مصاحبه‌

--80-------------لیتانی در لبنان بازگردد و ارتش لبنان جای آن را در مرزهای جنوبی با اسرائیل بگیرد. بنیامین نتانیاهو همچنین خواستار بهبود فعالیت‌های نیروهای سازمان ملل...
2024-11-01-17-52-18 باشید کوچک‌انگاری آن هم غلط است. اینکه ما بگوییم نه. چیزی نبود، اهمیتی نداشت؛ این هم غلط است.» این بخش از سخنان رهبر جمهوری اسلامی...
2024-10-14-20-00-25می‌تواند به همان شیوه گذشته، چه در داخل و چه در خارج، مانند دهه‌های گذشته عمل کند؟در مورد وضعیت ثابت داخلی، برای نخستین بار از...
2024-09-28-18-18-34 می‌شوند، اما خود از یادگاران باستانی منظومهٔ ما هستند. اکثر دنباله‌دارها درواقع ترکیبی از یخ و غبار هستند که در زمانی که خورشید حدود پنج...
2024-09-12-19-31-31بین تهران و تل‌آویو دیگر مانند گذشته بعید نیست؟حمله «حماس» در هفتم اکتبر گذشته متفاوت بود. این یک تحول کیفی در رویارویی دو اردوگاه بود...

فرهنگ و هنر

--80-------------لیتانی در لبنان بازگردد و ارتش لبنان جای آن را در مرزهای جنوبی با اسرائیل بگیرد. بنیامین نتانیاهو همچنین خواستار بهبود فعالیت‌های نیروهای سازمان ملل...
2024-11-01-17-52-18 باشید کوچک‌انگاری آن هم غلط است. اینکه ما بگوییم نه. چیزی نبود، اهمیتی نداشت؛ این هم غلط است.» این بخش از سخنان رهبر جمهوری اسلامی...
2024-10-14-20-00-25می‌تواند به همان شیوه گذشته، چه در داخل و چه در خارج، مانند دهه‌های گذشته عمل کند؟در مورد وضعیت ثابت داخلی، برای نخستین بار از...
2024-09-28-18-18-34 می‌شوند، اما خود از یادگاران باستانی منظومهٔ ما هستند. اکثر دنباله‌دارها درواقع ترکیبی از یخ و غبار هستند که در زمانی که خورشید حدود پنج...
2024-09-12-19-31-31بین تهران و تل‌آویو دیگر مانند گذشته بعید نیست؟حمله «حماس» در هفتم اکتبر گذشته متفاوت بود. این یک تحول کیفی در رویارویی دو اردوگاه بود...

