فهیمه خضر حیدری
جاهلیت چیست؟ آیا اعراب پیش از اسلام یا در آستانه ظهور اسلام آن طور که گروهی از مسلمانان میگویند جاهل بودند و در جاهلیت به سر میبردند؟ آیا نامگذاری دوران تاریخی پیش از اسلام در جهان عرب به عنوان دوران جاهلیت رواست؟ جاهلیت پیش از اسلام یعنی چه؟ آیا حقیقتاً پیش از اسلام تمام زنان زنده به گور میشدند؟ گروهی هستند که پاسخ متفاوتی به این پرسشها میدهند. آنها میگویند پیش از اسلام جاهلیتی در کار نبوده. سجاد نیکآیین پژوهشگر دین، و حسن یوسفی اشکوری دین پژوه، مهمانان این هفته تابو هستند.
بحث امروز را با آقای اشکوری آغاز میکنم و با این پرسش که پرسش مرکزی بحث تابوی این هفته است. آقای اشکوری گروهی از مسلمانان که گروهی کمی شاید هم نباشند از دوران قبل از ظهور اسلام یا دوران در آستانه ظهور اسلام، با عنوان جاهلیت یاد میکنند. آیا چنین جاهلیتی در آستانه ظهور اسلام به طور خاص در میان اعراب وجود داشته؟
حسن یوسفی اشکوری: میتوان گفت آری و همین طور میتوان گفت نه. اگر منظور از جاهلیت جهل و نادانی و بیسوادی و بیتمدنی و بیفرهنگی باشد، نه چنین حرفی به طور عام درست نیست. به خاطر اینکه پیش از اسلام ما در نواحی مختلف عربستان یا شبهجزیره عربستان، در مناطق شمالی، شرقی، جنوبیاش تمدنهای قدیم و کهنی داشتیم مثل تمدن حیره در یمن و تمدن قدیم و کهن داشتیم که امروز باستان شناسی شده، آثار زیادی آنجا پیدا شده.
در شمال هم همین طور؛ بالاخره در مرز بیزانس و امپراطوری رم تمدنهای قدیمی بوده. در خود قرآن هم به قوم عاد و ثمود و نمیدانم که قوم صبا و امثال اینها اشاره شده. اینها همه تمدنهای قدیمی بودند که در این منطقه وجود داشته. نه، واقعاً چنین جاهلیتی وجود نداشته بلکه برعکس تمدنهای قدیم و کهنی هم در نواحی مختلف وجود داشته.
اما به این معنا میگویم آری که این بیتمدنی را میتوان در مناطق مرکزی عربستان یعنی حجاز، که حالا دو شهر کوچک مکه و مدینه در آنجا وجود داشته؛ در اینجا تمدنهای خیلی برجسته و آشکاری وجود نداشته و آن هم مربوط میشود به طبیعت آنجا، شرایط آنجا، ریگزار بودنش، بیآب بودنش. به هر حال منطقه مسکونی نبوده اصولاً در آنجا تا تمدن به وجود بیاید. چون میدانیم که تمدن با دهنشینی و شهرنشینی و به هر حال گسترش معماری و هنر و ساختمانسازی و بناسازی و راهها و امثال اینها معنی پیدا میکند و چنین چیزی نمیتوانسته در آن زمان در آنجا به وجود بیاید و از این رو میتوان گفت بله، بیتمدنی در منطقه مرکزی عربستان وجود داشته.
ولی مهم این است که ما اگر به خود قرآن مراجعه کنیم میبینیم که کلمه جاهل یا جاهلیت که ظاهراً در چهار جای قرآن آمده به معنی بیسوادی یا بیتمدنی یا نادانی و عقبماندگی علمی و فرهنگی نیست. جواد علی در کتاب المفصل خود نشان داده میگوید که جاهلیت به معنی سُفح، حُمق، خفت، غضب و عدم انقیاد در برابر شریعت اسلام است. در خود اسلام و شریعت که سند اصلی ماست، اسلام در برابر جاهلیت قرار ندارد و آنچنان که ایزوتسو هم در کتاب خدا و انسان در قرآن نشان داده و اوجشان را زیر عربشناسی عرب نشان داده که اینجا جاهلیت به معنی در برابر حلم است و عقل است؛ به معنی تعصب است به معنی خشونت است. جاهلیت به مفهومی که مسلمانها یا بعداً مسلمانها به کار بردند به معنی تعیین دو دوره که در یک دورهای مطلقاً بیتمدنی بوده بیفرهنگی بوده و بعد اسلام آمده همه اینها را آورده به این معنا نیست.
