جلیل روشندل
با آغاز دور ديگری از مذاکرات ايران و آمريکا در سويیس، همگرايی بين دو کشور بر سر برنامه اتمی تهران به مراحل حساس خود نزديک میشود. غالب ناظرانی که اين مذاکرات را بررسی میکنند، معتقدند که هر دو طرف ايران و آمريکا تمايل آشکاری دارند تا به تفاهم نهايی برسند هرچند که نگاه دو طرف يکسان نيست و میتواند در جزييات با مشکلاتی برخورد کند که اصل قضيه را متوقف کند. بر مبنای آنچه «وندی شرمن»، معاون سياسی وزارت خارجه آمريکا مطرح میکند، از جمله مسائل عمده موجود بر سر راه توافق کامل با ۱+۵ انتظار ايران برای حذف همزمان کليه تحريمهاست در برابر استدلال آمريکا که تحريمها را دستکم به دو گروه کلی تقسيم میکند: - گروهی که ناشی از فعاليت هستهای ايران بوده و در صورت رسيدن به تفاهم به تعليق در آمده و در نهايت حذف خواهند شد. اما: - گروهی ديگر از تحريمها که در ارتباط با اتهام «حمايت از تروريسم و نقض حقوق بشر» به ايران تحميل شده است که همچنان پابرجا خواهند ماند.
موضوع مهم ديگر «تعليق» در برابر «حذف» کامل تحريمهاست که بخش مهمی از مذاکرات را به خود اختصاص داده و تاکنون به نتيجه نهايی نرسيده است.
گذشته از شيوه اجرايی توافق، موضوع تاثيرات منطقهای و بينالمللی اين قضيه خود به تنهايی طيف وسيعی از مسائل و موضوعات را در بر میگيرد و ناظران بينالمللی را متوجه خود کرده است. يکی از اين مسائل عبارت است از تاثير اين توافق بر مساله خلع سلاح و امنيت منطقهای. کمتر کسی است که متوجه سفرهای بلافاصله بعد از مذاکرات جان کری نشده باشد که چگونه بين پايتختهای کشورهای عربی سفر میکند تا نتايج گفتوگوها را با آنان در ميان بگذارد. تقريبا اکثر اين سفرها در ارتباط با نتايج توافق در امنيت منطقهای است.
برای بررسی اين موضوع ناچاريم نگاهی به تاريخ يکی دو دهه اخير منطقه بياندازيم.
سوپر مارکت اتمی پاکستان
دانشمند پاکستانی عبدالقدیرخان در سال ۱۹۷۶ بعد از مدتی کار در تاسيسات غنیسازی هلند به پاکستان بازگشت تا با برنامه ملی اتمی پاکستان کار کند. وی درآن موقع ۴۰ سال داشت و خيلی سريع تاثير خود را بر برنامه اتمی پاکستان نشان داد.
عبدالقدیرخان در اوخر دهه ۱۹۸۰ در توليد و آزمايش اولين بمب اتمی پاکستان نقش مستقيم داشت. علاوه بر آن از اواسط همان دهه «سوپر مارکت اتمی» خود را به راه انداخت که از طريق آن اطلاعات و دانش فنیِ طرحهای توليد اورانيوم غنی شده را به هر کسی که حاضر بود بهای آنرا بپردازد واگذار میکرد.
ظاهرا يکی از شعب اين سوپرمارکت اتمی در آزمايشگاههای اتمی پاکستان بود که به غير از عبدالقدیرخان، چهار تا شش متخصص ديگر هم در آن کار میکردند و گويا اطلاعی از معاملات پشت پرده بين او و دنيای خارج نداشتند. حلقه اتصال در امارات متحده عربی قرار داشت و گفته میشود برخی از سوداگران صنايع اروپايی نيز با آن همکاری داشتند.
بعد از کشف و افشای شبکه، صدور فناوری و دانش فنی و برخی تجهيزات به دو مقصد مشخص شد: يکی به کره شمالی و ديگری به ايران.
