جلیل روشندل
مقدمه – این روزها بیش از هر موضوعی در مورد فضای خصمانه رابطه ایران و آمریکا و توافق اتمی ایران و غرب صحبت می شود. احتمال دارد توافقی که حدود دو سال پیش بین ایران و کشورهای موسوم به ۱+۵ امضا شد و به عنوان برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) شهرت یافت، به سراشیبی سقوط کشانده شود. گرچه این توافق چند ملیتی است و به تائید سازمان ملل نیز رسیده است ولی اقدام نامناسب یکی از کشورهای امضاء کننده می تواند آن را به حالت تعلیق درآورده و با بن بست مواجه کند.
به نظر نمی رسد چین، روسیه، آلمان و یا نماینده عالی اتحادیه اروپا منفعتی در برهم زدن این توافق داشته باشند. تنش فعلی فقط بین ایران و ایالات متحده است؛ هرچند معلوم نیست در صورت بروز یک وضعیت انفجاری صورت بندی بازیگران به چه شکلی درخواهد آمد. با در نظر گرفتن ابهام در صورت بندی آو روشن نبودن نتایج می توان
در بخش اول این مقاله به بررسی بازیگران و شرایط و اوضاع و احوال فعلی در دو کشور ایران و آمریکا می پردازیم و سپس در بخش دوم، استراتژیهای متعددی را در چارچوب نظریه بازیها مورد ارزیابی و قرار می دهیم.
بخش اول: بازیگران – ایران – برخلاف آمریکا، در ایران هنوز همه اعضای اصلی تیم مذاکره اتمی در راس قدرت قرار دارند.
آیت الله خامنه ای رهبر ایران از اولین کسانی بود که اصل مذاکره را مورد تائید قرارداد. دست اندرکاران دیگر، حسن روحانی رئیس جمهور، محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه، عراقچی معاون وزارت خارجه، صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی و دیگران همچنان مسوولیتهای خود را در دولت حفظ کرده اند. اگر تغییراتی رخ داده عمدتاً در سطوح پایین تر بوده که تاثیری بر روال تصمیم گیری ایجاد نکرده است. گرچه در موضعگیری رهبری چرخشی به راست مشاهده می شود، اما چرخش درموضع رهبری بیشتر برای حفظ حمایت و تامین رضایت سپاه پاسداران و راست گرایان افراطی و همچنین تاثیر گزاری بر انتخاب اعضای کابینه جدید حسن روحانی است و جنبه تصمیم گیری برای خروج از برجام را (دست کم تا به امروز) در بر ندارد.
به نظر می رسد در پشت پرده روحانی اجازه پیشروی در مذاکرات را فقط تا حدی داشته است که کار به برقراری روابط با آمریکا نکشد. اما این حد و مرز به احتمال زیاد توسط سرداران سپاه کشیده شده و از طریق رهبر به عنوان خطوط کلان مذاکره تعیین شده است هرچند که شخص رهبر در جریان جزئیترین بخشهای توافق بوده است. در عین حال وقتی کار به نوشتن متن توافق رسیده و و توافق به زبان حقوقی – سیاسی تدوین شده کار از کنترل خارج شده و در نهایت تخصص تیم مذاکره کننده وزارت خارجه در تدوین نهایی و تعبیر و ترجمه و تفسیر متن برای مقامات بالای نظام نقش اصلی را داشته است.
مثلاً فرماندهان سپاه در مسایلی مانند محدودیتهای تسلیحاتی مشاوره لازم را داده اند ولی در عمل تیم وزارت خارجه توانسته است با توجه از نزدیکی شکنندهای که بین جان کری وزیر خارجه آمریکا و محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران پدید آمد استفاده کرده و در متن قطعنامه۲۲۳۱ محدودیتهای موشکی و تسلیحاتی را به نحوی مبهم و نا مشخص بگنجاند به نحوی که امروز نمیتوان به سادگی در مورد آن رای داد.
