صلاح الدین خدیو/ تحلیلگر سیاسی
کتاب "کردها، ترکها، عربها" نوشته سیسیل جی ادموندز، کارگزار سیاسی بریتانیا در سالهای پس از جنگ اول جهانی در عراق که در سال ۱۹۵۷ توسط انتشارات اکسفورد منتشر شد، به شرح کشمکشی دیپلماتیک میان ترکیه و بریتانیا بر سر عراق و بویژه ولایت موصل میپردازد. این کتاب در واقع روایتی مستشرقانه از تاریخ کردستان و مراودات و مناسبات آن با همسایگان ترک و عربش در سالهای نخست سده گذشته است. سالهایی مشحون از جنگ و ناامنی و کشتار و قحطی که طی آن پایههای خاورمیانه سایسپیکو ریخته میشد تا زیربنای نظم منطقهای برای قرن پس از آن شود.
صدسال پس از آن زمان، در حالیکه نظم سایسپیکویی در حال ویران شدن است، شهر کوبانی در کردستان سوریه و در فاصله ۲ کیلومتری مرز ترکیه پردهای تازه از نمایش خاورمیانه در حال گذار را با بازی جدیدی از کردها، ترکها و عربها به نمایش گذاشتهاست.
کردهای سوریه این مردم محروم از ابتدایی ترین حقوق سیاسی و اجتماعی، سه سال پیش در هنگامه آتش و خون، فرصتی تاریخی پیدا کردند تا بیعدالتی سایس پیکو را جبران و صاحب اقلیم خودمختار خود شوند.
آنها با درک محدودیتهای خویش و مختصات جمعیتی و محیطی منطقه و با تاسی از مدل فدرالیزم سوییس به تشکیل سه کانتون خودمختار در مناطق شمال و شمال شرقی سوریه دست یازیدند. اما بسیاری از اعراب سرخورده از شکست تجربههای فکری لیبرالیستی بین دو جنگ جهانی و تجربههای ناسیونالیستی و سوسیالیستی سکولار نیمه دوم قرن گذشته، رجعتی سلفی و اقتدارگرایانه به میراث اسلامی خود نموده و در هیات گروه داعش سودای احیای خلافت و روزهای شکوه امت را در سر میپروراند.
کوبانی در این میان تجربهای متفاوت را از سر میگذراند. آنجا حکومتی است خلقی با آموزههایی از چپ نوین و ملیگرایی کردی و جمهوری شورایی که به هیچوجه خیال بیعت با خلافت خودخوانده داعش و پرچم سیاه آنها را ندارد. دو کیلومتر آن طرفتر سربازان ارتش ترکیه در داخل تانکهایشان به نظاره نشستهاند و در انتظار پایان این دوئل خونین، سرزنش جهانی را به جان خریدهاند.
هشت سال پیش نگارنده این سطور در سرمقاله شماره ۲۸ هفتهنامه توقیف شده پیام کردستان بنام "خاورمیانه و سه پروژه" در کنار طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا که آن موقع به شدت مطرح بود و ممکن و منطقی هم مینمود، به طرح خاورمیانه اسلامی القاعده و طرح کنفدراسیون خلقهای خاورمیانه حزب کارگران کردستان به عنوان برنامههای رقیب و جایگزین آن اشاره نمود. هژمونی نظامی و حضور سنگین و فکری آمریکا در آن دوران جایی برای دیدن و جدی گرفتن طرحهای بدیل و در حاشیه باقی نمیگذاشت و اینها در برابر پروژه آمریکایی، بازی کودکانه ای بیشتر در نظر نمی آمد.
اما امروزه و در پرتو تضعیف حضور آمریکا در منطقه و ویرانی بخشی از نظم منطقه ای گذشته، جنبههای عینی و انضمامی دو برنامه مورد بحث در مقیاسهای متفاوت مجال بروز و ظهور یافتهاست. در حالیکه آمریکا مشغول رهبری و سازماندهیائتلاف بینالمللی بر علیه داعش است، آرزوی احیای خلافتاسلامی دل بسیاری از سلفیها و نیروهای اجتماعی رادیکال خاورمیانه عربی و اسلامی را ربوده و در شمال مناطق تحت کنترل داعش در سوریه هم، تجربه کانتونهای کردی با جلوههایی از مشارکت فعالانه زنان و صحنههای نبرد تودهای، شاید برای نخستین بار از زمان جنبشهای دانشجویی دهه شصت و جنگ ویتنام موج عظیم حمایت و همدردی را در میان چپگرایان سراسر جهان برانگیخته و نوعی امید و آرزو را در میان آنها احیا کرده است.
