پرستو صبور/ کارشناس ارشد روابط بینالملل
این روزها دستیابی به یک راه حل که در کوتاهمدت بتواند داعش را متوقف و یا مغلوب کند بسیار وسوسهبرانگیز به نظر میرسد، اما حل مشکلی که از دل بیش از یک دهه تنش سربرآوردهاست، طی یک یا چند عملیات ضربتی محتمل نیست. حتی اعزام نیروی زمینی نیز تضمینی نیست، همانطور که حضور بیش از ۱۰۰ هزار نظامی آمریکایی در سال ۲۰۰۷ در اوج درگیریهای فرقهای ـ مذهبی عراق راه چاره نبود. در هفتهای که گذشت سخنان جو بایدن، معاون ریاست جمهوری ایالات متحده، جنجال به پا کرد. او با نام بردن از سه متحد آمریکا در خاورمیانه (ترکیه، امارات متحده و عربستان سعودی) از آنان به دلیل حمایتهایشان از داعش انتقاد کرد و از آنها به عنوان «بزرگترین مشکل» آمریکا در سوریه یاد کرد. علیرغم عذرخواهی رسمی بایدن از ترکیه و امارات متحده، بسیاری از سیاستمداران و تحلیلگران با او هم نظر هستند. داعش یکی از بزرگترین چالشهای در پیشروی ایران، خاورمیانه و غرب است. اسنادی که توسط نیروهای عراقی از خانه یکی از فرماندهان ارشد داعش بدست آمده، نشان میدهد این نیروها نه تنها به دنبال دستیابی به سلاحهای شیمیایی و هستهای هستند، بلکه برنامههایی نیز برای از بین بردن صادرات نفت، فرش و خاویار ایران دارند.
تعلل در مقابله با این گروه سبب خواهد شد که این چالش صورتی به مراتب خطرناکتر به خود بگیرد.
اما چگونه میتوان با توجه به تناقض اهداف بازیگران و بازیگردانان این بازی راه حلی عملی برای این مشکل اندیشید؟ شناسایی ریشههای بروز و به قدرت رسیدن داعش میتواند یه این موضوع کمک کند.
ساختار و منطق نظامی داعش
یکی از اصلیترین چالشهای مبارزه با داعش این است که بسیاری از فرماندهان این گروه، بنا به گزارشهای منابع مختلف، از نیروهای نظامی ارتش بعث در زمان صدام حسین هستند. آنها عملیاتهایشان را بر مبنای علوم نظامی تنظیم میکنند. به همین دلیل هم تلفات زیادی نمیدهند. اهداف استراتژیک آنها کنترل منابع آبی، نفتی، مالی و نظامی است. این روش به آنها اجازه میدهد حتی اگر بخشی از زمینهای تحت تصرف خود را از دست دادند، باز هم بر ساکنان آن مناطق کنترل قابل توجهی داشته باشند.
بسیاری از این نیروها در سال ۲۰۰۳ حاضر به همکاری با نیروهای آمریکا بودند، اما اجرای قانون «بعثیزدایی» توسط نیروهای ائتلاف، به افرادی چون احمد چلبی امکان داد تا با استفاده از این قانون بسیاری از رقبای سیاسی خود ـ از جمله نظامیان ارتش بعث را ـ بدون هیچ دردسری از دایره رقابت خارج کنند. فشارها و تبعیضهای دولت نوری المالکی علیه سنیان عراق نیز جذب این نیروها توسط گروههای شبه نظامی تندرو را تسهیل کرد. بدین ترتیب تا زمانی که تبعیضهای فرقههای ـ مذهبی ادامه داشته باشد، انگیزه این نیروها برای همکاری با گروههایی چون داعش پابرجا میماند.
وضعیت ارتش عراق
پرسش دیگر این است که چرا ارتش عراق، بهرغم مجهز بودن به سلاحهای سنگین آمریکایی و سالها آموزش توسط آنها، نیروی قابل اعتمادی برای مقابله با داعش نبوده است؟ علاوه بر دستهبندی ارتش عراق به سنی و شیعه، و توزیع نامتوازن سلاح، دلایل دیگری نیز مطرح است.