ارتباط مستقیم

جستجو

افشین غلامی1393294 1454371214788282_1211088667_n

در بعضی از کانالهای کردی و در فضاهای مجازی ویا در گفتار بخشی از مردم،عبدلله اوجالان را به عنوان رهبر ملت کرد خطاب میکنند.
حال خصوصیات و تصویریک رهبر تمام عیار چیست و چگونه رهبریت ملتی را به کسی تفویض کرده ویا از کسی میگیرند؟
با اعلام موجودیت پ ک ک علی رغم شعارهای چپ و مارکسیست-سوسیالیستی بعد از مدتها خاموشی کردهای شمال،شاهد حرکتی ناسیونالیستی و موجی از بازگشت به خویشتن و فرهنگ خودی در شمال کردستان بودیم.این حرکت به دلیل برخورداری از عقبه و خوانش چپ انقلابی معمولا از رواق و گفتاری اتشین و استدلال دیالکتیک تغییر بهره میجست.بنیانگذاران پ ک ک دانشجویان مارکسیستی بودند که راه تغییر و تکثر در ترکیه را واژگونی اقتدار کاپیتال هژمونی دولت آتاترکی میدانستند و تلاش خود را به نوعی در ناسیونالیسم چپگرا و نه ناسیونالیسم راست کیش سرمایه محورتصور میکردند.در بَدو امر تشکیل دهندگان پ ک ک که علاوه بر کردها از ترکهای دو آتشه چپ بهره میبرد کم کم پی بردند برای ادامه مبارزه و رهبری و مدیریت نیروهای انقلابی ناگزیر به ساختن کاریزمایی قدرتمند و دیالکتیسینی قهارند.انها راه مبارزه را هویت خواهی مدرنی میپنداشتند که ملیتهای ترکیه در درون خود به تنیدنش تشویق شوند و این تشویق چیزی جز محوریت یک تفکر همگن گرا و ساختن الیتی کاریزماتیک نیست.چپهای جهانی معمولا بنا به خصوصیت انقلابیشان به مکان کاریزما کمتر توجه میکنند و بیشتر سعی در راهبرد خواسته هایشان برای رسیدن به اهداف انقلابیند.به همین دلیل ترکهای چپ در سرکوبی وتغییر نظام سرمایه داری آتاترکی هیچ مماشاتی با روند پ ک ک بسمت ناسیونالیستی نداشته و ناسیونالیسم کردی را همچون پیکانی برای جنگ با حکومت ترکیه بحساب می اوردند.در این میان اوجالان بعنوان یکی از جوانان خوش فکر و انقلابی توانست با قدرت بیان و تخیل گسترده اش و تحلیل واقعی اوضاع سمت رهبری پ ک ک را بدست آورده و به مرور زمان با کنکاش فکری و بسیط شدن تجربیات عملی و ذهنی نوع تازه ای از ذهن عملگرا و علم عملگرا را در چهارچوب فکری پ ک ک بوجود آورند.بحث را با چند سوال پی میگیریم و سپس به موضوع اصلی خواهیم پرداخت.
اصولا آیا جوامع امروز به رهبر نیازمندند؟
جواب به این پرسش مستلزم طبقه بندی جوامع و نگاه به خصوصیات اجتماعی،فرهنگی،سیاسی کشورهای مختلف است.به همین منظور سعی میشود بحث تخصصیتر شده و منظور نوشتار را به کشورهای خاورمیانه نسبت دهیم.
اصولا در علوم انسانی مدرن با تفکیک فضای عمومی و فضای خصوصی به شخص القا میشود که وجود جامعه از فضای فکری خود او سرچشمه گرفته و فرد بعنوان مصدر صاحب حق و مدیر جامعه ی کوچک خود قادر است در فضای عمومی نظرات لیبرالی کسب شده از فضای خصوصی خویش را به اشتراک گذارده وبا دیگران بر سر میز چانه زنی اجتماعی را برای رهبریت جامعه خود داشته باشد.این کنش و واکنش متقابل در جامعه پیوند ارگانیکی بوجود آورده و کنشگران را بعنوان رهبران زندگی مدرن نشان میدهد.نوع تفکر قالبی خوشبینانه و ایدالیستی است که تا اندازه ای در غرب اجرا شده و سوا از انتقادات مختلف که از سوی چپها ارائه میشود و انرا توطئه ی جهان سرمایه داری میداند اما در عمل گونه ی متعالی از ساحت مدرنیته ی جهانی وبه قول نئو لیبرالیستها پروژه ای متعلق به عقلانیت غربی-اروپایی است.