آقای نیکآیین توضیحات آقای اشکوری را شنیدید، شما فکر میکنید به چه دلیل گروه نه چندان کوچک از مسلمانان، از دوران پیش از اسلام و آنچه در آستانه ظهور اسلام در میان اعراب وجود داشته، به عنوان جاهلیت نام میبرند؟
سجاد نیکآیین: تعبیر جاهلیت آنچه در قرآن استفاده شده و یا روایات بیان شده، منظور جهل اعراب یا آن زمان به عقیده توحید و همچنین همین تعصب و خشونت و چند تا مشخصه داشته تعبیر قرآنی نسبت به جاهلیت.
خب آقای نیکآیین من اینجا باید از شما بپرسم و همین طور از آقای اشکوری اگر که این جاهلیت اشاره به تعصب و خشونت دارد، آیا میخواهید بگویید بعد از ظهور اسلام تعصب و خشونتی وجود نداشته؟ مسلمانان هم نسبت به در واقع تعصب داشتند نسبت به باور خودشان.
نیکآیین: من به این مسئله خواهم پرداخت با آنچه بعداً طی تاریخ چطور تبدیل شده. وجهی که مسلمانان میگویند این است که در دوره جاهلیت، اهل جاهلیت آزادی مذهبی را به رسمیت نمیشناختند در حالی که این طور نبوده. این تلقیِ مسلمانان است یا بیشتر تلقی قرآنی و تلقی اسلامیت است از جاهلیت.
در همان شبه جزیره در همان مکه و مدینه، در گزارشهای تاریخی میبینید که از مذاهب مختلف به حج میآمدند در مکه، یهودی و مسیحی در مکه بوده در دوره قبل پیش از اسلام، هیچ مشکلی هم با هم نداشتند. حتی بعد از اینکه دعوت اسلام هم میآید باز مشکلی با نفس دعوت نیست دعوتشان را نمیپذیرند و گرنه اسلام اگر میخواست به عنوان همین یک دعوت بماند و تبلیغ کند در کنار مذاهب دیگر باز باهاش کاری نداشتند اما مسئله این بود که اسلام دعوت میکرد به پذیرش و میخواست که فراگیر کند.
مشخصه دیگری که مسلمانان آن را به عنوان جاهلیت میشناسند در حالی که اسلام هیچگاه این تعبیر را به عنوان جاهلیت مطرح نکرده، وصف و منظور اسلام از جاهلیت نیست؛ بر خلاف ادعایی که میشود زنان در همان عصری که مسلمانان به آن میگویند جاهلیت، از حقوقی برخوردار بودند. در آن دوره مثلاً حضرت خدیجه سلام الله علیها، همسر پیامبر اسلام، از پنج سرمایهدار مهم شبه جزیره عربستان بوده که با پیامبر ازدواج میکند که خب ثروتش را میبخشد به پیامبر. بعد زنان مشارکت زیادی در سیاست داشتند. شما مثلاً همسر ابوسفیان را میبینید که جزو طراحان، تحریکگنندگان و جنگاوران علیه پیامبر اسلام او بوده. بنابراین این توصیف چیزی که مسلمانان میگویند از عصر جاهلیت توصیف دقیقی نیست. از نظر شعر و بلاغت عرب یکی از وجوه هنر میبینید در آن زمان اعراب از نظر بلاغت و شعر، در مرتبه اعلا قرار داشتند.
با توجه به صحبتهای شما سؤالهایی برای من به وجود آمده. آقای اشکوری، آقای نیکآیین گفتند که جاهل به توحید بودند اعراب، و همین طور راجع حقوق زنان گفتند که به این ترتیب نبوده. به طور گستردهای در مورد زنده به گور کردن دختران در میان اعراب و آن دوره که از آن به عنوان جاهلیت میشود حرف زده شده. گروهی هم هستند میگویند که آنها هم در پرستش آن چیزی که میپرستیدند که کلمه بتپرستی به آن اطلاق شده و خیلیها هم با این کلمه مخالف هستند به نوعی توحید معتقد بودند.
