احمد علوی
در آخرین روزهای سال جاری خورشیدی «گزیده نتایج سرشمار عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵» از سوی مرکز آمار ایران منتشر شد. هر چند هنوز همه آمار نتایج سرشمار عمومی نفوس و مسکن منتشر نشده اما همین گزیده آماری نیز دارای نکات قابل توجهی است و روندهای بلند مدت ساختار جمعیتی ایران -که تاثیر بهسزائی بر عرصه اقتصادی و سیاسی دارد- را به تصویر میکشد. برای مثال دگرگونیهای جمعیتی دارای پیامدهای مهمی برای بازار کار ایران یا بازار مسکن و بازار آموزش خواهد بود. عرصه فرهنگی و سیاسی نیز طبیعتا از این دگرگونی جمعیتی تاثیر خواهد پذیرفت چه سبک زندگی و خواستههای سیاسی با توجه به ساختار جمعیت و متغیرهایی از جمله افزایش نسبت شهرنشینی و گسترش سواد دگرگون خواهد شد.
رشد جمعیتی و دگرگونشدن ساختار آن از قابلمشاهدهترین نمودهای اجتماعی در تاریخ تحول اجتماعی قرن اخیر ایران است. جمعیت ایران كه در سالهای میانی دهه ۳۰ خورشیدی، حدود ۱۳ میلیون نفر بود، اما ۶۵ سال بعد به حدود ۸۰ میلیون نفر افزایش یافته است. افزایش و تغییر ساختار آن كه خود معلول عوامل گوناگون و بسیاری بود، و همچنین دارای پیامدهای بسیار پر اهمیتی خواهد بود. چه، در جوامعی همچون جامعه ایران ـ كه رشد اقتصادی معمولا كند و برونزاست ـ افزایش جمعیت ميتواند- در شرایط خاصی- بهعنوان انگیزه افزایش تولید، كاركرد مثبتی داشته باشد. اما اگر امكانات اجتماعی و اقتصادی همگام با فزونی جمعیت افزایش نیابد، سرانه رفاه عمومی كاهش مییابد. به همین دلیل افزایش جمعیت به معنی شرایط و چالشهای جدیدی است. افزایش جمعیت در شرایط خاص ایران به معنی مشكلات تازهای بود، چرا كه اگر جمعیت جوان نتواند به وسیله آموزش و پرورش و اشتغال به نیروی كار مولد تبدیل شود زمینهساز عدم تعادلهای اقتصادی همچون كاهش درآمد سرانه، كاهش اشتغال، شكاف طبقاتی و فقر خواهد بود. عوارض چنین مشكلاتی در عرصه روابط اجتماعی بسیار بغرنج و پیچیده است.
نخستین نکته کلیدی این آمار کاهش نرخ افزایش جمعیت است. دومین نکته کلیدی این آمار جمعیت نشان از کاهش اندازه خانوار-کاهش شمار اعضای خانوار- دارد. میزان شهرنشینی سومین نکته کلیدی است که بیان دگرگونی آرام ولی عمیق جامعه ایران است. نرخ باسوادی جمعیت نزدیک ۹۴ درصد است. افزایش میانگین سن جمعیت نیز نکته کلیدی دیگری است که نشان از دگرگونی ساختار جمعیتی ایران دارد.
نخستین نکته کلیدی این آمار کاهش نرخ افزایش جمعیت است. توضیح این که علیرغم کوشش حاکمیت برای افزایش نرخ جمعیت، نرخ جمعیت پنج سال اخیر(۱۳۹۱-۱۳۹۵) نسبت به پنج سال پیش از آن(۱۳۸۵-۱۳۹۰) کاهش یافته است. به زبان دیگر علیرغم سیاستهای عوامگرایانه حاکمیت در ده سال گذشته، نرخ رشد جمعیت ایران به کمترین میزان آن در ۶۰ سال اخیر رسیده است. چنین روندی محصول عواملی مانند دگرگونی سبک زندگی، دگرگونی مناسبات اقتصادی، شهرنشینی و افزایش سواد و عوامل دیگری است.
دومین نکته کلیدی این آمار جمعیت نشان از کاهش اندازه خانوار-کاهش شمار اعضای خانوار- دارد. به گونهای که میانگین اندازه خانوار در سال جاری خورشیدی به ۳.۳ نفر رسید، حال آنکه میانگین اندازه خانوار در سال ۱۳۵۵ خورشیدی ۵ نفر بود. كاهش حجم خانواده دارای پیامدهای قابلتوجهی خواهد بود. ازجمله اینكه فعالیتهای درون خانه زنان كاهش یافته، کار بیرون از خانه افزایش و اوقات فراغت نیز اعضای خانواده بیشتر میشود. دگرگونی اندازه خانوار-که خود معلول دگرگونی سبک زندگی است- به دگرگونی فرهنگی را دامن خواهد زد.