کوران پر حادثه ی خاورمیانه از این الگوی مدنی و تئوریکی فاصله ی بسیار دارد.اینجا دولت-ملتهای چند ملتی اما تک فرهنگی فراوانی وجود دارند که صاحب رهبران ملی یا دینی خود خوانده است.اینجا علاوه بر تصرف فضای عمومی توسط ایدولوژی رسمی و حکومتی،فضای خصوصی نیز درنوردیده شده و همگان ناگزیر به پیروی از خط و مشی دولتی هستند که تمرد از ان عقوبت به دنبال داشته و علاوه بر جو حکومتی در گرانش بسوی اطاعت محوری نوع خشنی نیز از تندرویی قومی و دینی منجر به حالتی گشته تا رهبریت با شیوه های متنوع آن همچنان پر از جاذبه باشد.در فضای اشوب و جنگی ودر کشمکش فکری همیشه احتیاج به رهبری موضوعی اساسی است وعموما ساختن رهبر و به روز کردن کاریزما از خصوصیات سرزمینهایی درگیر و پر مناقشه است.وجود رهبر خواه بدلیل شرایط حساس سیاسی وجنگی،خواه به دلیل مبارزات انقلابی و آزادیخواهانه موجب تامین احساسات قشر وسیعی از مردم شده و بدینصورت جمعیت شایان توجهی را بدنبال خود به راه میبرد.واقعیت امروز خاورمیانه و حل نشدن بسیاری از مشکلات بر سر راه ملیتها و اقلیتهای فکری و دینی تازگی نهاد رهبری را گوشزد کرده و معمولا وجود رهبریت بنا به خواسته ی جمعیتی است که همواره خواهان کاریزما برای پیگیری مطالباتشان هستند که به همین خاطر و به سبب فضای تضادی جامعه اتوماتیکوار و بصورت روانی مشروعیت رهبری را به روز میکند.
رهبریت یا دیکتاتوریت؟
پرسش بسیار مهمی است.احزاب،جنبشها،سندیکاها و اتحادیه های فراوانی در دنیا موجودند و خود را بعنوان فعالین احقاق حقوق شهروندان معرفی میکنند.سازوکاری که اینجا باید مورد بحث قرار گیرد چگونگی معامله ی این نوع نهادها با مردم وارکان قدرت است.اصولا رهبران سیاسی در احزاب برای چه بوجود می آیند؟معمولا رهبری سیاسی در جایی مورد سخن است که قرار بر این شده دسته،گرو یا ملتی را بسوی آرمان،ایدال و یا حقوق خود راهنمایی،راهبری و منسجم کند.این بحث حاوی این نکته است که رهبر در امور مدیریت با توجه به شرایط موجودو مسئله ی منطقه ای و شرایط حزب ناگزیر است با واقعیت موجود خود را همسو کرده و بصورت تاکتیکی از ایدالها در بعضی مواقع فاصله گرفته و تطابق بر قرائن را طوری ممکن کند که از اصول اولیه خود عدول کرده و اهداف مانیفستی را دستخوش تغییر قراردهد.اینجا رهبریت در خلا نمیزید و در تلاش است برای رسیدن به اهداف،رمزها و وسایل و امکانات متفاوت را تجربه کند و با علم به زمین حقیقی سیاست حرکت کند واین حرکت ممکن است در پاره ای از موارد با حقوق مردم و شهروندان مدنی منافات داشته باشد.حرکت کردن رهبریت و سیستم راهبردی ان و اطاعت کادرها از این نهاد در خاورمیانه همواره آغشته در احساس و عواطف محلی،بومی،قومی و دینی است و همواره تاثیر عقلانیت جمعی و عقلانیت فردی در مواجه با هم تضادی دیالکتیکی داشته و موجب جنگ فکری در تصدیق رهبریت و عدم تصدیق فردیت باشد.به همین خاطر سطح باروری شعور جمعی و و همچنین میزان سواد و درک اجتماعی و نوع برخورداری اقتصادی در ادامه اطاعت شخص و گروهها از نهادهای رهبری در خاورمیانه متاثر است و سوا از حقانیت راه منجر به حالتهایی شعاری و گاها پوپولییستی برای پیشبرد حرکتهای اجتماعی خلقهاست.