اشکوری: بله، بعضیها این متفکران مسلمان در دوران اخیر، به دلیل اینکه دیدند که آن معنای سنتی جاهلیت در برابر اسلام قابل دفاع نیست، دست به همین توضیح زدند. تا آنجایی که یادم است محمد قطب در یکی از نوشتههاش تقریباً همین مضمون را دارد؛ یعنی میگوید که آنها جاهل بودند ولی جهلشان در برابر توحید است. ولی به هر حال آنچه که واقعیت دارد، آنچه که از همان شاید از قرن دوم به بعد در میان مسلمانها ساری و جاری بوده و بعد با گذشت زمان به صورت یک نظریه جامع و قبول مسلمانان در آمده که حتی بعضی از اینها را ما در جملات نهجالبلاغه امام علی هم میبینیم که عمدتاً دوران جاهلیت را دوران عقبماندگی و دوران جهل و از باب تحقیر و تخفیف از آن دوران یاد میکنند.
البته این هم اختصاص به مسلمانان ندارد و اگر واقعبینانه به تاریخ نگاه کنیم میبینیم در هر قومی که آمده یا هر مذهبی که آمده نسبت به مذاهب و اقوام گذشته ملتهای قبل خودش نوعی تحقیر روا داشته و آنها را مادون تلقی کرده و خودش را فراتر دانسته. در هر حال مسئله جاهلیت چیزی است که بعدها مسلمانان برای نشان دادن خودشان نسبت به اعراب پیش از اسلام مطرح کرده اند ولی آنچه که مهم است در خود قرآن، در خود اسلام و منابع اولیه اسلام جاهلیت به این معنا نبوده.
آقای نیکآیین با شما مطرح میکنم. به طور خاص شما اشاره کردید که به هر حال آقای اشکوری هم در مورد این صحبت کردند که جاهلیت به تعصب یا خشونت برمیگردد. آیا این تعصب و خشونت را بعد از اسلام نمیبینیم؟ یا حتی ما مناسکی را میبینم ما از دوران جاهلیت که منتقل شده و ادامه پیدا کرده در دین اسلام حج پیش از اسلام وجود داشته یا مثلاً سنگ زدن به شیطان، ماههای حرام. آیا میتوانیم بگوییم که دین اسلام به طور کلی مبرا بوده از آنچه که به عنوان تعصب و خشونت در دوران «جاهلیت» از آن یاد میشود؟
نیکآیین: ببینید، اسلام چند کلید واژه یا چند شعار طلایی را مطرح میکند. یکی همین که در نقطه مقابل جاهلیت قرار میدهد؛ مثل «لااکراه فیالدین» یا اینکه گسترش جنگها؛ اینکه دو قبیله میجنگیدند مثلاً اوس و خزرج در مدینه چندین دهه با هم میجنگیدند. سر کوچکترین مسائل بیارزشی که حتی در مقیاسهای آن زمان هم خود بزرگان آنها معترف به بیارزش بودنش بودند جنگها و خونریزیها راه میانداختند. اسلام مثلاً شعار میدهد که همهتان وارد صلح و آشتی بشوید و درست در نقطه مقابل آن خشونت قرار میگیرد.
اما اینکه بعدها این فرهنگ قبیلهای، این فرهنگ خشونتی که به هر حال تغییرش یکشبه ممکن نبود، آمد و باز غالب شد و چیره شد بعد از پیامبر، و باز همان نزاعها این بار رنگ ایدئولوژی به خودش گرفت آن یک مسئله دیگر است. بنابراین این مسئله درست در نقطه مقابل جاهلیت و اوضاعی بود که در آن دوره قرار داشت.
اما اینکه بعضی از این مناسک برگرفته از دوره جاهلیت است باید بدانیم که احناف یا یکتاپرستانی که پیروان حضرت ابراهیم بودند از پیش از اسلام در شبهجزیره حضور و وجود داشتند. عبدالمطلب، ابوطالب، بنیهاشم بر اساس گزارشهای تاریخی، پیروان آیین یکتاپرستی حضرت ابراهیم بودند و مناسک حج به این ترتیبی که در آن دوران وجود داشت، رسیده از آیین حنفی حضرت ابراهیم و آیین یکتاپرستی حضرت ابراهیم بود.
حالا در دوره جاهلیت آمدند و همانها را تقلید کردند و یک تغییراتی در آن دادند و به آن عمل میشد، پیامبر آمد تعبیر قرآن کریم برگشت به آن باور اصلی و تصحیح آن سنتها بود و کپیبرداری از جاهلیت نبود. این که شما ادعا میشود که هر آنچه در آن دوران بود جاهلیت بود و هر آنچه در ان دوران بود خشونت بود این تعبیر، تعبیر دقیقی نیست. این تعبیر تعبیر سیاسی است.
