مصاحبه‌

--80-------------لیتانی در لبنان بازگردد و ارتش لبنان جای آن را در مرزهای جنوبی با اسرائیل بگیرد. بنیامین نتانیاهو همچنین خواستار بهبود فعالیت‌های نیروهای سازمان ملل...
2024-11-01-17-52-18 باشید کوچک‌انگاری آن هم غلط است. اینکه ما بگوییم نه. چیزی نبود، اهمیتی نداشت؛ این هم غلط است.» این بخش از سخنان رهبر جمهوری اسلامی...
2024-10-14-20-00-25می‌تواند به همان شیوه گذشته، چه در داخل و چه در خارج، مانند دهه‌های گذشته عمل کند؟در مورد وضعیت ثابت داخلی، برای نخستین بار از...
2024-09-28-18-18-34 می‌شوند، اما خود از یادگاران باستانی منظومهٔ ما هستند. اکثر دنباله‌دارها درواقع ترکیبی از یخ و غبار هستند که در زمانی که خورشید حدود پنج...
2024-09-12-19-31-31بین تهران و تل‌آویو دیگر مانند گذشته بعید نیست؟حمله «حماس» در هفتم اکتبر گذشته متفاوت بود. این یک تحول کیفی در رویارویی دو اردوگاه بود...

فرهنگ و هنر

--80-------------لیتانی در لبنان بازگردد و ارتش لبنان جای آن را در مرزهای جنوبی با اسرائیل بگیرد. بنیامین نتانیاهو همچنین خواستار بهبود فعالیت‌های نیروهای سازمان ملل...
2024-11-01-17-52-18 باشید کوچک‌انگاری آن هم غلط است. اینکه ما بگوییم نه. چیزی نبود، اهمیتی نداشت؛ این هم غلط است.» این بخش از سخنان رهبر جمهوری اسلامی...
2024-10-14-20-00-25می‌تواند به همان شیوه گذشته، چه در داخل و چه در خارج، مانند دهه‌های گذشته عمل کند؟در مورد وضعیت ثابت داخلی، برای نخستین بار از...
2024-09-28-18-18-34 می‌شوند، اما خود از یادگاران باستانی منظومهٔ ما هستند. اکثر دنباله‌دارها درواقع ترکیبی از یخ و غبار هستند که در زمانی که خورشید حدود پنج...
2024-09-12-19-31-31بین تهران و تل‌آویو دیگر مانند گذشته بعید نیست؟حمله «حماس» در هفتم اکتبر گذشته متفاوت بود. این یک تحول کیفی در رویارویی دو اردوگاه بود...

ارتباط مستقیم

جستجو

 

