حسین علیزاده
با تغییر رییس جمهور آمریکا این پرسش مطرح است که استراتژی ترامپ در برابر جمهوری اسلامی چیست؟ تغییر رژیم یا مهار رژیم؟
اوباما از همان آغاز جای تردید باقی نگذاشت که استراتژی تغییر رژیم در ایران را در سر ندارد. او در مناسبت های مختلف از جمله پیام های نوروزی اش عنوان کامل «جمهوری اسلامی ایران» را به کار می بست. پیام های محرمانه او به آیت الله خامنه ای همگی دلالت بر این داشت که او به راه دیگری غیر از تغییر رژیم می اندیشید؛ راهی که از آن به عنوان دکترین قدرت هوشمند (smart power) نام برده می شد.
بنابر این دکترین، آمریکا از ترکیبی از قدرت نرم افزاری و سخت افزاری خود در مقابله با جمهوری اسلامی بهره جسته و هدف از آن نه تنها اطمینان از توقف جهت گیری نظامی برنامه هسته ای تهران بود بلکه دیگر هدف آن -بنا به مصرح کلام اوباما- «تغییر رفتار رژیم» و نه تغییر رژیم بود.
با تغییر بنیادینی که در رهبریت آمریکا صورت پذیرفته آیا ترامپ به تغییر رژیم می اندیشد؟ و یا ترامپ دکترین قدرت هوشمند را به منظور تغییر رفتار رژیم سرلوحه خود قرار خواهد داد؟ صرف نظر از این دو گزینه، گزینه سوم به کار بستن دکترین مهار ایران (containment) است.
حسین موسویان یکی از دیپلمات های ارشد جمهوری اسلامی گمان دارد که به دلیل اکثریت جمهوریخواهان در کنگره و ترکیبی که در کابینه ترامپ کنار هم گرد آمده اند، مدل مقابله با جمهوری اسلامی در دوره کنونی، گزینه نخست یعنی تغییر رژیم است. چنین ریل گذاری برای سیاست خارجی آمریکا دست کم سه همکاری جهانی را نیاز دارد: همکاری مسکو، همراهی اتحادیه اروپا، همسویی جهان عرب.
از این سه، تقریبا جهان عرب به رهبریت عربستان نوک پیکان خود را مقابله با تهران قرار داده است. عادل جبیر وزیر خارجه عربستان در گفتگو با دبیرکل جدید سازمان ملل، تهران را یک «تهدید» توصیف کرده است. چنین موضعی صرفا موضع ریاض نیست. ریاض با استفاده از ابزارهای خود در شورای همکاری خلیج فارس، اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی هر سه این سازمان را پشت خود دارد.
همراهی اتحادیه اروپا با ترامپ به میزان زیادی متناظر بر رفتار دولت آمریکا با اتحادیه اروپا است. بعید بتوان انتظار داشت اتحادی را که در سوی آتلانیک در زمان اوباما شاهد بودیم ترامپ بتواند شکل دهد به ویژه اگر سیاست نزدیکی آمریکا به مسکو اتحادیه اروپا را برنجاند.
اما، همسویی مسکو با آمریکا شاید مهم ترین پارامتر باشد که اگر ترامپ موفق به ایجاد پل مستحکمی با پوتین شود آنگاه می تواند برای تغییر رژیم در ایران برنامه مدونی را تدارک ببیند.
دکترین مهار
برنامه تقابل دولت ترامپ با جمهوری اسلامی می تواند یک برنامه حداکثری و یا یک برنامه حداقلی باشد. برنامه حداکثری تحقق بخشیدن به گزینه تغییر رژیم است که موانع جدی در برابر خود دارد. از آنجایی که ترامپ معتقد به دکترین قدرت هوشمند نیست و اساسا برروی گزینه تغییر رفتار رژیم نیز حسابی باز نکرده ناگزیر گزینه بعدی او به کار بستن «دکترین مهار ایران» است که پیشتر سرلوحه سیاست خارجی بیل کلینتون در تقابل با ایران و عراق زمان صدام بود. این دکترین با نام مهار دوگانه (Dual containment) و با هدف تامین امنیت اسرائیل و حمایت از کشورهای عرب توسط مارتین ایندیک طراحی و در دولت کلینتون به مورد اجرا گذاشته شد.
