مقاله 1، دوره 15، شماره 4، زمستان 1393، صفحه 3-29 XML اصل مقاله (360.12 K)
نویسندگان
سید حسین سراجزاده* 1؛ امید قادرزاده2؛ جمیل رحمانی3
1دانشیار جامعهشناسی دانشگاه خوارزمی
2دانشیار جامعه شناسی دانشگاه کردستان
3کارشناسی ارشد پژوهش علوم اجتماعی دانشگاه خوارزمی
چکیده
پژوهش حاضر درصدد است با استفاده از رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی به مطالعهی رابطة قومگرایی و مذهب در میان کُردهای ایران بپردازد. روش شناسی پژوهش، کیفی است و دادههای کیفی در این مطالعه با استفاده از تکنیک مصاحبه عمیق گردآوری شدند. برای تجزیه و تحلیل یافتهها از روش نظریه زمینهای استفاده شده است. بر اساس روش نمونهگیری کیفی/ هدفمند و معیار اشباع نظری 31 نفر از کُردهای شیعه و سنی ساکن شهرستانهای مختلف استان کرمانشاه در این مطالعه شرکت کردند و درک وتفسیر آنها نسبت به پدیدهی قومگرایی و ارتباط آن با مذهب مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. دادههای گردآوری شده در قالب 53 مفهوم اساسی، 14 مقولة عمده و نهایتا دو مقولة هسته کدگذاری و تحلیل شدند. برای کُردهای سنی 28 مفهوم بهدست آمد که به 7 مقوله اصلی شامل، هویت یکپارچة کُردی، نارضایتی از دولت، تلقی سکولار از دین، ارجحیت قومیت بر مذهب، بیگانگی با هویت ایرانی، حق تعیین سرنوشت و نقش نخبگان قومی تقلیل یافته و یک مقولة هسته تحت عنوان «ناسیونالیسم کُردی سکولار» برای آن تعیین شده است.
همچنین برای کُردهای شیعه 25 مفهوم بهدست آمد که به 7 مقوله اصلی شامل، هویت قومی کُردی، هویت ملی ایرانی، نارضایتی از دولت، سازگاری مذهب و قومیت، تاکید بر حقوق فرهنگی قوم کُرد،تلقی سکولار از دین و فقدان آگاهی تاریخی تقلیل یافته و یک مقولة هسته تحت عنوان «قومگرایی فرهنگی» برای آن تعیین شد.
مقایسة مقولات بهدست آمده از دو گروه مصاحبه شوندگان سنی و شیعه نشان میدهد که در مورد دو مقولة «نارضایتی از دولت» و «تلقی سکولار از دین» دارای تشابه هستند و در سایر موارد همچون طرز تلقی نسبت به هویت کُردی، هویت ایرانی و رابطهی مذهب و قومیت دارای تفاوتهای اساسی میباشند.
کلیدواژهها
کُردهای شیعه؛ کُردهای سنی؛ قومگرایی؛ مذهب؛ ناسیونالیسم
اصل مقاله
بیان مسئله
جامعة ایران متشکل از اقوام مختلفی است که هر کدام از این قومها دارای تفاوتهای فرهنگی-زبانی با سایرین است. حدود پنجاه درصد جامعة ایران را فارسها تشکیل میدهند و بقیه شامل اقوام دیگری مانند آذری، کُرد، بلوچ، ترکمن و عرب میباشد (مقصودی، 1380: 16).
همزمان با تشکیل دولت مدرن در ایران (در اوایل قرن بیستم) که در پی ایجاد هویت ملی یکپارچه بود، تفاوتهای فرهنگی- زبانی اقوام در قالب انواع مختلف قومگرایی و گرایشهای استقلال طلبانة قومی به صورت واکنشی در برابر سیاستهای همگون سازانة دولت مرکزی بروز پیدا کرد (اشرف، 1373).
کُردها از جمله اقوام ایرانی هستند که گرایشهای قومگرایانه و جنبش قومی در میان آنها خصلتی پایدار و فعال داشته است (احمدی، 1378). تاسیس جمهوری خودمختار کردستان در مهاباد (1324)، درگیری احزاب سیاسی کُردی با دولت مرکزی در جریان انقلاب اسلامی (1357) و طرح مطالبات قومی از سوی مردم کُرد در سالهای اخیر در قالب تجمعات و اعتراضات خیابانی در شهرهای مختلف کردستان از جمله نمودهای بارز ناسیونالیسمقومی در میان کُردهای ایران به شمار میآید.
با استقرار جمهوری اسلامی آموزههای مبتنی بر فقه شیعی به یکی از بنیادهای نظام سیاسی جدید درایران تبدیل شد. مسئله شیعه و سنی که برای چندین دهه به حاشیههای سیاست درایران رانده شده بود، باردیگر به عنوان یک مسئله سیاسی و فرهنگی و هویتی مطرح شد (احمدی، 1388: 338). بنابراین مطالبات اقوام در ایران و مخصوصا در کُردستان که توسط احزاب و جریانهای سیاسی نمایندگی میشد، با مسئلة مذهب نیز به نوعی آمیخته شد. با توجه به اینکه قریب به نیمی از جمعیت کُردستان[1] را اهل تسنن تشکیل میدهد و همچنین عمدة فعالیتهای جریانهای سیاسی کُرد در مناطق سنی نشین انجام گرفته است، این مسئله اهمیتی به خصوص پیدا کرده است. از طرفی دیگر در چند دهة گذشته پدیدة جهانی شدن که همراه با گسترش ارتباطات، انقلاب تکنولوژی اطلاعات، تغییر شکل سرمایهداری، کاهش نقش دولتهای ملی و خیزش و تظاهرات نیرومند هویتهای جمعی بوده است مذهب و ناسیونالیسم را به منابع اصلی هویت سازی در جهان کنونی تبدیل کرده است (کاستلز، 1380: 17). بنابراین میتوان گفت میان مذهب و ناسیونالیسم در وضعیت کنونی در جوامع مختلف نسبتهای جدیدی ایجاد شده است که قابل مطالعه میباشد.
جامعة کُردهای ایران اگرچه به لحاظ تاریخی و زبانی دارای وجوه مشترک فراوانی میباشد اما به مانند هر جامعة دیگری دارای تمایزها و تفاوتهایی در درون خود نیز هست. یکی از این جنبهها که از قضا در ایران امروز (از نظر سیاسی و فرهنگی) مهم به شمار میآید تفاوتهای مذهبی است. دین اکثریت کُردها اسلام است و با توجه به اینکه دین اسلام دارای دو مذهب شیعه و سنی است و این دو از نظر اجتماعی و سیاسی دارای تفاوتها و اختلافات تاریخی مشخصی هستند لذا پرداختن به رابطة مذهب و ناسیونالیسم قومی در میان کُردهای ایران باید با در نظر گرفتن این تقسیمبندی باشد.
بنابراین پژوهش حاضر درصدد است با استفاده از رویکرد تفسیرگرایانه به بررسی ابعاد، دلالتها و پیامدهای معنایی مذهب برای ناسیونالیسم قومی در میان کُردهای شیعه و سنی استان کرمانشاه (به عنوان یکی از استانهای کُردنشین ایران) بپردازد و تفاوتها و تشابهات میان کُردهای شیعه و سنی را در این باره مشخص سازد.
پیشینه تجربی پژوهش
دربارة موضوع ناسیونالیسم کُردی در داخل و خارج از کشور پژوهشهای متعددی انجام گرفته است که به برخی از مهمترین آنها اشاره میشود. جلاییپور (1372) دربارة علل تداوم بحران کُردستان معتقد است که پنج عامل: همبستگی کُردی، احزاب سیاسی، موقعیت برونمرزی، جغرافیای سیاسی کُردستان و سیاست ویژه امنیتی دولت سبب تداوم جنبش قومی در کردستان شدهاند.
سراجزاده و ادهمی (1387) در یک تحقیق کمی به بررسی تفاوتهای قومیتی دانشجویان از نظر فعالیت در کانونهای فرهنگی دانشگاهها پرداختهاند. از جمله نتایج این تحقیق میزان عضویت و مشارکت پایین دانشجویان کُرد در تشکلهای مذهبی و بسیج دانشجویی میباشد. محققان معتقدندکه مشارکت پایین دانشجویان کُرد در تشکلهای مذهبی و بسیج دانشجویی را میتوان با تفاوتهای مذهبی و سیاسی کُردها تبیین نمود. تحقیق دیگری (سراج زاده و همکاران، 1392) که در یک جمعیت دانشجویی انجام شد نشان داد که در مقایسه با سایر اقوام، کُردها کمترین اعتماد بین قومی و بیشترین احساس تبعیض قومی را ابراز داشته اند. این تحقیق نشان داد که مذهب پاسخگویان با اعتماد بین قومی رابطه دارد و پاسخگویان سنی مذهب که اغلب کُرد زبان بودند نسبت به افراد شیعه مذهب که در اکثریت هستند، از اعتماد بین قومی پایینتری برخوردارند. میتوان گفت همراهی تفاوت قومی و مذهبی اعتماد بین قومی را تضعیف کرده است. قادرزاده (1388) نیز در پژوهشی که به روش چندگانه (پیمایشی، اسنادی و تحلیل ثانویه) در ارتباط با ترجیحات هویتی کُردها انجام داده است به این نتیجه رسیده که: هویت قومی در صدر تعلقات و ترجیحات هویتی کُردها جای دارد و هویتهای جهانی و ملی ردههای دوم و سوم را به خود اختصاص میدهند. محمدزاده (1390) هم با روش پیمایش به بررسی انواع قومگرایی در میان کُردهای ایران پرداخته و نشانداده که قومگرایی در میان کُردهای ایران با عواملی همچون گویش فرد، مذهب و نوع احساس تبعیض در ارتباط است. در مورد رابطة مذهب و قومگرایی نتایج پژوهش حاکی از آن است که قومگرایی در میان کُردهای شیعه کمتر از کُردهای سنی و یارسان است.
