اردلان بهروزی
خبر حاکی از آن آنست که در روز پنجشنبه چهارم آبان ماه ١٣٩٦.خ "علی اشرف درویشیان" شخصیت مبارز، نویسنده، آزادیخواه، حامی و عاشق تمامی مردمان فقیر و زحمتکش دار فانی را ودا گفت، ایشان اگر چه نوشته هایش را با زبان فارسی تحمیل شده به چاپ رسانده است و در همان راستا هم از سوی بسیاری افراد خام اندیشه و نو رسیده! گاهگداری در این میدان ایشان را به باد انتقاد گرفته اند، اما در واقع باید یادآور شد که جناب علی اشرف درویشیان با همان زبان اجباری! آنچنان خدمات فرهنگی، ادبیاتی و اجتماعی را تحویل جامعه ی کوردستان داده است که خیلی از نانخوران نرخ روز کوردایتی از آن عاجز بوده اند، از لایه ای دیگر اگر کسانی آثار و نوشته های درویشیان را مطالعه کرده باشند و از جغرافیای استان کرماشان اندکی آشنایی را در چنته ی خویش همراه داشته باشند نیک می فهمند که تمامی جوهره ی نوشته های ایشان با فرهنگ،ادبیات و مناطق کوردواری کرماشان عجین و متولد شده است وهمچنان زندگی خویش را به گونه ای رئالیستی در کتاب چند جلدی "سالهای ابری"اش با واقعیات به تصویر درآورده است، فرهنگ یک جلدی کوردی کرمانشاهی وی نمونه ای خلل ناپذیراز خدمت کردن به ملت کورد و بویژه مردمان جنوب کوردستان ایران را به باور کوردایتی خویش پیوند زده است...
به همین مناسبت یادی از دهه های شصت را ابراز می دارم که در همان دوران ابتدائی در شهر کرماشان خواندن کتاب های غیر درسی خویش را با آثار و نوسته های نویسندگان شهیر و همشهریم چون؛ منصور یاقوتی،لاری لاهوتی و علی شرف درویشیان آغاز کردم خواندن نوشته های نامبردگان در آن برهه از زمان همچون باز کردن دریچه های تاریکی بود که روشنایی آن به دل و افکار هر انسان عام و باسواد، جوان و مسنی تاثیر گذار بود، متون اساسی کتاب های ایشان در معنا چون موتور تحریک کننده ای بود که برای یافتن زندگی بهتری به نسبت طبقات فرودست و بی خانمان در عصر خویش به جریان افتاده بود و به همین منظورات و صفات انکار ناپذیرش...در سالهای پیش و اکنون هم تکرار می کنم که اگر در سراسر سرزمین فلات ایران یک صمد بهرنگی نام خود را با سرنوشت و زندگی روزمره فقیر و تهیدستان پیوند زده بود، در زمانی کمتر از مرگ وی، صمدی دیگر در سرزمین کوردستان پا به عرصه ی زندگی قشرهای زحمتکش و بی بضاعت گذاشت و تا آخرین لحظات زندگی اش برای آگاه کردن و انعکاس درد و رنج آنها قلم می زد و به همین سبب شایسته است اضافه کنم که نگارنده ی متون فوق از حاصل نعمات ایشان نه تنها بی نسیب نبوده، بلکه در انتشارکتابی در سال ٢٠١٠.م تحت عنوان( قسه ی کوردی پێشه نان) از وامداران نوشته های ایشان به شمار می آید، و همچنین در سال ١٩٩٨.م کتاب "گل طلا و کلاش قرمز" آقای علی اشرف درویشیان در کوردستان عراق را به لهجه ی کوردی سورانی ترجمه کردم و برای چاپ به دوست و شاعر محترم کاک " فریدون ارشدی" واگذار کردم که متاسفانه مهاجرت طرفین از کوردستان تا کنون باعث شده که در انتشار آن نتیجه ای حاصل نشود.
در پایان پاراگراف مذکور حق بر این است که بگویم که قلم و زبان من کوتاهتر از آنست که قادر باشد صفات شخصیتی شرافتمند، بزرگوار و در همان حال جهانی را به تصویر بکشاند، اما به سهم و اراده ی خود درودی بی پایان را به روان پاک ایشان می فرستم و امیدوارم راه و گرایش ایشان در میان اقشار روشنفکر ملی، کورد و بویژه کوردهای کرماشان همواره سبز، پایدار و ادامه داشته باشد...
27/10/2017