(حبیب حسینی فرد (کارشناس مسائل بین الملل
جمهوری اسلامی ایران به برگزاری اجلاس کشورهای غیرمتعهد در تهران امیدهای زیادی بسته است. اما وضعیت کنونی غیرمتعهدها نمیتواند پاسخگوی این امیدها باشد. تلاش ایران برای "دمیدن نفس تازه" در کالبد غیرمتعهدها هم احتمالا بینتیجه خواهد ماند. در هفتههای اخیر با نزدیکتر شدن زمان برگزاری شانزدهمین اجلاس سران جنبش کشورهای غیرمتعهد در تهران (۶ تا ۱۱ شهریور) دغدغه و حساسیتهای مقامهای جمهوری اسلامی در باره هر چه وسیعتر برگزارشدن آن نیز بروز معنادارتری پیدا کرده است. از نظر این مقامها برگزاری "آبرومندانه و گسترده" اجلاس باید محملی باشد برای وجههبخشیدن به جمهوری اسلامی و نفی انزوایی که ایران از جمله به سبب مناقشه اتمی با آن روبرو است. مسعود جزایری، معاون ستاد کل نیروهای مسلح ایران در این باره گفته است: "نفس برگزاری این اجلاس در تهران مشروط به دمیدن نفس تازه به جنبش عدم تعهد مثبت و مفید ارزیابی می شود به خصوص در شرایط محاصره ای که جمهوری اسلامی ایران توسط رژیم های سلطه در آن قرار گرفته است."
حتی امید به شکستن تحریمها نیز انتظاری بوده که در رابطه با اجلاس یادشده مطرح شده است. منصور حقیقتپور، نایبرییس کمیسیون امنیت ملی مجلس در همین راستا گفته است که "در این نشست امکان دارد به راهکارهایی اقتصادی برای شکستن تحریمها علیه کشورمان دست یافت".
محسن رضایی، فرمانده پیشین سپاه پاسداران و دبیرشورای تشخیص مصلحت نظام نیز با کلمات دیگری از این امید سخن گفته است: "عملا این اجلاس در تحریمهای اقتصادی علیه ایران ایجاد تزلزل خواهد کرد؛ چراکه غرب به دنبال این است که ثابت کند ایران تنها شده است، اما با برگزاری اجلاس ثابت خواهیم کرد ایران روابط گستردهیی داشته و تنها نیست، بلکه کسانی که ایران را تحریم کردهاند، در انزوا و اقلیتند و در این صورت یک مبارزه سیاسی بزرگ را به نفع ایران رقم زدهایم".
این امیدها و انتظارها در حالی مطرح میشوند که جنبش غیرمتعهدها همچنان روند رو به افولی دارد و بیاهمیتشدن آن در معادلات بینالمللی که از سه دهه پیش آغاز شده روز به روز نمود بیشتری مییابد. به ویژه بیانیهها و حمایتهای کشورهای غیرمتعهد از ایران در چارچوب آژانس بینالمللی انرژی اتمی یا در بحبوبه جنگ ۸ ساله با عراق کمتر توانسته موضع جمهوری اسلامی را در این مناقشات تقویت کند و یا در تشدید فشارها و تحریمها مانعی به وجود آورد.
ایران البته از سال ۱۳۵۸ به جنبش غیرمتعهدها پیوسته است، ولی این جنبش از پیش از آن نیز با مشکلات و ضعفهایی روبرو بوده که تبعا بر نقش و کارکرد آن بیتاثیر نمانده است.
تلاش برای ایجاد یک نیروی سوم
سال ۱۹۶۱ (۱۳۴۰ خورشیدی) در گرماگرم جنگ سرد میان دو اردوگاه شرق و غرب اجلاسی در بلگراد (پایتخت یوگسلاوی) برگزار شد که شوروی و آمریکا را به اعتدال و میانهروی فراخواند، از لزوم "همزیستی مسالمتآمیز" سخن گفت و سنگ بنای جنبش غیرمتعهدها را گذاشت.
