وحید پوراستاد
سعود الفصیل، وزیر خارجه عربستان، در آخرین روزهای ضربالاجل مذاکرات هستهای ایران و شش قدرت جهانی وارد فرودگاه وین شد و بدون آنکه از هواپیمای اختصاصی خود پیاده شود با جان کری، وزیر خارجه آمریکا، درباره مذاکرات گفتوگو کرد. خبرگزاری دولتی جمهوری اسلامی ایران، ایرنا، از این دیدار با عنوان «چوب لای چرخ» سعود الفیصل در روند مذاکرات یاد کرد و علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران، هم به وبسایت «ندای ایرانیان» گفت: «عربستان در مذاکرات وین کارشکنی کرد» و این کشور میخواهد «چالشهای جدی میان ایران و آمریکا باقی بماند». اینکه عربستان چقدر در بین مقامات آمریکا و طرفهای مذاکرهکننده نفوذ دارد و میتواند در بینتیجه ماندن مذاکرات تأثیرگذار باشد، باید در کنار سایر عوامل ارزیابی شود و قطعاً نمیتوان از آن به عنوان تنها عامل تأثیرگذار دید. اما محمد البرادعی، مدیرکل سابق آژانس بینالمللی اتمی، سالهای قبل نیز در کتاب خاطرات خود «عصر فریب» درباره فشار کشورهای عربی در روند مذاکرات هستهای با ایران مینویسد: «کشورهای حوزه خلیج [فارس] و مصر از غرب درخواست کرده بودند، حداکثر فشار را بر ایران وارد شود...»
آقای البرادعی بر این باور است که «شنیدن اینکه کشورهای عرب به جای داشتن نقشی میانجیگری در مشاجرهها، دیپلماسی مخالفی داشتند، ناامیدکننده بود». او حتی از قول خاویر سولانا، مسئول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا، نقل میکند که او نیز «توسط رهبران عرب تحت فشار بوده که هیچ امتیازی به ایران ندهد و هیچ محرک و مشوقی برای آن کشور در نظر نگیرد».
مقامات ایرانی اولین بار در سال ۱۳۸۴ و چند ماه مانده به پایان دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی از سنگاندازی کشورهای عربی در روند مذاکرات هستهای ایران با غرب با خبر میشوند و تلاش میکنند دیپلماسی منطقهای خود را در این زمینه بیشتر کنند. تلاشی که نتیجه مطلوب را نمیدهد.
حسن روحانی در دورهای که دبیر شورای عالی امنیت ملی و رئیس هیئت مذاکرهکننده هستهای ایران بود، پس از آن که «اروپاییها به کارشناسان ایرانی اطلاع میدهند که کشورهای منطقه فشار زیادی بر آنها وارد میکنند و مرتب به آمریکاییها نیز پیام میدهند که برنامه هستهای ایران برای ما خطرناک است» در خرداد سال ۱۳۸۴ به چند کشور عربی میرود.
در روایت حسن روحانی درباره این سفر در کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای» آمده که در سفر به کویت آنها درباره غنیسازی ایران و همین طور تکنولوژی روسی بهکار گرفته شده در نیروگاه بوشهر ابراز نگرانی میکنند که اگر حملهای به ایران رخ دهد، کل منطقه آلوده میشود.
در جلسه با شیخ جابر الصباح، نخستوزیر کویت، حسن روحانی رو به او میکند و میگوید: «چرا غربیها را تحریک میکنید؟» و شیخ صباح «قسم میخورد که در این زمینه اقدامی نکردهاند».
در امارات متحده عربی، شیخ خلیفه رئیس امارات نیز به دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی ایران میگوید: «ما به هیچ کشور غربی علیه شما چیزی نگفتهایم، ممکن است یکی از این همسایههای ما حرفی زده باشد». آقای روحانی میگوید: اشاره شیخ خلیفه به «کویت» بود.
در سفر به عربستان نیز حسن روحانی آن طور که خودش در کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای» نقل میکند به ملک عبدالله گفته است: «ما به نیروگاه اتمی نیاز داریم، زیرا منابع نفت بالاخره تمام میشود. بیایید با هم به صورت مشترک غنیسازی کنیم و بانکی برای سوخت منطقه ایجاد کنیم».