ريوار آبدانان

به تحولات اخير منطقه و موج انقلاب خلق‌ها كه نگاه مي‌كنيم،‌ مي‌بينيم يك دست مداخله‌گر مي‌كوشد تا جريان را به ديگرسو بكشاند. اين دست اين‌بار از آستين اسلام‌گرايان ميانه‌رو برآمده است تا بهار آزادي خلق‌ها را به زمستان استبداد مبدل سازد. متأسفانه جريانات به‌زعم خود سكولار منطقه نيز فريب اين بازي را خورده‌اند. حزب عدالت و توسعه‌ي تركيه با تمام توان از سوي نيروهاي مداخله‌گر غرب حمايت مي‌گردد و تنها دغدغه‌اش مبدل‌شدن به مدل نوين دولتي در منطقه است. او مي‌خواهد خود را ناجي و آلترناتيو نشان دهد؛ حال آنكه ديكتاتوريت نرم اين حزب تمام تركيه را فلج نموده است. جماعت فتح‌الله گولن با ژست دين‌مآبانه‌ي خود تمام تلاش خود را مي‌كند تا جريان پيشرونده‌ي دموكراتيك كورد را با وحشيگري و كشتار متوقف سازد. اين اسلام‌گرايي ميانه‌رو مي‌كوشد تا با حربه‌ي دين سياسي، انقلاب خلق‌ها را به سوي خود بلغزاند و پيشاهنگي راستين دموكراتيزاسيون منطقه يعني كوردها را براي يك قرن ديگر عملا از صحنه‌ي سياسي و حتي فرهنگي حذف كند. در ايران و شرق كوردستان نيز دين سياسي و دولتي همواره همچون سلاحي عليه مردم به‌كار رفته است. دولت‌هاي حاكم بر ايران سال‌ها و بلكه قرن‌هاست كه مي‌كوشند با تزريق ايدئولوژي و دين رسمي خود، شالوده‌ي باورها،‌ اعتقادات و گرايشات مذهبي، فلسفي و آيينيِ مقاومت‌طلب جامعه را ازهم بپاشند. طيف‌هايي كه اينك در مقابل دولت همچون اپوزيسيون رفتار مي‌كنند هر كدام با ديدگاه خاص خود با مسئله‌ي دين، مذهب، آيين و باورداشت‌هاي مردم برخورد مي‌كنند. دسته‌اي كه خود را سكولار معرفي مي‌كنند، به دليل عدم برخورداري‌شان از يك فلسفه و ايدئولوژي منطبق با فرهنگ منطقه، به تقليد از نظام مدرنيته‌ي سرمايه‌داري كه به حالت گلوبال درآمده بسنده مي‌كنند. اين‌ها، عملا به دليل رد عوامل مقدس و عقيدتي جامعه كه «نوعي تعريف اجتماعي جامعه از هويت خود جامعه هستند»، زمينه را براي جريانات راديكال ديني و خشونت‌طلب باز مي‌گذارند.
وقتي در كوردستان مسئله را بررسي مي‌كنيم مشاهده مي‌كنيم كه سياست كلاسيك كوردي، هم مسئله‌ي زبان و لهجه‌ را به عامل منطقه‌گرايي و ايجاد انشقاق در جبهه‌ي كورد مبدل نموده است و هم مسئله‌ي مذهب را. بدين‌ ترتيب كورد،‌ همواره از اتحاد و موضع توانمند محروم مانده است. گرايشات سكولاريستي اينان و نگرششان به دين، حتي از دين‌گرايان راديكال و متعصب نيز تعصب‌آميزتر است. دسته‌ي ديگري نيز كه قرائتي محدود و تنگ‌نظرانه از دين دارند، با رد تنوع آييني در كوردستان عملا بخشي از جامعه‌ي كورد را از مسير مبارزات دموكراتيك مردمي كنار مي‌زنند. به جرأت مي‌توان گفت اين برخورد يكي از دلايل سرخوردگي كوردهاي كرماشان، ايلام، لورستان و خراسان از سياست كلاسيك كوردي است. به همان اندازه كه رويكرد فاشيسم دينيِ جمهوري اسلامي در قبال كوردهاي اهل‌تسنن و يارسان موجب شديدترين سركوب‌ها و تبعيض‌ها در كوردستان گرديده است، رويكرد انكارگرايانه‌ي سياست كلاسيك كوردي در قبال كوردهاي شيعه‌مذهب، به سياست دولت خدمت مي‌نمايد.