از میان چندین پارامتر این دکترین، لااقل سه سرفصل اصلی آن اینک نیز در دولت ترامپ به کار بسته خواهد شد. این سه عبارتند از:
• آرایش قوا در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه به نفع آمریکا.
• جلوگیری از مناسبات عادی تجاری و سیاسی ایران با کشورهای دیگر.
• عدم اعتقاد به اینکه می توان در ایران از میانه روها علیه تندروها استفاده کرد.
از میان این سه پارامتر، می توان تصور کرد که مورد نخست با استقبال کشورهای عرب خلیج فارس به ویژه عربستان مواجه خواهد شد تا آنجا که ائتلاف عربی که عربستان علیه حوثی ها سامان داده یکسره در راستای این ایده به کار گرفته خواهد شد.
در مورد دوم به احتمال قوی سیاست تشدید تحریم ها بر ایران به منظور هدف قرار دادن اقتصاد نحیف ایران در اولویت دولت ترامپ قرار خواهد گرفت. این دور از تحریم ها می تواند به بهانه برنامه موشکی ایران، نقض حقوق بشر و یا حمایت از تروریسم انجام پذیرد.
در سهولت مورد اخیر (حمایت از تروریسم) همین بس که سازمان همکاری اسلامی در آخرین اجلاس سران، مشخصا حزب الله لبنان را سازمانی تروریستی و جمهوری اسلامی را حامی تروریسم دانست. چنین زمینه سازی آن هم از سوی معتبرترین سازمان در جهان اسلام راه را برای اعمال تحریم ایران از سوی آمریکا هموار می کند.
سیاست مهار ایران در یک کلام تشدید انزوای بین المللی را هدف نهایی خود دارد به گونه ای که ایران را به وضعیت پیش از برجام بازگرداند. در همین آغازین هفته های ورود ترامپ به کاخ سفید، او با این واقعیت کنار آمده که پاره کردن برجام (آن گونه که شعار انتخاباتی اش بود) به مصلحت نیست ولی این بدان معنا نیست که نتواند با تمهیدات مشابه آنچه اوباما به کاربست، ایران را به شرائط انزوای پیش از برجام باز نگرداند. گمان قوی همین است که در دیدار نتانیاهو با ترامپ یک یک راهکارهایی که تشدید انزوای ایران را هدف قرار دهد مورد بررسی قرار گیرد. در این استراتژی گزینه اقدام نظامی، گزینه نخست نیست. گزینه نخست به کار بستن تمامی تمهیداتی است که انزوای ایران را تشدید بخشد.
کاهش نفوذ ایران در خاورمیانه
خاورمیانه ای که اوباما به ارث گذاشت از نگاه ترامپ، اسرائیل و عربستان، خاورمیانه ای است که جولانگاه ایران شده است. عربستان در ترسیم نفوذ ایران در منطقه همیشه این گفته مقامات ایران را برجسته می کند که ایران اینک در چهار پایتخت عربی (صنعا، بغداد، دمشق و بیروت) حضور نافذ دارد. چنین خاورمیانه ای نه مطلوب عربستان است و نه مطلوب اسرائیل و آمریکا.
اگر استراتژی ترامپ، مهار ایران باشد باید تمهیداتی را در سر داشته باشد که بتواند نفوذ ایران را در یک یک این پایتخت ها بکاهد چرا که تهران به تک تک این کشورها به عنوان «عمق استراتژیک» خود می نگرد.
بی دلیل نبود که در تماس تلفنی نخست وزیر عراق با ترامپ حیدر عبادی نتیجه مذاکرات خود با ترامپ را این اعلام کرد که بغداد در تخاصم تهران و واشنگتن جانب «بی طرفی» را برخواهد گزید. گرچه مفاد مذاکره تلفنی عبادی و ترامپ به بیرون درج نکرده ولی می توان تصور کرد که مهم ترین خواسته ترامپ از عبادی مقابله با نفوذ ایران در عراق بود. چنین خواسته ای را عینا ترامپ از میشل عون نیز خواهد داشت.
17/2/2017