فرمانده سپاه پاسداران ایران گفته است: ما باید برای جنگی آماده شویم که ماهیت آن با ماهیت جنگ هشت ساله کاملا متفاوت است و هنر در این است که ما بتوانیم متناسب با جنگ آیندهای که در پیش داریم خود را تطبیق دهیم. این اولین بار بود که فرمانده سپاه پاسداران از ایرانیان کلیک میخواست که خود را برای جنگ با اسرائیل آماده کنند. قبلا شاه بیت حرف محمود احمدینژاد این بود که دشمنان ایران اگر حمله نمیکننند برای این است که جرات آن را ندارند نه اینکه نمیخواهند. او حتی در جریان مناظرهاش با محسن رضایی که گفته بود آمریکا به ایران حمله خواهد کرد به آقای رضایی خرده گرفت که چرا ذهن مردم را آشفته کرد. اما گفتههای روز شنبه فرمانده سپاه شاید از این نیاز ایران بر میخواست که نشان بدهد از درگیری با اسرائیل واهمه نداشته و اعتماد به نفس و آمادگی لازم را برای چنین احتمالی دارد. آمادگی البته یک مقوله سیاه و سفید نیست. شاید آنچه از نظر دست اندرکاران زیر ساختهای کشور معنی آمادگی را بدهد، با یک تعریف محدود نظامی، که مبتنی بر قابلیت مقابله به مثل و یا بازدارندگی است، خیلی فرق داشته باشد. پس آمادگی، هم مقولهای است نسبی و هم تخصصی.
بیشک هم اسرائیل برای احتمال حمله به ایران برنامه ریزی کرده هم ایران برای مقابله با آن همانگونه که قدرتنماییهایی دو طرف و جنگ لفظی آنها نیز احتمالا حساب شده است. برای بررسی کنشها و واکنشها طرفهای درگیر باید موضعگیریهای آنها را پیش از درگیری و اقدامات آنها را پس از بروز درگیری، اگر اتفاق بیفتد، تحلیل کرد. نتیجه گیریهایی که کارشناسان از این تحلیلها میکنند به نظریههایی منتهی میشود که از فرضیه جنگ روانی تا پیش بینی جنگ جهانی سوم را در بر میگیرد.
جنگ روانی
در تحلیل موضع گیریهای طرفهای یک منازعه هیچگاه نمیتوان نقش جنگ روانی را نادیده گرفت و برای همین گفتههای سیاستمداران لزوما راهنمای خوبی برای پیش بینی تصمیمات آنها نیست. گروهی از کارشناسان موضع گیریهای سه ضلع مثلث ایران و اسرائیل و آمریکا را، که بازیگران اصلی این ماجرا هستند، به یک بازی پیچیده پوکر تشبیه میکنند. در این بازی هم ایران و هم اسرائیل میکوشند که خود را به دیگری خطرناکتر از آنچه هستند نشان دهند. در میان این کارشناسان امنیتی جاناتان فریدمن زبانزد است. او معتقد است که اسرائیل میخواهد همیشه خود را آماده حمله به ایران نشان دهد ولی این طور وانمود کند که به خاطر ملاحظات آمریکا از حمله خودداری میکند با این هدف که بقیه کشورها، از جمله آمریکا، به انگیزه پرهیز از جنگ به فشارهای تحریمی خود برای مهار برنامههای هستهای ایران اضافه کنند.
آمریکا هم میخواهد بدون شروع جنگی دیگر به طور تدریجی از تهدیدهای اسرائیل برای وارد کردن فشارهای تحریمی بیشتر بر ایران استفاده کند و حالا که سوریه هم دچار ناآرامی است، این کشور را از حوزه نفوذ و بهره برداری ایران خارج سازد ضمن آنکه همواره ایران را در منطقه و جهان زیر سایه خطر نشان دهد. مطابق این نظریه، ایران هم که بواسطه برنامههای هسته ای خود به یک جایگاه پر قدرت سیاسی در بین بازیگران جهانی دست یافته، میخواهد این گونه وانمود کند که آنقدر این برنامهها پیش رفته که اگر اراده کند قادر است در زمانی کوتاه سلاح هستهای تولید کند و این توانایی بالقوه را به عنوان عاملی مجهول و در عین حال بازدارنده به رخ بکشد تا جایگاه سیاسیاش را در بین قدرتها حفظ کند. بر اساس این نظریه، نه ایران به مرحلهای رسیده که قابلیت نظامی کردن سریع برنامههای هستهای خود را داشته باشد نه اسرائیل آماده تقبل هزینههای حمله به ایران است. با این حال طرفداران این فرضیه اذعان میکنند که برد آن برای تحلیل همه جانبه ماجرا محدود است.