میزان شهرنشینی سومین نکته کلیدی است که بیان دگرگونی آرام ولی عمیق جامعه ایران است. نسبت شهرنشینی در سال ۱۳۵۵ خورشیدی نزدیک به ۳۱ درصد بود، در سالهای پایانی حکومت پیشین به ۴۷ درصد و اینک به ۷۴ درصد رسیده است. افزایش تعداد شهرها (از ۲۰۱ شهر در سال ۱۳۳۵ به ۱۲۴۵ شهر در سال ۱۳۹۵) و هم چنین تراكم جمعیت در شهرهای قدیمی، موجب گسترش دامنه شهرنشینی شده است. گسترش شهرنشینی دارای تاثیرات قابل توجهی بر ساختار خانواده و همچنین توزیع نقشهای اعضای آن خواهد بود. غلبه شهرنشینی بر ساخت جمعیت و خانوار به این معنی است كه خانواده – به عنوان یک واحد اجتماعی- كه در جامعهی سنتی ـ كشاورزی، واحد تولید و مصرف بود، به واحدی مصرف كننده تبدیل میشود. بدین ترتیب اعضای خانواده در سازمانهای تولیدی خارج از خانواده، نقش جدیدی را به عهده میگیرند. در نتیجه كار پنهان و غیر دستمزدی گذشته زنان در خانه، رفته رفته جای خود را به كار دستمزدی بیرون از خانواده خواهد داد. در چنین شرایطی نیروی کار زنان اگر تا دیروز در چارچوب نظام خانواده نقش آفرین بود، به تدریج بخش رسمی جامعه را که بخش آشکار جامعه است، تحت الشعاع قرار میدهد.
دگرگونی اجتماعی در یك نقطه معین جغرافیایی ميتواند به دیگر نقاط منتقل شود. تأثیر یكپارچگی جغرافیایی ـ جمعیتی بر اموری همچون زبان، فرهنگ، رسوم و عادات و وجدان و رفتار جمعی انكارناپذیر است.
تا صدسال پیش، نقاط گوناگون جغرافیای ایران اغلب به شكل جوامع و جزایری جدا و تک افتاده از یكدیگر بودند. با افزایش جمعیت و در نتیجه بالا رفتن تراكم جمعیتی و به دنبال آن افزایش و گسترش شهرها، بهتدریج بر یكپارچگی جغرافیایی افزوده شد. استفاده از وسایل جدید ارتباطی بر این فرایند، تأثیر مثبتی داشت. بهگونهایكه بر یكپارچگی اجتماعی افزوده شد. در چنین شرایطی دگرگونی اجتماعی در یك نقطه معین جغرافیایی ميتواند به دیگر نقاط منتقل شود. تأثیر یكپارچگی جغرافیایی ـ جمعیتی بر اموری همچون زبان، فرهنگ، رسوم و عادات و وجدان و رفتار جمعی انكارناپذیر است.
افزایش نرخ باسوادان در سال ۱۳۵۵ نرخ باسوادی جمعیت (شش سال و بیش از آن) کمی بیش از ۶۵ درصد بود که در سال جاری خورشیدی به بیش از ۸۷ درصد رسیده است. نرخ باسوادی جمعیت( ۴۹-۱۰) اما از این هم بیشتر است و نزدیک ۹۴ درصد است.
افزایش میانگین سن جمعیت نیز نکته کلیدی دیگری است که نشان از دگرگونی ساختار جمعیتی ایران دارد. با افزایش سن جمعیت و تغییر هرم سنی جمعیت به سمت میانسالی و سالمندی، تغییرات قابل توجهی در بازار کار و همچنین سایر متغیرهای اقتصادی مانند هزینههای درمانی جامعه و هزینه بیمههای اجتماعی به وقوع خواهد پیوست. کاهش شمار نیروی کار و افزایش وابستگی سالمندان به بیمههای اجتماعی از جمله پیامدهای افزایش میانگین سن جمعیت جامعه خواهد بود. همچنین به دنبال سالمند شدن جمعیت برخی از چالشهای اجتماعی مانند شکاف بین نسلی افزایش خواهد یافت.
نتیجهگیری
تازهترین آمار جمعیتی ایران بهطور میانگین نشان از کاهش نرخ افزایش جمعیت، کوچک شدن اندازه خانواده (کاهش شمار اعضای آن)، افزایش شهرنشینی و تعداد شهرها، و سطح سواد و افزایش میانگین سن جمعیت است. با دگرگونی ساختار جمعیت ایران، دگرگونی در مناسبات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی اجتنتابناپذیر خواهد بود. این پیامدها، به اعتبار ساختاری بودن دگرگونیهایی که از آن یاد شد، البته خود را در عرصههای گوناگون، به تدریج نشان خواهد داد.
28/3/2017