احمد رأفت
۳۹ سال از انقلابی که قرار بود نه تنها مسکن بسازد، بلکه برق و آب و اتوبوس را نیز مجانی کند، گذشت. ۳۹ سال بعد، بر پایه آمار رسمی، ۱۲ میلیون نفر زیر خط فقر زندگی میکنند؛ کارگران ماهها حقوق دریافت نمیکنند؛ سالانه ۱۴ هزار نفر برای گذاشتن تکه نانی بر سفره مجبور به فروش کلیه و اعضای بدن خود هستند؛ ۷ میلیون جوان در خیابانها به دنبال کار میگردند؛ ۶ میلیون از ۶۸ درصدی که در این جمهوری به افسردگی دچار شدهاند نیز به دام اعتیاد افتادهاند.
۳۹ سال گذشت از روزی که بر پشت بام مدرسه رفاه، در همان روزهای نخستین انقلاب، جوخههای اعدام آغاز به کار کردند و هنوز هم چون گذشته فعال هستند. دو حکم آخر اعدام سیاسی برای احمدرضا جلالی پزشک متخصص مدیریت در شرایط بحران های طبیعی، و رامین حسینپناهی جوانی که تنها گناهش عضویت در یک سازمان سیاسی کرد، حزب کومله کردستان ایران، بود، صادر شدهاند.
۳۹ سال گذشت از زمانی که ۱۰ آبان ۱۳۵۷، روحالله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی گفت «زنان در انتخاب فعالیت و سرنوشت و همچنین پوشش خود با رعایت موازین آزادند». ۳۹ سال است که همین زنانی که قرار بود در پوشش خود آزاد باشند، مجبورند با حجاب از خانه خارج شوند. حجابی که حتی برپایه نظرسنجیهای خود نظام هم در جامعه طرفداران بسیاری ندارد. در آخرین نظرسنجی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری که اخیرا منتشر شد، نزدیک به ۸۰ درصد مردم مخالفت خود با حجاب اجباری را بیان کردهاند.
رویای بهشت و واقعیت جهنم
۳۹ سال پس از آن انقلاب که قرار بود نه تنها کلیه مشکلات مردم را حل کند بلکه درهای بهشت را نیز به روی همین مردم بگشاید، گذشت. ۳۹ سال بعد، مردم ایران روی همین زمین در شرایطی زندگی میکنند که بیشتر به جهنم شباهت دارد تا بهشت برینی که وعده آن داده شده بود یا خود در خیال پرورده بودند. نگاهی گذرا به شعارهایی که در خیزش مردمی دیماه ۹۶ در خیابانهای حدود صد شهر کوچک و بزرگ داده شد، نمایی جالب از این جهنم را ترسیم میکند.
در این ۳۹ سال، تنها وضعیت اقتصادی نیست که در مقایسه با سالهای قبل از انقلاب اسلامی بدتر شده است. کشوری که موقعیت اقتصادیاش مدلی برای کره جنوبی بود، امروز با کره شمالی مقایسه میشود. کشوری که زنانش قبل از سوییس حق رأی به دست آوردند و قبل از بسیاری از کشورهای اروپایی وزیر زن در کابینه داشت، امروز باید با حسرت به امارات متحده عربی نگاه کند که ۷ زن در دولتاش حضور دارند. کشوری که ۳۹ سال پیش بزرگترین پالایشگاه جهان را داشت، امروز مجبور است بنزین بیکیفیت وارد کند. بنزینی که یکی از دلایل اصلی آلودگی هواست و سالانه، بنابر آخرین آمار منتشر شده از سوی نهادهای دولتی، تنها در کلانشهرها باعث مرگ ۳۳ هزار و ۵۰۰ نفر میشود.
دوسوم مخالف جمهوری اسلامی
۳۹ سال پس از تشکیل جمهوری اسلامی، بنا بر نظرسنجی منتشر شده توسط مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا)، ۷۵ درصد از کسانی که در این نظرسنجی شرکت کردهاند از شرایط موجود ناراضی هستند. این نظرسنجی که با نمونه ۴۵۰۰ نفری در روزهای ۱۵ تا ۲۵ دی ۹۶ انجام گرفته، گویای حقیقتی است که حتی سران نظام هم جرئت انکار آن را ندارند، و تنها واکنش آنها بازداشت چند نفر از پرسشگرانی بوده است که در تهیه این نظرسنجی شرکت داشتند.
در این نظرسنجی چند آمار قابل توجه دیگر نیز به چشم میخورد؛ اگرچه باید در نظر داشت که ضریب خطا با توجه به شرایط حاکم بر کشور، عدم اعتماد به پرسشگران و واهمه از عواقب ابراز نظر، بسیار بالاست. با این وجود، ۳۱ درصد از پاسخدهندگان نظام کنونی را قابل اصلاح نمیدانند. برای ۳۴.۷ درصد، اعتراض های مردمی دی ماه کلیت نظام را نشانه رفته است. ۶۰ درصد از پاسخدهنگان، شمار شرکت کنندگان در خیزش دیماه را بیش از آنچه رسانهها گزارش دادهاند ارزیابی میکند.