سناریوهای سازیهای جنگی
حتی اگر تاکنون اسرائیل بلوف میزده این دلیل نمیشود که تا ابد به این کار ادامه دهد و یا اینکه از برنامههای هستهای ایران نگران نباشد. این نگرانی تاثیر زیاد در تصمیم نهایی اسرائیل دارد. در این مرحله از تحلیل، باید عوامل دیگری را در نظر گرفت که بر تصمیم گیری اسرائیل اثر میگذارد.
اولین عامل این است که برنامههای هستهای ایران تا کجا پیش رفته و تا رسیدن به مرحله قابلیت تولید سلاح هستهای چقدر فاصله دارد. دولت اسرائیل حالا میگوید این فاصله را باید در مقیاس ماهها سنجید نه سالها. دولت آمریکا چنین برآوردی ندارد و برای همین بین دولتمردان دو طرف بحث و اختلاف بر سر این است که «خط قرمز» را باید کجا کشید.
این موضوع به عامل دوم منتهی میشود: چقدر آمریکا با تصمیم اسرائیل همراه خواهد بود و از آن حمایت خواهد کرد؟ آمریکا به عنوان یک اصل خود را مقید به دفاع از اسرائیل میداند. اما اسرائیل نیز میداند که اگر بدون موافقت آمریکا به ایران حمله کند هم به لحاظ عملیاتی کارش بسیار سخت خواهد شد هم اینکه اگر ایران پای آمریکا را به درگیریها باز کند شاید این بر رابطه آمریکا و اسراییل اثر منفی بگذارد زیرا آمریکاییها خود را درگیر جنگ ناخواستهای خواهند یافت که شاید فکر کنند بر اثر بیمسئولیتی اسرائیل و بیتوجهیاش به منافع و ملاحظات آمریکا به آن وارد شدهاند.
پس عامل سومی که اسرائیل باید در تصمیم به حمله یا خودداری از آن در نظر بگیرد نوع واکنش ایران است. معلوم نیست اگر اسرائیل حمله کند آیا ایران پای آمریکا را به این جنگ از طریق حمله به پایگاههایش در منطقه وسط میکشد یا نه. گفتههای مقامات ایرانی عموما حاکی از آن بوده که آنها حمله اسرائیل را جدا از حمله آمریکا نمیبینند هر چند شاید منظور فرمانده سپاه از گفتن اینکه «اسرائیل انقدر احمق است که اربابش باید جلویش را بگیرد» تاکیدی بر این باشد که ایران در صورت حمله اسرائیل، لزوما آمریکا را مقصر نخواهد دید.
اما گمانه زنی درباره واکنش ایران فقط محدود به واکنشش در قبال آمریکا نیست. واکنشهای ایران برای مقابله با حمله اسرائیل میتواند در یکسوی طیف گزینهها، انفعال کامل نظامی، یعنی بسنده کردن به یک سری تحرکات دیپلماتیک مثل شکایت به سازمان ملل باشد تا سوی دیگر آن طیف یعنی ضدحملهای همه جانبه که هم شامل حملات موشکی باشد، هم بستن تنگه هرمز و هم عملیات خرابکارانه در اروپا و آمریکا یا کشورهایی که این دو در آنها منافع دارند.
هر واکنش ایران - و اسرائیل - میتواند پای بازیگران دیگر منطقهای و قدرتهای بزرگ را به این درگیری باز کند. این چهارمین عاملی است که اسرائیل در نظر میگیرد. بعضی کارشناسان و تحلیلگران با بدبینی از وقوع جنگ جهانی سوم سخن میرانند زیرا در پیش بینی آنها اگر اسرائیل حمله کند، ایران تنگه هرمز را میبندد و این کار اقتصادهای متزلزل اروپایی را در رکودی بیسابقه فرو خواهد برد و اسرائیل ناچار میشود برای در هم کوبیدن هزاران موشکی که ایران از خاک خود یا از خاک لبنان و بدست حزب الله به طرفش شلیک میکند به سلاحهای کشتار جمعی متوسل شود که این به نوبه خود باعث مداخله کشورهای عربی و برآشفته شدن افکار عمومی جهان میشود و خلاصه این زنجیره حوادث به جنگی جهانی و تمام عیار بدل خواهد شد. در بدترین سناریو سازیهایی که در اتاقهای فکر نظامی آمریکا طی مانورهای فرضی موسوم به «بازیهای جنگی» کهگاه و بیگاه انجام شده، و هر کدام از فرماندهای نظامی نقش یکی از طرفهای درگیر را بازی کردهاند، نتیجه گیریشان این بوده که حمله اسرائیل به ایران تبعات وخیم منطقهای خواهد داشت هر چند نه در حد سناریوهایی مثل جنگ جهانی سوم.
