عماد آبشناس
حال که ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری به فرجام رسیده تقریبا ساختار انتخابات آتی روشن شده وبحث بر سر محورهای جدل کاندیداهای ریاست جمهوری شدت گرفته.
بخش اول
محور بیشتر بحث ها از این پس بر سر ادامه روند جاری عملکرد دولت ویا تغییر این روند خواهد بود و انتخابات آتی نوعی نظر سنجی در مورد عملکرد دولت دکتر روحانی به حساب خواهد آمد. برخی این انتخابات را نوعی رفراندوم در مورد برجام نیز تعبیر می کنند. مخصوصا که آقای روحانی پس از ثبت نام هدف خود را حفظ و صیانت از برجام تعریف کرد. با توجه به فرصت کم تبلیغات انتخابات بدیهی است که بحث های کاندیداها بصورت فشرده مخصوصا زمانی که صدا و سیما فرصت بحث و مناظره برای آنها را فراهم می کند بر نتیجه نهایی انتخابات تاثیر بسزایی خواهد داشت و به همین دلیل هم جناح های مختلف تعدادی کاندیدای پوششی برای کاندیدای اصلی خود معرفی کرده اند تا در مناظره های انتخاباتی که فرصت کاندیداها محدود به زمان است فرصت بیشتری برای صحبت داشته باشند.
قطعا کاندیداها تلاش خواهند کرد عملکرد و سوابق یکدیگر را در این مناظره ها به چالش بکشند اما به هر حال چند محور وجود دارد که قطعا در انتخابات برای کاندیداها چالش ایجاد خواهد کرد و مردم هم انتظار دارند که مواضع کاندیدا ها در مورد آن را بشنوند تا هر کدام به فراخور نظر خود به کاندیدایی که خواسته اش را تامین می کند رای دهد.
اگر بخواهیم محورهای اصلی بحث های انتخاباتی را بصورت خلاصه بیان کنیم می توانیم به چند محور اشاره نماییم:
1 — بحث مشکلات اقتصادی مملکت و راهکار آن.
در حالی که تیم حامی دولت بر جذب سرمایه گذاری خارجی و سرعت بخشیدن به رشد اقتصادی با استفاده از تجربه خارجی مانور می دهد، تیم مقابل آن بر استفاده از سرمایه های موجود داخلی و سرمایه گذاری روی توانمندی داخلی و تمرکز زدائی در سرمایه گذاری جهت تقویت زیر ساخت ها جهت رشد اقتصادی مانور خواهد داد. پس از شروع کار دولت یازدهم شرایط اقتصادی مملکت با تورم لجام گسیخته و فوق العاده بالا مواجه بود و دولت تازه کار مجبور بود تصمیم بگیرد که چگونه روند رشد تورم را متوقف کند، بخشی از این تورم ناشی از شرایط
اقتصادی مملکت بود و بخشی از آن ناشی از شرایط روانی که بر اثر تحریم ها و حمله رسانه های خارجی بوجود آمده ایجاد شده بود. بر اساس تصمیم تیم اقتصادی متولی برنامه ریزی برای حل این معضل همه پروژه ها و سرمایه گذاری های دولتی که منجر به تزریق نقدینگی می شد متوقف گردید، وبا ایجاد نوعی رکود در اقتصاد خود به خود رشد تورم متوقف شد.
به این راهکار مصطلحا "فریز اقتصادی" می گویند و برخی کشورها در شرایط بحرانی از چنین شگردی جهت جلوگیری از رشد تورم استفاده کرده اند. مثلا ایالات متحده در سال 1929 و ژاپن و آلمان پس از جنگ جهانی دوم از این شگرد استفاده کردند تا از رشد تورم و فروپاشی اقتصادی جلوگیری کنند. معمولا چنین تصمیمی برای چند ماه جهت تغییر روند سیاست های اقتصادی اتخاذ می گردد اما چون دولت روی توافق هسته ای و جذب سرمایه گذاری خارجی جهت حل مشکلات اقتصادی حساب باز کرده بود این رکود اقتصادی به جای چند ماه چند سال به درازا کشید و طبیعتا زیر ساخت های کوچک اقتصادی و صنعتی که چرخ دنده های کوچک چرخنده چرخ دنده های بزرگ اقتصاد به حساب می آیند یکی یکی نابود واز گردانه خارج شدند و در حال حاضر حتی با تزریق نقدینگی دولت نتوانسته اقتصاد را از رکود خارج کند، کما اینکه مثلا سال گذشته مشاهده کردیم دولت جهت نجات خودرو سازها وام معروف به وام 25 ملیون تومانی را توزیع کرد تا ماشین های خودرو سازان فروش برود و چرخه اقتصاد مجددا به چرخش در آید اما پنج تا شش ملیارد دلاری که دولت تزریق کرد تاثیر مطلوب را بر صنعت و اقتصاد نداشت.