به همین روی با توجه به اوضاع امروز خاورمیانه و شرایط حساس منطقه وجود کاریزماهای سیاسی نشانگر تراژدی شدیدی در فروکش کردن اصل عقلانیتگرایی و شعله ور تر شدن عقلانیت ابزاری بسود گروه،دسته و یا ایدولوژی است.رهبرها معمولا در نطق خویش خود را فرزندان ملت مینامند اما در واقعیت سیاسی ناگزیرند خود را پدر ملت به حساب آورده و بجای ملت تصمیم بگیرند.که شدیدترین نوع خاورمیانه ای ان را رهبریت دینی امروز و مشروع دادگی به جایگاه بشر برای پیاده نمودن اوامر خداوند را میتوان مثال زد.
آیا احزاب کُردی مشروعند؟
در صد سال اخیر کردها برای احقاق حقوق خود دست از تلاش و مبارزه برنداشته اند.عمدتا ایدال یک کرد حق تعیین سرنوشت است واین بوسیله ی مبارزات فکری،ایدولوژیکی ومسلحانه بصورت یک تز نوستالوژیک در جامعه ی کوردستان قوی شده و تزریق گردیده است.هویت خواهی مدرن کردی که بعد از تقسیم کردستان در جنگ جهانی اول آغاز شده،عملا باور به خاک،آب و هویت فرهنگی مشترک را برای کردها زنده نگه داشته وتا امروز کالایی پر رونق و تازه قلمداد شده است.در این میان احزاب بعنوان طلب کنندگان مطالبات مردم کرد با نام کارگزاران سیاسی و رابطین مردم کرد با دولتهای مستقر در کردستان چه بصورت قانونی و چه بصورت اپوزسیونی،همواره نقش تعیین کننده ای در میان مردم کورد ایفا نموده اند.رویای کشور کردی و ترسیم کشور کردستان شاید با قواره های فکری امروزیش حاصل مدرنیته باشد اما نبود یک کیان با زبان و فرهنگ همه گیر کردی همچون کمبودی در جامعه ی مدرن گذشته و امروزناملایمات فکری،روانی واجتماعی را موجب شده و بصورت یک نیروی انباشته شده شخص کرد را بسمت تحصیل دولت کردی سوق داده است که نقش احزاب کردی در این خصوص عامل واقعی ماجرا بسوی حاکمیت کردی است.در علوم انسانی مدرن حزب کارگزار مردم و بازوان و زبان شهروندان در برابر هیات حاکمه اند،اما با نگاه به فضای سیاسی گذشته کردستان شاهد این موضوع نیستیم چرا که ما دولت کردی نداشته و احزاب رسمی در ساختار حاکمیتهای مستقر در کردستان نیز بوجود نیامده اند تا به تکثر واقعی در ارائه خدمات حزبی به مردم باشیم.نمونه احزاب اقلیم کردستان و حزب ب د پ در شمال پ ی د در غرب کردستان موارد تازه ای هستند که جای کنکاش دارند.به هر حال بدلیل شرایط احساسی و ناسیونالیستی برای سالهای متمادی معمولا احزاب کردی همان مردم بوده اند و مردم همان احزاب بحساب آمده اند و تفکیک آن به عنوان دو حیطه جدا با بورکراسی متفاوت کم ممکن است چرا که احزاب کردی علاوه بر مانیفست حزبی خود،ارکانی مردمی برای سازماندهی در مبارزه بوده و مردم احزاب را وسیله رهایی خویش میپنداشتند.بدین سبب در برداشت سنتی مردم کرد، حزب را خانه دوم خود نگریسته و جدایی آنها تقریبا کم ممکن است.این گفته با نگاهی به هزاران شهید و مجروح و اواره و زندانی تصدیق خواهد شد که رابطه حزب و مردم به غایت پیچیده شده و خون نمیگذارد که این دو از هم جداشوند.همین موضوع به روا بودن احزاب در بعد زمانی قوت میدهد و موجب میگردد تا رهبران خود را نمایندگان مردم کرد محسوب کنند.اینک به مسئله ی اصلی بازمیگردیم.
آیا عبدلله اوجالان رهبر ملت کُرد است؟