انتصار (1992) در کتابی تحت عنوان ناسیونالیسم قومی کُرد[2] تلاش کرده است تا ناسیونالیسم قومی در کردستان را حول مطالبة خودمختاری به عنوان اصلیترین خواست جنبشهای کُردی تبیین نماید. وی معتقد است ناسیونالیسم کُردی در ایران متاثر از عواملی همچون زبان، مذهب و حاشیهای بودن مناطق کُردنشین از نظر اقتصادی و سیاسی است. وی در ارتباط با پر رنگترشدن نقش مذهب پس از انقلاب 1357 مینویسد: «برخلاف دیدگاههای سیاسی، مذهب نقش مهمی در پیچیدهترکردن رابطه کُردها (که اکثرا سنی بودند) و رهبران شیعه در تهران و قم بازی کرد. درحالی که در زمان حاکمیت شاه به طور کلی مذهب به عنوان ویژگی هویت بخش کُردی به حساب نمیآمد اما پس از انقلاب نشانههایی از آگاهی مذهبی در میان کُردها و همچنین فارسها پدیدار شد» (انتصار، 1992: 45).
ولی (2005) در مقالهای تحقیقی به بررسی هویت کُردی و ارتباط آن با ملت- دولت مدرن پرداخته است. به نظر وی هویت ملی کُردی محصول مدرنیته است و به شیوهای خاص وابسته به نهاد دولت مدرن است. ولی ریشة هویتکُردی را به کردار سیاسی و فرهنگی تأسیس ملت- دولت مدرن در جوامع چند فرهنگی ترکیه، ایران، عراق و سوریه برمیگرداند. او بر این باور است که هویت کُردی به دلیل تقسیم کُردستان و تلاش دولتهای حاکم در کردستان برای انکار این هویت، «چندپارهگی» و همچنین «دیالکتیک انکار و مقاومت در برابر دیگری» به ویژگیهای اصلی این هویت تبدیل شدهاند.
وریا[3] (2005) در پژوهشی با رویکرد جامعهشناسی تاریخی به بررسی پدیدة ناسیونالیسم کُردی در تبعید پرداخته است. وی معتقد است رابطة مذهب و ناسیونالیسم در کردستان تا به حال دو مرحلة اساسی را در تاریخ خود داشته است. ابتدا به زمانی برمیگردد که شخصیتهای مذهبی کُرد رهبری جنبش ناسیونالیستی کُرد را در دست داشتهاند و از حمایت نهادهای مذهبی در جامعه کُردستان برخوردار بودند و مرحلة دوم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران آغاز میشود که حضور مذهب در جنبش کُردی از سطح رهبران و حالت نمادین به بخش مستقلی در درون جنبش تبدیل میشود و سطوح مختلف مشارکت را در بر میگیرد.
با مرور مطالعات انجام شده در این زمینه مشخص میشود اکثر پژوهشهای یاد شده با روش کتابخانهای انجام گرفتهاند و عمدتا بر بُعد سیاسی جنبش ناسیونالیسم کُردی تاکید کردهاند. در حالی که ناسیونالیسم گفتمانی است که میتواند به منبعی برای هویت یابی و همچنین تفسیر جهان برای انسانهای عادی جامعه نیز بدل شود؛ لذا لازم است برای درک هر چه بیشتر این پدیده به دیدگاههای افراد و کنشگرانی که حامل این گفتمان به شمار میآیند نیز رجوع کرد، چرا که این افراد در خلال زندگی روزمرهشان به تولید و بازتولید این گفتمان میپردازند. به علاوه، مذهب که یکی از منابع مهم هویتیابی و ارائه دهنده نظامهای معنایی است، در مناسبات و تعارضات قومی در ایران هم نقش مهمی دارد؛ و از این رو ضروری است در مطالعه پویش های قومی در ایران مورد مطالعه قرار گیرد.
رویکردهای نظری
با توجه به اینکه رویکرد غالب در تحقیق حاضر از نوع تفسیری و روش مورد استفاده برای تحلیل دادهها از نوع روشهای کیفی است که در جهت درک تفاسیر و معانی درونی کنشهای معنادار افراد به کار میرود، تلاش میشود چارچوبی از پیش تعیین شده بر واقعیت اجتماعی مورد مطالعه تحمیل نشود و از نظریهها به عنوان راهنمای نظری جهت تفسیر و تبیین بیشتر ابعاد موضوع مورد مطالعه یا به عبارت دیگر ارتقای حساسیت نظری (استراوس و کوربین،1390) استفاده شود. در ادامه برخی از مهمترین نظریههای مرتبط با اهداف تحقیق مرور میشوند.
ارتباط میان مذهب و ناسیونالیسم دیر زمانی است که توجه متفکرین و اندیشمندان حوزه ناسیونالیسم را به خود جلب کرده است. دیدگاههای مرتبط دربارة رابطة این دو مقوله را در متون جامعهشناسی میتوان به دو گروه تقسیم بندی کرد.
بر اساس تئوریهای مدرنیستی همزمان با رشد و گسترش مدرنیسم، دین به حاشیه میرود و ناسیونالیسم جایگزین آن خواهد شد. به این ترتیب ناسیونالیسم به آلترناتیو دین بدل خواهد شد و کارکردهایی که دین در حفظ همبستگی اجتماعی در دورة ماقبل مدرن ایفا کرده است را ناسیونالیسم در دورة مدرن به عهده میگیرد. گلنر (1993) و اندرسون (1393) از جمله نظریهپردازانی هستند که چنین ادعایی را مطرح کردهاند. به عقیدة این متفکران، فرایند نوگرایی (مدرنیزاسیون) اجتماعی و همچنین ظهور ناسیونالیسم همراه با زوال گروههای دینی سنتی و فراملی است. از این منظر، گلنر دین را متعلق به دورة فئودالی دانسته و ناسیونالیسم را محصول جامعه صنعتی به حساب میآورد. گلنر براین باور است که ظهور ناسیونالیسم وابسته است به نیازهای جامعة مدرن به فرهنگی جدید که بتواند همبستگی اجتماعی و همسانی فرهنگی این جوامع را امکانپذیر سازد. به این ترتیب ناسیونالیسم یکی از ضرورتهای جامعه مدرن است و فرهنگ مدرن هم بیرون از مرزهای دینی شکل میگیرد و در تضاد با آرمانهای دینی عمل میکند.
اندرسون هم بر این باور است که آرمانهای ناسیونالیستی پس از زوال آرمانهای دینی ظهور مییابند و ملت جامعهای تخیلی (تصوری) است که تنها در تصور انسانها وجود دارد (اندرسون، 1393). به نظر وی به وجود آمدن این «جماعتهای تصوری»[4] بدون ایجاد تحولات ریشهای در ذهن بشر غیر ممکن بود. این تحولات که اندرسون در کتاب «جماعتهای تصوری» از آن بحث میکند، به زعم وی سبب نابودی آرمانها و تصورات دینی و نهایتا آرمانهای گروههای مذهبی که شخصیتهای فراملی و انترناسیونال داشتهاند میشود. در واقع اندرسون ناسیونالیسم را به عنوان آلترناتیو دین در عصر مدرن میداند (وریا، 2005: 143-141).
اما فیر[5] (1995) در نقد گلنر و اندرسون نشان میدهد که این نگاه مدرنیستی که تاثیر دین را در ارتباط با ناسیونالیسم نادیده میگیرد، فاقد پایه و اساس تاریخی است. به نظر وی بین دین و ناسیونالیسم ارتباطی مهم، عمیق و همه جانبه وجود دارد به طوری که به سختی میتوان جنبشی ناسیونالیستی پیدا کرد که ارتباط مشخصی با دین نداشته باشد. وی معتقد است دین در اکثر جنبشهای ناسیونالیستی حاضر است. فیر تجربة ناسیونالیسم هلندی را به عنوان نمونة واضحی از رابطة دین و ناسیونالیسم بر میشمرد، وی معتقد است در تجربة هلند ناسیونالیسم، دین را حذف نمیکند بلکه از نو آن را تفسیر میکند و معنایی ملی به آن میبخشد، ناسیونالیسم دین را بومی نموده و معانی جهان شمول آن را ملی میکند. به نظر او برخلاف آنچه که مدرنیستها ادعا میکنند، مسیحیت در قرون هیجده و نوزده به حاشیه نرفته است و ناسیونالیسم جایگزین آن نشده است، آنچه اتفاق افتاده این است که مسیحیت در قالب پروتستانتیسم شکلی بومی و ملی به خود گرفته است. وی مینویسد: «بخشی از رقابت میان گروههای دینی در اروپا و آمریکا بر سر این بوده است که کدام گروه میتواند به بهترین نحو ممکن نمایندگی ناسیونالیسم را به عهده بگیرد. میتوان در اینجا از نوعی ناسیونالیسم دینی سخن به میان آورد که ایمان به خدا و ایمان به سرزمین درهم تنیدهاند» (فیر، به نقل از وریا، 2005: 143).
