عماد آبشناس
اوروپای ویران پس از جنگ جهانی دوم به دو جبهه شرق و غرب یکی شرقی همپیمان با شوروی سابق و دیگری غربی همپیمان با ایالات متحده آمریکا تبدیل شد. اگر به دلایل بروز جنگ های جهانی اول و دوم دقت کنیم متوجه می شویم که اصل ماجرای این دو جنگ جهانی جنگ بر سر نفوذ اقتصادی میان کشورها بود و نه دلایل ایدئولوژیک. در واقع برخی کشورها مانند فرانسه ، انگلیس، بلژیک ، اتریش مستعمره هایی بسیار زیادی در سرتاسر جهان داشتند.
شوروی ، ایالات متحده و چین هم بخش های بزرگی از سرزمین های مملوء از منابع اولیه جهان را در اختیار داشتند. به این ترتیب این کشورها می توانستند مواد اولیه ارزان به دست آورند و آنهایی که مستعمره داشتند خود به خود مستعمره هایشان به عنوان بازار بالقوه کالای آنها تلقی می شد، در حالی که برخی قدرت های اقتصادی دیگر مانند آلمان و ژاپن از چنین امتیازهایی برخوردار نبودند، و تلاشهایشان برای بازکردن فضای تجاری و اقتصادی از طریق معاهدات و توافق نامه های بین المللی بی نتیجه بود. پس از جنگ جهانی دوم ساختار دو جبهه غربی و شرقی بر نوع رفتار شوروی و آمریکا با متحدین خود تاثیر زیادی داشت. با توجه به اینکه دیدگاههای سوسیالیستی و کمونیستی بر حکومت شوروی حاکم بود و روس ها متصور بودند با این تفکر می توانند اتحاد با دیگر کشورها ایجاد کنند شوروی بار بازسازی اوروپای شرقی فقیر را تماما بر دوش کشید، درحالی که آمریکایی ها با دیدگاه های سرمایه داری کمک های خود برای بازسازی اوروپای غربی را منوط به امتیازاتی کردند که اوروپایی ها باید به آنها می دادند.
این امتیازات شامل گذشت از مستعمره ها وبازکردن فضا برای آمریکایی ها جهت نفوذ اقتصادی در این مستعمره ها و همچنین اعطای پایگاه و امتیازات اقتصادی و سیاسی خاص نسبت به آمریکایی ها بود.
در حالی که اوروپایی ها توقع داشتند با دادن این همه امتیازات به ایالات متحده امروزه از حد اقل امتیازی که توقع داشتند و آن هم امنیت است برخوردار شوند اما رئیس جمهوری جدید ایالات متحده این را هم از اوروپایی ها دریغ داشته و آنها را در شرایط برزخ قرار داده.
درست است که اکثر کشورهای اوروپای غربی عضو ناتو می باشند اما بر کسی پوشیده نیست که ناتو فقط در راستای اهداف ایالات متحده فعالیت می کند و بقیه اعضا برای اینکه همپیمانی خود با ایالات متحده را نشان دهند عضو ناتو هستند نه اینکه منافعی از ناتو عایدشان می شود.
به همین دلیل هم هست که بسیاری از اعضای ناتو ترجیح می دهند تا به جای هزینه کردن در آمد های کشور های خود در ناتو آن را به زخمی دیگر از اقتصادشان بزنند چون متوجه هستند ایالات متحده با استفاده از نام ناتو سودهای کلان تری به جیب زده.
به عنوان مثال علیرغم اینکه ایالات متحده با نام ناتو به لیبی و عراق و افغانستان و… حمله کرده اما وقتی بحث انعقاد قرارداد های کلان تجاری به میان می آید همه اعضای ناتو را کنار می زند و شرکت ها و موسسات آمریکایی را در اولویت قرار می دهد.
یا به عنوان مثال علیرغم اینکه آمریکا همه کشورهای اوروپایی را وادار کرد از منافع اقتصادی خود در همکاری با ایران صرف نظر کنند و به تحریم ها بر علیه ایران بپیوندند ولی پس از توافق هسته ای شاهد آن بودیم که چون توافقات اوروپایی ها با ایران از توافقات اقتصادی ایالات متحده با ایران پیشی گرفت آمریکایی ها سنگ اندازی کردند تا مبادا منافعی عاید اوروپایی ها شود.
مثلا وقتی بحث خرید هواپیماهای ایرباس توسط ایران مطرح شد آمریکایی ها به هر وسیله ای که توانستند تلاش کردند این قرارداد را بر هم زنند تا شرکت بوینگ بتواند قرارداد خود را منعقد کند و تا زمانی که قرارداد شرکت بوینگ منعقد نشده بود اجازه اجرای توافق ایرباس را ندادند.
وهمین آقای ترامپ در مبارزات انتخاباتی خود معترض بود که چگونه دولت آقای اوباما اجازه انعقاد قرارداد ایرباس را داد و اصرار نکرده که هواپیماهای بوینگ به ایران به فروش برود.
به همین ترتیب می توانید دنبال بقیه قرارداد های اوروپایی ها با ایران و دیگر کشورها را بگیرید و ببینید که آمریکایی ها امروزه نه فقط در مورد ایران بلکه در مورد دیگر کشورها هم با اوروپایی ها اینگونه رفتار می کنند که انگار اوروپایی ها کفتارهایی هستند که به دنبال یک شیر بزرگ حرکت می کنند، هر طعمه ای به چنگ شیر افتاد اول شیر باید سیر گوشت های آن را بخورد و سپس وقتی سیر شد باقیمانده به کفتار ها برسد.
جلسه اخیر رئیس جمهوری ایالات متحده با سران اوروپا هم نشان داد که اینان اختلافات بسیار عمیقی با هم پیدا کرده اند و سران اوروپا، البته به جز انگلیس که سیاست مداران آن خود را وابسته به آمریکا می دانند، به فکر تغییر رویکرد همکاری با آمریکا می باشند.
خروج ایالات متحده از توافق پاریس را هم می توان نقطه عطفی در رابطه اتحادیه اوروپا و ایالات متحده دانست چون سران اتحادیه اوروپا تلاش کردند ترامپ را متقاعد کنند تا از این توافقنامه خارج نشود و منافع کشورهای اوروپایی در این توافقنامه را در نظر بگیرد اما ترامپ با دهن کجی به اوروپایی ها هنوز شام هایی را که به افتخارش داده بودند هضم نکرده دستور العمل خروج از این توافقنامه را صادر کرد.
با این شرایط می توان توقع داشت ایالات متحده در دوره آقای ترامپ روز به روز از صحنه واقعی بین المللی دور تر شود و به صحنه های مجازی بین المللی همچون شراکت با کشورهای عرب حوزه خلیج فارس روی آورد تا به امید در آمد نقدی که می تواند از آنها به دست آورد همه اعتبار و دست آوردهای دیگر بین المللی خود را از دست دهد، وبعید به نظر می آید که شرایط سابق روابط ایالات متحده با اوروپا، تا زمانی که آقای ترامپ سر کار است، به شرایط سابق برگردد و این جدایی روز به روز شکاف بیشتری را شاهد خواهد بود.
3/6/2017