در اين ميان شايد بسياري بپرسند چاره در چيست؟ پاسخ را بايد در يك سيستم دموكراتيك جستجو كرد كه قادر باشد اين‌همه تنوع گويشي، مذهبي و آييني را كه در كوردستان مي‌شناسيم، در خود بگنجاند. اين سيستم بي‌شك سيستم كنفدراليسم دموكراتيك است كه پژاك آن را همچون پروژه‌ي چاره‌يابي براي شرق كوردستان ارائه دادهو در مسير آن فعاليت و مبارزه مي‌كند. كنفدراليسم دموكراتيك ضامن اتحاد همه‌ي تفاوت‌هاي گويشي، مذهبي، فكري و عقيدتي در كوردستان است. كنفدراليسم دموكراتيك تمام عناصر فرهنگيِ خلق را در خود مي‌پذيرد. و در عوض، عناصر دولتي‌شده،‌ آسيميله‌شده و قدرت‌گرايانه را كه هيچ سنخيتي با فرهنگ مردم ندارند، واپس مي‌زند. دين و مذهب دولتي، در كنفدراليسم دموكراتيك جايي ندارد. نه تشيع مجهز به تروريسم سپاه پاسداران و نه تسنن راديكاليزه‌ي معلوم‌الحالي كه جوانان كورد را قرباني مي‌كنند هيچكدام در اين سيستم جاي ندارند. تسنن فتح‌الله گولني يا تشيع ولايت فقيهي هيچكدام جايگاهي در نظام كنفدراليسم دموكراتيك ندارند. زيرا اينها دين و مذهب سلطه‌گران هستند و نظام كنفدراليسم دموكراتيك يك نظام سلطه‌ناپذير و قدرت‌ستيز است. جاي‌دادن به تنوعات مذهبي در كنفدراليسم دموكراتيك نوعي سياست‌پردازي مبتني بر دين سياسي‌شده يا عوام‌فريبي نيست. زيرا كنفدراليسم دموكراتيك سيستم خود مردم است نه سيستم قشري اليت كه مي‌خواهند از جامعه‌ بهره‌كشي نمايند. آنچه در كنفدراليسم دموكراتيك ملاك است داشته‌هاي خود مردم است نه آنچه كه دولت به آن‌ها تزريق كرده است.
علوي‌بودن، يارسان‌بودن، شيعه‌بودن،‌ سني‌بودن، ايزدي‌بودن و مسيحي‌بودن هيچ منافاتي با كورد‌بودن ندارد. اما شرط آن قرارداشتن در جبهه‌ي مردم است نه وابستگي به دستگاه‌هاي ايدئولوژيك و اغواگر دولت. در كنفدراليسم دموكراتيك اين امر به‌خوبي لحاظ شده است. اما در ساير گرايشات سياسي موجود در كوردستان همواره يك طرف قرباني طرف ديگر مي‌شود(كوردبودن و نوع مذهب). كلهرها، لك‌ها، فيلي‌ها و لرها قربانيان اين نوع گرايشات هستند. آنها هميشه انگ «متفاوت»‌بودن خورده‌اند و تحقير شده‌اند. لذا نهايتا دولت از آن خلأ سوءاستفاده كرده و به عوامفريبي و استحاله‌ي هرچه‌بيشتر جامعه‌ي كورد آن مناطق در درون خود پرداخته است. هنوز هم هواداران ناسيوناليسم ابتدايي و سنتي كورد، به‌راحتي كوردبودن بسياري از مناطق شرق كوردستان را به سخره مي‌گيرند زيرا كوردبودن از منظر اينان تنها كورد سني‌مذهب با لهجه‌ي سوراني است. اينان ماشين‌هاي خودكار تحقير و انكار خلق كورد هستند كه توسط ذهنيت مركزگراي انحصارطلب دولت استارت خورد‌ه‌اند. همين چند وقت پيش بود كه ليدرهاي آن‌ها، كرماشان و ايلام را به دليل شيعه‌بودن مذهب مردم آن مناطق و گويش كلهري‌شان به معامله گذاشته و براي نيل به اريكه‌ي قدرت وعده‌داده شده، بر سر ميز مذاكره به فروش رساندند. اما سيستم كنفدراليسم دموكراتيك، انگ و برچسب نمي‌زند، تحقير نمي‌كند و تبعيض قائل نمي‌شود؛ همه‌ي مناطق كوردستان را بدون درگيرشدن با مرزبندي‌هاي سياسي دولت در سازمان‌دهي خود مشاركت مي‌دهد، تفاوت‌ها را زيبا و قابل‌ احترام مي‌داند اما به شدت با هرآنچه در