گسترش شعارنویسی علیه علی خامنهای
از درصدها که بگذریم، نارضایتی مردم از وضعیت کنونی و از عملکرد نظام امری است که حتی بسیاری از هواداران نظام نیز بر آن تاکید دارند. صادق زیباکلام معتقد است اگر امروز رفراندومی چون سال ۱۳۵۸ با پرسش «جمهوری اسلامی، آری یا نه» برگزار شود، «در بهترین حالت ۳۰ درصد» خواهان ادامه نظام کنونی خواهند شد. هاشم آقاجری عضوحزب منحل شده مجاهدین انقلاب اسلامی در روزهای گذشته صحبت از استیصال مردم ۳۹ سال پس از تشکیل جمهوری اسلامی کرده و میگوید مردم دو راه در مقابل دارند: خودکشی یا شورش، و بعد میافزاید «به احتمال زیاد راه دوم را انتخاب خواهند کرد.» این دینپژوه اشاره میکند که اصلاحطلبی در ایران شکست خورده است و مردم دیگر حاضر به انتخاب بین بد و بدتر نیستند. ابوالفضل قدیانی یکی دیگر از چهرههای شاخص مجاهدین انقلاب اسلامی هشدار می دهد «سیل بنیانکنی»، در راه است: «سیل مردم سرکوب شده و ستمکشیدهای که دیگر تاب این جور و فساد را نمیآورند.»
لزوم مدیریت سیل بنیانکن
این جویباری که با تظاهرات پراکنده ولی گستردهی کارگران آغاز شد و در ماههای گذشته مالباختگان و بازنشستگان نیز به آن پیوستند، در دیماه ۹۶ تبدیل به رودی شد که با سرعت گرفتن میتواند به سیلابی منتهی شود. سیلاب اگر توسط نیروهای مترقی و آیندهنگر جامعه مهار شود میتواند تولیدکننده انرژی باشد و در جهت سازندگی به کار گرفته شود. ولی اگر این سیلاب مدیریت نشود میتواند به ویرانی بیانجامد. سرنوشت تظاهرات سراسری و خیزشهای مردمی و خودجوش نیز اگر مدیریت نشوند مشخص نیست. در تاریخ کم نیستند نمونههای خیزشهایی که ویران کردهاند ولی توانایی سازندگی را نیافتند. یکی از نمونههای اخیر خیزشهای بدون مدیریت، سوریه است. خیزش مردمی علیه رژیم بشار اسد که در سال ۲۰۱۱ آغاز شد، یک سال بعد، چون مدیریتی پیدا نکرد، به جنگ داخلی منتهی شد؛ فاجعهای که هنوز هم ادامه دارد.
برای تبدیل خیزش مردمی به حرکتی که بتواند گذار از جمهوری اسلامی را رقم بزند، احتیاج به مدیریتی باتدبیر، آیندهنگر و فراگیر است که مانند مخالفان بشار اسد در پیچ و خم تعلقات حزبی، سازمانی و ایدئولوژیک گیر نیافتند و از ناکجاآباد سر درنیاورند. مدیریتی که بتواند مردم را از دریای توفانی و پرتلاطم نظامی مستبد و اقتدارگرا و انحصارطلب به ساحل امن آزادی و دموکراسی برساند. ساحلی که در آن مردم بتوانند در آرامش و تفاهم و مسالمت، آینده خود را رقم بزنند. تا زمانیکه در این دریای متلاطم استبداد و اقتدارگرایی دست و پا میزنیم، اگر انرژی را نه برای رسیدن به ساحل امن، بلکه برای ترسیم آیندهای هدر دهیم که «باید» از صندوق رای بیرون بیاید، امکان غرق شدن بیش از نجات است.
آینده در گروی صندوق رای
درست همان گونه مردم در تظاهرات سراسری دیماه به خیابانها آمدند و با شعارهای صریح خود دوگانهی انحرافی «یا انقلاب یا اصلاحات» را کنار گذاشتند و پرونده فرصتطلبانهی اصلاحطلبی را بستند و به بایگانی سپردند، در روزهای پیش رو میبایست دوگانههای دیگر را نیز در این مقطع تاریخساز، تا رسیدن به ساحل امن، کنار گذاشت و بر هدف اصلی که خروج از دریای متلاطم است تمرکز کرد. آن کسانی که در صحنه سیاسی امروز مخالفان نظام دینی را به هواداران پادشاهی و طرفداران جمهوری تقسیم میکنند و بین آنها خط و مرز آشتیناپذیر میکشند، در نهایت به استمرار وضعیت کنونی و سیاستهای جمهوری اسلامی کمک میکنند.
همهی مخالفان رژیم کنونی که از دمکراسی و حقوق بشر دفاع میکنند باید بتوانند با حفظ عقاید و نظرات سیاسی خویش، بر سر محتوای نظام آینده، و نه شکل آن، به توافق پایدار دست یابند تا ظرف مناسب آن نیز بر اساس مشارکت دمکراتیک و عمومی تعیین شود.
این توافق، آن آزمون بزرگ و سرنوشتسازی است که اپوزیسیون دمکرات جمهوری اسلامی با آن روبروست. توافق بر سر محتوای نظامی که حقوق همهی ایرانیان را از هر نحلهی فکری و سیاسی، کیش و مذهب و گروه اتنیکی محترم بشمارد، و تعیین سرنوشت آیندهی ایران را که ۳۹ سال است دچار کابوس جمهوری اسلامی است، به صندوقهای رای بسپارد.
منبع: کیهان لندن
تمام مقاله هاى منتشر شده تنها بازتاب دهنده نظر نويسنده آن است**