کاوە خضری
کردها در طول تاریخ همواره در حال مبارزه در راستای احقاق حقوق خود و بدست آوردن آزادی و حق خودحاکمیتی بودەاند و در این راه هزینەهای مادی و معنوی زیادی را نیز متحمل شده اند. رهبران وشخصیتهای زیادی در گوشه وکنار این سرزمین سر بر افراشته و علیه ظلم و ستم حکام حکومتی قیام نمودەاند و حکومتهای کوچک و بزرگ زیادی در نقاط مختلف آن شکل گرفتەاند از امپراطوری بزرگ مادها گرفته تا اکنون حکومت اقلیم کردستان در قسمت جنوبی آن(عراق).
اما اینکه چرا تا بحال این همه مبارزه به درازای تاریخ نتوانسته نتیجه دلخواه برای آنها در بر داشته باشد،و منجر به برآورده شدن آرزوی دیرینەشان مبنی بر حق خودحاکمیتی یا همانا تشکیل کشور کردستان شود و شاید کردها از محدود ملتهایی باشند که هنوز نیز نتوانستەاند به این مهم برسند دلایل ریز و درشت زیادی داشته و دارد که بررسی تمامی آن موارد در این مجال و نگارش کوتاه نمی گنجد و شاید بتوان از آن چندین کتاب به رشته تحریر درآورد.
اما نگارنده در این نگارش میخواهد به بررسی افکار و شیوەهای مبارزاتی احزاب کردی در نیم قرن گذشته پرداخته و خلاء وجود یک عنصر مهم و حیاتی را در افکار مبارزاتی تقریبا تمامی احزاب فعال در عرصه مبارزاتی کردستان را یادآوری و بررسی نماید.
در اساسنامه قریب به اتفاق احزاب سیاسی کردستان می توان به بند مشترک: مبارزه در راستای بدست آوردن آزادی و حق شهروندی به صورت یکسان برای ملت کرد و دیگر ملتها و اقلیتهای ساکن در چهارچوب مرزهای کشوری رسید که بخشی از خاک کردستان بعداز معاهده شوم سایکس پیکو در سال 1916 ضمیمه آن شده است. در واقع احزاب کردی نه تنها خود را موظف به مبارزه در راستای احقاق حقوق ملت خود در چهارچوب کشورهای ایران،عراق،ترکیه و سوریه می دانند بلکه وقوع این مهم را در کنار قایل شدن این حق برای دیگر ملتها و اقوام ساکن در چهارچوب مرزهای سیاسی کشورهای مورد اشاره می دانند.
اما آیا در طول هشتاد سال گذشته که کردها به صورت سیستماتیک و سازمانیافته وارد عرصه مبارزات خود شدەاند واز طریق تشکیل احزاب سعی در رسیدن به آرمانهای خود در چهارچوب کشورهای چهارگانه هستند تابحال دیگر اقوام ساکن در آن کشورها اعم از اقلیت و اکـثریت نیز این حس و حق را برای کردها قائل شده و آنان نیز مانند اکراد خودرا موظف به احقاق حقوق ملت کرد می دانند؟
حزب دمکرات در زمان تشکیل جمهوری مهاباد در بند دوم اساس مبارزاتی خود آورده است که: پیوند زدن مبارزات ملت کرد در کردستان ایران با مبارزه سراسری ملت های ایران برای دمکراسی و ضدیت با فشیسم.
آقای حاج احمدی دبیرکل حزب پژاک به صورت اشکارا در سخنانشان اعلام میدارن که هدف آنها جدایی بخش کردستان از ایران نیست بلکه فراهم کردن شرایط دمکراتیک در چهارچوب ایرانی آزاد برای تمامی ملتها و اقوام ساکن در این کشور است. آیا این سخن و خواست ایشان خواست و هدف مردم شرق کردستان نیز هست؟آیا یکبار به خواست ملت رجوع شده و برنامه های مبارزاتی و تبلیغیشان را بر اساس خواسته ملت پایه ریزی نمودەاند؟ براستی جایگاه مردم دیدگاه و خواستەهایشان در اساس مبارزاتی احزاب کجاست؟آیا ناسیونالیسم ملی، جایی در اندیشەهای مبارزاتی مان دارد؟ متاسفانه اکنون جواب این سوال چندان مثبت نیست چون در صورت غلبه حس ملی گرایی و ناسیونالیسم منها جای خودرا به ما داده ودیگر شاهد کشمکشهای کنونی بین احزاب وشخصیتها جهت در راس هرم قرار گرفتن، نخواهیم بود.
