حاصل داسه
لیم گه ری با ده ر برم سوزی ده رون
لیم گه ری با هه لوه رینم ئه شکی روون
خیلی عجیب است از هر کجا شروع کنم تفاوتی نمی کند. دلم می خواد با همه دعوا کنم نه از سر بد جنسی بلکه از سر دلسوزی. شاید دیگه خسته شده ام و طاقت دویدن ندارم. آیا کسی هست به حرفام گوش کند و بدهکارم نکند؟
روی سخنم با یک کرد است که با حوصله مثل یک انسان با وجدان این چند خط را می خواند. می خواهم به تو بگویم که من تغییر کرده ام، تو چی؟ یعنی هم عیناً و هم ذهناً تغییر کرده ام، سخت بود ولی کردم.
من دیگه به آن یوتو پیای ذهنم فکر نمی کنم، به آن آرزوهای دست نیافتنی، به آن آرمان شهر و ...
به همین واقعیات و عینیات فکر می کنم به همه محذورات و مقدورات.
من به ره و ئاسو به رو وروناکی بالم گرتووه چون به رو تاریکی ده خشیم پال وه شیتانی ده ده م ؟!
بدون شک هر کردی برای یکبار هم که شده موقعیت خودش را مثل یک کرد با سایر ایرانیان غیر کرد و حتی با سایر کشورهای دور و نزدیک مقایسه کرده است. و قطعاً تفاوتهایی را عمیقاً درک کرده است.
من به جرأت می توانم بگویم فقط یک علت باعث این همه تفاوت و فاصله نیست.
به قول دوستی اگر 50 درصد راه حل در طرف مقابل است، 50درصد هم پیش خودت هست. من به این 50 درصد اخیر می پردازم.
براستی برای این قسمت چه کرده ایم؟ آیا هزینه هایی که داده ایم متناسب با درآمدها و فرصت های کسب شده است؟
آیا درک کرده ایم که انعطاف به معنای عدول از اصول نیست؟
دلتنگم چونکه تا دیروز دلم خوش بود که در بین ما بزرگانی هستند که راه را برای نسل های بعدی گاندی وار هموار می کنند، مشعل آزادی و توسعه را به دست گرفته اند و دلسوزانه می سوزند و آهسته و پیوسته پیچ های تند و سخت و دشوار را برای زندگی شرافتمندانه می برند و فاتح قلب ها می شوند.
دلتنگم چون تا چشم باز کردم دیدم بزرگ شده ایم و شاید همان توقع را این نسل جدید از ما داشته باشند که ما داشتیم!!
معروف است که برای برداشت از یک معدن عظیم و با ارزش مهندسان معادن یک سینه کاری باز می کنند و روز به روز و ماه به ماه به عمق معدن و به مواد خالص تر می رسند، انکار نمی کنم که موانع همه جا هست ولی شرط اول قدم آن است که براستی مجنون باشیم. برای مثال تصور کنید اگر در کردستان 100000 نفر نیروی متخصص برجسته در زمینه مسائل اقتصادی ،پزشکی ، صنعت ،جامعه شناسی ،زبان و فرهنگ و...داشته باشیم چه تحولی ایجاد خواهد کرد ؟ چه اعتماد به نفسی در نسل جوان و مردم بوجود میاد؟
اگر هرکدام از آنها حرفی برای گفتن داشته باشند و متشکل باشند ، کدام فرماندار، استاندار ، وزیر و حتی رئیس دولت می تواند این همه بالندگی و شکوفایی را نادیده بگیرد؟!چه کسی می تواند در برابر آنها حرف بی حساب و کتاب بزند؟
واقعا دولت و سیستم حاکم که من دهها نقد بر آن دارم جلوی ما را برای شکوفایی گرفته است ؟
قرار نیست برای انجام کاری حتما همه وارد حوزه قدرت و سیاست شویم . در یکی از ملاقاتهایمان در دوره ششم با آقای رفسنجانی بعنوان فراکسیون نمایندگان کرد مفصل از مسائل مربوط به کردستان و موانع صحبت شد ، از خود ایشان جواب خواستیم که با توجه به این همه مشکلات و موانع کردها در ایران باید چه کار کنند؟
ایشان جواب دادند که بهترین راه برای کردها حضور فعال در اقتصاد ایران است برای مثال گفتند بروید بانکها را بخرید یا در بانکها سرمایه گذاری کنید !!
از این نمونه ها زیاد است که من از ذکرشان صرف نظر می کنم . هدف این بود که متوجه این نکته شویم اگر وزنمان زیاد باشد ، اگر متشکل باشیم ، اگر صاحب حرفه ای باشیم ، برایمان دعوت نامه می فرستند .! درد آور است که در سفر اخیر کاک مسعود بارزانی به ایران با وجود در خواست کردهای تهران برای ملاقات با ایشان آن هم فقط برای خیر مقدم گفتن و خسته نباشید، دفتر ایشان گفتند وقتشان پر است امکان ملاقات نیست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
! دیگران چه دارند که ما نداریم؟ یا ما چه داریم که دیگران ندارند؟واقعا چقدر به حرف همدیگر گوش می کنیم ؟ تا کی می خواهیم یک گروه هژمونی برای تمام تاریخ داشته باشیم ؟
در این سوالها رمزی نهفته که این رمز گشودنی است.
اگر می خواهیم رمز گشایی کنیم و این همه فاصله ناعادلانه را کم کنیم به نظر من جز انتقاد دلسوزانه، مسئولانه و جوانمردانه راهی نیست.
ده می را په رینه ده می راپه رین
هه تا که یی به سستی و به په ستی بژین ؟
در بین ما بزرگانی هستند که قطره قطره و دانه دانه شده اند و در بی تفاوتی یا در انزوا به سر می برند اینان سرمایه های این نسل هستند که می توانند نقش و کار ویژه اساسی داشته باشند و به مانند نخ تسبیح همه را جمع کنند اگر هم نباشند که هستند باید بسازیم.
قطره دریاست اگر با دریاست
ورنه قطره قطره و دریا دریاست.
باید کارها را به کسانی واگذار کنیم که هم به مسئله و مشکل نزدیکتر باشند و هم درک مشترک از اوضاع داشته باشند و چگونگی پیگیری خواسته ها را آموخته باشند
منبع:ئاوای ماد