آنتونیاسمیت (1383) نیز به عنوان یکی از نظریه پردازان نمادگرای قومی، معتقد است برای درک چرایی تداوم هویتهای ملی و استمرار ملت باید به مطالعه و بررسی بنیادهای مقدس ملت پرداخت. وی براین باور است که اگرچه ما اکنون و حداقل در غرب در یک عصر سکولار (عرفی) زندگی میکنیم؛ یعنی عصری که ارزشها و ترجیحات مادی، جایگزین مفهوم امر مقدس و اعتقادات کهن به ارزشهای استعلایی شدهاند، اما حتی در خودِ غرب، مبانی مقدس ملت کاملا زایل نشدهاند. هر چند عقلگرایی سکولار، آنها را به چالش کشیده است و آن ها را واداشته تا با تغییرات اجتماعی و سیاسی همساز شوند. اما «مذهب سیاسی» ناسیونالیسم سکولار همچنان برای مراسم، نماد و اسطوره سازی خود به مضامین مذهبی قدیمیتر متوسل میشود، درعین حال خود را به عنوان تنها درام رستگاری در عصر عقل باوری معرفی میکند. اسمیت معتقد است که چهار مقوله ی اصلی ملت- اجتماع، سرزمین، تاریخ و سرنوشت- در گذشته مقدس بودهاند و همچنان مقدس خواهند ماند. به این معنا که از سوی اعضا به عنوان موضوعاتی قابل احترام و مورد علاقه و به عنوان غایاتی فینفسه تلقی خواهند شد. بنابراین ملت به عنوان اجتماع مقدسی از شهروندان، و ناسیونالیسم به عنوان شکلی از مذهب سیاسی با کتب مقدس، نمازها، سنتها و مناسک خاص خودش تلقی میشود (اسمیت، 1383: 189-184).
روش تحقیق
با توجه به اینکه هدف اصلی این پژوهش درک ابعاد، دلالتها و پیامدهای معنایی مذهب برای ناسیونالیسمقومی در میان کُردهای شیعه و سنی میباشد، از رویکرد روششناختی کیفی و روش نظریة زمینهای جهت تحلیل دادهها استفاده شد. نظریة زمینهای یکی از بنیادیترین کشفهای روششناختی در علوم اجتماعی است که میتواند به تولید معرفت متقن و باورپذیر منتهی گردد (اشتراوس و کوربین، 1391؛ ایمان، 1392).
در این روش به مانند همة روشهای کیفی از راهبرد نمونهگیری هدفمند استفاده میشود. قدرت نمونهگیری هدفمند در انتخاب نمونهای غنی از لحاظ اطلاعات برای مطالعة عمیق است (استراوس و کوربین، 1390: 176). در تحقیق حاضر از دو شیوة نمونهگیری نظری و نمونهگیری با حداکثر تنوع که هر دو از جمله شیوههای نمونهگیری هدفمند میباشند استفاده شده است.
همچنین روش نمونهگیری با حداکثر تنوع جهت انتخاب مشارکتشوندگان به کار گرفته شد تا با استفاده از آن حداکثر تنوع موجود در میدان تحقیق در نظر گرفته شود. از این شیوه جهت گزینش مصاحبه شوندگانِ کُرد شیعه و سنی ساکن شهرستانهای استان کرمانشاه با ویژگیهای متفاوت (از لحاظ جنسیت، وضعیت تحصیلی و پایگاه اقتصادی- اجتماعی) استفاده شد. مشخصات مشارکتکنندگان در این پژوهش در جدول (1) آمده است. با توجه به معیار اشباع نظری، تعداد مصاحبهشوندگان در این تحقیق در مجموع 31 نفر شد که شامل 15 نفر کُرد سنی و 16 نفر کُرد شیعه بودند.
برای تحلیل دادهها مطابق با سبک نظریة زمینهای از کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری گزینشی استفاده شد. در کدگذاری باز سطح اول – به صورت سطر به سطر- به هر یک از سطرها مفهوم یا کدی الصاق شد. در این مرحله 53 مفهوم بهدست آمد که 28 مفهوم مربوط به کُردهای سنی میباشد و 25 مفهوم نیز مربوط به کُردهای شیعه. در کدگذاری باز سطح دوم با تعیین و مرتب کردن مفاهیم، کدهای مشابه و مشترک در قالب یک مقولة واحد، مفاهیم به دست آمده به 14 مقوله تقلیل پیدا کردندکه 7 مقوله مربوط به کُردهای سنی و 7 مقوله مربوط به کُردهای شیعه بودند. پس از کدگذاری باز نوبت به کدگذاری محوری میرسد که در این مرحله مقولهها به صورت یک شبکه با هم در ارتباط قرار میگیرند و همچنین مقوله هسته معرفی میشود.
یافتهها
همانطور که در مقدمه اشاره شد، در این پژوهش سعی شده است تا تفاوتها و تشابهات درک و تفسیر کُردهای شیعه و سنی در ارتباط با ناسیونالیسمقومی مطالعه شود، لذا یافتههای حاصله به تفکیک مذهب ارائه میشود. مفاهیم اولیه، مقولات و مقولههای هسته در جداول (2) و (3) آمده است.
مقولههای ساخته شده ازیافتههای تحقیق (کُردهای اهل تسنن)
1. هویت یکپارچه کُردی
از نظر ناسیونالیستها، هر ملتی دارای فرهنگ تاریخی مشخص، روشن، منفرد و خاص برای تفکر،کنش و برقراری ارتباط است که همه اعضا (حداقل به طور بالقوه) در آن سهیم هستند و افراد غیر عضو نمیتوانند در آن سهیم باشند (اسمیت، 1383: 44)؛ و این ویژگیها برای اعضای ملت، مرزهای نمادینی را به وجود میآورد تا به وسیلهی آن تشابهات میان اعضا و تفاوتهایشان با دیگران را مشخص کنند. مشارکتکنندگان کُرد سنی حاضر در این پژوهش هویت کُردی خود را اینگونه تعریف میکنند:
«اولا اینکه کُرد بودن برای من امری اختیاری نبوده و ثانیا چیزهایی مانند زبان، فرهنگ و رسوم است که کُرد بودن را برایم معنا میکند. نهایتا به نظرم زبان مهمترین چیزیست که یک کُرد را از غیر کُرد جدا میکنه» (مرد، بیکار).
«معنای کُرد بودن برای من رنج است، چیزی که یک کُرد را از غیر کُرد جدا میکنه رنج است. در هر جایی از جهان که بودهایم به ما ظلم شده و رنجی که از این ظلمها کشیدهایم وجه اشتراک همة ماست».(زن، دانشجو)
«اگرچه من به صورت تصادفی کُرد به دنیا آمدهام، اما به کُرد بودنم افتخار میکنم چون تاریخی که در دو قرن گذشته داریم به عنوان کُرد، تاریخ مبارزه با ظلم و مقاومت در برابر ظالم بوده» (مرد، دانشجو).
بر اساس مفاهیم استخراج شده از گفتههای مصاحبهشوندگان میتوان گفت که عناصر تشکیل دهندة هویت کُردی از یکسو دارای ریشههای قومی قدیمی همچون زبان، اصالت و فرهنگ کُردی است که از نظر آنها غیرقابل تغییر و ازلی است و از سوی دیگر مولفههایی همچون تجربه رنج مشترک و مقاومت در برابر انکار دیگری است که حاصل مبارزات سیاسی کُردها در طول یک قرن گذشته در برابر دولتهای مرکزی بروز است.
در نهایت از گفتههای مصاحبهشوندگان میتوان چنین استنباط نمود که آنها قائل به یک هویت واحد کُردی هستند که هم ریشه در گذشتة فرهنگی کُردها دارد و هم حاصل مبارزه با دیگری غیر کُرد است که میتوان آن را به عنوان یکی از پایههای اصلی ایدئولوژی ناسیونالیسمقومی در کردستان به حساب آورد.
2. بیگانگی با هویت ایرانی
هویت جمعی که هویت قومی و ملی را نیز دربرمیگیرد در واقع به معنای درک ما از این مطلب است که چه کسی هستیم، درک چه کسی بودن نیز همواره با این واقعیت همراه است که دیگران کیستند، بنابراین هویت همواره در ارتباط با دیگری شکل میگیرد و متکی به تفاوت و شباهت «ما» و «آنها» است. ناسیونالیسم نیز یکی از انواع گفتمانهایی است که در جهت شکل دادن و تثبیت هویت قومی یا ملی در جوامع مختلف عمل میکند، در جوامع چند قومی، زمانیکه ناسیونالیسمهای قومی رشد میکنند، تبدیل به مانعی اساسی در برابر گفتمان ناسیونالیستی حاکم (ملی) میشوند چراکه تعریفهایی که ناسیونالیسم قومی از «خود» و «دیگری» ارائه میدهد در تضاد با تعاریف ناسیونالیسم حاکم (ملی) قرار میگیرد. ناسیونالیسم کُردی در ایران به عنوان یکی از انواع ناسیونالیسمهای قومی در پی اثبات هویت کُردی است و با توجه به اینکه بخشی از پروسة شکلگیری هویت کُردی به کردار سیاسی و فرهنگی نهاد ملت- دولت مدرن و هویت ملی در جامعه متکثر چند قومی و چند فرهنگی ایران در ارتباط است، بررسی درک و تفسیر کُردها از ایرانی بودن جهت درک هویت کُردی و ارتباط آن با ناسیونالیسم کُردی در ایران برای پژوهش حاضر ضروری میباشد. یکی از مصاحبهشوندگان در مورد تعریفی که از وطن دارد چنین میگوید:
«وطن برای من جایی است که خاک آبا و اجدادیمان است، یعنی کُردستان» (زن، خانهدار).
