علی میرفطروس
باافشای طرح ترورسفیرعربستان سعودی واحالهء آن به سازمان ملل متحد،ارائهء گزارش معتدل احمدشهید،گزارشگرویژهء سازمان ملل متحد دربارهء نقض فاحش ومستمّرحقوق بشردرایران، گزارش اخیردبیرکلّ آژانس بین المللی اتمی مبنی برماهیّت نظامی فعالیّت های اتمی ایران و.... بنظرمی رسدکه اینک پازل حملهء نظامی به ایران،کامل گردیده واین امر-بدرستی- باعث ترس ونگرانی ایرانیان نسبت به سرنوشت میهن شده است.دراین میان،تئوریسین های سابق ولاحق ِ«انقلاب شکوهمند اسلامی»،در«اطاق های فکر»وباتئوری پردازی هاوتحلیل های ترسناک از«لیبیائی کردن یاعراقی کردن ایران »،ضمن تنزّل از«اصلاح طلبی»به«مصلحت طلبی»،عموماً،درسودای ادامه واستمرار رژیم اسلامی هستند!
ازطرف دیگر:برخی ازمخالفان جمهوری اسلامی،بدرستی،حمله به ایران را«ازمصادیق دخالت های حقوق بشری ِکشورهای غربی»می دانند.
روشن است که هیچ ایرانی آزاده وترقیخواهی حاضرنیست که کمترین خدشه وخراشی برتمامیّت اندام«مام میهن»وارد آید،امّا،بسیاری ازمخالفان حمله به ایران چنین وانمودمی کنند که:«حمله به ایران وزوال جمهوری اسلامی،یعنی:زوال و ویرانی ایران!».درحالیکه نگاهی کوتاه به کارنامهء حکومت جمهوری اسلامی روشن می سازد:
- جداازکُشته ها ومجروحان بی شماروویرانی های عظیم وگستردهء جنگ8ساله باعراق(که بسیاری ازسران ،رهبران وتئوریسین های کنونی رژیم اسلامی درشعله ورساختن وخصوساًتداوم 8سالهء آن،نقش اساسی داشته اند)بایددانست که این رژیم ازآغازاستقرارخود،دریک جنگ اعلام نشده علیه مردم ایران ودستآورهای ملّی ،مدرن ومدنی آنان(ازانقلاب مشروطیّت تاانقلاب اسلامی سال57)،زندگی میلیون ها زن ومردوپیروجوان راتباه کرده وبانابودکردن زیرساخت های اقتصادی،صنعتی واجتماعی ایران،میهن ما را به یکی از عقب مانده ترین وفقیرترین کشورهای امروزجهان سوق داده است.
- جداازکُشتارهای هولناک زندانیان سیاسی - عقیدتی تابستان 1367 وشکنجه واعدام زیباترین فرزندان میهن بخاطرندای حق طلبانه وآزادیخواهانه شان پس ازانتخابات 1388،و....کافی است که فقط تعداد تلفات دو پدیده(حوادث رانندگی ومرگ ومیرهای ناشی ازآلودگی هوا درتهران)را بیادآوریم تا ابعادتلفات«جنگ اعلام نشدهء جمهوری اسلامی علیه مردم ایران» رابهتربشناسیم:
بنابراسنادرسمی جمهوری اسلامی،سالانه حدود۸۰۰ هزار تصادف در ایران روی می دهد و ایران در ردیف اول حوادث مرگبار جاده ای جهان قرار دارد. برآورد خسارات تصادفات، چندان آسان نیست اما برخی، میزان آن را سالانه بیش از پنج هزار میلیارد تومان (بیش از ۵ میلیارد دلار) برآورد می کنند.1
تلفات تصادفات رانندگی در ايران:
800 هزار کشته و 9 ميليون مجروح!
بقول اسدالله جولا يی رئيس« ستاد ديه»، تصادفات رانندگی در ايران در 30 سال اخير800 هزارنفر کشته و 9 ميليون مجروح برجای گذاشته است.
اين آمار وحشتناک حاکی از آن است که درمدت10سال(از1377تا1388)درایران تعداد265 هزارنفر کشته وبیش از2میلیون نفرمجروح ومصدوم شده اند.2
تلفات آلودگی هوای تهران:
بيش ازتلفات جنگ ایران وعراق!
بقول دوستی ازایران:«تهران شهری است که دارد آرام آرام می میرد».
