رامین جهانبگلو و مهرداد لقمانی
اميد بخش ترين انديشه ای که در سال خورشيدی جديد در اجاق خاموش خاور ميانه بارقه ی نويد دميده است، پيام صلح عبدالله اوجالان رهبر و بنيانگدار حزب کارگران کردستان(پ کا کا) به مناسبت جشن نوروز است. رهبر زندانی پ.کا.کا نقشه راه جديدی برای صلح ميان کردهای ترکيه و حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طيب اردوغان پيشنهاد کرده است که نقش کليدی در پيشبرد فکر خشونت پرهيزی در منطقه و جهان خواهد داشت. کردها همواره درگير سياست های غير دمکراتيک و دوستی ميان دولتهای خاورميانه بودهاند که موجب فدا شدن منافعشان و بیتوجهی به ارزشهای فرهنگی و اجتماعی آنها بوده است. ولی در حال حاضر کوششهايی که از سوی کردهای عراق، سوريه و ترکيه برای به حداقل رساندن تنشهای خشونتآميز و جستوجوی آيندهای صلحآميز و بدون خشونت در خاورميانه ميشود، راه را برای ترغيب و ترويج فلسفهٔ عدم خشونت در ميان اقوام و ملتهای اين منطقه باز کرده است.
برای کردها پيش نياز ايجاد جامعهای صلحآميز و بدون خشونت در خاورميانه مستلزم دست شستن از شيوه های کهنه و مرسوم در خاورميانه برای دسترسی به قدرت است؛ شيوه هايی که تنها در پی جابه جايی قدرت از يک حاکم خودکامه به ديگری است.
خشونت پرهيزی تنها به دايره درونی قدرت و آنچه مرسوم است نميشود، بلکه معيار خشونت پرهيزی شيوه تعامل و همکاری با منتقدان، مخالفان و کسانی که مرزهای سنت و باورهای جامعه را به چالش ميگيرند است که به آن معنی ميدهد.
در فرايند مبارزهی خشونت پرهيز، چيزی به نام «دوست» و «دشمن» وجود ندارد، بلکه فرايند گفتگو، تعامل و ميان راهکار است که جانشين شيوه های استهلاکی گذشته ميشود. در واقع شيوه ‘دشمن تراشی’ جای خود را به فرهنگ همکاری و ميان راهکارياب ميدهد. تقسيم جامعه به خودی و غير خودی ذاتا بازی مجموع-صفر است، به اين معنی که برد يکی مستلزم باخت ديگری است. در حالی که فرهنگ همکاری و مشارکت فرآيندی است که موجب ارتقا و پويايی جامعه شده و نتيجه برد-برد در پی دارد.
به عبارت ديگر اختلاف نظر و کثرت قومی، مذهبی و ايديولوژيک نه به عنوان يک معضل بلکه به عنوان سرمايه ای گرانبها به کار می آيد. پويايی جوامع مدرن و مترقی مديون حفظ و پاسداری از کثرت گرايی و وسعت طيف فکری، قومی و زبانی آنان است.
خشونت پرهيزی تنها به دايره درونی قدرت و آنچه مرسوم است نميشود، بلکه معيار خشونت پرهيزی شيوه تعامل و همکاری با منتقدان، مخالفان و کسانی که مرزهای سنت و باورهای جامعه را به چالش ميگيرند است که به آن معنی ميدهد. به کلام ديگر برای تبديل تهديد به فرصت بايد مفاهيم جديدی به کار گرفت. مخالفان، منتقدان و سنت شکنان را نبايد از دريچه برخورد و ملامت ديد؛ بلکه آنها را به صورت فرصتی برای برای جابه جايی مرزهای باور جامعه و ارتقا فهم آن و در نهايت پالايش قدرت ديد.
دستيابی به جامعهی خشونت پرهيز، بدون صبر و تحمل و بردباری به دست نمیآيد. بسياری از رهبران برجسته جهان که جامعه خود را دچار تحول شگرف کردند، ابتدا راهی دراز و پر مشقت را طی نمودند.