یکی دیگر از مشارکتکنندگان در مورد نسبت هویت کُردی و ایرانی با یکدیگر بر این عقیده است که:
«خواستهاند به وسیله هویت ایرانی ما را دچار فراموشی کنند که کُرد بودنمان را از ما بگیرند، کُرد بودن و ایرانی بودن دو چیز کاملا متفاوته » (مرد، بیکار).
به نظر اکثر پژوهشگران حوزه هویت در ایران مولفههایی همچون سرزمین ایران، زبان فارسی و دین اسلام (مذهب تشیع) رکنهای اصلی هویت ایرانی به شمار میآیند (احمدی، 1388: 381).
برای مثال در مورد زبان فارسی که همواره به عنوان یکی از مهمترین رکنهای هویت ایرانی به شمار میآید، یکی از مصاحبهشوندگان چنین میگوید:
«استفاده از زبان فارسی برایم از سر اجبار است، به هرحال در مدارس و ادارات و برای انجام خیلی از کارها مجبوریم ازش استفاده کنیم وگرنه احساس تعلقی به این زبان ندارم» (مرد، کارمند).
حال با توجه به گفتههای مصاحبهشوندگان کُرد سنی در تحقیق حاضر و مفاهیمی که از این مصاحبهها در ارتباط با معنای ایرانی بودن استخراج شده است، میتوان گفت که هیچ کدام از مؤلفههای اصلی ایرانی بودن که در آرای پژوهشگران ایرانی به عنوان مؤلفههای اصلی هویت ایرانی بر آنها تاکید شده است، ازگفتههای مشارکتکنندگان در تحقیق حاضر قابل استخراج نیست.
3. نارضایتیاز دولت
در مورد رابطه ناسیونالیسم و دولت و نقشی که دولت میتواند به عنوان عاملی مهم در شکلگیری جنبشهای ناسیونالیستی ایفا کند، نظریهها و بحثهای مختلفی وجود دارد. دولتها به عنوان سیاستگذار و مجری طرحهای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از میزان قابل توجهی از قدرت برخوردارند که میتوانند در جوامع چندقومی از این توان برای کاهش تضادهای قومی و افزایش همبستگی ملی و یا در جهت عکس آن یعنی افزایش شکاف میان اقوام مختلف و تضعیف همبستگی ملی استفاده کنند.
«دولتهای مرکزی در ایران همیشه به اقوام و اقلیتها ظلم کردهاند و هیچ تاثیر مثبتی در زندگی این مردم نداشتهاند، وقتی وضعیت کُردستان با مناطق مرکزی و فارسنشین مقایسه میکنی خیلی راحت میشه فهمید که دولت در قبال مردم کُرد چقدر کمکاری کرده، مسائل و مشکلات ما در خیلی از زمینهها بیشتر از بقیه است و تقصیر عمدهاش بر گردن دولته» (مرد، کارمند).
«من از این وضعیت کاملا ناراضیام، از عملکرد دولت در کردستان اصلا رضایت ندارم. چرا زبان کُردی در مدارس تدریس نمیشه؟ چرا منطقة ما از نظر اقتصادی ضعیفه و جوانان ما بیکارند، چرا ما باید کاملا وابسته باشیم به اونها؟ دولت ما را بیگانه به حساب میاره» (مرد، شغل آزاد).
براساس گفتههای مشارکتکنندگان کُرد سنی، عملکردهای دولت در حوزههای فرهنگ و اقتصاد به گونهای بوده است که قادر به پاسخگویی به خواستهای مردم کُرد نیست و این اقدامات سبب افزایش نارضایتی آنها از دولت شده است. لذا میتوان چنین استنباط کرد که کُردهای سنی احساس میکنند که از سوی دولت مرکزی مورد تبعیض قرار گرفتهاند و همین مسئله از یک طرف باعث تقویت حس قومگرایی در میان کُردها گردیده و از طرف دیگر سبب افزایش شکاف میان کُردها و دولت مرکزی شده است.
4. نقش نخبگان قومی
نقش نخبگان قومی و تاثیر آنها در شکل دادن و استفاده از نمادهای قومی و بسیج سیاسی گروههای قومی، اغلب از سوی نظریه پردازان ناسیونالیسم مد نظر قرارگرفته است. پل براس (1979) و اریک هابسباوم (1983) از جمله این نظریهپردازان هستند که به اهمیت نقش نخبگان قومی در سیاسی کردن عناصر فرهنگی قومی به طور جدیتر از سایرین پرداختهاند. پل براس معتقد است نخبگان قومی با استفاده از بازخوانی و معنابخشی دوباره به میراث فرهنگی گروههای قومی، از آنها به عنوان ابزاری جهت بسیج سیاسی این گروهها در کسب قدرت سیاسی و ایجاد اختلاف در بین گروههای قومی استفاده میکنند. هابسباوم نیز ملت و پدیدههای مرتبط با آن را نتیجة سنتهای ابداعی نخبگان حاکم میداند (براس، 1979؛ هابسباوم، 1983؛ به نقل از اوزکریملی، 1383: 149). در تحقیق حاضر و در ارتباط با اهمیت نخبگان قومی در ناسیونالیسم قومی کُرد، این پرسش مطرح است که دیدگاههای افراد مصاحبهشونده در مورد نقش نخبگان قومی و ارتباط آن با مذهب چگونه است؟
«وجود احزاب برای مبارزه کُردی قطعا مفید است. من تا حدودی با این احزاب آشنایی دارم، به نظرم در تاریخ کُرد نقش بسیار مهمی داشتهاند اما در حالحاضر ارتباط این احزاب با مردم کم شده و نقششان کمرنگ شده، شاید به این خاطر است که ما دیگر در این احزاب شخصیتهای مهم و تاثیرگذار نداریم. مثلا تا وقتی که حزب دمکرات، دکتر قاسملو را داشت تاثیرش خیلی بیشتر از الان بود. ولی احزاب کُردستان ایران در حالحاضر منفعل هستند» (زن، دانشجو).
اگرچه در میان گروههای فعال در عرصة سیاسی کُردستان گروههای مذهبی مانند جریان مکتب قرآن به رهبری احمد مفتیزاده وجود دارند اما در گفتار مردم کُردستان ایران منظور از احزاب کُرد همانا حزب کومله و دمکرات است. لازم به ذکر است هر دوی این احزاب سکولار هستند و در سالهای اخیر خواهان حل مسئلة کُرد از طریق تقسیم قدرت سیاسی در ایران در قالب فدرالیسم میباشند.
حال با توجه به گفتههای مصاحبهشوندگان میتوان گفت که از نظر این افراد احزاب کُرد نقش مهمی در تاریخ کُرد داشتهاند و اهمیت این مسئله در تلاش این احزاب برای سازماندهی مبارزة مردم کُرد جهت تحقق اهداف سیاسیشان در طی نیم قرن گذشته بوده است. اگرچه
مصاحبهشوندگان برخی از اشتباهات گذشته و حال احزاب (مانند اختلافات و تضادهای درونی که با همدیگر داشتهاند و همچنین انفعالِ احزاب در سالهای اخیر) را یادآوری و درمورد آنها اظهار نارضایتی میکنند، اما همچنان براین باورند که احزاب سیاسی میتوانند نقش مهمی در مبارزة مردم کُردستان داشته باشند. بعلاوه میتوان این واقعیت را نیز استنباط نمود که کُردها از احزاب این انتظار را دارند که با افزایش فعالیتهایشان در گسترش مبارزه مردم کُرد برای تحقق مطالبات سیاسی- فرهنگی جنبش کُردی نقش پررنگتری ایفا کنند. یکی از نکات مهم در ارتباط با دیدگاه افراد مصاحبهشونده نسبت به احزاب کُردی این است که این افراد بر نقش احزاب سکولار تأکید دارند و نقش گروههای مذهبی مانند جریان مکتب قرآن که دارای رویکرد ناسیونالیسم مذهبی میباشند از اهمیت خاصی برایشان برخوردار نیست.
5. تلقی سکولار از دین
منظور از تلقی سکولار از دین نزد افراد مورد مطالعه در تحقیق حاضر، تفاسیر فردی این افراد از دین با اتکای به عقل و همچنین قائل بودن به جدایی دین از حکومت میباشد. اکثر مصاحبهشوندگان بر این باور بودند که با توجه به این که تفاسیر متعددی از اسلام و همچنین مذهب تسنن وجود دارد لذا آنها برای تشخیص درست یا نا درست بودن این تفاسیر نهایتا به عقل خودشان رجوع میکنند و نمیتوانند ادعاهای مفسران دینی را بدون استدلال عقلانی بپذیرند مصاحبهشوندهای در این باره چنین میگویند:
«مذهب باعث میشه انسان از سرگردانی در بیاد و به نظرم هر مذهب یا مکتبی میتونه باعث رشد و تعالی انسان بشه البته این هم به شخص بستگی داره، چون باید هرکسی تفسیر خودش را از مذهب داشته باشه مثلا الان در اسلام تفاسیر مختلفی وجود داره و هر کدام هم برای خودشان دلایلی دارند. ولی هرکس باید به عقل خودش رجوع کنه» (مرد، کارمند).