گزارش هايی که هيچ گاه از سوی منابع دولتی تاييد نشده اند، حکايت از مرگ سالانه 54 هزار تهرانی در اثر آلودگي هوا دارد.به گزارش روزنامهء ابتکار( سه شنبه 9 تيرماه 1388): مرگ بيش از دوسوم از پايتخت نشين ها، به آلودگي هوا ربط دارد. روز يکشنبه يک مقام مسئول در ستاد محيط زيست شهرداری پايتخت گفت: 70 درصد مرگ و ميرها در تهران ناشي از مشکلات تنفسي و قلبی است که اين مشکلات ارتباط مستقيم يا غيرمستقيم با آلودگي هوای تهران دارد. هادی حيدرزاده، با اعلام اين مطلب، آلودگی هوا را به شکل مستقيم و غيرمستقيم عامل مرگ شهروندان تهرانی دانست و گفت: تعداد قربانيان انسانی ناشی از آلودگی هوای تهران در هشت سال گذشته بيشتر ازتلفات 8 سال جنگ باعراق بوده است.3
سونامی ِسرطان
روزنامهء «عصرامروز»درشمارهء ۲۱ خرداد۱۳۹۰ باتیترهشداردهندهء « آقايان! جان مردم در خطر است! سونامی ِسرطان، پزشكان را هم شوكه كرده!» نوشت:
با توجه به آمار سال 1389 ، 4 هزار نفر بر اثر آلودگی هوا درتهران جان خود را از دست دادند.4
ارقام تلفات واقعی دراین باره،بسیاربسیاربیشتراست زیرا که بقول یکی ازمسئولین جمهوری
اسلامی:« قرار نيست آمار[واقعی] تلفات جانی بر اثر آلودگی هوا اعلام شود».5
روزنامهء«مردمسالاری»نوشت:
۹ بهمن ماه 1388 سخنگوی فراکسيون محيط زيست مجلس شورای اسلامی، آمار رسمی مرگ و مير ناشی از آلودگی هوای تهران از سال ۸۴ تا ۸۶ را هر ماه به طور مستقيم ۱۴۰۰ نفر و هرسال ۱۶ هزار نفر اعلام کرد.6
اهوازوسنندج؛ رتبهء اوّل ودوم ِآلودگی هوا درجهان!
این درحالی است که سیدشریف حسینی، نمایندهء مردم اهواز در مجلس ،اخیراً (سهشنبه،5مهرماه1390)با حضور در جمع خبرنگاران اظهار داشت: اهواز توسط سازمان بهداشت جهانی،در رتبهء اول ِآلودگی هوا قرار دارد و این یک واقعیّت است که اعلام شده.7.گفتنی است که سنندج ازنظرآلودگی هوا در رتبه دوم قراردارد،میزان آلودگی هوای اهواز،372،سنندج،254 است درحالیکه میزان آلودگی هوای شهرهای بزرگ استرالیا:13، واشنگتن:18 ،توکیو:23 وپاریس:38 می باشد.8
بنابراین:آیارژیم جمهوری اسلامی برای مردم دربند ِایران «اطاق های گاز ِنازی ها»را تدارک دیده است؟
سالی 70 هزار میلیارد ریال خسارت!
سیدامیر فاتحوحدتی، مدیر مرکز پایش آلودگی هوای استان تهران، میگوید: براساس آمار رسمی که از طریق مطالعات بازنگری زیست محیطی تهیه شده،
آلودگی هوا هر سال70 هزار میلیارد ریال به محیط زیست کشور خسارت وارد میکند.این میزان خسارت، معادل 8/4 درصد کل تولید ناخالص ملی کشور در طول یک سال است. البته براساس گزارش بانک جهانی خسارت سالانهء آلودگی هوا در ایران تا 10 سال آینده از رقم 8 میلیارد دلار کنونی به حدود 16 میلیارد دلار در سال2016 میلادی میرسد.« روزنامهٔ آفتاب» نیز خسارتهای ناشی از آلودگی هوا در ایران را 1000 میلیارد دلار تخمین زده است.9
*******
چنین ارقام هولناکی از تلفات انسانی وخسارات عظیم اقتصادی و زیست محیطی ،ناشی فقط ازدو پدیده(تصادفات رانندگی وآلودگی هوادرتهران) است واین سئوآل راباید درذهن هرایرانی آزاده ومیهن پرست بیدارکندکه: خسارت یک حملهء هدفمند به منظور کوبیدن پایگاه هاو ستادهای سرکوب رژیم اسلامی(سپاه،بسیج و....) ودرنتیجه،برداشتن سقف ترس و تهدید وسرکوب وسپس خيزش مردم ِدربندایران و سرنگونی رژیم اسلامی بدست ِهمین مردم آیا ازتلفات ومرگ ومیرهای ناشی از آلودگی هواوتصادفات رانندگی،بیشترخواهدبود؟به اعتقاد من:نه!
