حسین نازدار
کشور ایران در تاریخ معاصر خود دارای حاکمیتهای توتالیتر بوده و همه امکانات، سرمایه و قدرت سیاسی در خدمت ملت فارس بوده و به اشکال گوناگون ملتهای دیگر ساکن ایران را از حقوق حقه خود محروم کرده است. یکی از مشکلات اصلی کشور ایران، عدم تغییر حاکمیت به شیوەی صلح آمیز و دموکراتیک است که همین مسئله در ایجاد خشونت، سرکوب، کودتا و جنگ و نقش کلیدی داشته است. ایران در مقاطعی از تاریخ خود شاهد خیزش، انقلاب، کودتا یا سعی در ایجاد بستر آن، جنگ پارتیزانی، جنبش سیاسی و اجتماعی رادیکال، اعتصاب و تحصن و تظاهرات بوده است. در واقع بخش بارزی از تاریخ مدرن ایران در جریان مبارزەی سیاسی اجتماعی، تکرار انفصالها و از هم گسیختگیهای مستمر و تلاش و مبارزەای بی ثمر برای آزادی و دموکراسی و حقوق ملی بوده است.
تاریخ معاصر ايران حاكی از آنست که تئوری ملتسازی ایرانی، در جریان انقلاب مشروطه پایەریزی شده و تئوریزه میگردد و در زمان دیکتاتوری رضا شاه پراکتیزەکردن شوونیسم ایرانی به سیاست رسمی حاکمیت بدل میشود. رضا شاه با طرح و برنامەی قبلی و از پیش تعیین شده و به شکل سیستماتیک فرایند مرکزگرایی را آغاز میکند. زبان فارسی را بعنوان زبان رسمی تدریس و امورات سیاسی و اداری و دولتی اعلام کرده و زبان ملتهای دیگر ساکن ایران به حاشیه رانده میشود. ایجاد مانع در راه رشد و توسعه گوناگونی زبانی و تنوع فرهنگی، تغییر بافت دموگرافی و جوغرافیایی آن دسته از شهرها و مناطقی که اکثریت آن با یک ملت غیر فارس بوده است، تغییر نام بعضی از شهر و روستاها، ممنوع کردن پوشش محلی و مناسبات ویژەی ملتهای غیر فارس و تحریف تاریخ ملتهای ایران بر اساس منفعت و مصلحت شوونیسم ایرانی و ... نمونەهایی از برنامه و طرحهای حاکمیت رضاخان برای اسمیلەكردن و از بین بردن تنوع ملی در ایران بوده است.
از طرفی دیگر به کارگیری همه امکانات و قدرت رژیم پهلوی جهت بنیان نهادن یک فرهنگ، یک زبان، یک سیستم پرورشی، ایجاد حکومت یونیتری و در نهایت ایجاد ملت ایران و تحمیل شوونیسم ملت فارس، از زمرەی سیاستهای این رژیم بوده است.
تئوری شوونیسم ایرانی به مبدأ و مصدر اصلی مشکلات و ناملایمات مابین ملت فارس و ملتهای دیگر تبدیل شد. معضلی که رضاخان آن را بنیان نهاد و محمدرضا شاه به آن دامن زد و حتی جنگ جهانی دوم و انقلاب 1357 نیز نتوانست رهگشای این مشکل باشد و جمهوری اسلامی هم به شکلی دیگر و با استفاده از ایدئولوژی اسلامی در تداوم این سیاست کوشیده و همچنان این معضل پابرجاست.
در تاریخ مدرن ایران، شوونیسم ایرانی به منظور ابقاء و تداوم حاکمیت توتالیتر ملت فارس و انکار هویت ملتهای دیگر ایران، با طرح و برنامەهای گوناگون، سعی در اثبات و تثبیت این گفتمان داشتەاند که آن دسته از ملتهای ایران که ریشەی آریایی دارند جزئی از ملت فارس و ملتهایی که ریشەی آلتایی و سامی دارند غیره ایرانی هستند. آنچه که اکنون نیز شوونیستهای چپ و راست و حاکم و غیرحاکم ایران در بهترین حالت ممکن خود میخواهند، تحمیل ناسیونالیسمی جعلی در فرم و شکل دیگریست.
افراد و گروههای شوونیست ایرانی هم هستند که به منظور حفظ و حراست حاکمیت موحد ملت فارس و انکار حقوق ملتهای دیگر ایران، بر این باورند که در ایرانی دموکراتیک اگر حقوق بشر رعایت شده و همه افراد از حقوق شهروندی یکسان و برابر برخوردار باشند این مسئله، احقاق حقوق اقوام ایرانی را در پی خواهد داشت، این در حالیست که بدین گونه هویت و حقوق ملتهای دیگر را تا حد هویت و حقوق "قومی" تقلیل داده و حقوق بشر را در چارچوب حقوق شخصی و خصوصی افراد تعریف کرده و حقوق ملی را از چارچوب تعریف حقوق بشر حذف میکنند.
در واقع دموکراسی زمانی بر پایه اصل حقوق شهروندی برابر و یکسان در یک کشور پایەريزی میشود که دولت مدرن از یک ملت تشکیل شده و دولت و ملت به صورت مسالمتآمیز با هم زیست کرده و اگر اختلاف هویتی بروز کرد به صورت عقلانی و عادلانه حل و فصل شود.
در کشور ایران که دارای تنوع ملی و مذهبی میباشد و مسئلەی هویتهای ملی این سرزمین به فراموشی سپرده شده است، دمکراسی بدون تقسیم حاکمیت و قدرت، در بهترین حالت ممکن باعث ایجاد دیکتاتوری اکثریت شده و ملتهای تحت ستم ایران به هیچ وجه حقوق ملی خود را فدای دموکراسی ساده لیبرالی نخواهند کرد که در آن تنها به حقوق افراد توجه میشود.
پر واضح است که ملتهای ایران هزاران سال است که در سرزمین آبا و اجدادی خود زندگی میکنند و دارای هویت ملی و فرهنگی غنی بوده و مالک اصلی کشور ایران هستند، اما بر اساس قوانین (گذشته و حال) حاکمیتهای شوونیست ایرانی، ملتهای غیر فارس بعنوان ملت شناسایی نشده و از حقوق و امتیاز ملی محروم هستند. اما ملتها و اقلیتهای ایران اکنون بیشتر از گذشته اگاهی سیاسی و احساس ملیشان رشد کرده و عملا برای آنها ثابت شده است که مسئلەی دین و مذهب مشکل و معضل اصلی ملتهای ایران نیست، بلکه اصل بنیادین برای همزیستی مسالمتآمیز جامعەی ایران مسئلەی مليت بوده و تا زمانی که این مسئله به شیوەی عادلانه و دموکراتیک حل نگردد، صلح و آرامش در این کشور رؤیایی بیش نخواهد بود.
حسین نازدار
14/5/2014