تیم رسانه ای دولت هم تصمیم گرفت برای از بین بردن شرایط روانی و ایجاد نوعی امید این مساله را القا کند که بزودی پس از توافق هسته ای کل مشکلات حل خواهد شد و مردم باید امیدوار باشند.
این سیاست نیز توانست تا مدت کوتاهی فضای پر التهاب نا امیدی در جامعه را آرام کند اما در مقابل هم توقعات در داخل کشور از برجام را بالا برد هم اینکه منجر شد طرف مقابل روی میز مذاکره با طرف ایرانی احساس کند که می تواند فشار های بیشتری بر مذاکره کنندگان ایرانی، که بر اساس تبلیغات رسانه ای دولتی همه چیزشان به برجام وابسته است، وارد کند تا امتیاز های بیشتری از ایران بگیرد و چون طرف ایرانی حاضر نبود امتیاز های مورد نظر طرف مقابل را بدهد، توافق هسته ای که می بایست طبق برنامه ریزی ها طی چند ماه به نتیجه می رسید چند سال زمان برد، موضوعی که مقام معظم رهبری هم حدود دو ماه پیش به آن اشاره و از آن انتقاد نمودند.
مضاف بر این علیرغم امضای توافق ها و قرارداد های اقتصادی کلان بسیاری از موسسات و شرکت های اوروپایی که دولت امیدوار بود با سرمایه گذاری و استفاده از تجربه های آنها چرخه اقتصاد را بچرخاند، قرارداد هایشان روی گذاشته اند و برنامه ریزی کرده اند چنانچه قرار باشد فعالیت های اقتصادی ای در ایران راه اندازی گردد وارد شوند و قرارداد های خود را رو کنند و اگر نشود در ایران کاری انجام داد به بهانه سنگ اندازی های ایالات متحده از اجرای قرارداد ها طفره بروند.
جناح مقابل دولت باور دارد که این روند مملکت را به بی راهه می کشاند و باید آن را تغییر داد.
حال که روند قبلی مملکت را به فروپاشی اقتصادی سوق می داد و روند فعلی مملکت را در رکود اقتصادی غرق کرده، مردم انتظار دارند ببینند کاندیداها چه ایده ای برای حل مشکلات اقتصادی دارند، و می توان گفت کاندیدایی که راهکار بهتری داشته باشد می تواند رسیدن خود به کرسی ریاست جمهوری در ایران را تضمین کند.
2 — بحث برجام و نتایج آن
بزرگترین دست آورد دولت آقای روحانی برجام است. وهمانگونه که در سخنان وی در حین ثبت نام آمد وی می خواهد در دور بعد ریاست جمهوری برجام خود را به فرجام برساند. بحث اینکه هدف ایران از توافق هسته ای چه بود و چه قدر از این هدف محقق شد چالش دیگری خواهد بود که آقای روحانی و کاندیداهای همسو با او مجبور هستند از آن دفاع کنند.
در این مورد باید توجه داشت علیرغم اینکه دولت ایران به همه تعهدات خود طبق برجام حتی زود تر از موعد مقرر عمل کرده ولی ایالات متحده از انجام تعهدات خود در برجام سرباز می زند و دیگر کشورها مخصوصا کشورهای اوروپایی که دولت امید بسیاری روی آنها بسته بود از ترس ایالات متحده بصورت کج دار و مریض با ایران تعامل می کنند.
بر کسی پوشیده نیست که هدف اصلی ایران از توافق هسته ای حل مشکلات مرتبط با تعاملات بانکی و ارتباطات با دیگر کشورها وحل مشکلات اقتصادی خود و جذب سرمایه گذاری خارجی بود وگر نه ایران به هیچ وجه از جنگ واهمه ای نداشت.وبحث اینکه اگر برجام نبود جنگ می شد فقط بحثی است که ساده لوحان را قانع می کند.