رهبران جمهوری اسلامی که پس ازوقایع خونین وهولناک انتخابات خرداد88 امکان هرگونه اصلاح وآشتی ملّی را غیرممکن ساخته اند،اینک باگشودن درب های مراکز اتمی خود به روی بازرسان آژانس بین المللی اتمی،ضمن شفّاف سازی وجلب اعتمادجهانی،می توانندازوقوع حمله به ایران جلوگیری کنند،امّاگذشته نشان می دهدکه آنان،نوشیدنِ«جام زهر»رابرکامیابی درعرصه های سیاسی ونیز«قزّافیزاسیون»کردن سرنوشت شان رابر کناررفتن ِ آرام،مسالمت آمیز و تأمین بخش،ترجیح می دهند!
براین اساس بودکه سال پیش درنامه ای به سناتور«لیندسی گراهام» سناتورجمهوريخواه آمريكا، مخالفتم را باهرگونه حمله به تأسیسات اتمی،صنعتی ومردم ایران،اعلام داشته ام.آن نامه اینک،درآستانهء حملهء نظامی به ایران، می تواندخطاب به رهبران آمریکا وفرانسه وانگلیس بشمارآید،این نامه،همچنین وخصوصاً،می تواند خطاب به آقایان «شیمون پرز»،«ایهود باراک»ودیگرسران کشوراسرائیل باشد،اسرائیلی هائی که باملّت بزرگ ایران دوستی تاریخی ودیرینه دارند.به عبارت دیگر: سران ورهبران اسرائیل درحمله به ایران بایدبیاد«کوروش بزرگ» ونجات قوم یهود ازاسارتِ «بُختُ النّصر»عمل کنندنه به صورت «صدام حسین».بنابراین: هرگونه حملهء نظامی به مردم ومراکزصنعتی ونفتی ایران،باعث کینه ونفرت دیرپای ملّت بزرگ ایران نسبت به اسرائیل،آمریکاوهمپیمانان شان خواهدشد.
7نوامبر2011،بوستون،آمریکا
***
نامه اى به سناتور لیندسی گراهام
* مشکل منطقه و جهان، پایگاه های اتمی ایران نیست، بلکه مشکل اساسی، خود ِرژیم جمهوری اسلامی است که با سوءاستفاده از درآمدهای سرشار نفت، در فلسطین، لبنان، عراق، افغانستان و ... ایدئولوژی کینه و نفرت و مرگ منتشر می کند، ایدئولوژی هولناکی که اینک در منطقه و جهان در تدارک یک «هولوکاست اسلامی» است.
Letter to Sen. Lindsey Graham (R-SC)
The chief regional and global threat is not Iran's nuclear facilities. Orv even its undermining peace and security in the Levant, Iraq, Afghanistan, and elsewhere. Rather, the real threat is the fundamental nature of Iran's Islamic regime, which – since its founding over 30 years ago – has nurtured a virulently hateful, Islamist ideology in the region.
*تنها و تنها با کوبیدن پایگاه ها و ستادهای سرکوب حکومت اسلامی و برداشتن سقف سرکوب و ترس و تهدید و در نتیجه: با خيزش مردم ایران و سرنگونی این رژیم ضد ایرانی و ضد انسانی بدست آنان است که می توان شاهد استقرار آرامش و صلح و ثبات در منطقه و جهان بود.
Only by destroying and dismantling the regime's vast repressive apparatusv and breaking the shackles of fear imprisoning the freedom-loving people of Iran can the United States and her allies secure a genuine and lasting peace across the region.
سناتور لیندسی گراهام عزیز!
بعنوان یک ایرانی و محقّق در تاریخ ایران و اسلام، از موضع گیری شجاعانۀ شما در کنفرانس امنیّت بین المللی «هالیفاکس» در کانادا، بسیار سپاسگزاری می کنم. متأسفانه دولت کنونی آمریکا با شناخت نادرست از ماهیّت رژیم اسلامی ایران ، فرصت های فراوانی را در گفتگو با مردم ایران و حمایت از مبارزات آزادیخواهانۀ آنان از دست داده است. مبارزات مردم ایران، خصوصاً در دو سال اخیر، گواه روشنی است که این رژیم قرون وسطائی، مشروعیّت و پایگاهی در میان مردم ایران ندارد و اینک، تنها به زور اسلحه و سرکوب های خونین و هولناک به حکومت خود ادامه می دهد.