پس از امضا و رسمی شدن توافقنامه اتمی بنیادگرایان و کاسبان تحریم که نمی توانستند متن توافق را تغییر بدهند سعی کردند شخص ظریف و اعضای تیم مذاکره کننده را تغییردهند. نقش آفرینیهای این گروه تا حد زیادی موثر بود و خط ارتباطی ظریف با جان کری را مسدود و عملاً عراقچی معاون وزیر خارجه را به رابط اصلی کمیسیون برجام تبدیل کرد. ظریف بعد از یکی دو سفر منطقهای و سخنرانیهای پراکندهای بخصوص پس از اینکه در یک جمع دانشجویی بر ضعف نظامی ایران در برابر قدرت آمریکا اشاره کرد، کاملاً توسط بنیادگرایان تحت فشار قرار گرفت وترجیح داد سکوت کند.
کوششهای نا موفقی که برای تبدیل روحانی به یک بنی صدر دیگر شد نشان می دهد روحانی را بخاطر نقش، اطلاعات، و سابقهای که در شورای امنیت و تاریخ سی و هشت ساله جمهوری اسلامی دارد به سادگی نمی توان از گردونه خارج کرد. تفاوتی که روحاتی با پرزیدنت ترامپ دارد این است که ترامپ هرجا که خودش چیزی را به اتکاء دانستههای فردیاش از موضوع بیان می کند یا دچار اشتباه می شود و یا بین گفتههای او و وزرایش تفاوت وجود دارد.
روحانی زیرکانه عمل یا هماهنگی میکند و آنجا که لازم باشد سکوت می کند و هیچ نمی گوید و آنجا که ضرورت ایجاب کند لایهای از واقعیت را برای اهداف روز تزئین و بزبان می راند بدون اینکه همه آنرا بگوید. اگر گفتههای او را مثلاً در مورد فلسطین و اسرائیل در طول چهارسال دوران ریاست جمهوریاش جمع آوری کنید به سختی بتوانید حرف و یا حتی شعار مهمی از آن استخراج کنید، درحالی که ده سال پیش از اینکه رئیس جمهور بشود احساسات آتشینی در مورد فلسطین داشت و به زبان آورده است.
در آستانه آغاز به کار دولت دوازدهم در ایران انتظار می رود تغییرات عمدهای در کابینه آقای حسن روحانی رئیس دولت جمهوری اسلامی ایران صورت بگیرد. هرچند بعید به نظر می رسد که در کابینه جدید در سطح وزیر امور خارجه تغییری رخ بدهد ولی حتی اگر شخص وزیر خارجه عوض شود احتمال تغییر سیاستهای منطقهای ایران در چهار سال آینده ناچیز خواهد بود. در ارتباط با آمریکا و مساله برجام نیز که شخص وزیر خارجه فقط مجری منویات بالا دستی است و صرفاً توان تاکتیکی وی موثر است. بنا براین ظواهر امر حکم می کند که خواست ایران باقی ماندن در چارچوب توافق اتمی باشد. این فرض در بخش دوم و استراتژیهای ایران از منظر تئوری بازیها بیشتر مورد بحث قرار خواهد گرفت.
آمریکا – در طول مبارزات انتخاباتی برای چهل و پنجمین دوره ریاست جمهوری آمریکا، هیچ یک از دو کاندیدای انتخاباتی علاقه خاصی نسبت به ایران بروز نمی دادند و معلوم بود که رئیس جمهور جدید هرکسی که باشد تصمیمی برای بهبود رابطه با ایران ندارد. اظهارات خانم کلینتون در مورد ایران حتی در حضور گروهی از ایرانیان برای جامعه ایرانی – آمریکایی نگران کننده بود و اظهارات دونالد ترامپ نیز هیچ نقطه امیدواری باقی نمی گذاشت. علاوه بر آن، تهدیدهای متوالی وی دایر بر لغو توافق اتمی حتی برای بخش هایی از جامعه صنعتی – تجاری آمریکا که انتظار ورود به بازار ایران را داشتند، مسیر روشنی را باز نمی گذاشت. البته این تهدیدها در ایران و برای کاسبان تحریم، که منافعشان ایجاب می کند غرب دشمن دائمی ایران باقی بماند، بسیار خوشایند بود.