تئوری غالب بر کهنه کار های سیاسی مبنی بر آن است که ارتباطات و روابط بین المللی وهمچنین تعهد نامه ها و توافق های بین المللی می توانند نوعی تعادل امنیتی نیز ایجاد کنند. این تئوری زمانی عملی می باشد که معادلات بین المللی بگونه ای باشد که هیچ عنصری در آن جسارت نکند این معادلات را بهم بزند اما پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ایالات متحده خود را قدرت مطلق جهان دانست و به تکاپو افتاد از این جایگاه استفاده مطلق نماید. اگر امروزه هم با روسیه و یا چین رو در رو شده به این دلیل است که تلاش دارد جایگاه ابرقدرتی خود را از دست ندهد و نمی خواهد به روسیه اجازه دهد جایگاه ابرقدرتی سابق خود را پس بگیرد همچنین واهمه دارد که مبادا چین با رشد اقتصادی خود جایگاه ابرقدرتی اقتصادی را از ایالات متحده بقاپد.
ایران هم به دلیل جایگاه جئوسیاسی خود همیشه بصورت تاریخی هدف طمع کاران بوده و هست.
تنها راهکار حفظ امنیت وبقای ایران زمین این است که هزینه حمله به ایران برای طرف مقابل بسیار سنگین باشد، چرا که در شرایط جهان جنگل توافق ها و یا قوانین نمی تواند از عملکرد قلدران جلوگیری کند.
رفتار های ایالات متحده در دو دهه اخیر نشان می دهد که این کشور به بهانه برای حمله به کشورهای دیگر نیاز ندارد، زمانی که تصمیم بگیرد بهانه اش را می تراشد.
از حمله به افغانستان و عراق بگیرید تا حمله همین چند روز پیش به سوریه.
چه ایران برنامه هسته ای داشته باشد چه نداشته باشد هیچ فرقی به حال این کشور ندارد، چون هیچ کشوری در جهان جلودارش نیست.
شاید بد نباشد یاد آوری کنم که لیبی نه فقط کل برنامه هسته ای خود را جهت رضایت خاطر ایالات متحده و غرب بر چید بلکه قذافی بیچاره کل کارخانه های خود را به حساب خود بار زد به ایالات متحده فرستاد و دانشمندانی را که در لیبی کار می کردند به غربی ها معرفی کرد تا یا ترور کنند و یا استخدام کنند وبه سازمان انرژی هسته ای نامه نوشت و اظهار داشت همه کارشناسان این سازمان مهمان لیبی هستند و هروقت که دوست داشته باشند می توانند به عنوان مهمان به هزینه خود دولت لیبی تشریف بیاورند و هر جا را که دوست داشتند بگردند و بررسی کنند تا مبادا شکی در دلشان باقی بماند.
بعد ها هم که مشخص شد قذافی در ضمن هزینه های انتخاباتی بسیاری از شخصیت های سیاسی انگلیس — فرانسه و ایتالیا و… را تامین کرد. در نهایت چی شد؟ لیبی تبدیل به عبرتی برای دیگران شد. حتی تصور سر سپردگی کامل به غرب هم تصوری واهی می باشد. نمونه آن عراق و صدام حسین می باشد. ایالات متحده به هیچ وجه تمایل ندارد حتی ایرانی ها سر سپرده آن باشند چون آنوقت بهانه ای برای حضور در منطقه و فروش تسلیحات و چپاول نفت و پول اعراب نخواهد داشت. این کشور می خواهد همین خصومت کج دار ومریض حالا حالا ها ادامه داشته باشد.
پس بحث تامین امنیت از طریق برجام خود چالش بزرگی می باشد که حامیان دولت مجبور خواهند بود پاسخ آن را بدهند مخصوصا که تامین امنیت مملکت و سیاست گذاری و نظارت بر نیروهای مسلح اصلا در اختیار دولت نمی باشد و هیچ کدام از روسای جمهور آتی نمی توانند در مورد آن نظر بدهند و با تغییر رئیس جمهوری سیاست دفاعی ایران تغییر نخواهد کرد.
می ماند بحث اقتصادی مرتبط با برجام.
اینجا است که دولت می بایست از نتایج اقتصادی برجام دفاع کند. به این معنا که طرف های مقابل اهداف حکومت از ورود به مذاکرات هسته ای را مطرح خواهند کرد و دولت را به چالش خواهند کشید که این اهداف تا چه حدی محقق شده و ایران چی داده و چی گرفته.
تصور بر این است که در این مورد دولت باید تلاش کند دفاع جانانه ای از خود به نمایش بگذارد وگرنه حریفان با ارزش ترین کارت برنده دولت را سوخت خواهند کرد.
19/4/2017