سوال اینجاست دیگر ملتهای ایران چقدر همانند کردها مایل به پیوند زدن مبارزات خود با مبارزات ملت کرد بوده و هستند؟ وایا اینکه آنان نیز همانند ما مبارزاتمان را بر حق میدانسته و میدانند؟
آیا اکنون وقت آن نرسیده که از صرف انرژی و هزینەهای انسانی خود برای دیگران صرف نظر کرده وتمام توان خودرا صرفا در راستای احقاق حقوق ملت خود بکار گیریم؟
در نگاهی گذرا به احزاب کردی در پنجاه سال گذشته می رسیم به یکی از اولین آنها که شکل گرفته در شرق کردستان بود .حزبی بنام کومله ژکاف،این حزب در 25 مرداد سال 1321 در مهاباد توسط یازده نفر تشکیل شد. بزرگ مرد تاریخ سیاسی کردستان دکتر قاسملو در کتاب چهل سال مبارزه خود ازآن به عنوان سازمانی ناسیونالیست یاد میکنند، که صرفا برای کردها و در راستای احقاق حقوق آنها مبارزات خودرا شروع نمودند.
هر چند بعضی از نظریه پردازان و ساسیتمداران کرد مانند دکتر قاسملو از حس ناسیونالیستی بالای موسسین و اعضای آن انتقاد کردەاند و از آن به عنوان یک فاکتور منفی یاد میکنند و براساس آن کومله ژکاف را سازمانی بسته و غیر کارآمد نامیدەاند، اما به نظر نویسنده این مطلب بزرگترین نقطه قوت این حزب همین موضوع بوده، که اگر به همان صورت در بقیه احزاب شکل گرفته پس از آن نیز جا می افتاد و شکل می گرفت می توانست خیلی زود تر و بهتر ما را در راستای رسیدن به هدف دیرینەمان که همانا رسیدن به خود حاکمیتی و تشکیل دولت مستقل کردستان است، یاری نماید.
طبیعتا هر انسان آزاده و آزادیخواهی باید آنچه که برای خود و ملت خود می خواهد و می پسندد برای دیگر ملت های تحت ستم نیز بخواهد، و این نشان از روح بزرگ آن شخص ،نهاد، سازمان یا حزب است.اما به نظر در اینجا و شرایط مردم کردستان این ضرب المثل بیشتر صادق است که: چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.
دکتر مصطفی شمامی سیاستمدار و دبیرکل جنبش جمهوریخواهی کردستان در بخشی از نظرات و نوشتەهایشان به موضوع عدم وجود عرق ملی در بین سردمداران احزاب اشاره می نمایند و آن را یکی از دلایل عدم همگرایی و همسویی این احزاب در راستای تشکیل جبهه متحد، جهت مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی می دانند، و در این رابطە اظهار مینمایند کە در صورت وجود حس ناسیونالیستی قوی در بین رهبران احزاب کردی، این امر عملا آنان را در راستای تشکیل نیرویی واحد و کارا برای مبارزه با رژیم حاکم سوق داده، و بە طبع از آن همە شاهد تفوق منافع و مصالح ملی بر خوردە منفعتهای شخصی، صنفی، و حزبی خواهیم شد، که این خود می تواند، اقدامی بسیار موثر و امیدوار کننده در راستای تحقق امر همگرایی بین احزاب کردستانی، و تشکیل جبهەی متحد، باشد.
شما به وضوح حس ناسیونالیستی را به صورت قوی می توانید در یک شهروند و لیدر آمریکایی،آلمانی، بریتانیایی ،فرانسوی، عرب و،،،، مشاهده کنید. وجود حس ناسیونالیستی و خودخواهی، نه تنها یک امتیاز منفی نیست بلکه میتواند حلقه گمشده مبارزات کردها در چند دهه اخیر باشد، که شاید در صورت وجود آن به صورت واقعی در بین همه میتوانست نتایج بسیار بهتر و رضایت بخش تری نسبت به آنچه که تا بحال بدست آمدەاست را در بر داشته باشد.
13/11/2016