقش دارد و بدون تردید تحریمها مشکل ایجاد میکند .
بناراین رژیمی که در بحرانهای سیاسی و اجتماعی گرفتار آمده با اقتصادی فرو پاشیده ؛ بدون حمایت مردمی و نداشتن مشروعیتی در کشور ؛ در حالیکه نمی توانست وارد منازعه ای نابرابر با دشمنان خارجی ــ غرب و امریکا ــ و همسایگان خود شود ؛ برای رهائی از تحریمها و بامید گشایش سیاسی و اقتصادی ؛ بالاجبار راه عقب نشینی ذلت بار را انتخاب کرد .
17/12/2013