دکتر رها امیدوار
با تسریع و تشدید وخامت اوضاع سیاسی و اقتصادی در ایران و تحولات روبه رشد و خشنی که در منطقه در حال گسترش و اوج گیری است، و با عزم جزم نیروهای بین المللی برای تعین نقشه راه ملل منطقه به کام سرمایه جهانی، نیروهای فعال سیاسی و اجتماعی گوناگون ،هرکدام با دغدغه هائی، گاه میهن دوستانه و گاها فرصت طلبانه ، رو به سوی تدوین منشور ها و موافقت نامه هائی نهاده اند که اهداف برخی از آنها همانند شعار ها و جنبش های یکصد سال اخیر در هاله ای از ابهام است. اشاره این نوشته به دو منشوری است که اخیرا در رسانه های گروهی مطرح شده اند. پیش از هر چیز باید گفت که احساس می شود هدف تنظیم کنندگان، بویژه، منشور شورای ملی، پاسخگوئی به تفاهم نامه بین دو حزب از احزاب متعدد کردی است که اخیرا طی بیانیه ای نظرات خود را در مورد سیستم سیاسی آینده ایران ابراز داشته بودند.
مطالعه این دو منشور نشان می دهد که نویسندگان و امضا کنندگان منشور اول یعنی منشور 91 ، پیش و بیش از شعار گوئی، به آسیب شناسی فرهنگ و واقعیت های ترکیب جمعیتی ایران و مالا علل پیروزی و حاکمیت انحصار، استبداد و استقرار نیافتن دمکراسی پرداخته و از برخی شعار های معمول ، که خصوصا در منشور شورای ملی ایران منعکس است، دوری جسته اند. شعارهائی که همانند انقلاب ها و حرکت های اعتراضی صد سال گذشته، نهایتا به همان استبداد انجامیده است. لیکن به دلیل انکه، بعضا نویسندگان این دومنشور خود از عوارض مزمن و نهادینه همان فرهنگی که بنا به ادعای خود در پی زدودن آن اند، خلاص نشده و یا نخواسته اند خلاص شوند، علیرغم تاکید بر آسیب شناسی بیماری های مزمن استبداد وحمله بر انحصار طلبی و انحراف، در همان گامهای نخست، به طبیعت مزمن و به فرهنگ مبدل شده خود باز گشته و آرزوی ملتهای ایران را که ایجاد تضمین و پیش شرط های عدم بازگشت استبداد و اختناق و انحصار است ، نادیده گرفته اند.
در صد سال گذشته و از جمله در انقلاب مشروطیت، شعار ها و قوانینی همچون ابالات و ولایات ، جمهوریت، آزادی، دموکراسی و حقوق ملیت های ایرانی، جدائی دین از سیاست، حقوق زنان، کارگران و زحمتکشان و بسیاری از حقوق اساسی مردم ایران و نیز بهره وری آحاد مردم از ثروت ها و سرمایه های ملی ، عدالت اجتماعی، توسعه و توزیع متوازن تاکید شده بود.
در انقلاب بعدی نیز که بسیار توده ایتر و بظاهر مردمی تر از انقلاب مشروطیت بود، شعار مجانی شدن نفت و گاز و برق و اتوبوس، مردم را به جانبازی در راه انقلاب کشاند. ولی چرا هیچکدام از شعار های این دو انقلاب اجرا نشدند؟، علت اصلی عقب گرد و یا شکست کامل همه تلاشها، قیامها و انقلابات گذشته در طول چند قرن اخیر چه بوده است؟، مگر غیر از حاکمیت و زورمداری گروههائی از ساکنین ایران ( چه بومی و چه مهاجم و یا مهاجر ) بوده است که با قلدری و تکیه بر زدوبندها و مشارکت در گروه بندیهای مافیائی و وابسته و انحصار طلب توانسته اند تمامی آرزوها، اهداف و امیال و خونبها و زحمات و نتایج مبارزات آزادیخواهان و اکثریت مردم ایران را پایمال نمایند؟، همین رژیم پهلوی که بازمانده آن اکنون، تحقق همه آرزو ها و تمامی مواد حقوق بشر و کنوانسیونهای جهانی را بشارت می دهد، مگر تاریخ تمدن ایران را در حضور تمدن هفت هزار ساله طالش ها و طبرستان و در حظور تمدن 5100 ساله شهر سوخته و با اقرار تاریخبه وجود تمدن ایرانی مادها، به دو هزار و پانصد سال تقلیل نداد؟، که اکنون از کاهش آن به 1300 سال شکایت دارد؟، مگر همین سلسله پهلوی آزادی خواه و ملی نبود که تاریخ امپراتوری عظیم ماد ها را از کتب تاریخی زدود؟، مگر آنانی که در پی همگرائی نیروهای پر سابقه و مبارز کردی، با صدای بلند اعلام می کنند که به پابوس حاکمان کنونی می روند و استغفار نامه امضا می کنند ،کیستند؟، مگر اینان، همانهائی نیستند که سالهاست از تلویزیونهائی که بسیاری از آنها با سرمایه مافیای حاکم کنونی اداره می شوند، به مبارزه! با حکومت اخوندها گلو پاره می کنند؟.
چه تضمینی وجود دارد که همان نیروهای ضد ملی و ضد بشری، بعد از نشستن بر کرسی اقتدار، به هزاران بهانه دیگر همان استبداد و خفقان و چپاول را برایران حاکم نگردانند؟، آیا تضمینی غیر از فدالیزم و تاکید بر سپردن اداره امور به شهروندان بومی می تواند مانع سانترالیزم کور و چپاولگر و سرکوبگر باشد؟، ایا چه کسی می تواند شعارهای منشورهای اینچنینی، دال بر آزادی همه اقوام، ملل و مذاهب ایرانی را، غیر ازخود همان ملل و اقوام، اجرا کرده و تحقق بخشند؟.
شعار داده می شود که با اتکا به رای اکثریت نمیتوان حقوق هیچ اقلیتی را محدود و مخدوش کرد. کدام نیرو و قانون در یکصد سال گذشته توانسته است این شعار انسانی و عدالت جویانه را محقق کند؟.
همه ما ایرانیان معتقد ایم که "جنگ اول به ز صلح آخر است" و " سیلی نقد به ز حلوای نسیه ". با این اوصاف آیا بهتر نیست برای تضمین بی چون و چرای بهره وری همه آحاد کشور از حقوق برابر و توسعه متوازن و مدیریت امور به دست خود مردم، از همین امروز این حقوق را تضمین کنیم و آن را به آینده ای که با توجه به سوابق گذشته بسیار نامعلوم است، نسپاریم؟ کشورهائی که به روش فدرال اداره می شوند، چه زیانی دیده اند که ما ببینیم؟. اگر ریگی به کفش این هموطنان نیست، چرا این حق مسلم را که مطابق همان منشور حقوق بشر و کنوانسیونهای بین المللی مورد استناد آنها، به رسمیت شناخته است از هم اکنون انکار کرده و لحاظ نمی کنند؟.
وحدت ملی آن نیست که همه گرد شعار های من و شما گرد هم آیند. وحدت ملی، تضمین پیشاپیش همه شرایط زیست مسالمت آمیز، برابر حقوق و مشارکت در مدیریت منافع و سرزمین مشترک برای همه شهروندان از هر ملیت و قوم و عقیده ای است.
بیائید برای ختم این غائله دیر پا با تاریخ و خود راستگو باشیم.
دکتر رها امیدوار - 12 مهر1391