همچنین این افراد معتقدند که مهمترین کارکرد دین و مذهب در زندگی آنها به عرصة خصوصی زندگیشان برمیگردد. به این معنا که دین میتواند به افراد جهت معنابخشی به زندگی و هدفمند کردن زندگی موثر باشد و به این وسیله میتوانند آرامش لازم را بهدست آورند. یکی دیگر ازمصاحبهشوندگان در این رابطه چنین میگوید:
«مذهب باعث میشه که انسان هدفش از زندگی را مشخص کنه و مسیر زندگیاش را تعیین کنه. مذهب زندگی را از بیهودگی در میاره و باعث موفقیت انسان در زندگی میشه» (زن، کارمند).
یکی دیگر از مواردی که مصاحبهشوندگان در ارتباط با مذهب ابراز داشتهاند مربوط به رابطة دین و حکومت میباشد. این افراد بر این باورند که دین نباید در امور سیاسی و ادارة جامعه دخالتی داشته باشد؛ به معنای دیگر، دین نباید به پایه و اساس قوانین و منبع برای حکومتدارای تبدیل شود، چراکه این امر سبب میشود یکی از مذاهب بر سایرین ارجحیت داده شود و همچنین تفسیر مورد نظر دولت مردان بر سایر تفاسیر غلبه پیدا میکند و سایر دیدگاهها و تفاسیر را به حاشیه براند؛ واین امر سبب اختلاف و ایجاد تبعیض در میان افراد جامعه میشود. بنابراین در صورت ورود دین به نهادهای دولتی و حکومتی ممکن است حکومت به ابزاری برای تحمیل قرائت خاصی از مذهب بر سایر تفاسیر و قرائتها بدل شود.
«موافق حکومت دینی نیستم. باید دین از حکومت جدا باشه، چون دین شاخه شاخه شده اگر در حاکمیت قرار بگیره یکی از این شاخهها (مذاهب) مسلط میشه و آزادی سایرین را از بین میره» (مرد، شغلآزاد).
6. حق تعیین سرنوشت
یکی از بنیادیترین خواستهای ناسیونالیسم کُردی در ایران از ابتدای شکلگیری آن خواست خودمختاری بوده است. شکلگیری ناسیونالیسم کُردی در ایران و مطرح نمودن خواست خودمختاری به شکل مدرن آن به طور عمده به سالهای 1320-1324 باز میگردد. در این دوره ناسیونالیسم کُردی و خواست خودمختاری سیاسی، که متاثر از ناسیونالیسم کُردی در کردستان ترکیه و عراق بود ظهور کرد. جنگ جهانی دوم فرصت مناسبی را برای ناسیونالیسم کُردی فراهم کرد و این جریان در سال 1324 به مدت یکسال یک جمهوری خودمختار کردی در شهر مهاباد تاسیس کرد (جلاییپور، 1385: 67). بنابراین خواست تشکیل حاکمیت سیاسی که بیشتر در قالب شعار خودمختاری برای کُردستان تبلور پیدا کرده است همواره یکی از مهمترین گزارههای گفتمان ناسیونالیسم کُردی بوده است و به عنوان راهحلی سیاسی برای حل مسئلة قومی در کُردستان مطرح بوده است. تاکید بر خودمختاری و حاکمیت سیاسی کُردی برای رفع مسئلة قومی در کردستان از سوی مشارکتکنندگان در این تحقیق نیز به صورتیکه در ادامه میآید ابراز شد:
«به نظرم راهحلیکه بتواند باعث به رسمیت شناخته شدن کُردها بشود، دولت است. تنها در قالب یک دولت میتوانیم رسمیت پیدا کنیم» (مرد، معلم).
«این حق ماست که حکومت و دولت خودمان را داشته باشیم، همة ملتها حکومتهای خود را دارند، چرا کُردها نداشته باشند؟» (مرد، سرباز).
براساس گفتههای مصاحبهشوندگان تشکیل دولت کُردی یک حق طبیعی به شمار میآید، چرا که بسیاری از ملتهای همسایة کُردها (عربها، ترکها و فارسها) دارای حاکمیت سیاسی خود میباشند؛ لذا از نظر این افراد رسمیت یافتن کُردها به عنوان یک ملت تا حد زیادی منوط به تشکیل دولت است. از این اظهارات میتوان چنین برداشت کرد که خواستهها و راهَحلهایی که احزاب ناسیونالیستی در کردستان در طی دهههای متوالی طرح کردهاند حداقل در میان برخی از افراد جامعة کُردستان پذیرفتهشده و مشروعیت پیدا کرده است.
7. ارجحیت قومیت بر مذهب
تقدم وفاداری به ملت بر همة انواع دیگر هویت جمعی و ملت به عنوان مهمترین منبع هویتی افراد، از جمله گزارههای اساسی نظریه ناسیونالیسم به شمار میآید (اوزکریملی، 1383: 217)؛ بنابراین، ناسیونالیسم همواره در ارتباط با دیگر منابع هویتی همچون مذهب به صورت آشکار و پنهان همواره در رقابت برای کسب جایگاهی والاتر از آنها است.
در ارتباط با مذهب و قومگرایی در پژوهش حاضر، با طرح سوالاتی در ارتباط با حس تعلق افراد به نمادها و شخصیتهای تاریخی کُرد و همچنین پرسش از نوع اهمیت مذهب و هویت کُردی برای افراد، مقولة ارجحیت قومیت بر مذهب به دست آمد که در ادامه با ارجاع به گفتههای
مصاحبهشوندگان توضیح داده خواهد شد. در مبحث رابطة هویت کُردی و مذهب سنی، بین افراد مذهبی و غیر مذهبی تفاوت عمدهای وجود دارد، چرا که از نظر مصاحبهشوندگان غیر مذهبی، کُرد بودن و سنی بودن دو مقوله متضاد به شمار میآید و بر این باورند که با توجه به این که در کُردستان مذاهب مختلفی وجود دارد لذا مذهب یکی از عوامل ایجاد اختلاف در جامعة کُردی به شمار میآید، برای مثال دو نفر از مصاحبهشوندگان غیر مذهبی در این ارتباط چنین میگویند:
«ما قبل از اینکه سنی یا مسلمان باشیم کُرد بودهایم و هیچ قرابتی بین کُرد بودن و سنی بودن وجود ندارد» (مرد، دانشجو).
«به نظر من یکی از مهمترین مسائلی که باعث شده است کُردها نتوانند به حق و حقوق خود برسند، مذهب بوده. اختلافات مذهبی بیشترین ضربه را به اتحاد کُردها زده است» (مرد، شغلآزاد).
اما از نظر مصاحبهشوندگانیکه دارای اعتقادات مذهبی هستند، کُرد بودن و سنی بودن تناقضی باهم ندارند و کُردها با داشتن هر مذهبی میتوانند به هویت کُردی خود پایبند بمانند. این افراد که بیشترین تعداد را در میان مصاحبهشوندگان دارند، تفسیری فردی از مذهب دارند که بر اساس آن مذهب بیشتر در حوزة زندگی خصوصی آنها نقش ایفا میکند.
«گروههایی که گرایشات اسلامی دارند میخواهند بین کُرد بودن و سنی بودن تضاد ایجاد کنند ولی در کل از نظر من کُرد بودن با سنی بودن سازگار است، من به مذهب معتقدم و فرایض دینی را هم بهجا میارم در عین حال کُرد بودن هم برایم مهم است، حتی از مذهب هم مهمتر است چون کُرد بودن برای من غیر قابل تغییره» (مرد، آزاد).
با توجه به گفتههای فوق از نظر کُردهای سنی که دارای اعتقادات مذهبی هستند، کُرد بودن و سنی بودن دو امر سازگارند (هر چند تاکید میکنند که کرد بودن نسبت به مذهب برای آنها در اولویت قرار دارد) و این افراد معتقدند در کنار حفظ هویت کُردی میتوانند به مذهب هم پایبند بمانند. از نظر مشارکتشوندگان کُرد سنی، هویت قومی اهمیت و ارجحیت والاتری نسبت به مذهب دارد. نکته قابل توجه این است که همة این افراد با تفاسیر و قرائتهای سیاسی از مذهب مخالفند زیرا در این تفاسیر (اسلام سیاسی) هویت مذهبی بر هویت قومی ارجحیت داده میشود، و از نظر آنها رشد اسلام سیاسی در کُردستان میتواند سبب ایجاد تنش و شکاف مذهبی در کردستان شود؛ لذا میتوان گفت از نظر مصاحبهشوندگان تاکید بر مولفههای قومی میتواند به عنوان عاملی همبستگی بخش در جامعة کُردستان ایفای نقش کند.
بخش دوم : مقولههای ساخته شده از یافتههای تحقیق (کُردهای اهل تشیع)
1. هویت قومی کُردی
از نظر کُردهای شیعه ، کُرد بودن واجد ویژگیهایی است که آن را از سایر اقوام ایرانی متمایز میکند. به نظر آنها،کُردها یکی از اقوام ایرانی هستند که دارای ویژگیهای متمایز زبانی و فرهنگی از سایر اقوام هستند. در ارتباط با زبان که یکی از مهمترین عناصر هویتهای قومی و ملی در اکثر جوامع به شمار میآید یکی از مشارکتکنندگان چنین میگوید:
«یکی از مهمترین چیزهایی که کُردها را از بقیه متمایز میکنه زبان کُردی است، به نظرم باید این زبان حفظ بشه و خانوادهها سعی کنند که گویشهای مختلف این زبان را به فرزندانشان آموزش بدهند» (مرد، دانشجو).