اما به فرض هم که اسرائیل آماده پرداختن همه این هزینه ها باشد، پنجمین موضوعی که در نظر میگیرد این است آیا حمله به ایران میتواند فعالیتهای هستهای ایران را متوقف سازد یا نه. در این باره کلی نظرهای مختلف وجود دارد. نظر غالب در بین کارشناسان این است که ایران به خاطر پراکندگی تاسیسات هسته ایش و به خاطر اینکه تاسیساتی مثل فردو بر خلاف نطنز و اصفهان در دل کوهها قرار گرفته نسبت به حمله اسرائیل چندان آسیب پذیر نیستند و چنین حملهای صرفا رسیدن ایران به مرحله قابلیت تولید سلاح هستهای را شاید فقط چند سال به عقب بیندازد ضمن اینکه توجیه خوبی هم بدست ایران خواهد داد تا بازرسان خارجی را اخراج کند و از پیمان منع تولید و گسترش سلاحهای هستهای خارج شود.
ملاحظات نظامی
در میان تمام عواملی که اسرائیلیها باید برای تصمیم خود به حمله علیه ایران در نظر بگیرند از همه مهمتر نقش آمریکا و میزان همراهیاش با حملهای احتمالی به ایران است. دولت آمریکا هیچ علاقهای برای حمله به ایران دستکم در چنین زمانی از خود نشان نداده. ولی اگر در این حمله مشارکت کند اعتماد به نفس اسرائیل را تقویت و ارادهاش را برای حمله ایران بطرز چشمگیری افزایش خواهد داد.
اسرائیل اگر بدون کمک آمریکا به ایران حمله کند باید به فکر استفاده از حریم هوایی کشورهای منطقه باشد. کشورهایی مانند ترکیه، جمهوری آذربایجان، قطر و عربستان. هر چند اسناد ویکی لیکس نشان داد که عربستان و دیگر رقیبان ایران در منطقه بدشان نمیآید که تواناییهای هستهای ایران از بین برود اما مایلند این کار بدست آمریکا انجام شود نه اسرائیل زیرا مایل به رودررویی با افکار عمومی خود نیستند آنهم در فضای ملتهب بعد از قیام در کشورهای عرب.
"برآورد میشود ایران تا صدهزار فروند موشک بدست حزب الله لبنان رسانده که البته موشکهای سبک و کوتاه بردی مثل کاتیوشا را هم شامل میشود که نباید دستکم گرفته شوند زیرا همینها دهها تانک اسرائیلی را در جنگ شش روزه زمین گیر کردند"
اگر جنگندههای اسرائیل نتوانند از حریم هوایی کشورهای دیگر استفاده کنند باید بتوانند برای پیمودن مسافت مورد نظرشان به طرف خاک ایران دو بار سوختگیری کنند مخصوصا اگر قرار باشد این جنگندهها بتوانند بار تخریبی لازم برای نابودی تاسیسات هسته ایران را با خود حمل کنند. فراهم آوردن این امکانات برای اسرائیل بسیار دشوار است. ایده آل برای اسرائیل آن است که تنها در «موج اول» حمله اهداف مورد نظرش را نابود کند. کارشناسان نظامی نسبت به اینکه اسرائیل قادر باشد در اولین موج حمله نه تنها تاسیسات هستهای ایران را از بین ببرد بلکه پایگاههای نظامی و سکوهای پرتاب موشک و دیگر امکاناتش برای مقابله به مثل را نابود کند، تردید دارند. اگر اسرائیل نتواند قدرت مقابله به مثل ایران را در اولین موج حمله از کار بیندازد، باید ببیند آیا قادر به جذب و دفع واکنش ایران خواهد بود یا نه.
واکنش نظامی ایران به حمله احتمالی اسرائیل عمدتا موشکی است تا آنجا که مقامات ایران هیچگاه درباره استفاده از نیروی هوایی نسبتا فرسوده خود حرفی نزدهاند. نیروهای زمینی ایران نیز برای جنگهای نامتقارن علیه حمله زمینی کشوری مثل آمریکا ساماندهی شدهاند هر چند شب گذشته معاون فرمانده سپاه در تلویزیون ایران از نبردی زمینی در خاک اسرائیل سخن گفت. اما قرائن نشان میدهد که ایران بیش از هر چیز بر روی تواناییهای موشکی خود کار کرده است.