آقای اشکوری پرسش اینجاست که آیا این مفهوم جاهلیت در آستانه ظهور اسلام و در واقع صدر اسلامی هنگامی که اسلام هنوز تازه ظهور کرده بود کاربرد داشت؟ یعنی آن موقع هم اعراب را پیش از اسلام جاهل میدانستند و این کلمه را استفاده میکردند؟ یا کلمهای است که در طول تاریخ به وجود آمد بین گروهی از مسلمانان؟
اشکوری: این تعبیر جاهل و جاهلیت و تقسیم تاریخ اعراب مسلمان به عصر جاهلی و عصر اسلام، بعدها به وجود آمده. یعنی اینجا یک چرخش عظیم و مهم و در عین حال گمراهکننده مفهومی ایجاد شده که از آن جاهلیت بعد تعبیر شده به عصر عقبماندگی آن هم به طور مطلق. به طور نسبی و یا در بعضی از مقاطع در بعضی از نواحی بله به طور نسبی میتوان به کار برد همان جور که در دیگر نواحی عالم در دیگر ادیان یا مناطق دیگر میشود به کار برد.
ولی واقعیتش این است که این بعدها از باب مفاخره شده و اینکه اعراب برای خودشان اعراب برای خودشان فخر بفروشند بگویند که ما به اصطلاح قرآن به زبان عربی است اسلام به زبان ماست، به فرهنگ ماست و این را به اعراب فخر بفروشند نه فقط به اعراب، اعرابی که حالا خودشان آن را جاهل و عقب مانده میدانستند ولی متأسفانه بعد از این مسئله فخرفروشی و تفاخر و مفاخره به اصطلاح برای اعراب حالا مطلق هم نیست، برای بخشی از اعراب مسلمان یک سرمایه سیاسی شد، یک ابزار سلطه شد، یک ابزار خشونت شد.
شما اشاره کردید آیا بعد از اسلام خشونتها از بین رفت. نه، نه تنها از بین نرفت البته شاید در یک دورههایی تخفیف پیدا کرد ولی متأسفانه در زیر پوست اسلام و آیین مسلمانی میبینیم که همان خشونتها به شکل دیگری برای امپراتوری اسلامی سرمایه شد و از آن ابزارها استفاده کردند.
بنابراین این یک ابزار سیاسی شد برای بعد، به عنوان یک ابزار سیاسی برای گسترش امپراتوری برای فتوحات بعدها مسئله جهاد ابتدایی مطرح شد که بر هر خلیفه مسلمان واجب است که حتی یک بار جهاد کند و برود در سرزمین کفار. اینها از کجا در آمد؟ از همین مفاخره. اصلاً تاریخ اسلام را با جنگ بنیها باید تفسیر کرد. بنیامیه و بنیهاشم. اصلاً بخشی از جنگ شیعه و تسنن به ریشه قبایلی برمیگردد. میبینیم که در تاریخ این جنگ بنیها هست که در زیر پوست اسلام هم مطرح شده.
بنابراین شما که میپرسید آیا در آغاز مطرح بوده اگر منظور شما آغاز در زمان خود پیامبر است عرض کنم که حداکثر همان نیم قرن اول است، نه این داستان نیست در نیم قرن اول به بعد دوم و همین جور گسترش پیدا میکند و جاهلیت تبدیل میشود به یک دوران سیاه اعراب قبل از اسلام و بعد هم در مقابل دانایی و علم و فرهنگ و بیداری و اخلاق و معنویات میشود عنصر یا از عناصر اصلی ایمان اسلامی اعتقادات اسلامی.
در حالی که نه! نه در آن دوران اسلامی همه چیز سیاه بود همه چیز تاریک بود و همه چیز بد بود و نه بعد از اسلام همه چیز خوب شد و همه چیز معنوی شد. در زیر پوشش اسلام هم جنگهای مذهبی و فرقهای پیدا شد و متأسفانه دوران سیاهی را در تاریخ بشر، نه تنها تاریخ اسلام رقم زد.