تاکید بر حفظ زبان کُردی حداقل در حوزة گفتاری از سوی این افراد، نشان از اهمیت زبان کُردی به عنوان عاملی هویت بخش میباشد. در کنار زبان کُردی، مصاحبهشوندگان به شناسههای دیگری همچون غیرت و صمیمیت نیز اشاره کردهاند که بار ارزشی مثبتی برای آنها دارد، یعنی خصوصیاتی در کُرد بودن وجود دارد که به آن میبالند و مایة افتخار کُردها محسوب میشود. دو نفر از مصاحبهشوندگان چنین میگویند:
«به نظرم یکرنگی و صمیمیتی که در کُردها وجود داره در بقیه وجود نداره» (زن، دانشجو).
«کُردبودن برای من بیشتر به معنای غیرت، مردانگی و صداقت است. به نظرم اینها جزء مهمترین چیزهایی هستند که کُرد را از غیر کُرد جدا میکنه» (مرد، شغلآزاد).
یکی دیگر از مواردی که کُردهای شیعه به عنوان مولفهای هویتی از آن نام میبرند، اصالت نژادی کُردها است. به نظر کُردهای شیعه، کُردها اصیلترین قوم ایرانی/ آریایی هستند که این ویژگی آنها را از سایر اقوام ایرانی متمایز میکند. یکی از افراد مصاحبهشده در این ارتباط چنین میگوید:
«من به کُرد بودنم افتخار میکنم چون اولا کُردها دارای نژاد اصیل آریایی هستند و همچنین غیورند و ویژگیهای مثبت زیادی هم دارند» (زن، دانشجو).
اشاره مصاحبهشوندگان به آریایی بودن کُردها به عنوان یکی از قدیمیترین اقوام ایرانی در واقع هویت کُردی را همراستا با هویت ملی ایرانی قرار میدهد. درنهایت، بر اساس گفتهها (نظرات) و درک و تفسیری که کُردهای شیعه از کُرد بودنشان دارند میتوان گفت که کُردهای شیعه دارای احساس تعلق به یک هویت مشترک کُردی به عنوان یک هویت قومی در چارچوب هویت ملی ایرانی هستند. هم زمان کُردها از نظر این افراد دارای زبان، ریشه و نیای مشترک و همچنین منش و ویژگیهای شخصیتی مشترک هستند که آنها را از دیگر اقوام متمایز میکند.
2. هویت ملی ایرانی
کُردهای شیعه اگرچه بر حفظ هویت کُردی خود تاکید میکنند اما این هویت را جزئی از یک هویت گستردهتر که همان هویت ایرانی است میدانند. عناصر سازندة هویت ایرانی که از سوی این افراد مورد تاکید قرار گرفته است زبان فارسی و سرزمین ایران به عنوان وطن است. دربارة حس تعلق به ایران دو نفر از این افراد چنین میگویند:
«وقتی حرف از وطن به میان میآید بحث قومیت کاملا به حاشیه میرود. وطن برای من ایران است که همة اقوام را در بر میگیرد» (مرد، دانشجو).
درکنار احساس تعلق به ایران، یکی دیگر از عناصر سازندة هویت ملی ایرانی که مصاحبه شوندگان بر آن تاکید کردند، زبان فارسی میباشد که به عنوان عامل وحدتبخش بین اقوام ایرانی در نظر گرفته میشود. در همین رابطه دو نفر از مصاحبهشوندگان چنین اظهار میدارند:
«حس خوبی نسبت به زبان فارسی دارم، یک عامل اشتراک بین اقوام ایرانی است و از این نظر هم مهمه»(مرد،کارمند).
در نهایت میتوان گفت که اظهارات کُردهای شیعه در ارتباط با هویت ایرانی و هویت کُردی به گزارههای گفتمان ناسیونالیسم ایرانی نزدیکتر است تا به گزارههای گفتمان ناسیونالیسم کُردی. چرا که افراد مصاحبه شده اگرچه بر حفظ فرهنگ و زبان کُردی تاکید میکنند اما هویت ملی ایرانی را ورای هویتهای قومی میدانند و حق تعیین سرنوشت به عنوان راهکاری جهت حل مسائل سیاسی اقوام که از سوی احزاب و گروههای سیاسی طرح شده است را نمیپذیرند.
3. نارضایتی از دولت
با توجه به اینکه دولت مرکزی در ایران دارای نقش بسزایی در عرصههای مختلف همچون سیاست، اقتصاد و فرهنگ است و مهمترین بازیگر در این عرصهها به شمار میآید، لذا میتواند یکی از مهمترین متغیرها در ارتباط با مسئلة شکافهای اجتماعی و نابرابریهای قومی باشد. کُردهای اهل تشیع بر این باورند که دولت در ایران عامل تبعیضهای اقتصادی و فرهنگی در مناطق کُردنشین است. عدم توجه به فرهنگ کُردی و توسعهنیافتگی مناطق کُردنشین از نظر اقتصادی از سوی مصاحبه شوندگان کُرد شیعه به عنوان احساس تبعیض درک میشود.
«احساس میکنم در بعضی جاها در حق مردم اجحاف میشود، و عدالت رعایت نمیشه. از نظر اقتصادی بعضی از استانها محرومتر از سایرین هستند. مثلا کرمانشاه یکی از این استانهاست که خیلی کم مورد توجه قرار گرفته» (زن، دانشجو).
«به نظرم حکومت به عنوان یک قوم خیلی پایین به کُردها نگاه میکنه» (مرد، شغلآزاد).
اگرچه از دیدگاه کُردهای شیعه، آنها از نظر اقتصادی و فرهنگی از سوی دولت مورد تبعیض قرار گرفتهاند اما این مسئله باعث ایجاد شکاف میان هویت ایرانی و هویت قومی آنها نشده است، واین وضعیت حاکی از آن است که تفاوتهای فرهنگی و زبانی در میان کُردهای شیعه به امری سیاسی تبدیل نشده است.
4. تاکید بر حقوق فرهنگی
از نظر کُردهای شیعه مرزهای هویت کُردی بر مبنای نمادها، آداب و رسوم، سنتها و دستاوردهای فرهنگی قوم کُرد در چهارچوب مرزهای سیاسی ایران قرار دارد. همانطور که در مقولههای هویت قومی کُرد و هویت ملی ایرانی نیز توضیح داده شد، کُردهای شیعه هویت کُردی را جزئی از یک هویت کلیتر به نام هویت ایرانی به حساب میآورند. بنابر آنچه در قالب مقولة هویت قومی کُردی توضیح داده شده، کُرد بودن برای کُردهای شیعه بیشتر در قالب مولفههای فرهنگی معنا پیدا میکند که تا حد زیادی با هویت ملی مورد نظر آنها یعنی هویت ایرانی سازگار است. با وجود این از نظر کُردهای شیعه فرهنگ کُردی دارای ویژگیهایی است که از نظر آنها واجد اهمیت است و به عنوان منبعی برای معنا و هویتبخشی به زندگی در نظر گرفته میشود؛ لذا حفظ و گسترش این فرهنگ را در چهارچوب ایران، یک حق طبیعی میدانند. گفتههای دو نفر از مصاحبه شوندگان در ارتباط با این موضوع به این صورت است:
«هر قوم و مذهبی باید این حق را داشته باشد که فرهنگ خودش را حفظ کند، یک کُرد باید بتواند مثل یک کُرد زندگی کنه، زبان و فرهنگش را حفظ کنه؛ این حق طبیعیه» (مرد، دانشجو).
«اگرچه زبان فارسی را دوست دارم و نسبت به آن احساس تعلق میکنم ولی باید زبان کُردی هم حفظ بشه و دولت اجازه بده که در کنار زبان فارسی، زبان کُردی در مدارس هم تدریس بشه، تا ما هم بتوانیم با زبان مادریمان (زبان کُردی) بخوانیم و بنویسیم» (مرد، کارمند).
تاکید بر حقوق فرهنگی از سوی کُردهای شیعه، حاکی از نوعی آگاهی قومی است که افراد مصاحبه شده نسبت به هویت قومیشان دارند. این نوع از آگاهی از سوی برخی از نظریهپردازان ناسیونالیسم بهعنوان ناسیونالیسم فرهنگی از آن یاد میشود. از مهمترین ویژگیهای این ناسیونالیسم این است که فرهنگ و هویت پارامترهای اساسی آن به شمار میآیند (احمدزاده، 1383). بنابراین میتوان گفت که در میان کُردهای شیعه نوعی از قومگرایی فرهنگی وجود دارد که به سبب غیرسیاسی بودن آن دارای تفاوتهای عمدهای با ناسیونالیسمقومی کُرد میباشد.
5. فقدان آگاهی تاریخی
این مقوله بیانگر آن است که کُردهای شیعه در مورد تحولات تاریخی، جریانهای سیاسی و شخصیتهای نمادین جنبش قومی در کردستان اطلاعات و آگاهی چندانی ندارند و علاقهای هم برای پیگیری این مباحث از خود نشان نمیدهند. این مسئله حاکی از آن است که افراد
مصاحبهشونده مخاطب گفتمان ناسیونالیسم قومی کُردی نمیباشند و با فضای فکریی که این گفتمان در پی رواج آن است بیگانه هستند. در پایین گفتههای دو نفر از مصاحبهشوندگان آمده است که مضمون این گفتهها در صحبتهای بیشتر مصاحبهشوندگان تکرار شده است:
«در مورد مشاهیر کُرد هیچ اطلاعی ندارم، فقط میدانم که در میان کُردها کسانیکه کار خاصی انجام دادهاند عموما دنبال استقلال کُردها بودهاند، من از این تفکر خیلی خوشم نمیآید» (زن، دانشجو).
