دکتر مانی محرابی
وقایع جهانی و منطقهای بعد از پایان قرن بیستم میلادی روندی را طی کرده که امروز و در سال 2016 حتی اگر نتوان ایران را تنها برنده بلند مدت تغییرات منطقهای خاورمیانه قلمداد کرد، قطعا میتوان در کوتاه مدت ایران را یکه تاز منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا دانست. نفوذ منطقهای ایران نسبت به سالهای گذشته نه چندان دور با پیشرفتی غیر قابل پیش بینی همراه بوده، به نوعی که شاید به جرات بتوان چنین ادعا کرد به واقع هیچ کس تصور نفوذ ایران در لبنان، سوریه، یمن و خصوصا عراق، به این شکل را از ذهن نیز نمیگذراند. شکل و جنس این نفوذ سبب پدید آمدن شرایط نهادینه و به رسمیت شناخته شدن قدرت ایران توسط کشورهای فوق شده و نوعی اقتدار مبتنی بر عقلانیت را برای ایران در این کشورها به ارمغان آورده. البته منظور من از اقتدار مبتنی بر عقلانیت، مفهوم اقتدار عقلانی ماکس وبر که بر پایه قوانین ترسیم شده نیست بلکه این واژه را در جهت اشاره به سودگرایی کشورها در جهت قبول اقتدار ایران به کار میبرم. ضمن اینکه شاخصههای کاریزماتیک آرمانگرایانه ایران را نیز نباید نادیده گرفت. این رخداد را میتوان گواهی بر پیشرفت موثر نظامی و دیپلماتیک ایران در قرن بیست و یکم دانست که توافق هستهای با غرب، منفصل از فواید و مضرات مندرج در توافقنامه، در لایه زیرین، قدرت دیپلماتیک جهانی را نیز برای ایران به ارمغان آورد و با ترکیبی از قدرت دیپلماتیک جهانی و قدرت نظامی منطقهای، ایران را به کشور یکه تاز منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا تبدیل کرد.
البته باید این نکته را نیز یادآور شد که ایران تنها کشور دارای شاخصههای اقتدار در خاورمیانه نیست و عربستان نیز در کشورهایی نظیر امارات متحده عربی، بحرین و اردن دارای اقتدار میباشد لیکن نوع اقتدار ریاض با تهران متفاوت و از جنس اقتدار سنتی بوده که از شاخصههای آن میتوان به ریشه دار بودن این اقتدار در فرهنگ منطقهای اعراب، تفکرات پیرسالاری اسلام سنی و قائل بودن ارجعیت به انتقال موروثی قدرت اشاره داشت که سبب سکون کانون اقتدار در میان کشورهای فوق الذکر در نزد عربستان سعودی شده است.
لیکن مع الوصف به طور طبیعی حضور استراتژیک ایران در ژئوپلتیک غرب آسیا و شمال آفریقا سبب بروز تهدیداتی از سوی سایر قدرتهای منطقهای و فرا منطقهای خواهد شد که دوری از نگاه واقع بینانه به شرایط کنونی جهان و نادیده گرفتن تهدیدات، به تغییر جایگاه استراتژیک ایران در منطقه خاورمیانه و تضعیف این کشور خواهد انجامید.
تهدید اول: حضور گسترده گروههای تروریستی سازمان یافته در خاورمیانه و بیش از همه در افغانستان، سوریه، عراق، یمن و… سبب بروز پیامدهای منفی در منطقه خواهد شد که با توجه به ساختار این گروهها و مد نظر قرار دادن این نکته که کشورهای فوق الذکر تماما یا همسایه گان ایران هستند یا همپیمانان آن محسوب میشوند، تبعات منفی این عامل نیز به طور طبیعی بیش از سایر کشورها متوجه ایران خواهد بود.
تهدید دوم: کودتای نظامی ماه جولای ترکیه، اختلافات سیاسی داخلی پاکستان، هرج و مرج سیاسی عراق و… نشانههایی از بی ثباتی سیاسی همسایه گان ایران است که قطعا ایران را در امر برنامه ریزی سیاست خارجی منطقهای دچار مشکل خواهد کرد.
تهدید سوم: عربستان سعودی و اسرائیل در پیوندی با ماهیت ضد ایرانی در جهت مرتفع ساختن کمبود حضور پر رنگ ایالات متحده در خاورمیانه، از پتانسیلهای موجود برای مقابله تمام عیار با ایران بهره خواهند برد. این پتانسیلها به طور اخص عبارتند از گروههای تروریستی سلفی تکفیری، ایجاد ائتلاف عربی یا اسلامی علیه ایران، بهره گیری از لابیهای سیاسی و اقتصادی در جهت شکست برجام و برنامههای عادی سازی روابط خارجی ایران و…
تهدید چهارم: هیلاری کلینتون و باراک اوباما با وجود تبعیت از یک حزب، دارای تفکراتی کاملا متضاد در باب خاورمیانه هستند. سیاستهای اوباما در قبال خاورمیانه سبب نزدیکی ایالات متحده و ایران و دوری این کشور از اسرائیل و عربستان شد که طبیعتا این دو پیامد دارای رابطهای دیالکتیک با یکدیگر بودهاند. هیلاری کلینتون اما در نقطه مقابل اوباما و رقیب انتخاباتی خود یعنی دونالد ترامپ، هم دارای روابطی خوب با اسرائیل است و هم خواهان ارتباط مجدد کشورش با عربستان که با قاطعیت میتوان عنوان کرد در صورت پیروزی در انتخابات، در این زمینه موفق خواهد بود که این امر به معنای ورود پر قدرت این دو کشور به صحنه رقابت با ایران در عرصه منطقهای میباشد.
28/7/2016