در اجلاس بلگراد ۲۵ کشور شرکت داشتند که عمدتا از درون جنبش ضداستعماری و یا جنگهای آزادیبخش حین یا پس از جنگ جهانی دوم به استقلال رسیده بودند. ژوزف تیتو، رهبر یوگسلاوی، جواهر لعل نهرو، نخستوزیر هند، جمال عبدالناصر، رئیس جمهور مصر، قوام نکرومه، رهبر غنا و احمد سوکارنو رئیس جمهور اندونزی چهرههای شاخصی بودند که روند یادشده را نمایندگی میکردند.
دغدغه این رهبران که از دیکتاتورها هم در آنها کم نبود، عمدتا به فاصلهگیری از دو قطب نظامی جهان (ورشو و ناتو)، تدوام استعمارزدایی، تشدید روند تنشزدایی، احترام به حاکمیت ملی و عدم دخالت در امور یکدیگر معطوف بود. مبانی این سمتگیری قبلا در در قرارداد میان هند و چین که برای بسیاری از کشورهای تازه استقلال یافته اساس سیاست خارجیشان شد و نیز در کنفرانسهای کلمبو (سریلانکا) و باندونگ (اندونزی) تدوین و تصریح شده بود. این دو کنفرانس آخر، محملی بودند برای عرض اندام و بروز اراده شماری از کشورهای آسیایی و آفریقایی که مخالفت خود را با پیمانهای نظامی منطقهای مانند سنتو و سیتو به نمایش بگذارند.
کنفرانس بلگراد به عنوان اولین اجلاس سران غیرمتعهدها در بیانیه ۲۷ مادهای خود بر سیاست خارجی مستقل در چارچوب همزیستی مسالمتآمیز و عدم دخالت تاکید گذاشت، به خلع سلاح و ممنوعیت تسلیحات اتمی و شیمیایی و بیولوژیکی فراخواند، از جنبشهای آزادیبخش حمایت کرد و عدالت و رفاه بیشتری را برای کشورهای در حال توسعه خواستار شد. علاوه بر این، شرط عضویت در جنبش غیرمتعهدها عدم پیوستن به پیمانهای نظامی، امتناع از قراردادهای نظامی با قدرتهای بزرگ و مخالفت با ایجاد پایگاههای نظامی این قدرتها در خاک خود عنوان شد.
"جنبش غیرمتعهدها معجونی بود از کشورهایی با فرهنگ و ایدئولوژی و ساختارهای اقتصادی و سیاسی بسیار متفاوت. هم برخی از کشورهای دموکراتیک عضو این جنبش بوده و هستند و هم شمار زیادی از دیکتاتورها. هم فقیرترین کشورهای جهان در این جنبش عضویت داشتهاند و هم شیوخ نفتی خلیج فارس"
در واقع کنفرانس بلگراد و تشکیل جنبش غیرمتعهدها تلاشی سیاسی بود برای ایجاد یک نیروی مستقل سوم تا تاثیرگذاری بر فعل و انفعالات جهان از انحصار اراده و منافع واشنگتن و مسکو که جهان را به دو قطب وابسته به خود تقسیم کرده بودند بیرون بیاید.
تنافضاتی که از ابتدا جنبش را همراهی کردند
باور بنیانگذاران جنبش عدم تعهد و جانشینان بعدی آنها این بود که تنوع جغرافیایی و ایدئولوژیکی کشورهای عضو با ایجاد ساختارهای رسمی همچون اساسنامه و دبیرخانه داخلی برای این جنبش همخوانی ندارد و با چنین اقداماتی احتمالاً این جنبش از هم فروخواهد پاشید. زیرا یک سازمان فراملی متشکل از کشورهایی با ایدئولوژی ها و اهداف مختلف هرگز قادر به ایجاد ساختاری اداری و منطقی برای اجرای سیاستهایی که مورد توافق کشورهای عضو باشد، نخواهد بود.
به راستی هم جنبش غیرمتعهدها معجونی بود از کشورهایی با فرهنگ و ایدئولوژی و ساختارهای اقتصادی و سیاسی بسیار متفاوت. هم برخی از کشورهای دموکراتیک عضو این جنبش بوده و هستند و هم شمار زیادی از دیکتاتورها. هم فقیرترین کشورهای جهان در این جنبش عضویت داشتهاند و هم شیوخ نفتی خلیج فارس.