«در مورد احزاب و شخصیتهای سیاسی کُرد هیچ شناختی ندارم و اهمیتی هم برایم نداشته است» (مرد، شغلآزاد).
اهمیت گفتههای فوق در ارتباط با پژوهش حاضر به این خاطر است که یکی از مواردی که گفتمانهای ناسیونالیستی برای نشان دادن تمایز قوم یا ملت خود از دیگر اقوام و ملتها بر آن تاکید میکنند ارجاع بهگذشته و تاریخ منحصربهفرد قومی/ ملی است. بخشی از محتوای این گذشته نیز شامل اسطورهها، مبارزات و شخصیتهایی است که در دورههای مختلف تاریخی به نمادهای مبارزات قومی/ ملی تبدیل شدهاند. همچنین یکی از میانجیهای آشنایی جوامع قومی با تاریخشان، روشنفکران و نخبگان سیاسی و فرهنگی آن جوامع است، آنها با تصویرها و نمادهای خود، بازنمایی و تمایز ملت/ قوم را ترسیم میکنند و به دیگران معرفی و بازنمایی میکنند (اسمیت، 1391: 180)؛ لذا عدم آشنایی کُردهای شیعه با شخصیتهای سیاسی و احزاب کُردی و فقدان آگاهی تاریخی قومی حاکی از عدم تأثیر گذاری گفتمان ناسیونالیسم کُردی در میان کُردهای شیعه میباشد.
6. تلقی سکولار از دین
منظور از تلقی سکولار از نظر کُردهای شیعه آن است که، افراد مصاحبهشونده دین را تنها به عنوان یکی از منابع معرفتی و اخلاقی جهت تشخیص امور درست از نادرست در زندگیشان میدانند و معتقدند مسائلی در زندگی شخصی و اجتماعیشان وجود دارد که نمیتوان با اتکا به دستورات و فرامین دینی راهحلی درخور برایشان پیدا کرد. یکی از این مسائل که از سوی اکثر مصاحبه شوندگان بر آن تاکید میشود سیاست یا حکومتداری است که به نظر بیشتر مصاحبهشوندگان دخالت دین در این عرصه نمیتواند نتایج مثبتی برای جامعه دربر داشته باشد. اکثر
مصاحبهشوندگان به تجربة جامعة ایران در طول سه دهة گذشته اشاره میکنند و دخالت دین در سیاست را سبب محدود شدن آزادیهای فردی و اجتماعی از یکطرف و همچنین افزایش اختلافات مذهبی در جامعه میدانند. دو نفر از مصاحبهشوندگان در این رابطه چنین میگویند:
«به نظرم وجود مذهب در سیاست زیاد مثبت نیست و دلیل آن هم تجربههایی است که در زمینه وجود دارد» (مرد، دانشجو).
«به نظرم مذهب باید امری فردی باشه و همه حق انتخاب داشته باشند، و مذهب هم باید از دولت جدا باشه» (زن، کارمند).
همچنین عقلانی شدن باورها، اتکا به تفاسیر فردی و نپذیرفتن تفاسیر رسمی از دین که از سوی مراجع و مروجین دینی در جامعه ارائه میشود، یکی دیگر از مباحثی است که از سوی مصاحبه شوندگان ابراز میشود. مصاحبه شوندگان بیشتر بر کارکردهای دین در حوزة خصوصی و زندگی شخصیشان تاکید میکنند و دین را بهعنوان وسیلهای جهت حفظ آرامش روحی و روانی خود میدانند. یکی از مشارکتکنندگان در این رابطه چنین میگوید:
«تا یه حدی مذهب را قبول دارم، و یه جاهایی هست که قبول ندارم. خودم از هر چیزی یه تعبیری دارم، در کل مذهب برای من وجه آرامبخش داره» (مرد، کارمند).
7. سازگاری مذهب و قومیت
کُردهای شیعه بر این باورند که مذهب بهطور کلی و مذهب شیعه به طور مشخص تضاد یا تناقضی با کُرد بودن ندارد. آنها برای اثبات این ادعای خود به حفظ فرهنگ و هویت کُردی در میان پیروان مذاهب مختلف در مناطق کُرد نشین اشاره میکنند. برخی از افراد مصاحبهشده معتقدند تضاد میان مذهب و قومیت (در این جا کُرد بودن و شیعه بودن) تنها ممکن است در میان گروهها و طیفهای سیاسی که یکی از این دو را بر دیگری ارجحیت میدهند پیش بیاید. از نظر مشارکتکنندگان، برای عامة مردم سازگاری میان مذهب و هویت قومی امری بدیهی به حساب میآید. دو نفر از کُردهای شیعه در رابطه با این مسئله چنین میگویند:
«من فکر میکنم تضاد خاصی با هم ندارند، از نظر عامة مردم هم کُرد بودن و شیعه بودن با هم تضادی ندارند. البته در مورد گروههای سیاسی ممکن قضیه فرق میکنه ولی به نظر من با هم سازگارند» (مرد، شغلآزاد).
با وجود این که کُردهای شیعه تضادی میان کُرد بودن و شیعه بودن نمیبینند اما بر این باورند که کُردهای سنی نسبت به کُردها شیعه به هویت کُردیشان وفادارتر هستند و احساس تعلق بیشتری به مولفههای هویت قومی خود دارند. یکی از افراد مصاحبهشده چنین میگوید:
«در بین شیعهها فرهنگ کُردی داره کمرنگ میشه، از مدل لباس پوشیدن بگیر تا صحبت کردن به زبان کُردی. ولی هنوز توی مناطق سنی نشین فرهنگ کُردی پررنگ است» (مرد، شغلآزاد).
بحث و نتیجه گیری
در این مقاله درک و تفسیر کُردهای سنی و شیعه از پدیدة قومگرایی در قالب مقولات عمدهای که حاصل گفتههای مصاحبهشوندگانی از هر دو گروه بود، توضیح داده شد. از ادغام و ترکیب این مقولات برای کُردهای سنی مقولة هسته «ناسیونالیسم کُردی سکولار» و برای کُردهای شیعه مقولة هسته «قومگرایی فرهنگی» حاصل شد.
ابعاد مختلف قومگرایی برای هر کدام از این دو گروه در مدلهای (1) و (2) نشان داده شده است. در ادامه نیز تفاوتها و تشابهات قومگرایی میان این دو گروه که در جدول (4) آمده است، توضیح داده میشود.
درک کُردهای شیعه وسنی از هویت کُردی اگرچه در مواردی همچون تاکید برزبان کُردی و اصالت قوم کُرد به عنوان مولفههای هویتبخش مردم کُرد دارای اشتراکاتی میباشد، اما دارای تفاوتهای برجسته و قابل ملاحظه ای نیز هست. ازنظرکُردهای سنی هویت کُردی اغلب بهعنوان یک هویت ملی/کُردی درک میشودکه محتوای آن را فرهنگ کُردی، اصالت، زبان کُردی، تجربة رنج مشترک و مقاومت در برابر انکار دیگری شکل میدهد. این مولفهها نشان میدهندکه از منظر مصاحبهشوندگان سنی علاوه بر عناصر درونی فرهنگ کُردی مانند آداب و رسوم و زبان و ... تجربة مبارزات سیاسی و مقاومت در برابرحکومتهای مرکزی نیز برای کُردهای سنی به بخشی از هویت کُردی آنها بدل شده است. این درک از هویت کُردی و معنای کُرد بودن، درمیان کُردهای سنی که دارای وجهی سیاسی است، یکی از وجوه افتراق کُردهای شیعه و سنی است. چرا که محتوای هویت کُردی برای کُردهای اهل تشیع عموما درقالب مولفهها و نمودهای فرهنگی خود را نشان میدهد.
یکی دیگر از تفاوتهای مهم کُردهای شیعه و سنی مربوط به هویت ایرانی است. از نظرکُردهای سنی، هویت کُردی فراتر از یک هویت قومی است که بتوان آنرا در چارچوب مرزهای ایران محدود نمود. ازنظر آنها کُردهای ترکیه، عراق و سوریه نیزبخشی ازهویت واحد کُردی هستند و در سرزمینی به اسم کُردستان که دارای جغرافیا و مرزهای مشخصی است، زندگی میکنند. کُردهای سنی، وطن خود را کُردستان بزرگ میدانند و به این مکان که بخش اعظم آن خارج از مرزهای کنونی ایران قراردارد به عنوان وطن خود احساس تعلق نشان میدهند. درحالی که ازنظرکُردهای شیعه، کُردها یکی از اقوام ایرانی به شمار میآیند و هویت قومی آنها ذیل هویت ملی ایرانی قابل تعریف میباشد.
ازجمله موارد دیگری که میتواند در تفاوت قومگرایی میان کُردهای شیعه وسنی قابل توجه باشد موضوع آگاهی تاریخی وسیاسی از قومیت کُردی است که درقالب مقولة «فقدان آگاهی تاریخی» که ازگفتههای مصاحبهشوندگان شیعه استخراج شده است، خود را نشان میدهد. چرا که مقولة مذکور بیانگر آن است که کُردهای شیعه در مورد تحولات تاریخی، جریانهای سیاسی، شخصیتهای نمادین و رهبران جنبشهای کُردی اطلاعات و آگاهی چندانی ندارند؛ درحالیکه ازنظرکُردهای سنی، رهبران جنبشهای کُردی و احزاب کُردی بخش مهمی از تاریخ مبارزات مردم کُرد به حساب میآیند که قابل احترام میباشند بهطوریکه وجود آنها برای جامعه کُردی ضروری و مهم قلمداد میشود.