آقای نیکآیین به هر حال در میان تمام صحبتهایی که مطرح میشود بتپرستی به هر حال یکی از معیارهای همیشگی است برای اینکه این دوران را دوران جاهلیت بخوانند، مطرح شده. آیا به معنای واقعی بتپرستی بوده حالا اینکه مجسمهای در انجا قرار داشته صرفاً به معنای این است که خدا میدیدند این مجسمه را یا نماد و سمبلهای این قوم بوده و نمیشود آن را به جاهلیت مطرح کرد؟
نیکآیین: ببینید خود مسئله برخورد با بت و تلقی اعراب از بت، خودش یک تلقی است که تطور و دگردیسی پیدا کرده در طول تاریخ که حتی در پیش از اسلام. در ابتدا تلقی تلقیِ پرستش نبوده و عقیده توحید در آن سرزمین بوده اما این بتها را به عنوان نماد میدیدند. در قرآن کریم از دو نوع یا سه نوع حتی برخورد با بتها صحبت میشود یکی همین برخورد نمادین است که اینها را به عنوان شفیع واسطه بین خودشان و خدا میدانستند. یعنی همچنان خدا با تمام الوهیت سرجاش بوده. بعد این تلقی دچار دگردیسی میشود و بین بعضیها این تبدیل میشود به خدا. یا اینکه عموم تودهها چه تلقی میکردند در آن دوران ممکن است تلقی پرستش بوده و باز این هم اشاره میشود در قرآن.
بنابراین تعمیم اینکه این را همه میپرستیدند و اینکه واقعاً به عنوان خدا میدیدند و اینکه شما میبینید در متون بعضی از این بزرگان اشاره میکنند که بله عرب از خرما بت میساخت و میپرستید و بعد از ظهر که گرسنه میشد همین بت را میخورد. این یک تلقی تحقیرآمیزی هست که قطعاً اگر با این سطح فکری آمده بود ما مدعی هستیم دین اسلام پایین ادیان است و وحیای که بر پیامبر آمده پایانبخش وحیهاست؛ یکی از استدلالهای ما این هست که بشر در ان دوره به این بلوغ عقلی رسیده بود که اگر واقعاً بلوغ عقلی اینها در این حد بوده بر این خاتمیت وحی ان وقت اشکال وارد است.
اجازه بدهید که من این پرسش را هم با آقای اشکوری مطرح کنم. آقای اشکوری یک دیدگاهی دیگری هم که در این زمینه وجود دارد این است که اتفاقاً زنان در دوران موسوم به جاهلیت از آزادیهای بیشتری برخوردار بودند حتی در انتخاب زندگی جنسی خودشان و این بعد از اسلام محدودتر شد و اسلام به نوعی تبعیض بین زن و مرد را نظاممند کرد.
اشکوری: بله خب این یک کلمهای است که سر زبانها افتاده که اعراب زنان جاهلی دخترانشان را زنده به گور کردند. امروز تحقیقات عملی و جدی و تاریخی واقعاً نشان داده که این سنت رایج و عمومی در میان اعراب نبود. اگر چنین بود حداقل چیزی که به ذهن آدم میرسد این است که خب پس این نسل اعراب از کجا و چگونه تداوم پیدا میکرد؟ مواردی بوده است که به خاطر تعصب و جزمیتها و به قول امروزیها غیرتی که بعضی پدران داشتند یا مردان داشتند دخترانشان را زنده به گور میکردند و آن هم گاهی در جنگها بوده که اتفاق میافتاده.
جمعبندی سخن من این است که اگر از منظر فمنیستی نگاه کنیم، آنگونه که با حقوق برابریخواهانه مطلق بین زن و مرد، آنچه که در اعراب پیش از اسلام وجود داشت، در روابط زن و مرد وجود داشت بسیار بسیار باز بود و زنان بسیار آزاد بودند و آن چنان که گفتهاند ۹ نوع رابطه جنسی بین زن و مرد وجود داشت که حالا بعضیها تحت عنوان ۹ نوع ازدواج نام بردهاند که همه را نمیتوان ازدواج گفت.
حتی گفتهاند که زنی بود که همزمان میتوانست که چند شوهر داشته باشد یا مردی میتوانست به اصصلاح همسر خودش را به یک مردی از قبیله دیگر بدهد چون دلش میخواست از آن قبیله یک فرزندی داشته باشد و زن که میرفت آنجا حامله که میشد دوباره به خانه شوهرش برمیگشت و بعد فرزند به دنیا میآورد و فرزند این تلقی میشد.
اینها انواع و اقسام چیزهایی است که در منابع و آثار تاریخی آمده و در قرآن به بعضی از این نوع روابط اشاره شده. از این منظر اگر نگاه کنیم و الان هیچ گاه بعد از اسلام جوامع اسلامی به این حد از آزادی زنان نرسیده بود. اما از منظر حداقل دروندینی و تاریخی نگاه کنیم، ان وقت میبینیم در دوران پیش از اسلام علیرغم این فضاهای باز رابطه جنسی که بین زن و مرد وجود داشت و بعد اسلام آمد اینها را به شدت محدود کرد، شاید از این نظر بشود گفت که زنان بعضی از حقوق را از دست دادند.