از همین رو، جنبش نه ساختار نهادینی پیدا کرد و نه هیچگاه در جلسات آن قطعنامهای مقیدکننده برای اعضا به تصویب رسید. گرچه غیرمتعهدها دومین مجمع جهانی پس از سازمان ملل به شمار میآید ولی بر خلاف سازمان ملل اساسنامهای ندارد، اعضا حق عضویتی پرداخت نمیکنند و جنبش حتی یک دبیرخانه دائمی هم ندارد.
با این همه در سالهای آغازین تشکیل غیرمتعهدها که هنوز بنیانگذاران کاریزماتیک آن زنده بودند، این جنبش تاثیرات معینی بر گفتمانها و فعل وانفعالات بینالمللی گذاشت. تلاشها و حمایتهای این جنبش روند استعمارزدایی در آفریقا را شدت بخشید، رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی را در سطح بینالمللی با انزوای بیشتری روبرو کرد و تامین حقوق فلسطینیها بیش از پیش به مسئله روز دیپلماسی بینالمللی بدل شد.
با آشکارشدن این واقعیت که استقلال سیاسی لزوما به بهبود وضعیت اقتصادی و ایجاد رفاه در کشورهای استقلالیافته و غیرمتعهد نمیانجامد و در حالی که بحران بدهی کشورهای در حال توسعه به کشورهای غربی رو به اوج بود تاکید بر ایجاد نظم نوین اقتصادی و از بینبردن شکاف شمال و جنوب نیز به محورهای فعالیت و تبلیغات غیرمتعهدها بدل شد.
با این همه، روز به روز غیرمتعهدبودن معنای خود را از دست داد. هند که از بنیانگذاران جنبش غیرمتعهدها بود با همسایه خود پاکستان وارد جنگ شد و بعد هم سلاح هستهای تولید کرد. در اندونزی سوهارتو زمامدار شد که با کودتای خونین علیه سوکارنو به قدرت رسید و مناسبات تنگاتنگی با غرب برقرار کرد. کشورهایی مانند کوبا و ویتنام و الجزایر هم کوشیدند که غیرمتعهدها را به شوروی نزدیک کنند. فیدل کاسترو در اجلاس سران غیرمتعهدها در سال ۱۹۷۹ در هاوانا به صراحت گفت که شوروی دوست طبیعی غیرمتعهدهاست، نقطهنظری که با مخالفت سخت کشورهای غربگرای عضو جنبش روبرو شد.
آغاز افول غیرمتعهدها پیش از فروپاشی دیوار برلین
در چنین شرایطی تیتو که تنها باقیمانده بنیانگذاران جنبش بود دیگر در موقعیتی نبود که اعتدال را به جنبش بازگرداند و ایندیرا گاندی رهبر هند که یکی از نمادهای استقلال از دو قطب به شمار میآمد هم، به دلایلی اصولا از عهده چنین کاری برنمیآمد. این عوامل به علاوه تنشزدایی محسوس میان شرق و غرب، بحران نفت در دهه هفتاد، بحران بدهیهای خارجی کشورهای در حال توسعه و و وابستگی بیشتر شماری از آنها به کشورهای ثروتمند عملا روند واگرایی، تشتت و بیاهمیت شدن جنبش غیرمتعهدها را شدت بیشتری بخشید.
اجلاس سران غیرمتعهدها در سال ۱۹۸۶ در تانزانیا اوج این روند را به نمایش گذاشت. در این اجلاس هرج و مرج و چنددستگی کامل حاکم بود. شعار و دستور کار مشخصی وجود نداشت و بحث عمده به این برمیگشت که بدهیهای خارجی کشورهای عضو آیا اصولا باید پرداخته شوند و اگر پاسخ مثبت است، چگونه. این که معمر قذافی در این اجلاس کشورهایی غربی را به بمبگذاری در خاکشان تهدید کرد هم عملا نافی بسیاری از شعارها و مبانی غیرمتعهدها بود.
هستند صاحبنظرانی که افول و به حاشیهراندهشدن هر چه بیشتر جنبش غیرمتعهدها را به پایان جنگ سرد و خروج جهان از نظام دوقطبی ربط میدهند. اما همانطور که گفته شد عوامل داخلی پیشاپیش این جنبش را تا حدود زیادی از نفس انداخته بودند و انفعال و کمرنگشدن جایگاه آن در گستره بینالمللی را دامن زده بودند.