ظاهرا کره شمالی دو نوع سانتريفوژ «پی – ۱ و پی ۱۱» را که نوع پيشرفتهتر از پی-۱ بود دريافت کرده بودند و با سرعت در اين کار پيش رفته بودند به نحوی که حتی در زمان رياست جمهوری بيل کلينتون، وی حاضر شد در صورت متوقف شدن برنامه تسليحاتی کره شمالی دو واحد رآکتور آب سبک و سوخت لازم در اختيار آنها قرار بدهد.
پرويز مشرف در خاطرات خود مینويسد که وی اواخر دهه ۱۹۹۰ نسبت به عبدالقدیر خان مشکوک شده بود و مسئوليت امور را از او سلب کرد. وی مینويسد تعدادی از مهندسان موشکی کره شمالی به پاکستان آمدند و شخص عبدالقدیرخان به آنان غنیسازی در سطح نظامی را آموزش داد.
در دسامبر سال ۲۰۰۲ بود که معلوم شد کره شمالی توان توليد اورانيوم با کاربرد نظامی را دارد و يک ماه بعد از آن از پيمان منع گسترش تسليحات اتمی (انپیتی) خارج و مدت کوتاهی پس از آن اعلام کرد که بمب اتمی در اختيار دارد. هرچند توانايی اتمی کره شمالی عمدتاً با تحقير و تمسخر مواجه بوده ولی يک نمونه واقعی گسترش تسليحاتی از طريق گسترش دانش فنی در فناوری هستهای محسوب میشود که برای مدتها در پشت ديواری از رمز و راز و بی اطلاعی غرب از کميت و کيفيت بمب اتمی کره شمالی پنهان ماند.
گفته می شود احتمال دارد بخشی از دانش فنی و فناوری سانتريفوژها از طريق کره شمالی در اختيار ساير کشورها از جمله ايران قرار گرفته باشد. با وجود اين، تا سال ۲۰۰۴ عبدالقدیرخان همچنان مغز متفکر اتمی پاکستان و مشاور پرويز مشرف در علوم و فناوری بود.
وی در ژانويه ۲۰۰۴ از کار برکنار شد اما يکسال بعد مورد عفو پرويز مشرف قرار گرفت.
ايران و ۱+۵ در آستانه توافق
اکنون در آستانه توافقی بين ايران، آمريکا و کشورهای عضو گروه موسوم به ۱+۵ قرار گرفتهايم. از مسائل تکنيکی و جزئيات توافق که بگذريم و با فرض بر اينکه تفاهم و توافق عملی خواهد شد، آثار کوتاه مدت و درازمدت اين توافق در منطقه مورد بحث و ايراد مجامع مختلفی قرار دارد.
علاوه بر موضعگيری تغييرناپذير و هميشه مخالف اسرائيل، تاکنون مخالفتهای مستقيمی از جانب برخی کشورهای عربی خليج فارس و به ویژه عربستان سعودی با توافق هستهای آمريکا و ايران انجام شده ولی در مجموع کشورهای عربی به نحوی دو پهلو با قضيه برخورد داشتهاند. از طرفی به آمريکايی ها ميگويند از توافق و کوشش آمريکا برای جلوگيری از ساخت تسليحات اتمی توسط ايران حمايت میکنند. از طرف ديگر، اينکه ايران حتی توان فناوری هستهای داشته باشد را بر نمیتابند و خواهان ايجاد ظرفيتهای مشابه هستهای هستند.
از طرفی يک سوپرمارکت پاکستانی همراه با شبکهای از توليد و توزيع برخی قطعات مورد مصرف در منطقه وجود دارد. از طرف ديگر بازار سياه جهانی برخی ديگر از تجهيزات اوليه را عرضه میکند. علاوه بر آن تمايل و منفعت روسها به فروش و نصب راکتورهای توليد انرژی اتمی در منطقه، زياد و شرايط آنان در ابتدا بسيار سهل است هرچند که نگاهی به سرنوشت راکتور بوشهر نشان میدهد فناوری قابل اعتمادی در آن به کار نرفته است.
