علیرضا ثقفی
• هر چند که کمک های مردمی در این زلزله و در زلزله های قبلی، بخشی از الام مردم را تسکین و همبستگی میان مردم را افزایش داده؛ اما تامین نیازهای اولیه آسیب دیدگان زلزله تا زمانی که دوباره بتوانند به زندگی عادی برگردند، حل اساسی مشکل و جلو گیری از خسارات آینده، مساله ای است که در سطح کلان باید حل شود و همراهی مردم نباید بهانه ای شود برای از زیربار مسوولیت شانه خالی کردن مسوولان ...
بار دیگر زلزله ای مهیب، گوشه ای از این مرز و بوم را ویران کرد. جان هزاران نفر را گرفت و دهها هزار نفر را بی خانمان کرد در دنیای کنونی، زلزله رویدادی طبیعی است، اما به واقع سبب مرگ و ویرانی زندگی ها نمی شود، نابرابری و بی عدالتی در توزیع ثروت و منابع است که ویرانی و مرگ و نیستی جانهای بسیاری را به دنبال می آورد. جدال غارت و چپاول با جان انسانها در بحران هایی مانند زلزله فقط نمایان تر می شود و در این جدال، آنکه سرمایه ای ندارد، اولین قربانی خواهد بود.
در پنجاه سال گذشته ۷ زلزله ویرانگر در محیط جغرافیائی ایران اتفاق افتاده است که عبارتند از :
۱- زلزله بوئین زهرا در استان قزوین
۲- ۱٣۵۱ زلزله قیر و کارزین در استان فارس
٣- ۱٣۵۷ زلزله طبس در استان خراسان
۴- ۱٣۶۹ زلزله رودبار در استان گیلان
۵- ۱٣٨۲ بم در استان کرمان
۶- ۱٣۹۰ زلزله اهر و ورزقان در تبریز
۷- ۱٣۹۶زلزله سر پل ذهاب در استان کرمانشاه
علاوه بر آن زلزله های کوچک تری نیز اتفاق افتاده است که هرچند به وحشتناکی این هفت زلزله مهم نبوده است اما در جای خود ویرانی هائی را به بار آورده است که سبب بی خانمانی و کشته و معلول شدن عده ای از مردم شده است.
نگاهی به این لیست به ما نشان می دهد که به طور متوسط هر ٨ سال یکبار یک زلزله ویرانگر حدود ۷ ریشتری در یکی از نقاط کشورمان اتفاق می افتد که هزاران و گاه ده ها هزار نفر را به خاک و خون میکشد و سبب بی خانمانی جمعیت بسیاری میشود و پس از مدتی آن زلزله به فراموشی سپرده می شود تا بار دیگر با چهره ای مهیب تر ظاهر شود.
با این وجود مدت کوتاهی پس از هر زلزله شور و هیجان اولیه که تمام شد، کم کم همه چیز فراموش می شود. ستادهای کمک رسانی تعطیل می شوند و زلزله به فراموشی سپرده می شود. مردم آسیب دیده باقی می مانند و کوهی از مشکل و مصیبت، آن هم با دست خالی از وعده های توخالی. هیچ نهادی هم دیگر دغدغه ای ندارد که برای حوادث بعدی برنامه ریزی کند تا در بحران های بعدی از بسیاری رویدادهای ناگوار که قابل اجتناب هستند، پیشگیری شود. معدود تحقیقات علمی کارشناسی انجام شده هم به بایگانی ها سپرده می شوند. به همین جهت برای هر یک از این زلزلهها ستادهای جداگانه تشکیل میشود و از آن جا که این ستادهای موقتی نه آشنایی به موضوع دارند و نه درستکارند پس از مدتی بدون نتیجه کارشان پایان می یابد تا زلزله ای دیگر از راه برسد و باز "روز از نو، روزی از نو". نمونه ی زنده ی آن آسیب دیدگان از زلزله هشت ماه قبل در جنوب خراسان است.
اما درک مردم از زلزله بسیار عمیق تر از افرادی است که به عنوان مسئول، امکانات وسیع دولتی را در اختیار دارند. این امر در چهار زلزله بزرگی که در کمک رسانی به مردم از نزدیک مشارکت داشته ام به صورت دقیق و بی برو برگرد با فاکت های مشخص به اثبات رسیده است. مردمی که از نزدیک زلزله را دیده اند، به تجربه میدانند که چه خانه هایی در برابر زلزله مقاوم است و چه خانه ها و ساختمانهایی مقاومت ندارد. اما دولتیان و به اصطلاح کارشناسانشان با حقوق های نجومی هزاران طرح و نقشه ارائه می کنند و دست آخر هم مانند خانه های "مسکن مهر" بر سر مردم خراب میشوند. و پس از فاجعه هم خرابی و ناایمن بودن سازه ها را به پایین بودن قیمت آنها نسبت می دهند و آن را بهانه ای می کنند برای گرفتن پول بیشتر از مردم نیازمند مسکن؛ زیرا که سیستم دولتی در ایران گویا خشتش بر فساد و نا کارآمدی خورده است و قابل درمان هم نیست .