برای ترکیه اردوغانی هیچ یک از دو طرف جنگ کوبانی گزینههایی دلپذیر نیستند، اما به دلیل قمار دولت ترکیه بر سر رفتن اسد در سه سال پیش و گذاشتن همه تخممرغها در آن سبد، از بد روزگار به نظر می رسد که داعش گزینهای مطلوبتر درآمده است. برخی مغازلههای ترکیه با این گروه خشن در این چارچوب قابل تفسیر است و همدردی افکار عمومی جهانی با کردهای سوریه که ماههاست در برابر داعش مقاومت میکنند و انزجار از سیاست ترکیه که متهم به حمایت و یا مماشات با داعش است، نیز از همین سرچشمه میگیرد.
صد البته قفل شدن سیاست ترکیه در این زمینه و اجبار آن برای انتخاب میان داعش و حزب کارگران کردستان، نتیجه منطقی سیاستهای خوشبینانه آن دولت در مورد سقوط اسد و نیز برآیند یکجانبهگرایی سیاستهای ایران و عربستان و قطر و ترکیه در مورد بحران سوریه است. خیلی دور از ذهن نیست اگر تصور کنیم که آرزوی قلبی سیاستمداران حزب عدالت و توسعه بازگشت به شرایط سال ۲۰۱۰ – قبل از شروع اعتراضات مردمی در سوریه – و مرزهای آرام و بدون هجوم موج آوارگان و بدون همسایگی با موجودیتهای خودمختار کرد وابسته به دشمن دیرینهاش در این خطه است.
اما این تمنایی نزدیک به محال است، زیرا سوریه در گرداب بیثباتی فرورفته و چشماندازی روشن برای رهایی از آن در آینده ای نزدیک دیده نمی شود. چرا که بحران "آچمز شده" سوریه گزینههای سیاسی برای برونرفت را چنان به حداقل رسانده که مساله اصلی برای غرب امروز انتخاب گزینههای سلفی اسلامی کمترافراطیتر از داعش برای حمایت در مقابل اسد است. به همین دلیل آنچه که اردوغان در چند روز گذشته در مورد تکرار سناریوی کوبانی در دو کانتون دیگر کرد عفرین و جزیره بر زبان آورده است، در پرتو همبستگی و همدردی افکار عمومی با کردها، امری غیرممکن به نظر میرسد. حزب کارگران کردستان و شاخه سوری آن که هنوز هم در لیست سازمانهای تروریستی آمریکا و اروپا هستند، سالها در آرزوی موقعیتی اینچنین و قرار گرفتن در کانون توجه و حمایت و همدردی بینالمللی بودند.
برای غرب کمک به این سازمان در مقابل داعش که امروزه ظاهرا به امری اجتناب ناپذیر و "شر ضروری" تبدیل شده، در مقیاسی کوچکتر یادآور اتحاد متفقین با اتحاد شوروی سابق بر علیه آلمان نازی در سپتامبر ۱۹۴۱ است. به همین دلیل در اذهان بسیاری مقاومت کوبانی محاصره شده در مقابل داعش، یادآور نبرد افسانهای استالینگراد در برابر ارتش نازی است. اتحادی که کمتر از پنج سال دوام آورد و یکی از پیامدهای آن فرجام نبرد استالینگراد بود که نقطه عزیمت تبدیل اتحاد شوروی به ابر قدرت پنجاه سال بعدی شد. نبرد کوبانی هم مشروط به کمکهای موثر تسلیحاتی و تدارکاتی به مبارزان مصمم کرد، استعداد خلق استالینگرادی دیگر و آغازی بر پایان داعش را دارد که یکی از گسترده ترین و سنگینترین عملیاتهای خود را بر علیه این شهر محاصره شده سازمان داده است.
میتوان ادعا کرد که در بحران سوریه در مقیاسی کوچکتر، غرب باز بر سر دو راهی انتخابی تاریخی قرار گرفته است: انتخاب میان اسلامگرایان افراطی داعش و چپگرایان ناسیونالیست حزب کارگران کردستان. علیرغم تردیدهای کشورهای غربی و تعلل عامدانه ترکیه در این باره، حتی کیفیت نازل و نوع و میزان این کمکها و یا سقوط محتمل کوبانی هم از اهمیت این تحول کم نخواهد کرد. چه کمک غرب به کردهای عراق و برقراری منطقه پرواز ممنوع در سال ۱۹۹۱ که در نوع خود تحولی در پارادایم وقت نظام روابط بین الملل بود، با انگیزه ها و اهداف بشردوستانه صورت گرفت و در مراحل بعدی به برآمدن اقلیم کردستان انجامید.