"ایران به دلیل پیوستن حکومت شاه به پیمان نظامی بغداد امکان شرکت در نخستین اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد (بلگراد ۱۹۶۱) را نیافت و از آن تاریخ تا انقلاب سال ۱۳۵۷ نیز مسئله عضویت ایران در این جنبش مطرح نشد"
با فروپاشی دیوار برلین و پایان جنگ سرد عامل خارجی هم وارد کار شد. این عامل به علاوه تسریع روندهای جهانیشدن و وابستگیها و همپیوندیهایی بیشتر در سطح بینالمللی که معنای استقلال را مشمول بازخوانی کرد بیش از پیش غیرمتعهدها را با بحران هویت و کارایی روبرو ساخت. این بحران در ۶ اجلاس سران که از سال ۱۹۸۹ تا کنون تشکیل شدهاند نیز اثرات خود را گذاشته و کمتر نشانهای در دست است که از احیای نقش غیرمتعهدها و قادرشدن آن به تاثیرگذاری جدی بر روندهای بینالمللی حکایت داشته باشد. این تاثیرگذاری اینک بیش از همه از نهادها و تشکلهای بینالمللییی مانند گروه ۲۰ یا نهادهای منطقهآی مانند مرکوسور و آسهآن و اتحادیه اروپا و ... برمیآید که بر اساس وظایف و رسالتهای امروزین و بر مبنای اشتراکات و منافع منطقهای و اقتصادی و سیاسی مشخص شکل گرفتهاند.
ایران، عضویتی دیرهنگام اما پرمناقشه
ایران به دلیل پیوستن حکومت شاه به پیمان نظامی بغداد امکان شرکت در نخستین اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد (بلگراد ۱۹۶۱) را نیافت و از آن تاریخ تا انقلاب سال ۱۳۵۷ نیز مسئله عضویت ایران در این جنبش مطرح نشد.
مهرماه ۱۳۵۸ (اکتبر ۱۹۷۹) ایران در جریان اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها در هاوانا به عضویت این جنبش درآمد. جمهوری اسلامی از همان ابتدا کوشیده است که این عضویت را در خدمت حمایت از مواضع خود در مناقشات متعددی که بعد از انقلاب با آن روبرو بوده در بیاورد. در همان اجلاس سال ۱۹۷۹ جمهوری اسلامی و کشورهای ضدآمریکایی همسو با آن میخواستند که ضمن حمایت از انقلاب ۲۲ بهمن، دخالتها و اقدامات منفی ایالات متحده علیه ایران محکوم شود. این خواست با مخالفت کشورهای همسو با غرب روبرو شد و آنها نیز متقابلا تقاضا کردند که اجلاس حمله شوروی به افغانستان را هم محکوم کند. در همین اجلاس بود که کاسترو از نزدیکی "طبیعی" غیرمتعهدها با شوروی سخن گفت و چنددستگی در میان اعضا بر سر دوری یا نزدیکی به این یا آن قطب جهانی به اوج رسید.
در جریان جنگ ایران و عراق نیز برگزاری هفتمین اجلاس که قرار بود سال ۱۹۸۳ در بغداد انجام شود به مناقشه جنبی میان دو کشور منجر شد و سرانجام محل اجلاس به دهلی نو انتقال یافت. یکی از موضوعهای محوری و مناقشهبرانگیز اجلاس بعدی که سال ۱۹۸۶ در تانزانیا برگزار شد نیز بروز صفبندی و جدال بر سر جنگ ایران و عراق بود.