برای یک سرباز حفاظت از تمامیت ارضی کشورش و خانوادهای که در آن کشور زندگی میکند، انگیزهای برای جنگیدن تا پای جان است. اما عراق بیش از یک دهه است که درگیر جنگهای فرقهای ـ مذهبی است. شاید وقتی در هفتههای اول حمله نیروهای ائتلاف به عراق در سال ۲۰۰۳، آثار باستانی این کشور به تاراج میرفت، کمتر کسی به عواقب این تاراج واقف بود. این تاراج، به یغما بردن سرگذشت مشترک اقوام ساکن در عراق هم بود. به علاوه، تجربه گذشته آمریکا در افغانستان، عراق، لیبی هم نشان دادهاست که آمریکا همان قدر که در سرنگونی قدرتهای حاکم موفق عمل میکند، در بازسازی جامعه مدنی و اقتصاد بسیار ناکارآمد است.
خلاء قدرت وسیع ناشی از فقدان یک استراتژی خروج مشخص از جانب آمریکا بستر مناسبی برای ظهور و قدرت گرفتن پیکارجویان تندرو ایجاد کرد. تک تک این جریانها تاروپودهای جامعه عراق بودند که در طول این سالها یک به یک از هم گسستند. به نظر میرسد امروز از سرزمین واحدی به نام عراق جز نامی بر روی نقشه چیزی باقی نمانده باشد. بدین ترتیب، طبیعی است که سربازان نیز انگیزهای برای دفاع نداشته باشند. آنهم وقتی تاوان ایستادگیشان سرهای بریدهشان است.
موقعیت بازیگران منطقهای
بازیگردانان منطقهای نیز که این روزها در ائتلاف ضد داعش یا به قول جواد ظریف «توبهکنندگان» جمع شدهاند، منافعشان کماکان بر قدرت گرفتن داعش استوار است. داعش که هراسی از بیرحمی و شقاوت ندارد، به نیابت از ترکیه (که همواره با کردها مشکل داشته) سیاستهای این کشور علیه کردها را برایش اعمال میکند. به این کشور نفت ارزان میفروشد و ترکیه نیز در ازای آن مرزهایش را برای عبور نیروهایی که به داعش میپیوندند تا مدتها باز گذاشته بود. به علاوه، عراق تجزیهشده میتواند از قدرت و نفوذ ایران در منطقه بکاهد و بر قدرت ترکیه بیفزاید.
عربستان سعودی و امارات متحده و قطر نیز با هدف محدود کردن نفوذ ایران در منطقه، به تعبیر جو بایدن «صدها میلیون دلار و دهها هزار تن اسلحه برای هرکه حاضر بود علیه اسد بجنگد» در اختیار گروههای پیکارجو قرار دادند. امروزه از دل این گروهها جبهه النصره و داعش برآمدهاست. سیاست این کشورها نیز به نظر نمیرسد تغییر محسوسی داشته باشد.
منافع مشترک ایران و آمریکا: کلید حل مسئله
اما این روزها ایران و ایالات متحده منافع مشترکی را دنبال میکنند. با تغییر منافع ژئوپولیتیک، جای متحدان و دشمنان هم تغییر کردهاست. داعش برای هر دو چالشی حقیقی به حساب میآید. شناخت و نفوذ ایران در عراق و حتی سوریه، همراه با حمایت نظامی آمریکا میتواند بر کارشکنی حامیان داعش غلبه کرده و این گره کور را به مرور باز کند. این همراهی میتواند در آینده روابط دو کشور نیز موثر باشد. برای ایران، قدرت گرفتن روزافزون داعش، به عنوان یک نیروی ایدئولوژیک علیه شیعیان آنهم با مرزهای طولانی مشترک، خطری جدی محسوب میشود.
آمریکا نیز با نیرویی مواجه است که نه تنها به سادگی شهروندانش را سر میبرد، بلکه امنیت منطقه حائز اهمیت ژئوپولیتیکی چون خاورمیانه را نیز به خطر میاندازد؛ بنابراین، علیرغم تلاش بیدریغ کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و اسرائیل برای شکل نگرفتن اتحادی میان ایران و آمریکا علیه داعش، به نظر میرسد که منافع این دو کشور نزدیکتر از آن است که این فرصت به سادگی سال ۲۰۰۳ از دست برود. فرصتی که اگر از دست برود، پیامدهایش حتی میتواند گریبان کشورهای حامی داعش را هم بگیرد. چراکه، همانند طالبان و القاعده، این نیروها مارهایی هستند که میتوانند پرورشدهندگانشان را هم ببلعند.
11/10/2014