اما در این دیدار ملک عبدالله نه تنها زیر بار نمیرود بلکه به صورت آشکاری از ادامه بحث فرار میکند. تا جایی که ملک عبدالله صریحاً به حسن روحانی میگوید: «ما برای این کار آمادگی نداریم».
در همان سفر منطقهای سال ۱۳۸۴ حسن روحانی به کشورهای عربی، او به کشور عمان که رابطه بهتری با ایران دارد، نیز میرود و از زبان یوسف بنعلوی، وزیر خارجه عمان، میشنود: «کشورهای اروپایی راست میگویند کشورهای منطقه همه در مورد موضوع هستهای شما به اروپاییها و امریکاییها فشار میآورند و علیه شما بسیار فعال هستند».
یوسف بنعلوی در پاسخ به این سؤال حسن روحانی که راه حل چیست؟ پاسخ میدهد: «داستان به این سادگی حل نمیشود!»
حسن روحانی همچنین میگوید: «فکر نمیکردیم اینها پشت پرده تا این حد فعال باشند و نقشی مخرب ایفا کنند.»
محمد البرادعی در کتاب خاطرات خود «عصر فریب» با اشاره به نقش آمریکا برای ایجاد ترس در میان کشورهای حوزه خلیج فارس، عوامل دیگری را نیز مؤثر میداند و مینویسد: «برای من اقدامات دولتهای عرب به طور برجسته نشانهای از ضعف آنها بود. برای همه کاستیهای قابل توجه تهران، ایرانیها در هر جبههای، حتی خیلی فراتر از فناوری اتمی، برای پیشرفت علمی بیشتر، اصلاح استاندارهای آموزشی و اعلام رهبری خود در منطقه تلاش میکردند، واضح بود که دولتهای عرب حسادت میورزیدند و ترسیده بودند. به جای اینکه برای افزایش پایه دانش و فناوری خود و ایجاد موازنهای در منطقه تلاش کنند و یا حتی با سیاستهای رایج برای سر و کار داشتن با ایران موافقت کنند، برای سرنگونی جمهوری اسلامی، با هم پیمانهای غربی خود همکاری میکردند».
پس از تمدید مذاکرات ایران با پنج بهعلاوه یک در وین، علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران، در گفتوگو با وب سایت «ندای ایرانیان» رفتار مقامات ریاض را به این دلیل میداند که «آنها از رهآورد تحریم تهران منافعی آشکار و پنهان دارند و مهمترین منافع پنهان آنها تضعیف موقعیت ژئوپلتیک تهران است»، از این رو «آنها از تهران نه یک رقیب، بلکه یک دشمن واقعی ساختهاند».
پس از سفر روحانی به عربستان در سال ۱۳۸۴ و شروع دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد، روابط ایران - عربستان سردتر شد و پرونده هستهای ایران هم ابعادی پیچیدهتر یافت. بعد از آن هم سیاستهای متفاوت دو کشور در منطقه، به ویژه در کشورهای بحرین، عراق، سوریه و یمن روابط را به کلافی سردرگم تبدیل کرد.
کلافی که با شروع دوران ریاست جمهوری حسن روحانی هنوز باز نشده است.
در این بین، نقش پنهانی و البته مؤثری که ریاض در پشت پرده پرونده هستهای ایران بازی کرد، حتی برخی از مراجع قم را به واکنش واداشته است. تا جایی که آیتالله وحید خراسانی از روحانیون طراز اول قم که عموماً در مورد مسایل سیاسی ورود پیدا نمیکند، «راه قطعی» راه حل این اختلاف را در این دانسته که اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، با توجه به مقبولیتی که در بین مقامات عربستانی دارد، به این کشور سفر کند و آنها را مجاب کند.
هر چند اکبر هاشمی رفسنجانی در طول یک سال گذشته بارها اعلام کرده، حاضر است به عربستان برود به شرطی که اول «نظام» تکلیف رابطه با ریاض را مشخص کند: «این کار در درجه اول از اختیارات رهبری و سیاستهای کلی نظام و بعد دولت است. باید اول طرحی مثل همین مذاکرات تهیه و خطوط قرمز مشخص شود تا کسانی که برای مذاکره میروند، بدانند چه بگویند».
شرطی که اکبر هاشمی رفسنجانی از ماهها قبل مشخص کرده، گویا هنوز با چراغ سبز رهبر جمهوری اسلامی ایران مواجه نشده و قفل روابط تهران- ریاض همچنان بسته مانده است.
4/12/2014