مصطفی فحص
میان احساس نیاز مبرم رژیم ایران به حفظ نفوذ منطقهای که مهمترین بخش از قانون نظام و ساختار ایدئولوژیک آن را تشکیل میدهد و بحران داخلی ناشی از اوضاع بد معیشتی شهروندان ایرانی به دلیل انباشت خطاهای بزرگ سیاسی و اقتصادی و مشغولیت بیش از حد مقامات رژیم تهران به طرحهای توسعهطلبی و اداره جنگهای نیابتی در خارج از مرزهای ایران، خلائی بزرگ ایجاد شده که توازن و تعادل رژیم ایران را از بین برده است. این عدم تعادل وضعیتی را به وجود آورده که هر راهکاری برای خروج از این وضعیت را دشوارتر از پیش کرده است.
رژیم جمهوری اسلامی با ادامه سیاست توسعهطلبانه خود تمام خزانه مالی این کشور را صرف اداره و هدایت جنگهای منطقهای کرد. تهران مبالغ بزرگی برای تاسیس شبهنظامیان در چندین کشور و تجهیز تسلیحاتی و مالی این شبهنظامیان هزینه کرد و نتایج هدر کردن آن اموال بر زندگی شهروندان ایرانی در داخل بازتاب یافت. رژیم ایران متاسفانه در طول چند دهه هیچ توجهی به وضعیت داخلی مردمش نداشته و درست در حال تکرار تجربه شکست خورده اتحاد جماهیر شوروی است که سیاست آن بر مبنای ایجاد شکوه و عظمت کاذب در خارج و اهمیت ندادن به کمبودها و خواستههای شهروندان روسی در داخل پایهریزی شده بود. تهران اکنون اصرار دارد که همان تجربههای تلخ و شکست خورده شوروی را تقلید و تکرار کند.
ایران از همسایه سابقش اتحاد جماهیر شوروی در ایجاد صحنهای از ثبات و استقرار داخلی کاذب با تکیه و تاکید بر پیروزیهای خارج و عرض اندام نظامی، ارعاب و تهدید دشمنان موهوم درست مانند زمان لئونید برژنف، رهبر شوروی سابق عمل کرده بطوری که هیچ فرقی بین گفتمان رژیم تهران و شوری سابق بهخصوص در رابطه با برخورد با مردم در داخل وجود ندارد. برژنف در پاسخ به کمبودهای داخلی مردم شوروی از هیبت و عظمت کاذب خارجی سخن میگفت و رژیم اسلامی حاکم بر تهران از اقتدار منطقهای و پیروزی بر استکبار جهانی برای پاسخگویی به کمبودها و نارساییها سخن میگوید. استکباری که به گفته مقامات ایران به واسطه جمهوری اسلامی در منطقه «شکست» خورده است!
مرحلهای که رژیم ایران به رهبری آیتالله خامنهای در شرایط کنونی در آن بسر میبرد، دقیقا مانند مرحله اتحاد جماهیر شوروی به رهبری برژنف است که اشتباهات استراتژیک او به دگرگونیهای عمیق در درون امپراتوری شوروی منجر شد و در نهایت به پروسترویکا و گورباچف رسید. گورباچف برای نجات اتحاد جماهیر شوروی تلاش زیادی کرد اما نه تنها نتوانست آن را نجات دهد بلکه در نهایت راه سقوط آن امپراتوری متکی بر نفوذ نظامی در خارج را فراهم کرد.
برخی از رهبران ایران با شعارهای پوپولیستی و ایدوئولوژیک خود میخواهند بگویند که تجربه آنها از تجربه اتحاد جماهیر شوروی بیشتر است و آنچه آنها در دست دارند اتحاد جماهیر شوری نداشت اما واقعیتها نشان میدهد که رژیم ایران با «دولت» و هواداران صدور «انقلاب» به گامهایی مهم و اقداماتی فوری نیاز دارند تا دچار سرنوشتی محکوم به فروپاشی مانند اتحاد جماهیر شوروی نشوند.
حجم شکافهای ساختاری رژیم جمهوری اسلامی موجب شده که هیچ گام برای تحول این نظام باقی نمانده باشد به ویژه که جناح «انقلابی» نظام در ایران میزان اختلال و فقدان تعادل ساختاری رژیم را درک کرده اما با این حال از هر گونه اصلاح یا تغییری در رژیم جلوگیری میکند چرا که جناح تندرو انقلابی خوب میداند که هر گونه تغییر با ماهیت رژیم تهران در تضاد است. تغییر در رفتار یا عملکرد جمهوری اسلامی به مثابه تغییر ساختار ایدئولوژیک رژیم است و یک تهدید جدی به شمار میرود. ساختار ایدئولوژیک مهمترین اصل و شرط بقای رژیم اسلامی در ایران است.