برآورد میشود ایران تا صدهزار فروند موشک بدست حزب الله لبنان رسانده که البته موشکهای سبک و کوتاه بردی مثل کاتیوشا را هم شامل میشود که نباید دستکم گرفته شوند زیرا همینها دهها تانک اسرائیلی را در جنگ شش روزه زمین گیر کردند. اسرائیل چندین بار کشتیهای حامل این گونه موشکها را که عازم لبنان یا مناطق فلسطینی بودهاند توقیف کرده است. یک تحقیق در اسرائیل نشان داد که نزدیک به چهل درصد از ساکنان این کشور فاقد پناهگاهی برای مصون ماندن از حملههای موشکی هستند. اما اهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل، اطمینان داده که هدفگیری موشکهای ایرانی دقیق نیست و قدرت تخریبی اندکی دارند، بنابراین حداکثر تلفات ناشی از موشک باران خاک اسرائیل ۵۰۰ نفر خواهد بود: رقمی که دیگر کارشناسان اسرائیل آن را خوشبینانه توصیف کردهاند.
در عین حال روشن نیست که حزب الله لبنان تا چه حد حاضر شود در صورت حمله اسرائیل به ایران تمام ذخایر موشکیاش را با اعتقاد به یک درگیری سرنوشت ساز در اختیار ایران قرار بدهد مخصوصا اگر احساس کند نمیتواند روی سوریه به عنوان نقطه تحویل گرفتن موشکهای بیشتر برای جبران ذخایرش حساب باز کند. میزان تمایل حماس به موشک باران اسرائیل بعد از حملهاش به ایران نیز روشن نیست مخصوصا که حماس اخیرا با ایران بر سر سوریه دچار اختلاف نظر شده. اما اگر همه این بازگیران با ایران همراهی کنند، مخصوصا اگر حکومت کنونی سوریه نیز، به فرض پابرجا بودن در زمان چنین جنگی، نفع خود را در وارد شدن به آن بییند، اسرائیل با چالشی به مراتب دشوارتر روبرو خواهد شد.
ایران انواع و اقسام موشکهای دوربرد نیز دارد که میتواند از خاک خود به سوی اسرائیل شلیک کند و برخورداری از سکوهای متحرک پرتاب آنها را تا حد زیادی از گزند بمباران هوایی حریف مصون میکند. اسرائیل خیلی بر روی دفاع ضد موشکی خود سرمایه گذاری کرده و در این راه از آمریکا نیز کمکهای فراوان گرفته. ولی هیچکدام از این سامانههای ضدموشکی اسرائیل در یک جنگ واقعی، و نه مانور نظامی، آزمایش نشدهاند. اما حتی اگر هم این سامانهها بتوانند تعداد زیادی از موشکهای ایران را در هوا بزنند، صرف تعداد انبوه این موشکها باعث میشود دفع همه آنها غیر ممکن باشد. با این حال کارشناسان نظامی اکثرا هم عقیده هستند که تخریب زیر ساختهای اسرائیل توسط موشکهای ایران خیلی کمتر از تخریبی است که حملات هوایی و موشکی و الکترونیکی اسرائیل به زیر ساختهای ایران به بار میآورد.
اما باید در نظر داشت که اسرائیل تاب کمتری برای تحمل تخریب زیرساختهایش، آسیب دیدن اقتصادش و تلفات غیر نظامی و فضای ناامنی دارد. اگر قشر بزرگی از ساکنان اسرائیل احساس کنند زندگی در آن کشور امن نیست، شاید آنجا را ترک کنند. تخلیه جمعیتی اسرائیل حتی اگر ناشی از یک جو روانی باشد برای مقامات اسرائیلی که صهیونیسم را پشتوانه موجودیت خود میبینند یک چالش بزرگ ایجاد خواهد کرد. اما به عقیده خیلی از اسرائیلیها چالش بزرگتر این است که ایران روزی قدرت حمله هستهای به اسرائیل را داشته باشد زیرا همین باعث بوجود آمدن یک جو مداوم ناامنی بین مردم اسرائیل و چه بسا مهاجرت آنها از این کشور خواهد شد.
نظر سنجیها نشان داده که حمایت مردم اسرائیل از حمله به ایران بسیار بستگی به این دارد که چنین حملهای با حمایت و همراهی آمریکا توام باشد یا نه. اما گروهی اندک در اسرائیل و همینطور در آمریکا بر این اعتقادند که یک ایران هستهای لزوما تهدیدی برای موجودیت اسرائیل نیست زیرا خطر نابودی برای طرفین که در دوران جنگ سرد مانع درگیری دو ابرقدرت هستهای شد، در این مورد نیز جواب میدهد.