اثر تزريقات ايدئولوژيك دولت به جامعه القا گرديده مخالف است. مثلا با مسجد خلق كه محل مشورت و همكاري خلق براي حل مشكلات اجتماعي‌شان باشد مخالف نيست اما مسجد دولتي‌اي كه تريبون دروغ‌پردازي عليه خلق‌ و جنبش‌هاي مردمي است را شايسته‌ي حضور مردم ميهن‌دوست و مومن نمي‌داند. با نماز و روزه سر جنگ ندارد اما نماز و روزه‌اي كه بسيجي‌ها تبليغش را مي‌كنند و صرفا براي رياكاري و تملق ادا مي‌شود، در تضاد با اسلام واقعي مي‌داند. با محدود كردن دين به «عزاداري، مناسك صرفا عبادي و به‌دور از تعمق و مسئوليت‌پذيري» كه دولت در جامعه تبليغ مي‌كند، مخالف است. اما ويژگي‌هاي دموكراتيك دين نظير آنچه در مراسمات كلكتيو ايزدي‌ها يا يارسان‌ها كه اخلاقي و پرمعنا هستند را ارج مي‌نهد. خصلت ستم‌ستيزي علويت و تشيع مردمي و راستين را ارزشمند مي‌داند اما با علويت و تشيعي كه به خدمت دولت‌هاي ايران و تركيه درآمده و همچون ابزاري عليه خود كوردها مورد استفاده قرار مي‌گيرند، مخالف است.
در فلسفه‌ي كنفدراليسم دموكراتيك يك كورد شيعه و علوي كه به ميهنش كوردستان عشق بورزد و براي آزادي و پيشرفت آن فعاليت كند زيباست و به همان اندازه كورد شيعه و علوي‌اي كه به خدمت نظام ولايت فقيه يا اردوغان درآمده باشد زشت و پليد است. ملاك در اين سيستم اجتماعي، خودشناسي و آزاد‌شدن شخصيت است؛ حال به كدام گويش صحبت كند يا مناسك عبادي‌اش را به كدام مذهب و آيين انجام دهد فرقي نمي‌كند. به اندازه‌اي كه به مخالفت با فردگرايي برآمده از نظام سرمايه‌داري مي‌پردازد به بازآفريني شخصيت‌هاي كهن و امروزين نمودن آن‌ها مي‌پردازد. چنان‌كه رهبر آپو مي‌گويد: «خاورميانه به ايزدبانوان فرزانه‌ي زن، موسي، عيسي، محمد، سَنت پُل، ماني، ويس‌القَرَني، منصور حلاج، سهروردي، يونس امره و[ژُردانو] برونوهايي نياز دارد كه امروزين گشته باشند. انقلاب حقيقت را بدون داشتن ميراث قديميان نمي‌توان انجام داد، قديمياني كه كهنه نمي‌شوند اما امروزين مي‌گردند. انقلاب‌ها و انقلابيون نمي‌ميرند، تنها ثابت مي‌كنند كه با حفاظت از ميراث‌شان مي‌توانند در حيات باقي بمانند.»
كنفدراليسم دموكراتيك يك نظام دين‌گراي فاناتيك نيست اما به هيچ‌وجه ضددين هم نيست و ارزش‌هاي اخلاقي جامعه را كه در سطح گسترده‌اي برآمده از دين هستند رد نمي‌كند. هرآنچه موجب تحكيم پايه‌هاي اخلاقي، اتحاد و تعالي جامعه باشد را ارزشمند مي‌داند خواه فلسفه‌اي زيبا باشد، خواه هنري زيبا و خواه عقيده‌اي كه زيبايي و حقيقت را پاس بدارد.
كنفدراليسم دموكراتيك حلال تمام مناقشات و پاياني‌ست بر خون‌ريزي‌هايي كه دولت‌ها زير نقاب مذهب در جامعه به راه مي‌اندازند. زيرا در كنفدراليسم دموكراتيك اصل بر احترام و رعايت حقوق ديگران است نه انحصارطلبي و بي‌عدالتي. كنفدراليسم دموكراتيك در واقع آنچه ازآن خلق است را به خود خلق بازمي‌‌گرداند. مثلا خلق كرماشان و ايلام تشيع دولتي نمي‌خواهند،‌ تشيع مردمي و بومي خودشان كه هيچ ربطي به دولت و ارگان‌هاي آن ندارد را مي‌خواهند. كوردبودن آن‌ها با اين هويت مذهبي عجين شده و هيچ كسي حق ندارد آن‌ها را از اين هويت منع كند(منع‌كردن