به همین دلیل دکتر اسعد حیدر کارشناس لبنانی متخصص در امور ایران در مقالهای که در روزنامه «المستقبل» لبنان منتشر کرد، سخنرانی اخیر آیتالله خامنهای در حضور بسیجیان را که در آن گفته بود با وجود مشکلات داخلی اما ایران در خاورمیانه نفوذ دارد، سخنرانی «برژنفی» نامید.
اسعد حیدر، کارشناس لبنانی میگوید: «درست است که نفوذ رژیم ایران در منطقه و توانایی موشکی از عناصر قدرت تهران است اما این قدرت نفوذ در خارج ممکن است در آینده نه چندان دور با چالش بحران داخلی از جمله یک قیام بنیانبرافکن ناشی از مشکلات اقتصادی و شرایط بد معیشتی مردم ایران روبرو شود».
رژیم ایران با تکبر و غرور بیمورد نمیخواهد به عمق بحران در داخل کشور اذعان کند. مقامات رژیم خوب میدانند « چراغی که به خانه رواست، بر مسجد حرام است». آنها هر چه به ۴ نوامبر و تحریمهای نفتی نزدیکتر میشوند، نیاز مردم ایران به نفت کشورشان بیشتر میشود.
نزدیک شدن تاریخ اعمال حداکثر تحریمهای اقتصادی و مالی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران که بیشک تاثیری منفی و مستقیم بر نفوذ خارجی این کشور خواهد داشت، تهران را مجبور کرده به دنبال یافتن راههایی برای دور زدن تحریمها باشد. تهران ابتدا به سراغ تشکیل دولتی وابسته به خود در عراق خیز برداشت تا بتواند به کمک بغداد گذرگاهی برای دور زدن تحریمهای مالی ایجاد کند و همزمان در لبنان نیز با متحدان خود در حال رایزنی است تا از طریق تشکیل دولتی نزدیک به رژیم ایران بتواند فشارهای آینده بر تهران را کاهش دهد.
تهران از این دو کشور توقع دارد جایگزینی برای نیازهای لجستیک آن در مقابل خدماتی باشند که قبلا تهران دست و دلبازانه به آنها تقدیم کرده بود. اما همکاری احتمالی لبنان و بغداد با تهران به هدف دور زدن تحریمهای مالی، ممکن است این دو کشور را در معرض مجازاتهای اقتصادی از سوی آمریکا قرار دهد. این دو کشور خود به اندازه کافی از بحران و مشکلات داخلی و اقتصادی رنج میبرند.
بنابراین با این ویژگیها ما شاهد تشکیل صحنه نامتوازن و عدم تعادل ایران میان نفود خارجیاش و بحران داخلیاش هستیم. این صحنه نامتعادل در حال تکوین است اما مرحله جدی آن با فرا رسیدن چهارم نوامبر بیشتر شکل میگیرد.
به نظر میرسد که ناآرامیهای سیاسی و اعتراضات مردمی در راه است بهخصوص پس از تشدید بحران میان دولت روحانی و مجلس شورای اسلامی که پر از عناصر تندروست که همچنان سیاست برکناری وزرای روحانی را یکی پس از دیگری ادامه میدهند. جناح تندروها روحانی و تیم او را مسئول بحران اقتصادی کنونی میدانند. همزمان با تحولات سریعی که در جریان است، رژیم جمهوری اسلامی تیمهای امنیتی، نظامی، انتظامی و بسیج را برای بزرگترین سرکوب اعتراضات احتمالی آینده آماده میکند. در حالی که شهروندان ایران در سایه حکومت جمهوری اسلامی از فراهم کردن قوت روزانه خود بر نمیآیند، رژیم ولایت فقیه و سرداران سپاه خود همچنان باهزینههای هنگفت مالی به آزمایش موشکهای دوربرد خود مشغولاند و نمیخواهند از تجربیات شکست خورده دیگران درس عبرت بگیرند.
*منبع: روزنامه شرق الاوسط
*نویسنده: مصطفی فحص
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
22/11/2018