در دورههای اخیر و به ویژه در اجلاس چهاردهم سران غیرمتعدها در سال ۲۰۰۶ در هاوانا ایران پیوسته در تلاش بوده است که حمایت این جنبش را از مواضع خود در مناقشه هستهای کسب کند، حمایتی که تاثیر چندانی در ممانعت از تشدید این مناقشه نداشته و نتوانسته مانع تحریم و منزویسازی بیشتر ایران شود. در جریان اجلاسهای متعدد شورای حکام آژانس انرژی اتمی و ارائه گزارشهای این آژانس نیز ایران کوشیده است مواضع بعضا حمایتآمیز نمایندگان غیرمتعهدها را به سپری در مقابل فشارها و انتقادها تبدیل کند و تا حد ممکن "زهر" گزارشها و قطعنامههای آژانس را بگیرد، اقدامی که ناشی از انتظارات غیرواقعی جمهوری اسلامی از نقش و تاثیر جنبش غیرمتعهدها تلقی میشود و معمولا نتیجه مطلوبی به بار نیاورده است.
تردید در برآوردهشدن انتظارها از اجلاس تهران
ایران این علاقه خود را پنهان نکرده که جنبش غیرمتعهدها به وزنهای همسنگ سازمان ملل بدل شود
برمبنای درک و برداشت غیرواقعی یادشده، ایران این علاقه خود را پنهان نکرده که جنبش غیرمتعهدها به وزنهای همسنگ سازمان ملل بدل شود، به خصوص که کشورهای بزرگ در آن حضور ندارند و حق وتویی هم در کار نیست. این که غیرمتعهدها به عنوان اهرم فشاری برای اصلاحات در سازمان ملل عمل کند نیز کم و بیش در اظهارات و مواضع رهبران جمهوری اسلامی آشکار بوده است.
این انتظارها همانگونه که گفته شد با وزن و وضعیت کنونی غیرمتعهدها همخوانی ندارد و به نظر میآید که عمدتاً بیان آرزوهای دستنیافتنی مقامهایی است که همچنان سودای برهمزدن یک باره ساختارها و معادلات سیاسی در منطقه و جهان را دارند. عملیشدن برخی از پیشنهادهای مطرح از سوی ایران برای اجلاس تهران مانند "مشارکت در مدیریت جهان، جلوگیری از توهین به ادیان، مقابله با تحریم ها و اقدامات زورمدارانه، مقابله با سلطه فرهنگی غرب، اصلاحات سازمان ملل متحد، حمایت از نامزدی کشورهای عضو عدم تعهد برای حضور در نهادهای بین المللی مانند شورای امنیت و تاسیس یک بانک مشترک" هم بیش از آن که به کار برونبرد جنبش غیرمتعهدها از بحران هستیشناختیاش بیایند، نشات گرفته از برخی نیازها و مقتضیات ویژه خود جمهوری اسلامی ایران هستند.
غیرمتعهدها تشکلی آزاد و غیرالزامآور بود که متناسب با متقضیات و شرایط دوران جنگ سرد و در اوج جنبشهای استقلالخواهی و استعمارزدایی شکل گرفت و از همان ابتدا نیز به دلیل تنوع و تفاوت در فرهنگ و اقتصاد و سیاست کشورهای عضو آن و نیز به دلیل ساختار آزاد و ژلهایاش قادر به تاثیرگذاریهای شگرفی بر فعل و انفعالات بینالمللی نشد.
با متفاوتشدن شرایط متفاوت جهان کنونی و پیچیدهترشدن روندها و مسائل بینالمللی این تاثیرگذاری روز به روز کاهش یافته و آن طور که سخنگوی وزارت خارجه ایران اذعان کرده کار این جنبش اینک "صدور بیانیههای سیاسی است که خود اعضا هم توجهی به آنها ندارند." بعید است که تلاشهای ایران در دوره سه ساله ریاستش بر جنبش غیرمتعهدها برای "دمیدن نفس تازه" در کالبد این جنبش هم به نتیجهای مطلوب بیانجامد و آن را از سراشیبی افول بیشتر دور کند.
از نظر مقامات ایران همانگونه که در ابتدا آمد اجلاس تهران بیش از همه باید انزوای جمهوری اسلامی را بشکند و حتی تحریمها را کماثر کند. بعید نیست که قطعنامه پایانی کنفرانس نیز بازتاب همین منویات جمهوری اسلامی از کار درآید. ولی این که دامنه و ابعاد زمانی تاثیرگذاری این اجلاس و قطعنامههای آن چشمگیر باشد، موضوعی است که با توجه به وضعیت و نقش تشریحشده جنبش غیرمتعهدها میتوان با تردید به آن نگریست.