نو محافظهکاران آمریکا با حمله به عراق و سرنگون کردن رژیم آن کشور در سال ۲۰۰۳ سودای ایجاد خاورمیانه ای نوین را در سرمیپروراند. طرح "خاورمیانه بزرگ" در این زمینه معطوف به تغییر رژیمهای ناهماهنگ با غرب در منطقه و تحمیل پارهای اصلاحات سیاسی و اجتماعی به کشورهای محافظهکار متحد و ادغام کلی منطقه در اقتصاد جهانی بود. اما همانگونه که روند رویدادها نشان داد تغییر رژیم در عراق توازنهای قدیمی در داخل و خارج این کشور را به هم ریخت و به نوعی موجب بازگشت خاورمیانه به سالهای پس از جنگ جهانی شد. در ادامه تصمیم آمریکا برای خروج از عراق و کاهش حضور در منطقه زمینه را برای نقشآفرینی و دخالت بیشتر قدرتهای منطقهای و نیز جنبشهای تجدیدنظرطلب برای ترسیم دوباره نقشه سیاسی آن فراهم نمود.
در حالیکه به دلیل موج بالارونده افراط گرایی و بیثباتی و ناامیدی برآمده از شکست بهار عربی، آمریکا نومیدانه طرح بلند پروازانه "خاورمیانه بزرگ" را رها کرده، زمینه برای از حاشیه در آمدن پروژه های رقیب فراهم شده و مواجهه ایدئولوژیک به شکلی خونین بین رویای "خلافت اسلامی" داعش و ایده "کنفدراسیون خلقهای خاورمیانه" پ. ک. ک در کوبانی جریان دارد. نبردی که مانند جنگ داخلی اسپانیا در دهه سی در عرصه رسانهها و افکار عمومی به سرعت ابعاد بینالمللی یافته و چپگرایان و اسلامگرایان در سراسر جهان به نظاره نتایج آن نشستهاند. مواجههای ایدئولوژیک که در چهارچوب رقابتهای منطقهای بین ایران و ترکیه، ایران و عربستان، عربستان و قطر و ترکیه و عربستان و برخی دخالتهای فرا منطقهای دیگر قرار گرفته و از آن تاثیر میپذیرد.
گروههایی از مردم عرب منطقه، سرخورده و نومید از شکستهای پیدرپی، به دنبال افراطگرایی مذهبی روان شدهاند. کردها این غایبان سایس پیکو، تنها و بیسلاح بدنبال جبران مافات یکصد سال گذشتهاند و ترکها ناراضی از تار شدن چشمانداز نو عثمانیگرایی و عدم پذیرش الگوی اسلام لیبرالیشان مردد و سرخورده بهنظر میرسند. اما ایران که در چند سال گذشته ثابت کرده در صحنه آرایی سیاسی و به کارگیری تاکتیکهای موثر در رقابتهای منطقهای از همتایان ترک و عربش ماهرتر است، بازی بزرگتری با غرب و قدرتهای منطقهای را مد نظر دارد تا مجموعه مشکلات و مسایلش را با آنها یکجا حل کند. با این اوصاف کوبانی در حال حاضر به نطقه عطفی در خاورمیانه در حال گذار تبدیل شدهاست. نقش و اهمیت مقاومت و نبرد تودهای آن را نباید چندان دستکم گرفت. این متغیری مهم است که در بازی قدرت پیشگفته نقش استراتژیک برای جبران بسیاری از کمبودهای طرف کردی دارد.
کوبانی از جهتی دیگر هم نقطه عطفی برای ناسیونالیسم کردی است. در حالیکه در دو دهه گذشته به دلیل بروکراتیک شدن بسیاری از ساز و کارهای جنبش در اقلیم کردستان و آلوده شدن آن با اشکال گوناگون فساد و رانت از سویی و "چپ زدایی" متناظر با قوم گرایی و هویت طلبی آغاز سده از سوی دیگر، به نظر می رسید ازجوهره رهایی بخش خود خالی شده، مقاومت کوبانی و تجربه مداراجویانه کانتونها، دوباره آن را در کانون توجه افکار عمومی و جامعه مدنی جهانی قرار داده است. این وضعیت یادآور روزگارانی است که ملی گرایی کردی طنینی چپ و عدالتخواهانه داشت و در مدار جنبشهای ضداستعماری جهان سومی قرار می گرفت. احیای احتمالی این وجه تاریخی می تواند سر چشمه تحولات فکری و گفتمانی فراوانی باشد که ابعاد آنها در آینده مشخص خواهد شد.
bbc
16/10/2014