از ۲۰ ژانویه ۲۰۱۷ و با آغاز ریاست جمهوری پرزیدنت ترامپ وقت آن رسید که کلید اجرای وعدههای رئیس جمهور جدید زده شود. در میان اعضای کابینه و مشاوران پرزیدنت ترامپ دست کم دو ژنرال عالیرتبه مخالف ایران و مخالف هرگونه نزدیکی به ایران هستند. این دو ژنرال با خود رئیس جمهور سه نقطه ثقل سیاستگذاری در قبال ایران را تشکیل می دهند.
– ژنرال ماتیس وزیر دفاع کابینه ترامپ یکی از این دو ژنرالها است که گفته می شود تعدادی از نیروهای تحت فرمانش در خلال سالهای جنگ در عراق در حملات موشکی شبه نظامیان مورد حمایت ایران کشته شدند. در آن شرایط پرزیدنت اوباما، که وعده خاتمه دادن جنگ را در عراق داده بود، با پیشنهاد ژنرال ماتیس برای واکنش از طریق راکت باران ایران موافقت نکرد. اوباما نمی خواست با توسعه عملیات جنگی به سوی ایران جنگ را گسترده تر و جنگ جدیدی را آغاز کند و در نتیجه پاسخ نظامی به تحرکات ایران به داخل ایران کشانده نشد. گرچه سرانجام ژنرال ماتیس اجازه گرفت که در داخل عراق رهبران میلیشیای مورد حمایت ایران را هدف گیری کند و همین اقدام جلوی موشک بارانها را گرفت.
وقتی ژنرال ماتیس به عنوان وزیر دفاع انتخاب شد، روزنامه واشنگتن پست در مقالهای در شماره ۸ ژانویه ۲۰۱۷ نوشت:
"اکنون ماتیس به عنوان یک فرمانده کل قوای جدید، و به عنوان منتخب پرزیدنت ترامپ در نقش جدیدی به عنوان اداره کننده وزارت دفاع ایالات متحده (پنتاگون) ظاهر خواهد شد. او بر کار حدود یک میلیون و سیصد هزار نیروی نظامی که در عرصه بیش از ۱۵۰ کشور جهان حاضر هستند نظارت خواهد داشت." ژنرال ماتیس بر "کاربرد قدرت و زور بجای دیپلماسی" تاکید می کند و عقیده دارد در کاربرد منابع قدرت خام نظامی "غیر قابل پیش بینی بودن" بر اقدام مبتنی بر محاسبات دقیق، برتری دارد. در عین حال این روزنامه در آن زمان پیش بینی می کرد که ماتیس در مقام وزیر دفاع رفتاری ملایم ترداشته و از تند روی و افراط دوری گزیند. بررسی رویدادهای ۶ ماهه اول ریاست جمهوری ترامپ نشان می دهد اگرچه شعارهای ژنرال ماتیس به عنوان یکی از "باز"های کابینه ترامپ در برابر ایران همچنان حفظ شده، در عمل و دست کم تا به امروز وی تمایلی به اقدام حاد نظامی نشان نداده است.
– برگزیده شدن ژنرال مک ماستر به عنوان مشاور امنیت ملی پرزیدنت ترامپ تعابیر و تفاسیر گوناگونی را موجب شد. ارزیابیهای اولیه این بود که مک ماستر در کنار ماتیس، وزیر دفاع، و رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه، بتوانند مانع تند روی پرزیدنت ترامپ در سیاست حاد "اول آمریکا" بشوند. اما در مجموع و همانطور که در مقاله نشریه "اسلیت" نیز اشاره شده مک ماستر نیز به لحاظ نوع گرایش و وابستگی ها درردیف "باز"های حلقه قدرت رئیس جمهور قرار می گیرد.