اما از جهات دیگر اسلام آمد امتیازاتی به زنان داد جقوقی به زنان داد که در دوران پیش از اسلام نبود مثلاً حق ارث داد، حق مالکیت داد، حق آزادی در ازدواج داد. اسلام میخواسته خانواده سالم باشد، روابط سالم باشد، فرزند معلوم باشد که از کدام پدر و کدام مادر است، روابط حقوقی اینها را تنظیم شود و بعد هم در فقه اسلامی این روابط تنظیم شده. از این منظر اگر نگاه کنیم که من عمدتاً از این منظر نگاه میکنم آن وقت میبینم برای دوره اسلامی در قیاس با دوران پیش از اسلام، امتیازاتی قائلیم که امروز هم میتوان به اینها مباهات کرد.
بله البته بحث مستقلی است که ما در برنامه دیگری از تابو به این موضوع هم پرداختیم ولی به هر حال از آنجا که بحث زنده به گور کردن زنان یا آزادی زنان در دوران موسوم به جاهلیت هم مطرح بود، من این پرسش را مطرح کردم. آقای نیکآیین ما در دقایقی پایانی برنامه هستیم. برنامه را با آقای اشکوری آغاز کردیم اگر شما نکته خاصی دارید که در پایان برنامه بخواهید به ما بگویید، میشنویم و کم کم تابو را به پایان میرسانیم.
نیکآیین: بله. فقط درباره زنده به گور کردن دختران چون اشاره شد، این رسوم موردی در حال تبدیل شدن به یک پدیده اجتماعی بود و از این منظر که اسلام توصیف میکند و به عنوان یکی از شاخصهای جاهلیت شناخته میشود. همچنین درباره این حقوقی که فرمودند جناب اشکوری بنده که شاید منتسب به آن بخش سنتی باشم اما حقیقتاً باور بنده این است که بسیاری از آنچه حقوقی خوانده میشود که بعد از اسلام به زنان داده شد برآمده از نظام فقهی است و نظام حکومتی است که فقهایی آمدند و خواستند که اتوریته حکومت را و نفوذ حکومت را و تسلط حکومت را به این حوزههای فردی بکشانند و همین حقوقی که صحبت میشود یا همین روابطی که حالا فرمودند که اسلام میخواهد که تنظیم بکند فقها آمدند به خود اسلام نسبت دادند.
میخواهم عرض کنم که حتی این بخش که حالا حقوقی به زنان داده شد من فکر نمیکنم حقوقی به زنان داده شد مثلاً این قابل مناقشه است که آیا این طور است که اینها حق ارث نداشتند؟ بعضی از گزارشهای تاریخی میگوید که در پیش از اسلام زنان به طور مساوی با مردان ارث میبردند. در حالی که اسلام آمد این را تغییر داد.
اشکوری: حداقلش این است که آنچه در قرآن آمده شما که باید به عنوان اصل اسلام بپذیرید دیگر. حالا آنچه که بعداً فقها مطرح کردند و نظاممندش کردند بله اینها در قواعد فقهی قرن دوم به بعد آمده ولی به هر حال خود اسلام میبینیم که برخوردی که نسبت به زنان میکند در قیاس با گذشته چندین گام به جلو برداشته. اینکه سند اصلی اسلام که قرآن است وجود دارد و ربطی به فقها ندارد.
نیکآیین: ببینید مثلاً مسئله ارث را در همان موقع یک تشریع موقت میدانند یا یک مثال واضحترش را مطرح کنم مثلاً بحث زکات پیامبر آمد زکات را در ۱۰ چیز خلاصه کرد. بله امیر مؤمنین آمد یک مورد هم اضافه کرد و یک مورد هم کم کرد.
عرض میکنم که یک بحثهای موقتی بود برای شرایط جنگی یا شرایط اضطراری مطرح شده بود، در قرآن هم مطرح شده بود، بعداً فقها آمدند چون جامعه مردسالار شده بود چون در جامعههایی بودند که احتیاج چندانی به زن و حضور زن نداشتند، به تعبیری دوران آن امتیازدهی به سر رسیده بود آمدند این را دیگر به عنوان قاعده مسلم تا آخر ادامه دادند.
سپاسگزارم از شما سجاد نیکآیین و حسن یوسفی اشکوری مهمانان این هفته تابو با ما همراه بودید.
16/6/2017