برای پایان دادن به مناقشات باید گفت،در واقع این سوال را باید از همه ی مردم کرد پرسید و اگر طرفها در جهان مدرن امروز نمیتوانند همدیگر را تحمل کنند و سعی در هزمونی یافتن بر طرف دیگر را دارند باید مسئله را به همه پرسی گذاشت تا واقعیت امر مشخص شود.بحث را کمی تخصصی میکنم و سعی خواهم کرد با رعایت اصل بی طرفی به عمق موضوع بپردازم.
به نظر این نوشتارعنوان رهبریت ملت کرد برای جناب اوجالان به معنی خود کلمه ای نیست بلکه فراتر از فهم لغوی مبحثی احساسی،ناسیونالیستی و ایدولوژیک است.این که جمعی ایشان را بنام مرجع همگانی کرد محسوب میکنند،مسلما از طرف خود او نبوده بلکه تهیه و تنظیم شده ی نیروهای فکری،نظری و پراکتیکی بخشی از کردستان جهت پیشبرد اهداف ملی و مسلکی است.بی شک اوجالان صاحب اندیشه ی گسترده و فیلسوفی متفکر است که بنیانگذار روش و سیاق نویی در مبارزه رهایی خواهانه منطقه شده است.او در پایه گذاری سیستم پ ک ک تنها نیست و کسانی چون کولکان،بایک،قاریلان،سکینه جانسز...و نفرات پشت پرده دیگری در تشریح مکتب آپویی همتراز بوده و توانسته اند مدل فکری و عملی نوینی از فلسفه و ایدولوژی رهایگرایانه را در منطقه پیاده نمایند.این سیستم صاحب دهها کتاب و مقاله و همچنین تفسیر زندگی مشترک خلقها در پناه اومانیسم مدرن است که خلقها را بسمت در حکومت بودن نه در حاشیه بودن سوق میدهد.اینجا مسئله کنشی و نوع چالشی موضوع سلطه این نظر و افکار در جامعه کردستان است که شمولیتی کلی یافته و نسخه ای برای همگان فرض شده که در جهتگیری متقابل بعضی از احزاب کردی با آن مخالفند.احزاب کردی معتقدند که عنوان مسئله ی رهبری از سوی پ ک ک بصورت کلیت راهبری اوجالان چه بصورت واقعی یا چه بصورت معنوی و نمادین،منفک از نظر همه ی مردم بوده و تبلیغاتی رسانه ای برای استفاده از شور ناسیونالیستی مردم جهت پیشبرد اهداف حزبشان است.آنها معتقدند موضوع رهبری یک امر دموکراتیک و برخواسته از نظرمردم کردستان است و این در جغرافیای امروز کردستان که صاحب دستگاه سیاسی مشترکی نیست امکان پذیری نداشته و نمیتواند رای همه ی مردم کرد را دربر بگیرد.طرفهای منتقد به پ ک ک و اوجالان سوا از نقدهای روشی،جهانبینی و سیاسی این مبحث را پیش میکشند که پ ک ک با تبلیغات رسانه ای سعی در چسباندن اوجالان بعنوان ملکه ذهن شخصیت نوجوان و جوان کرد امروز داشته و آنها به رای و نظر اشخاص توجه نکرده و صفت جمع را بصورت آمرانه بکار میبرند که در این میان شاید باشند کسانیکه اصلا اعتقادی به حزب،پ ک ک،کرد نداشته باشند و در این بین ناچار به اطاعت میشوند و با این صفت ناخواسته تشریک مساعی پیدا میکنند که این عین دیکتاتوری و نافی اصول دموکراسی فراگیر است.در برابر، سیستم پ ک ک عنوان رهبریت ملت را یک امر فراگروهی و فکری دانسته و این مصدر را نه برای قسمتی از خاک محصور شده ی کردستان بلکه تدبیری در فضای فرهنگی کردستان میپندارد که توانسته به نیروها و جنبش روشنفکری و توده ای در چهاربخش جان تازه ای داده و دولتهای مستقر در کردستان را به چالش بیاندازد.که همین سمت نگاه سبب گشته تا خود را صاحب مکتبی رها بخش برای همه فصول بدانند.