به موازات همه اينها غرب نيز تمايل دارد تجهيزات توليد برق و راکتورهای هستهای آب سبک خود را به دوستان منطقهایش بفروشد. علاوه بر آن کشورهای نفتی منطقه روابط خوبی با کشورهای غربی دارند و مانند ايران تحريم نيستند و توانايی مالی و اقتصادی بالايی برای خريد اين گونه فناوری دارند، ضمن اینکه زير چتر حمايت امنيتی قدرتهای بزرگ هم قرار گرفتهاند که امنيت اينگونه تجهيزات را تامين میکند. اينها همه انگيزههای مثبتی برای اشتیاق اتمی شدن ايجاد میکند. اما آيا مجهز شدن به راکتورهای هستهای در زمانی که ژاپنیها تمامی ۵۰ واحد اتمی خود را تعطيل میکنند انتخاب درستی است؟ تاثيرات زيست محيطی اين واحدها در اطراف و حاشيه خليج فارس چه خواهد بود؟
علم روابط بينالملل چه میگويد؟
زمانی کِنِت والتز (۲۰۱۳-۱۹۲۴) که دانشمند مورد احترام جهانی در رشته روابط بينالملل بود و در دو دانشگاه مشهور برکلی و کلمبيا تدريس میکرد معتقد بود فراوانی کشورهای دارای توان اتمی نظامی میتواند مانع مهمی در کاربرد بمب اتمی بشود و در واقع صلح را تضمين کند. به اعتقاد او، بمب اتمی بيشتر موجب ايجاد موازنه و استفاده نشدن آن شده و لذا انتخاب بهتری برای تامين امنيت جهانی است. در حقيقت ترس از نابودی جهان موجب تامين صلح میشود.
در مقابل والتز، اسکات ساگان (Scott Sagan)استاد دانشگاه استنفورد و متفکر ديگر در عرصه امنيت بينالمللی، و مولف کتاب «گسترش تسليحات اتمی» نقطه نظری مخالف دارد و معتقد است وجود شخصيت عقلگرا در راس حکومتها میتواند مانع از کابرد بمب اتمی شود و معلوم نيست که هر کشور اتمی يک شخصيت و رهبر سياسی عقلايی هم داشته باشد. بنابر اين هر قدر قدرتهای اتمی محدودتر باشند صلح و امنيت جهانی بيشتر تامين میشود. از شخصيتهای غير عقلايی و خطرناک برای امنيت بين المللی، معمر قذافی و صدام حسين را می توان نام برد که هيچ يک در زمان حياتشان نتوانستند به تسليحات اتمی دسترسی پيدا کنند.
گسترش تجهيزات اتمی و تروريسم
در اوج جنگ سرد طرفهای اصلی مسابقه تسليحاتی آمريکا و شوروی بودند و تئوریهای دو انديشمند فوق الذکر عمدتا بر اساس رفتار سياسی آن دو کشور شکل گرفت. اما امروز، دو سال بعد از مرگ کنت والتز، جهان با انبوهی از گروههای تروريستی روبروست که تشنه قدرت و به دست آوردن سلاحهای مخرب هستند. گروههايی مانند «حکومت اسلامی» یا داعش، القاعده، الشباب، بوکو حرام و بسياری گروههای کوچک و بزرگ ديگر که جهان را ناامنتر و نياز به محاسبات همه جانبه برای جلوگيری از دسترسی آنان به مواد هستهای و خطرناک را خطيرتر و مهمتر کردهاند. در اينجا است که ايجاد موازنه بين کاربرد صلح آميز انرژی هستهای و کاربرد نظامی فناوری هستهای روز به روز ضرورت بيشتری پيدا میکند.
در مجموع شرايطی در منطقه در حال شکلگيری است که چندان قابل پيش بينی نيست. برای مثال، عربستان سعودی و ساير کشورهای عربی منطقه علاقه زيادی به فناوری هستهای و رقابت با ايران نشان میدهند.
در کنار تمايل دولتهای منطقه، سايه تروريسم و رد پای سازمانهايی مانند القاعده در بازار سياه مواد اتمی ديده میشود. نگرانی روز افزون نسبت به تروريسم فعال در منطقه باعث میشود که تصوير بسيار تاريکی از آينده فناوری هستهای در خاورميانه به دست آيد. اين مهم نيست که منبع تحويل و فروش بازار سياه، سوپر مارکت پاکستان، و يا بازار روسی و غربی باشد. مهم وضعيت سياسی متغير منطقه و امکان دستيابی تروريست ها به مواد اتمی خطرناک است.