مقایسة مقولههای «حق تعیین سرنوشت» و «تاکید برحقوق فرهنگی قوم کُرد» با همدیگر، که اولی از نظام معنایی مشارکتکنندگان سنی و دومی ازمشارکتکنندگان شیعه استخراج شده است، یکی دیگر از تفاوتهای قومگرایی میان کُردهای شیعه و سنی را نشان میدهد. تفاوت این دو مقوله حاکی از آن است که نوع قومگرایی در میان کُردهای سنی به طور آشکار دارای خصلتی سیاسی است و بیانگر یکی از مهمترین مطالبات جنبش ناسیونالیسم قومی در کُردستان میباشد. درحالی که تاکید بر حقوق فرهنگی قوم کُرد، که ازسوی مصاحبهشوندگان کُرد شیعه ابراز شده است بیشتر حول مطالباتی همچون حفظ زبان و فرهنگ کُردی میچرخد که از نظر آنها برآورده شدن این مطالبات بدون وجود حاکمیت سیاسی کُردی نیز امکانپذیر است.
در ارتباط با تشابهات درک و تفسیر کُردهای شیعه و سنی از قومگرایی در تحقیق حاضر دو مقولهی «تلقی سکولار از دین» و «نارضایتی از حکومت» از گفتار مصاحبهشوندگان هر دو گروه بهدست آمد. مقولة نارضایتی از دولت از دیدگاه کُردهای شیعه و سنی ناشی از برخوردهای
تبعیضآمیز دولت در مناطق کُردنشین است. همچنین منظور از تلقی سکولار از دین در نزد هر دو گروه مصاحبهشوندة شیعه وسنی، تفاسیر فردی از دین با اتکای به عقل و همچنین قائل بودن به جدایی دین از حکومت میباشد.
نهایتا میتوان گفت اگرچه مقایسهی درک و تفسیر کُردهای شیعه و سنی از قومگرایی حاکی از تفاوتهای برجستهای در ارتباط با معنای کُرد بودن و ایرانی بودن میباشد و تاثیر مستقیم گفتمان ناسیونالیسم کُردی را میتوان در میان کُردهای سنی به وضوح مشاهده نمود، اما نوعی از قومگرایی نیز در میان کُردهای شیعه به چشم میخورد که بیشتر دارای خصلتی فرهنگی است، مسئلهای که در نوشتهها و پژوهشهای قبلی مربوط به قومگرایی در کُردستان مورد بررسی قرار نگرفته است. در تحقیق حاضر با تاکید بر ابعاد ذهنی و معنایی ناسیونالیسم سعی شده تا این وجه از ناسیونالیم کُردی نیز مود بررسی قرار بگیرد.
یافته های این پژوهش نشان داد که در قومیت گرایی و پویشهای قومی در بین کُردهای ایران مذهب نقش قابلتوجهی ایفا می کند. وحدت مذهبی عامل تعدیل کننده پویش های قومی و تمایل به مرکز آنهاست در حالی که اختلاف مذهب پویش های قومی را به سمت گریز از مرکز و تقویت ناسیونالیسم قومی متمایل می کند.
پیشنهادها
براساس یافتههای این تحقیق کُردها بر این باورند از سوی حکومت مرکزی مورد تبعیضهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی قرار گرفتهاند که این امر موجب نارضایتی آنها از حکومت شده است. واضح است که تداوم و گسترش این نارضایتی در میان کُردهای ایران میتواند سبب شکافی عمیق در جامعهی ایرانی، تضعیف وحدت ملی و بهخطر افتادن امنیت ملی شود. بنابراین تلاش برای رفع نابرابریهای اقتصادی، فراهم نمودن زمینة مشارکت نخبگان کُرد در سیاست و توجه بیشتر به مطالبات فرهنگی کُردها از جمله تدریس زبان کُردی در مقاطع مختلف تحصیلی میتواند موجب تعدیل احساس نارضایتی آنها شود.
یکی دیگر از نتایج قابل توجه تحقیق حاضر بیگانگی کُردهای سنی با هویت ایرانی است، این مسئله نشان میدهد که لازم است مفهوم هویت ملی ایرانی به گونهای بازتعریف شود که از
دوگانههای فارس/غیر فارس و شیعه/غیر شیعه که حاوی معنای فراتر/فروتر است گذر کند و تکثرهای قومی و مذهبی را به عنوان یکی از ویژگیهای هویت ملی ایرانی دربر گیرد.
همچنین با توجه به حساسیتهای موجود در ارتباط با مسائل قومی در ایران، قوممداری و مرکز محوری از جمله رویکردهای ایدئولوژیکی هستند که ممکن است محققان اجتماعی را در بررسی عالمانة پدیدة قومگرایی ناکام بگذارد. بهکارگیری رهیافت تفسیری و روشهای کیفی همچون نظریة مبنایی که متکی بر روش استقرایی و مشاهدات میدانی است امکانهایی را برای نزدیک شدن هر چه بیشتر به پدیدههای اجتماعی از طریق کنار گذاشتن چارچوبهای نظری از پیش تعیین شده و پیشفرضهای ایدئولوژیک فراهم میکند و بهجای آزمون فرضیهها، مفاهیمی را ابداع میکند که محتوای آنها بر گرفته از دادههای حاصل از میدان تحقیق است. بنابراین، توصیه میشود روش های کیفی و تفسیری در مطالعه مسائل قومی بیشتر مورد استفاه قرار گیرد.
مراجع
احمدزاده، هاشم (1383)، ناسیونالیسم: گونهها و تعاریف، گاهنامه نویسا، شماره 2: 54-37.
احمدی، حمید (1378)، قومیت و قومگرایی-از افسانه تا واقعیت، تهران: نشرنی.
احمدی، حمید (1388)، بنیادهای هویت ملی ایرانی: چهارچوب نظری هویت ملی شهروند محور، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
استراوس، آنسلم، کوربین، جولیت (1390)، اصول روش تحقیق کیفی، ترجمه بیوک محمدی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی چاپ سوم.
اسمیت، آنتونی (1383)، ناسیونالیسم: نظریه، ایدئولوژی، تاریخ، ترجمه منصورانصاری، تهران: موسسه مطالعات ملی.
اسمیت، آنتونی (1391)، ناسیونالیسم و مدرنیسم، ترجمه کاظم فیروزمند، تهران: نشر ثالث.
اشرف، احمد (1373)، بحران هویت ملی و قومی در ایران، مجله ایراننامه، شماره 47: 521 -550.
آندرسون، بندیکت (1393)، جماعتهای تصوری، ترجمه محمد محمدی، تهران: رخداد نو.
اوزکریملی، اموت (1383)، نظریههای ناسیونالیسم، ترجمه محمدعلی قاسمی، تهران: موسسه مطالعات ملی.
ایمان، محمد تقی (1391)، روش شناسی تحقیقات کیفی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
جلاییپور، حمیدرضا (1385) فراز و فرود جنبش کُردی، تهران: انتشارات لوح قلم.
سراجزاده، سید حسین، جمال ادهمی و یونس اکبری (1392)، مطالعه جامعه شناختی فرهنگ اعتماد در بین دانشجویان اقوام چهارگانه آذری، فارس، کرد و لر، جامعهشناسی نهادهای اجتماعی، دوره 1، شماره 1: 55-81.
سراجزاده، سید حسین و ادهمی، جمال (1387)، بررسی تفاوتهای قومیتی دانشجویان از نظر فعالیت در کانونهای فرهنگی دانشگاهها، فصلنامه تحقیقات فرهنگی، شماره 82: 158- 135.
قادرزاده، امید (1388)، "هویت جمعی غالب کُردها درکشورهای ایـران و عـراق"، رسـاله دکتـرای جامعـهشناسـی، دانشـکده علـوم اجتماعی، دانشگاه علامه طباطبایی.
کاستلز، امانوئل (1380)، عصر اطلاعات: قدرت هویت، ترجمه حسن چاوشیان، چاپ دوم، تهران: طرح نو.
محمدزاده، حسین (1390)، "انواع قومگرایی در میان کردهای ایران"، پایاننامه دکترای جامعهشناسی، دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبائی.
مقصودی، مجتبی (1380)، تحولات قومی در ایران: علل و زمینهها، تهران: صاحب کوثر.
ئینتسار، نادر (2003) ئیتنو نه ته وایه تی کوردی ، وه رگیرانی عه تا قه ره داغی، سلیمانی: چاپخانة قانیع.
وریا، مریوان (2005)، ناسیونالیسم و سه فه ر، سلیمانی: چاپخانة ره نج.
Anderson, Benedict (2006), Imagined Communities: Reflection on the Origin and Spred of Nationalism, London: Verso.
Brass, P. R. (1979), Elite Groups, Symbol Manipulation and Ethnic Identity Among the Muslims of South Asia, in D. Taylor and M. Yapp (eds), Political Identity in South Asia, London: Curzon Press.
Entssar, Nader (1992), Kurdish Ethnonationalism, Boulder, London: Lyneer Publisher.
Gellner, E. (1993), Nation and Nationalism, Oxford: Blackwell.
Hobsbawm, E. J. and T. Ranger (1983) The Invention of Tradition, Cambridge: Cambridge University Press.
Vali, A. (2005), The Kurds and Their Others: Fragmented Identity and Fragmented Politics, London: SAQE.
Van der Veer Peter (1994), Religious Nationalism; Hindus and Muslimsin India Berkeley, CA: University of California Press.
آمار
تعداد مشاهده مقاله: 2,044
تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 794