افزایش جمعیت و در کنار آن غارت و چپاول دسترنج مردم سبب شده است تا در بسیاری از روستاها همچنان مردم به جای سر پناه های ایمن در خانه های خشت و گلی یا سنگی زندگی کنند و از تکنولوژی جدید برای ساخت مسکن بی بهره باشند. مسکن مهر هم که قرار بود برای چنین مردمی اقامتگاهی ایمن ایجاد کند، بر اثر فساد دولتمردان به مسکن جور و ظلم تبدیل شد که هیچ گرهی از مشکلات این مردم نگشوده بلکه مشکلی بر مشکلات آنان اضافه کرد .
در زلزله بم ابتدا قرار شد وام هایی برای باز سازی منازل داده شود که مردم خود خانه هایشان را بسازند اما در میانه راه، که نه! در همان اوائل راه، پیمانکاران عزیز دردانه دولت و وابستگاه به قدرت، وام ها را از دست مردم ربودند و مقرر شد که وام ها به پیمانکاران ِمورد قبول دولت داده شود که در انتها مسکن های گران قیمت و بدهیهای کلان مردم باقی ماند. مقاوم بودن آنها هم احتمالا در زلزله بعدی معلوم خواهد شد؛ یعنی زمانی که هیچ یک از مسوولین کنونی برای جواب گوئی باقی نمانده اند! زیرا آنها را همان کسانی ساختند که بعدا مسکن های مهر را به پیمان گرفتند .
در زلزله ی ورزقان باز این اتفاق تکرار شد. وام های بلاعوضی که قرار بود به هر آسیب دیده ای پرداخت شود به شکل کانکس داده شد. بسیاری از این کانکس ها، بسیار ارزان تر از مبلغ وام بلاعوض بود در نتیجه از کیفیت خوبی نیز برخوردار نبودند و هیچ گاه هم معلوم نشد مابه التفاوت قیمت کانکس ها و وام های بلاعوض چه شد!!؟؟ خانه سازی به "پیمانکاران خاص" سپرده شد. این پیمانکاران هم در ابتدا، در هر روستایی کار را کلید زدند و به اصطلاح اهل فن "کار را زخمی" کردند و بعد با نزدیک شدن سرما و زمستان، روستاییان ماندند و بدقولی های آنان. یک روز کار می کردند و بعد یک هفته ده روز یا حتا بیشتر پیدایشان نبود.
و اکنون که در این زلزله که مهمترین امر اسکان و خانه سازی برای مردم زلزله زده است، انگار باز دوباره همان دور باید تکرار شود! در خبرها می آید که هزینه ساخت مسکن برای آسیب دیدگان از زلزله، به حساب بنیاد مسکن واریز شده است و پیمانکاران خاص هم از قبل پروژه های پولساز ساخت مسکن در این مناطق را گرفته و خیالشان راحت است از سود و اختلاسی که قرار است نصیبشان شود، حتما هم اکنون حسابهای بانکی اخاذیشان را آماده کرده اند پس با صبر و حوصله و بدون هیچ عجله ای به ساخت مسکن اقدام خواهند کرد. صد البته باید منتظر هوای خوب و مساعد هم باشند. زمستان بهانه ی خوبی برای تاخیر خواهد بود. ساخت و تامین مسکن موقت (کانکس) هم همین ماجرا را دارد.
اگر نگاهی به تخریب های مناطق زلزله زده بیاندازیم، نگاهی که چندان هم به کارشناسان نجومی بگیر نیاز ندارد، به خوبی معلوم میشود که به طور عمده خانه هائی تخریب شده اند که مصالح صنعتی نداشته اند و اسکله های آهنی و بتون آرمه ایکه به وسیله خود مردم و با اصول مهندسی و نظارت دقیق ساخته شده بودند، کمترین آسیب را در جریان زلزله دیده است؛ دلیل هم به خوبی معلوم است: مردم که از مصالح و کار خود نمی دزدند. ساختمان هایی ویران شدهاند که با مصالح بی کیفیت ساخته شده اند؛ اغلب قریب به اتفاق آنان ساختمانهای خشت و گلی قرون وسطائی اند یا توسط پیمانکارانی که با انواع و اقسام صرفه جویی ها در اندازه میل گرد و سیمان و... تنها به سود خویش اندیشیده و از این قبل ثروت ها اندوخته اند و صد البته خود درخانه هایی مقاوم، زندگی ایمنی دارند.