در صورتی که حتی يک کشور کوچک ديگر در منطقه ظرفيت اتمی (حتی صلحآميز) ايجاد کند اين احتمالاً شرايطی ايجاد میشود که ترکيه و مصر هم که قبلاً اقداماتی در اين زمينه داشتهاند به فکر ارتقای فناوری خود و تبديل آن به فناوری هستهای و حتی استفاده نظامی ازآن متمايل شوند.
نتانياهو چه میگويد؟
به نظر بنیامین نتانياهو، نخستوزیر اسرائیل، اگر توافق ايران با آمريکا و ۱+۵ به نتيجه برسد و ايران موفق شود تاسيسات هستهای خود را حفظ کند راه را برای مسابقه تسليحاتی در منطقه باز میکند. نتيجه چنين توافقی دير يا زود يک ايران مسلح به بمب اتمی خواهد بود.
صرفنظر از اينکه اين نظريه نتانياهو چقدر در سياستگذاری ايالات متحده تاثير داشته باشد و يا آخرين سخنرانی نخست وزير اسرائيل در کنگره آمريکا چقدر تصميم گيرندگان آمريکايی و اروپايی را متقاعد کرده باشد، بحث عمده نتانياهو اين است که ايران در اين روند بايد رفتار منطقهای خود را تغيير دهد. نتانياهو استدلال کاخ سفيد را مبنی بر اينکه در خلال مدت ۱۰ سالی که برای تحقق مدت توافق پيش بينی شده همه چيز کنترل خواهد شد، قبول ندارد و در نهايت فکر میکند ايران از آن به صورت يک غول اتمی خارج میشود.
ترس از مسابقه تسليحاتی در دهههای مختلف در دوران پس از جنگ جهانی دوم وجود داشته و در دو سطح تسليحات قراردادی و هستهای خود را در مناطقی از دنيا نشان داده است. اما درباره تسليحات اتمی اين ترس در بسياری موارد از حالت تئوری خارج نشده است. امروزه از ميان حدود ۳۰ کشوری که در دهه ۶۰ به شدت خواهان بمب اتمی بودند تقريباً هيچ کشوری توفيق نداشته و يا منصرف شدهاند.
مثلا در آمريکای لاتين يا آفريقای جنوبی که يکی دو کشور قدم در راه تسليحات اتمی گذاشتند. در کوتاه مدت ترس و تنش ايجاد شده ولی نهايتا هيچ کشوری تبديل به يک قدرت اتمی نشد و حتی آفريقای جنوبی که تا حد ساخت بمب پيش رفته بود به کلی کنار کشيد. هرچند که نام اين کشور در فهرست بازار سياه مواد و ابزارها ديده میشود. دو کشور پاکستان و هندوستان پس از چندين دهه رقابت نهايتا به بمب اتمی دست يافتند و اتفاقاً بلافاصله هم همديگر را تهديد اتمی کردند ولی نهايتاً منازعه بر سر منطقه مورد اختلاف (کشمير) به صورت خوابيده و منتظر در جای خود باقی مانده و حتی اختلاف بر سر آن به حالت تعليق در آمده است.
اينکه کار ايران و اسرائيل (به فرض اينکه ايران تبديل به يک قدرت نظامی اتمی بشود) به مسابقه تسليحاتی خواهد کشيد و يا اينکه رسيدن به توافق با ايران موجب خواهد شد ديگر کشورها مانند ترکيه، عربستان سعودی، مصر و يا کشورهای کوچکتر عربی به تسليحات اتمی پناه ببرند فقط در چارچوب تئوری مسابقه تسليحاتی معنی پيدا میکند ولی خوب میدانيم که هزينههای سياسی و اقتصادی اين کار ارزان نيست و به همين دليل بين تئوری تا عمل راه بسيار درازی است. البته خطر دستيابی تروريست های منطقه از اين قواعد مستثنی است و شايد تابع هيچ قاعده خاصی نباشد.
5/3/2015