Dear Senator Graham:
As a scholar of Iranian and Islamic history, I write to express my deepest gratitude for your courageous remarks at the 2010 Halifax International Security Forum. Unfortunately, due to its misguided understanding of the nature of the Iranian regime, the current U.S. administration has lost too many opportunities to engage and support the Iranian people in their struggle for freedom. That struggle has amply demonstrated that this vicious and medieval regime lacks any legitimacy among average Iranians – and only remains in power by brutalizing its citizens.
بنابراین: هر حمله ای که پایگاه ها و ستادهای سرکوب رژیم ایران را بقول شما «اخته» کند، باعث رضایت و شادمانی مردم ایران خواهد بود و به آنان فرصت خواهد داد تا بدون ترس از سرکوب پاسداران رژیم، به خیابان ها ریخته و خود به حیات این رژیم فاشیستی نقطۀ پایان بگذارند.
Therefore: if the United States and her allies were to "neuter" – to use your apt word – the regime's mechanism of suppression, they would hearten the Iranian people, thus giving them the chance to strike the final blow against this fanatical and fascistic junta.
روشن تر بگویم: دولتمردان آمریکا باید بدانند که مشکل منطقه و جهان، پایگاه های اتمی ایران نیست، بلکه مشکل اساسی، خود ِرژیم جمهوری اسلامی است که با سوءاستفاده از درآمدهای سرشار نفت،اينك در فلسطین، لبنان، عراق، افغانستان و ... ایدئولوژی کینه و نفرت و مرگ منتشر می کند، ایدئولوژی هولناکی که در منطقه و جهان در تدارک یک «هولوکاست اسلامی» است.
Let me be clearer: the chief regional and global threat is not Iran's nuclear facilities. Or even its undermining peace and security in the Levant, Iraq, Afghanistan, and elsewhere. Rather, the real threat is the fundamental nature of Iran's Islamic regime, which – since its founding over 30 years ago – has nurtured a virulently hateful, Islamist ideology in the region.
سناتور گراهام عزیز!
بعنوان یک ایرانی و محقّق تاریخ ایران و اسلام یادآور می شوم که جامعۀ کنونی ایران نه افغانستان است و نه عراق و فلسطین و لبنان، بلکه جامعۀ کنونی ایران با یک نیروی عظیم 70 درصدی جوان و پویا، ارتش آگاه و نیرومندی است که خواهان آزادی، صلح، رفاه و دموکراسی است. از این نظر - چنانکه مبارزات ستایش انگیز و بدور از خشونت دو سال اخیر نشان داده - جامعۀ مدنی ایران قابل مقایسه با هیچیک از کشورهای خاورمیانه نیست.
But the Iranian people unequivocally reject this ideology. Their inspiring non-violent struggle mounted bears witness to the fact that Iranian civil society is without comparison in the region. It is a young, dynamic society, hungry for democratic change and eager to establish a heritage of liberty.
بنابراین: می توان و باید این «ارتش آگاه و نیرومند جامعۀ مدنی» را به حساب آوُرد و بر آن تکیه کرد. بر این اساس، اعتقادم دارم که تنها و تنها با کوبیدن پایگاه ها و ستادهای سرکوب حکومت اسلامی و برداشتن سقف سرکوب و ترس و تهدید و در نتیجه: با خيزش مردم ایران و سرنگونی این رژیم ضد ایرانی و ضد انسانی بدست آنان است که می توان شاهد استقرار آرامش و صلح و ثبات در منطقه و جهان بود.
The international community must – and should – include this "people power" element in its approach to the Iranian threat. And only by destroying and dismantling the regime's vast repressive apparatus and breaking the shackles of fear imprisoning the freedom-loving people of Iran can the United States and her allies secure a genuine and lasting peace across the region.
با چنین اعتقادی، ضمن سپاس و ستایش از موضع گیری شجاعانۀ شما در کنفرانس «هالیفاکس»، یادآور می شوم که ملّت بزرگ ایران در این لحظات حسّاس و دشوار، هیچگاه حمایت های بیدریغ شما و سناتور مک کین را فراموش نخواهد کرد.
با احترام و به امید آزادی ایران
علی میرفطروس
بوستون،2010/11/8
When they achieve their freedom, the great Iranian nation will remember the courage of those – like you and Sen. McCain – who stood with them in their time of need.
Very truly yours,
Ali Mirfetros
http://mirfetros.com
This e-mail address is being protected from spambots. You need JavaScript enabled to view it.