با توجه به نتيجه مبارزات مردمان هند، آفريقای جوبی و جنبشهای مدنی آمريکا، شکی نيست که خشونت پرهيزی بهترين و مناسبترين شيوهی تعامل سياسی در جهت پيشبرد فکر دموکراسی و نهادينه کردن آن است. مبارزهی خشونتپرهيز، فقط يک روش مقاومت مدنی و مبارزهی سياسی نيست، بلکه نوعی فرايند اخلاقی کردن سياست نيز هست. برای خشونت پرهيزی بايد به فرهنگ قهر و کينه و نفرت پايان داد.
در اين ميان نقش نهادهای مدنی و ساختارهای دمکراتيک و فهم شان نزول آنان بسيار مهم است. فرايند مردم سالاری و دستيابی به فردايی بهتر تنها با بر پا کردن ساختارها و سازمانها به دست نمی آيد. ايجاد اين نهادها و ساختارها نيازمند درک دليل وجودی آنان است.
به عنوان مثال يکی از وظايف دستگاه قانون گذاری ، کاهش هزينه کنش ميان شهروندان از طريق فراهم آوردن مکانيزمهای خشونت پرهيز برای حل و فصل اختلافات است. بر همين اساس کنار گذاشتن سنتهای مبنی بر انتقام جويی و قصاص و جايگزينی آن با فرهنگ حقيقت جويی، ريشه يابی و درمان معضلات پيش نياز اصلی بهروزی جامعه است.
به همين دليل احترام به حيات و بازشناسی «ديگری» از اهميت خاصی برخوردار است. بقای فضای مشترک و متکثر، مستلزم تعادل اخلاقی ميان افراد است. خشونت اين تعادل را به هم میزند، چون به معنای انهدام ديگری است.
مهمترين گام در راه تغيير، فراگير کردن منش و فرهنگ تعامل و تکثر است، اين مهم نيازمند ايجاد مفاهيم نو و بعضا واژه های جديد است، تغييری که در نهايت بايد به به پی ريزی دستور زبان نوين در عرصه سياسی می انجامد. چنين تغييری در دستور زبان سياسی و فرهنگ مدنی مردمان خاورميانه ممکن نيست مگر اينکه فراسوی حس انتقام جويی و غرور و تعصب های ملی به روايت های يکديگر گوش فرادهند و سرگذشت زخم ها و دردهای يکديگر را دوره کنند.
افق استراتژيک خشونت پرهيزی، افقی است چند بعدی، در يک بعد آن گسترش انديشه و گفتگو است و در بعد ديگر آن افزايش مبادلات تجاری و شکوفا شدن خلاقيت فرهنگی و هنری. به کلام ديگر حفظ و ارتقا فضای تبادل فرهنگی، هنری و تجاری نيازمند دوری جستن از روشهای قهر آميز است. مسئلهی اصلی در اينجا شفافيت و مسئوليتپذيری جوامع آنها به منظور رويارويی آنها با اشتباهات تاريخی است و جلوگيری از رخ دادن مجدد آنها در آينده.
مهمترين گام در راه تغيير، فراگير کردن منش و فرهنگ تعامل و تکثر است، اين مهم نيازمند ايجاد مفاهيم نو و بعضا واژه های جديد است، تغييری که در نهايت بايد به به پی ريزی دستور زبان نوين در عرصه سياسی می انجامد. چنين تغييری در دستور زبان سياسی و فرهنگ مدنی مردمان خاورميانه ممکن نيست مگر اينکه فراسوی حس انتقام جويی و غرور و تعصب های ملی به روايت های يکديگر گوش فرادهند و سرگذشت زخم ها و دردهای يکديگر را دوره کنند.
شايد آنچه که روزی دزموند توتو به عنوان رياست کميسيون حقيقت یأب آفريقای جنوبی ميگفت برای شرايط کنونی و آتی خاورميانه درس جالب و جدی باشد. او در توصيف اين اين کميسيون ميگفت: “کوششی است برای بيان اين مطلب: اکنون ما ميفهميم چه گذشته است و به نقطه ای رسيده ايم که ميتوانيم گذشته را پشت سر گذاريم”. اکنون بايد ديد چگونه میتوان با حرکت از چنين انديشهای، مکانيسم و ساختارهايی را ايجاد کرد که به تداوم و استحکام عدم خشونت در خاورميانه کمک کند.
3/4/2015