و تحقير و انكار تنها ضددموكراسي‌ بودن را مي‌رساند). آنها با همين هويت خود در كنفدراليسم دموكراتيك جاي خواهند گرفت و كسي آن‌ها را مجبور نمي‌كند كه خود را طور ديگري جلوه‌گر سازند تا مقبول قرار گيرند. خلق سني‌مذهب سنه و اورميه و مهاباد و مريوان نمي‌خواهند زير بار ايدئولوژي رسمي دولت جمهوري اسلامي بروند و مي‌خواهند با آيين و رسوم خود زندگي كنند اما به همان اندازه بر اتحاد با هم‌تباران شيعه‌ي خود مصر مي‌باشند. اگر سازمان‌هاي كورد به اين حقيقت واقف نباشند و مدام بر طبل اختلاف بكوند، پس به‌زعم آنها بايد فكر اتحاد كورد را از سر به‌در آورد و تسليم سياست‌هاي ضدكورد شد. پژاك نشان داده كه بر اين اتحاد و همگرايي تا به‌ آخر اصرار مي‌ورزد و تسليم سياست‌هاي ضدكورد نمي‌شود. كنفدراليسم دموكراتيك مدنظر ما نيز ضمانت اجرايي آن است.
فلسفه‌ي مبارزاتي پژاك بر اصول دموكراتيك و اخلاقي استوار است. از همين رو پژاك همواره با ديده‌ي احترام به تمام تنوعات مذهبي و گويشي در كوردستان مي‌نگرد. متأسفانه برخي مغرضان كه نانشان را از راه اختلاف‌افكني ميان خلق درمي‌آورند اين رويكرد نوين و دموكراتيك پژاك بسي برايشان ناخوش و ناپذيرفتني است. بر پژاك خرده مي‌گيرند كه چرا به يارسان‌ها اهميت مي‌دهد مگر پژاكي‌ها يارسان شده‌اند؟! چرا پژاك از جوهره‌ي واقعي علويت و ظلم‌ستيزي آن در ميان كوردهاي شيعه بحث مي‌كند؟! چرا پژاك در ميان صفوف خود انسان‌هاي دين‌دار و مؤمن را مي‌پذيرد؟! چرا پژاك به مناسبت فوت يك شخصيت مبارز ديني يا آييني كه مورد احترام عموم خلق است،‌ بيانيه مي‌دهد؟ چرا پژاك مثل ما مدرنيست غربگرا نيست و جامه‌ي اخلاق را از تن به در نمي‌آورد؟ چرا پژاك از دموكراسي خلق‌ حرف مي‌زند و مثل ما دنبال قدرت نيست؟ چرا پژاك مثل ما مبارزه(!!!) نمي‌كند و به دفاع مشروع مي‌پردازد؟ چرا پژاك خود را به يك منطقه محدود نساخته و از مناطق سني‌نشين گرفته تا يارسان و شيعه فعاليت مي‌كند؟ چرا سنت‌شكني مي‌كند و گستره‌ي فرهنگي‌ـ سياسي و جغرافيايي كوردستان را به همان چند منطقه‌اي كه دولت به‌عنوان كوردستان مشخص كرده است محدود نمي‌داند؟ بايد گفت اين‌ها هيچ تفاوتي با هوادارن فاشيسم مذهبي و زباني ندارند زيرا اصل را بر رد و انكار و تحقير و سركوب ديگران(بخشي از هم‌ميهنان خودشان) نهاده‌اند. اگر مي‌خواهيد بدانيد چرا جامعه‌ي ما سال‌هاست زير چكمه‌‌ي پاسدارهاست و همچنان مورد تجاوز قرار مي‌گيرد، چرا تن كوردستان پاره‌پاره شده و شيرازه‌ي جامعه‌ي كوردستان را با همه نوع سركوب و اشغال‌گري و سياست‌هاي ضداجتماعي از هم مي‌گسلانند بايد گفت عامل اول دولت‌هاي حاكم بر كوردستان‌اند كه دنبال منافع و قدرت پليد خويشند؛ و عامل دوم همين ذهنيت نادموكراتيك و تنگ‌نظرانه‌اي است كه تا مغز استخوان اين مغرضان رخنه كرده است