اما کارگران و زحمتکشان با حقوق های چند برابر زیر خط فقر که به زحمت گذران زندگی روزمره شان را می کند، بیشتر روستاییان و حتا برخی ساکنان شهرهای کوچک پیش از زلزله، فقرزده اند. سیه روزی در روستاها و مثلا برخی مناطق شهرها آن چنان وسیع است که بخش وسیعی از مردم این مناطق توان خرید آهن و سیمان و آجر را ندارند، توان استفاده از نقشه های مهندسی شده را ندارند، نمی توانند مهندس ناظر سالمی استخدام کنند تا بر ساخت و سازهایشان نظارت داشته باشد و در نتیجه هم چنان در خانه ها و سکونتگاه های خشت و گلی (در روستاها) و در شهرها هم در خانه هایی بدون کیفیت و بدون هیچ مصالح مقاوم، ناامین زندگی میکنند. آغلها و محل نگهداری دامها در روستاها که وضعیتی اسفبارتر دارند و در نتیجه با اولین تکانها، بیشمار دامهایی که تنها ممر درآمد آنان است از بین می روند.
صنعت خانه سازی و ایمن در مقابل زلزله سابقه ای طولانی در جهان دارد که به راحتی در دسترس است و اگر در جریان خانه سازی ها، جلوی دزدی ها گرفته شود، اگر وام های بلاعوض به خود مردم پرداخت شود با همین مبالغی که مردم برای مسکن مهر پرداخته اند به خوبی می توان خانه هایی ایمن ساخت.
به جای درگیر کردن شرکت های پیمانکاری ای که جز به سود خود نمی اندیشند، باید پس از ارزیابی نوع خرابی ها و مشکلاتی که این آسیب های جدی را به ساختمان ها وارد کردهتوسط مهندسان و کارشناسان مسوول و انسان دوستی که جان انسانها بیشتر از سود برایشان ارزش دارد، با توجه به شرایط جغرافیایی منطقه و ساختمانسازی که خود مردم بر آنها واقف هستند، نقشه منازلی ایمن طراحی شود. مصالح با کیفیت و ماشین آلات ساختمانی کافی در اختیار مردم گذاشته شود و با نظارت نیروی متخصص و خود مردم، از نیروی کار محلی استفاده کرد تا در اسرع وقت منازل ساخته شود. با در اختیار قرار دادن این خدمات و مصالح و امکانات مالی و با نظارت دقیق خود مردم آسیب دیده می توان از وقوع چنین حوادثی در سالهای آتی جلوگیری کرد.
و اگر مسئولان دلسوزی وجود داشته باشند که هیهات، از همین حالا در جای جای این سرزمین زلزله خیز، برای بازسازی اقامتگاه هائی که در زلزله های آینده قرار است خراب شوند و عده ای دیگر را به کام مرگ بکشانند، فکری اساسی کنند و با در اختیار قرار دادن این خدمات و مصالح و امکانات مالی و با نظارت دقیق خود مردم در مناطق سراسر کشور و با بازسازی منازل و اقامتگاه هایی که هنوز در قرن بیست و یکم، در سراسر کشور از سنگ و گل ساخته شده و میشوند، از وقوع چنین حوادثی در سالهای آتی جلوگیری کنند. در غیر این صورت هم چنان هر چند سال یک بار شاهد چنین حوادث ناگواری خواهیم بود. هر آن در هر گوشه ای از کشور اگر زلزله ای به وقوع بپیوندد، مردم آن بخش در زیر آوارها مدفون خواهند شد و تلفاتی گران بر همگان وارد خواهد آمد. تنها راه، جلوگیری از اختلاسها و دزدیها و حقوقهای نجومی و باز گرداندن اموال به غارت رفته مردم است تا بتوان این مسکن هایی را باز سازی کرد که نماد فقر در سراسر کشور است .
هر چند که کمک های مردمی در این زلزله و در زلزله های قبلی، بخشی از الام مردم را تسکین و همبستگی میان مردم را افزایش داده که در جای خود بسیار قابل تقدیر است؛ اما تامین نیازهای اولیه آسیب دیدگان زلزله (آب آشامیدنی سالم، خوراک، پوشاک، حمام، دستشویی، تامین سوخت برای گرمایش زمستان و...) تا زمانی که دوباره بتوانند بحران را از سر بگذرانند و به زندگی عادی خود برگردند، حل اساسی مشکل و جلو گیری از خسارات آینده، مساله دیگری است که در سطح کلان باید حل شود و این همراهی و همدردی مردم نباید بهانه ای شود برای از زیربار مسوولیت شانه خالی کردن مسوولان.
منبع: کانون مدافعان حقوق کارگر
28/11/2017