سوا از مناقشه ی طرفین،به نظر این نوشتار،دیکتاتوریت عبارت است از کورکورانه اندیشیدن و پذیرفتن خواستگاههای فکری و عملی بدون در نظر گرفتن واقعیتهای موجود جامعه.دیکتاتوریت به عنوان یک بستر هم پیرو و هم رهبر را در قعر باتلاق خودشیفتگی مدفون میکند و چشم اندیشه را خواهد بست.اینکه امروز کردها در شمال و غرب و حتی در بعضی مناطق شرق و جنوب نیزدر صحنه هستند حاصل تلاش و مجاهدت تئوریسین و رهبران فکری و پراکتیکی پ ک ک بود که توانستند توده و روشنفکر را بعنوان دو گوهر جدایی ناپذیر پیوند دهند و این موضوع کاملا مهمی است که این ساختار با پتانسیلهای خود چگونه ملت را از موقعیتی کاملا تاسف برانگیزبه حالتی صاحب پایگاه رسانده اند.اینجا سخن برای گفتن زیاد است و خطا و عملکردها نیز زیر ذره بین خودنمایی میکنند اما بحث چیز دیگری است و موضوع روشهای عملی پ ک ک به وقت دیگر موکول میشود.تئوریسینهای پ ک ک توانستند از عامل ضدیت اجتماعی و فرهنگی نسبت به کردها استفاده کرده و شمال کردستان را در صحنه عملی نگه دارند و با خون شهیدان موضوع تبادل با رهبریت را بروز کنند واینک از کوه به شهر بیایند.این حرکت حاوی پرداخت به سیاستی بود تا علاوه بر کردهای شمال و غرب بخشهای دیگر کردستان را حساس به موضوع کرده و با تشریح دکترین آپویی هم در قشر روشنفکر نفوذ کنند و هم توده را داشته باشند.موضوع تئوریک و اندیشه های اوجالان و همراهانش(بنده معتقدم جناب اوجالان در نوشتن آثارش تنها نبوده و چندی از تئوریسینهای پ ک ک او را کمک فکری داده اند)خارج از جامعه کردستان صاحب صدا است که این حاکی از علمی بودن آثار و یا دست کم بخشی از آثارش ایشان حکایت میکند.به همین خاطر ترسیم فضای فرهنگی برای پ ک ک از همه ی مصادیق بهره برده و توانسته است جنگ بر ضد تفکر رادیکالیستی منطقه را راهبری کند گویی که از دیدگاه منتقدینش خود نیز در دام رادیکالیزم گرفتار آمده است.
به هر حال پ ک ک و شاخه های ان ادعای رهبری اوجالان بر ملت کرد را دارند و احزاب دیگر کردستان این امر را نمیپذیرند و آنرا خلاف مشروعیت ملی میپندارند.حال مراد احزاب، چالش دموکراتیک گونه موضوع است یا حسادتی برای جنگ قدرت در کردستان،به مقاله ی دیگر موکول میشود.
به نظر بنده اوجالان انسان بزرگ به معنی کلمه و مبارز و تئیوریسین نوینی در حرکتهای آزادیخواهی کردستان است،اما نمیتواند انسان کاملی باشد چرا که توانایی بشر محدود به حواس اطراف خویش است.پس ایشان نیز اشتباه کرده و میکندو همچنین رهبر ملت کرد نیست بلکه مبارزی در جهت رهبری ملت کُرد بوده و این دو چیز متفاوت است.با شناختی که از فلسفه فکری و تئوریکی و نوشته های ایشان دارم،او بسیار روحی متعالیتر از آن دارد که خود را در القاب پنهان کند و عنوانی را برای خود قائل شود.او مبارزه ی نوینی را پایه ریزی نمود که احتیاج به ابیاری،اصلاح وحمایت دارد.ساحت نقد باز است و بنده با کسانیکه در برابر اندیشه می ایستند و تغییر نمیپذیرند مخالفم و تصور میکنم که دست پخت فکری و قالب کردن نظر به جامعه باید با حضور و درک و پذیرفتن مردم و همه ی جناحها انجام گیرد که این پ ک ک را در برنمیگیرد و احزاب دیگر از آن مستثنی نیستند.جامعه مدنی شکوفا از ترکیب مردم و احزاب در صحنه مشروعیت میگیرد.

05/08/2014

آخرین اخبار

برنامه‌ی جمهوریخواهان

کتابخانه

جنبش جمهوریخواهی‌3

جنبش جمهوریخواهی‌4

جنبش جمهوریخواهی‌4