در مقابل اين وضعيت تقديرگونه‌ي شوم، پژاك به حزب تمام مردم كوردستان مبدل شده است. پژاك، نقطه‌ي پايان است بر تفرقه و انشقاق و انشعاب. اگر يك جوان دالاهويي، كرماشاني يا ايلامي امروز مي‌تواند دوشادوش يك جوان سنه‌اي يا مهابادي گريلا باشد و رفيقانه و ازخودگذشته براي آزادي ميهنش مبارزه كند نشان‌دهنده‌ي آن است كه پژاك هم سياست‌هاي تفرقه‌اندازانه‌ي رژيم جمهوري اسلامي را درهم‌ كوبيده است و هم ذهنيت فرسوده‌ي به‌ناكجارسيده‌ي ناسيوناليسم ابتدايي كورد را. مغرضاني كه به پژاك و رويكرد دموكراتيك پژاك در قبال دين و مذهب مي‌تازند، اگرچه در ظاهر داعيه‌ي مخالفت با فاشيسم مذهبي رژيم جمهوري اسلامي را دارند اما چنان در برابر ناسيوناليسم ايراني، خود را حقير مي‌بينند كه نمي‌توانند به مردم و فرهنگ و تاريخ خويش باور آورند. آنان در برابر دين ملي‌گرايي ايراني افسون شده‌اند. تنها نام ايراني را با كلمه‌ي كورد عوض كرده‌اند وگرنه خميرمايه همان است. هم ناسيوناليسم‌ ابتدايي‌شان تقليدي است از ناسيوناليسم ايراني و هم دين‌ستيزي و سكولاريسم‌شان را از جناح به‌اصطلاح مدرن آن‌ها كپي‌برداري كرده‌اند. نتيجه‌اش همين است كه به رويه‌اي نظير همان ناسيوناليست‌هاي ايراني كه كوردبودن كرماشان و ايلام را تحقير مي‌كنند، ناسيوناليست‌هاي ابتدايي كورد نيز كه خود را سكولار مي‌خوانند به تحقير شاخصه‌هاي فرهنگي و مذهبي مردم كرماشان و ايلام و ساير نواحي كوردستان مي‌پردازند
اينك در پايان مقاله‌ي خود بخش كوتاهي از دفاعيات رهبر خلق كورد، رهبر آپو را مي‌آورم كه به‌شكل بسيار آموزنده‌اي جوهره‌ي مسئله‌ي كنفدراليسم را نشان مي‌دهند:
كنفدراليسم دموكراتيك امكان راه‌حلي است جهت از ميان برداشتن جنگ‌ها، درگيري‌ها و تنش‌هاي بسياري كه در خاورميانه هنوز ادامه داشته و از ناحقي‌هاي تاريخي‌ـ اجتماعي سرچشمه مي‌گيرند. در مقابل مانع مدرنيته‌ي كاپيتاليستي و دولت‌ـ ملت كه مسئول اساسي[مسائل مذكور] مي‌باشند، راه‌حل كنفدراليسم دموكراتيك مسير صلح، عدالت و آزادي مي‌باشد. در اين چارچوب مورد مهم اين است كه قبل از هرچيز جهت متوقف نمودن جنگ و درگيري‌ها، برطرف نمودن تنش‌ها و ناحقي‌هاي تاريخي، تلاش به خرج دهيم. بايد بي‌درنگ راه‌حل‌هاي دموكراتيكي كه اصول و اقدامات دولت‌ـ ملت را بنياد كار قرار نمي‌دهند، در موضوع بحث قرار گيرند. جهت مسئله‌ي ارمنيان، تنها باز كردن مرزها كافي نيست؛ ارمنيان بايد داراي مكان‌هاي مسكوني كمونال دموكراتيك نيز باشند. جهت اينكار بايد تسهيلاتي را فراهم آورد. همان اصل و اجرائيات بايد جهت آشوريان، علوي‌ها، روميان، ترك‌ها، كوردها، اعراب و ساير مسيحيان و يهوديان نيز بنياد كار قرار داد. تا زماني كه بر رويكردهاي دولت‌ـ ملت‌گرا اصرار ورزيده شود، تداوم جنگ‌ها در اسرائيل‌ـ فلسطين، كورد‌ـ شيعه‌ـ سني در عراق، كشمير، بربر، پاكستان‌ـ‌ افغانستان، بلوچستان، كوردستان، لبنان، سودان و بسياري از عرصه‌هاي ديگر گريزناپذير مي‌باشد. به همين دليل هم هست كه نيازي فوري به ساختارهاي كنفدراتيو دموكراتيك وجود دارد. راه‌حل دموكراتيك كه درهر عرصه‌ي جنگي منطقه تحقق يابد، قادر است تأثيرش را بصورت زنجيروار در تمامي عرصه‌هايي اشاعه دهد كه مسئله‌ساز مي‌باشند. به همين دليل آينده‌ي خاورميانه، در كنفدراليسم دموكراتيك نهفته مي‌باشد

آخرین اخبار

برنامه‌ی جمهوریخواهان

کتابخانه

جنبش جمهوریخواهی‌3

جنبش جمهوریخواهی‌4

جنبش جمهوریخواهی‌4