مصعب محمدی، کارشناسی ارشد علوم سیاسی
مقایسه سخنان ترامپ و عملکرد وی در رابطه با کره شمالی با سخنان و تهدیدهای وی در رابطه با ایران، کاری نسنجیده است که تنها به قصد و نیت خاص انجام می گیرد و شاید هم نشانه ای باشد بر غیر سیاسی بودن تحلیلهای مذکور، هرچند آنچه که در آخر تعیین کننده این روند خواهد بود، عملکرد ایران و گروههای شیعی متعلق به ایران در عراق و سوریه خواهد بود نه خشم و توئیت های ترامپ که به ویژگیهای شخصیتی وی و نیز روش معمول وی در تحمیل خواست هایش و نیز کنار زدن رقبا برمی گردد ...
پیش بینی احتمال وقوع جنگ بین ایران و امریکا و حتی نفی و مردود دانستن آن در شرایط کنونی و با توجه به موارد ذیل مشکل و گاها غیرممکن است:
الف- پیش بینی ناپذیر بودن دانولد ترامپ و کابینه اش از یک سوی و پیش بینی ناپذیر بودن رژیم حاکم بر ایران (بویژه سپاه تروریستی پاسداران) و گروههای شیعی وابسته به آن به ویژه در عراق، یمن و سوریه.
ب- نامشخص بودن استراتژی امریکا نسبت به ایران (امریکا در ظاهر به دنبال تغییر رفتار ایران است اما بر این امر نیز واقف است که تغییر رفتار ایران بر حسب الگوی مورد نظر امریکا ناممکن است).
پ- متغییرهای دخیل در این معادله فراوان بوده و از امریکا، اسرائیل، ایران و کشورهای عربی تا گروههای تروریستی از قبیل حزب الله و حشد الشعبی و النجباء را در خود جای داده است.
ج- وجود و تراکم زیاد نیروهای امریکا در خلیج از یک سو و نیز وجود تنش های قبلی بین نیروهای دریائی ایران و امریکا در خلیج.
چ- فشار اقتصادی گسترده وارده بر ایران، امکان دست زدن این کشور به خودکشی سیاسی را افزایش داده است.
ح- میل ایران به کره شمالی و کیم جونگ اونی حرکت کردن در مقابله با امریکا تا دستیابی به بمب هسته ای که خود این موضوع نیز قابل بحث است. به نظر می رسد آنچه مقامات رژیم ایران از آن به عنوان "نامناسب بودن شرایط برای مذاکره" عنوان می کنند در راستای همین هدف باشد.
در این میان مورد (الف) و (ح) حائز اهمیت فراوانی می باشند که خراپکاری در کشتیها در بندر الفجیره امارات، حمله حوثی ها در دو مورد به لوله های نفتی سعودی و یک انبار مهمات این کشور و نیز پرتاب دو راکت به منطقه سبز عراق و مجاورت سفارت امریکا در این کشور و نیز اعلام شروع افزایش غنی سازی اروانیوم با درصد بالاتر در نطنز، مواردی دال بر این دو مورد و اهمیت آن در افزایش تنش و شروع جنگ را شامل می شود.
اما برخی از تحلیلهای موجود که به دنبال نفی امکان جنگ بین ایران و امریکا می باشند، جهت اثبات گفته و نوشته های خود، به مقایسه عملکرد و واکنش ترامپ درباره کره شمالی با رفتار وی در مقابل ایران اقدام می نمایند، مقایسه ای که خالی از منطق می باشد و محلی از اعراب ندارد چرا که، ایران و کره شمالی اساسا با یکدیگر متفاوتند که تفاتها به شرح ذیل است:
۱- نظام ایدئولوژیک ایران در پی صدور ایدئولوژی خود و تحقق رویائی دیرینه است تا مرزهای خود را از دریای هند تا دریای مدیترانه گسترده نماید که از آن به صدور انقلاب نام می برد و ابزار وی در راستای دستیابی به این هدف، "تروریسم" می باشد که اکنون از حالت منطقه ای خارج و از تروریسم دولتی به تروریسم بین المللی مبدل شده است و رژیم ایران در راستای محقق نمودن این هدف خود از گروههای متفاوت و گسترده و حتی متضاد و مغایر با یکدیگر نیز استفاده می جوید، گروههای سنی ای از قبیل طالبان، داعش و الشباب و گروههای شیعی ای همچون حوثی ها، حشد الشعبی و ...، اما کره شمالی تنها به دنبال ابقای قدرت خود در چهارچوب مرزهای خویش است و میلی به دخالت در فراسوی مرزهای خویش ندارد و تاکنون نیز اتهامی در راستای همدستی یا پشتیبانی از تروریسم بر وی وارد نشده است.