مک ماستر یک ژنرال عالیرتبه ارتش ایالات متحده است و در نوشتههای خود اخلاقیات حرفهای یک افسر ارتش را مورد ملاحظه قرار می دهد. در عین حال وی خواهان اقدامات شدید در سیاست خارجی آمریکا در رابطه با کشورهایی مانند روسیه، چین، و ایران بوده است. به نوشته نشریه اسلیت ماتیس مانند سایر "باز"ها به تند روی در قبال "ایران و کشورهای خاور میانه" شهرت داشته و بر خلاف ژنرال ماتیس "به جنگ ازقبل طراحی شده" بیشتر اهمیت می دهد.
– اما سیاستگذاری در سیاست خارجی به یک بازیگر دیگر نیز احتیاج دارد. رکس تیلرسون با کوله باری از تجربه در اقتصاد نفت به کابینه پرزیدنت ترامپ راه پیدا کرد. با انتخاب تیلرسون به سمت وزیر امور خارجه در پارهای موارد شاهد تفاوتهای نظری بین شخص رئیس جمهور و وزیر امور خارجهاش بوده ایم. شاید هم تاثیرات همین شخص در تصمیم گیریها موجب شد که در ۱۸۰ روز اول از حیات سیاسی پرزیدنت ترامپ حمله به توافق اتمی از حد کلام فراتر نرود، اما همزمان با گزارش دوم دولت آمریکا در مورد تائید پایبندی عملی ایران به توافق هسته ای، اقدامات تحریمی کنگره نیز تشدید و سر انجام مشخص شد آمریکا قصد دارد رهیافت جدیدی را بیازماید.
در حال حاضر هیچ یک از اعضای تیم مذاکره اتمی که از جانب آمریکا در مذاکرات طولانی با ایران شرکت داشتند در قدرت نیستند و دولت پرزیدنت ترامپ نه تنها خواهان برهم زدن توافق اتمی است، بلکه قصد دارد ثابت کند که:
– رئیس جمهور قبلی، پرزیدنت اوباما، برای رسیدن به این توافق هزینه بیهوده و اضافی کرده و چیزهایی به ایران داده شده که شایستهاش نبوده و لذا ایران برنده این توافق شده است بدون اینکه انتظارات مورد نظر غرب را برآورده کرده باشد.
– توافق هستهای توافق بدی است و برای آمریکا سودمندی ندارد.
– رفتار منطقهای ایران برهم زننده ثبات منطقهای و ایران بزرگترین دولت حامی تروریسم در دنیا است.
– ایران حتی به این توافق بد پایبند نبوده و در مواردی از تعهدات خود پا فراتر نهاده و توافقنامه را نقض کرده است.
– در نهایت ایران می تواند مانند کره شمالی به تهدیدی برای ایالات متحده بدل شود.
وی قرار است تا سه ماه آینده دلایل عدم پایبندی ایران را ارائه و از آن طریق مقدمات لغو قرارداد را فراهم کند. ظاهرا این کار قرار است از طریق بازبینی برخی اماکن نظامی ایران انجام شود. چنین اقدامی در چارچوب تعهدات برجام پیچیدگیهای خاص خودش را دارد و به سادگی مقدور نیست ولی می تواند به شدت تحریک آمیز باشد.
به این ترتیب در صحنه نبرد استراتژیکی که قصد ارزیابی آنرا داریم دو بازیگر حضور دارند که بُرد یکی برابر است با باخت طرف مقابل. استراتژیهای مختلفی در چارچوب تئوری بازیها قابل بکار گیری است. دربخش دوم این مقاله ما به بررسی دو روش بر مبنای" اصل کم بیشینه" و روش "بازی نا محدود" می پردازیم تا روابط ایران و آمریکا و سناریوهای محتمل را با این معیارها ارزیابی کنیم.
2/8/2017