۲- کره شمالی مردمی همدست دارد که دارای فرهنگی همسان و متحد بوده و نصفی از مردمان شبه جزیره کره را تشکیل می دهند که مشکل اساسی آنها وجود حکومتی دیکتاتور است که آزادیهایشان را به گونه ای ویژه تسخیر نموده است، اما ایران کشوری کثیرالملله است، ملتهایی که علاوه بر کثرت، نه میل و نه نشانی از میل به وحدت نیز در آنها دیده نمی شود و گاها میلی هم به درک یکدیگر ندارند و تنها نقطه مشابه در بیشتر آنها، میل حداکثری به استقلالشان است که این مشخصه در کوردها، عربها و بلوچها بیشتر از دیگران است. این عامل قدرتی چشمگیر و شاخص است که حتی در صورت عدم وجود عامل خارجی در دازمدت و در صورت ابقای نابرابریهای قانونی، ایران را به سوی تجزیه و این ملیتها را به سوی استقلال سوق خواهد داد.
٣- خاورمیانه، منطقه ای که ایران در ان واقع است از لحاظ ژئواستراتژیک و ژئوپلتیک با منطقه ای که کره شمالی در آن واقع است بسیا متفاوت است. خارومیانه، هاتلند نوین است و قسمت عمده ای از نفت جهان را در خود دارد، نفتی که با توجه به رو به اتمام نهادن نفت اروپا و امریکای شمالی و برخی از کشورهای امریکای لاتین، اهمیت بیشتری یافته است و این اهمیت، ظرف سی سال آینده بیشتر نیز خواهد شد، اما کره شمالی چنان اهمیتی را دارا نمی باشد و اگر تهدیدهای وی علیه امریکا نبود، در درجه دوم اهمیت قرار می گرفت. (این نکته به معنای انکار اهمیت استراتژیک و ژئوپلتیک شبه جزیره کره نمی باشد)، در این میان، کنترل ایران بر تنگه هرمز که یک چهارم نفت جهان از آن می گذرد، مهم می باشد که با توجه به تهدیدهای ایران در بستن تنگه های هرمز و باب المندب و نیز ماجرای مین گذاری خلیج از سوی ایران در فاصله جنگ ایران و عراق، قابل تعمق می باشد.
۴- رویای کشورهای منطقه از جمله ایران برای تسلط بر جهان اسلام و احیای امپراطوری صفوی که قطب مخالف آن عربستان سعودی سنی مذهب می باشد نیز مسئله ای دیگر است که اختلاف چهل ساله با سعودی و امارات و حتی مصر را سبب شده است که این مسئله با پیدایش اردوغانیسم و میل علنی وی به احیای امپراطوری عثمانی، پیچیده تر شده است. از یک سو سعودی به دنبال بمب هسته ای است و از سوی دیگر اردوغان اس-۴۰۰ روسی را خریداری کرده و به دنبال خرید اس-۵۰۰ نیز می باشد و ابائی نیز از طرح آن ندارد. اینجاست که موزائیک سازی خاورمیانه در حال اسلامیزاسیون کامل می باشد که یک سوی آن ایران است- عبارت و واژه ای که از سال ۲۰۰۱ خانم کندالیزا رایس آن را مطرح نمود -
از اینرو و با توجه به موارد دیگری که جهت ممانعت از اطاله کلام از ذکر کامل انها خودداری می نمایم، مقایسه سخنان ترامپ و عملکرد وی در رابطه با کره شمالی با سخنان و تهدیدهای وی در رابطه با ایران، کاری نسنجیده است که تنها به قصد و نیت خاص خویش انجام می گیرد و شاید هم نشانه ای باشد بر غیر سیاسی بودن تحلیلهای مذکور، هرچند آنچه که در آخر تعیین کننده این روند خواهد بود، عملکرد ایران و گروههای شیعی متعلق به ایران در عراق و سوریه خواهد بود نه خشم و توئیت های ترامپ که نوع توئیت های وی به ویژگیهای شخصیتی وی و نیز روش معمول وی در تحمیل خواست هایش و نیز کنار زدن رقبا برمی گردد تا خواسته های واقعی وی.
آنچه بیش از هر نظریه دیگری محتمل می نماید، وقوع جنگ در عراق و سپس گسترش دامنه آن به ایران خواهد بود، تحرکات چند روز اخیر در منطقه سبز عراق و شلیک دو راکت به مجاورت ساختمان سفارت امریکا در این کشور، نشانه های اولیه این مدعاست که در کنار خرابکاری در کشتی ها در بندری فجیره امارات و نیز حمله حوثی ها به لوله های نفتی سعودی، بخش هائی از این پازل را کامل می نماید.