وریا محمدی
دو سال پیش و در چنین روزی، حکم ضد انسانی اعدام احسان فتاحیان در زندان سنندج، به اجرا در آمد. احسان که ابتدا به جرم اقدام علیه امنیت به ۱۰ سال محکوم شده بود، یک شبه و در دادگاه تجدید نظر به اعدام محکوم شد. حکمی که نه حق او و نه با عدالت هماهنگی داشت.
اعدام احسان، اگر چه اقدامی جدید از سوی جمهوری اسلامی نبود، اما خبری دردناک برای همه کسانی بود که او را از نزدیک میشناختند، برای کسانی که انسانیت ، رزمندگی و فداکاری احسان را تجربه کرده بودند.
همزمان، مقاومت او در زندان، نوشتن نامهای دلیرانه، در رد شب و سیاهی و در دفاع از آزادی، احسان را از مرز یک زندانی ساده
فراتر برد. هم از این رو، جان باختنش، انعکاسی بزرگ در پی داشت.
احسان اگر چه پیشمرگ کومله بود، اما مرگ قهرمانانه ش ، او را از مرز کومله و جنبش کردستان خارج کرد. احسان با اقتدار زندانش، با سربلندی در برابر چوبه دار ایستاد و مرگ را مغلوب خودش کرد.
تامل در کارنامه اعدامهای جمهوری اسلامی در ۳۲ سال اخير بر هر جستجوگری عيان می سازد که رژیمی که قادر به خونين کردن نوروز مردم سنندج و اعدام هزاران مبارز شریف در آغازین روزهای به قدرت رسيدنش است، رژیمی که در تابستان سال ۶٧ هزاران زندانی سياسی را که برخی از آنها حتی حکمشان نيز سپری شده بود، به جوخههای اعدام می سپارد، رژیمی که عناصرش در لوای فتواهای مذهبی حکم اعدام صدها نفر را در خيابان و کوچه و بازارها به اجرا درآورده اند و رژیمی که قهارانهترین سرکوبگریها را در بوته آزمایش نهاده است، عجیب نبود که احسان را هم به چوبه دار بسپارد، اما اعدام احسان که با هدف ایجاد ترس در جنبش کردستان و مبارزات آزادی خواهی ایران اجرا شد، نه تنها برای رژیم دستاورد مفیدی نداشت، بلکه مقاومت احسان تا پای چوبه دار، بی اعتباری، از دست رفتن کارایی سرکوب و شرمندگی قدرت حاکم را با خود به همراه آورد.
هنگامی که ماشين اعدام و آدمکشی جمهوری اسلامی تنها چندروز بعد از استقرار این رژیم منحوس به راه میافتد و سکان رهبری آن به جلادی همانند صادق خلخالی سپرده میشود، هنگامی که در برابر صدور حکمهای خيابانی و خارج از دادگاه سکوت اختيار می شود، هنگامی که هزاران نفر در دادگاههای چند لحظهای با پاسخ به چند سوال کوتاه و مشخص، حکم تيرباران و به دار کشيدنشان صادر و اجرا میگردد, مرگ احسان هم میتواند ادامه همین راه و این سیاست کثیف جمهوری اسلامی باشد، اما این مرگ بیشتر از همیشه به بی آبرویی سیاسی رژیم کمک کرد، رژیمی که در گذر زمان، با ریزش آبرو و جایگاه روبرو شده است.
جمهوری اسلامی از معدود حاکميتهای توتاليتری و مستبد جهان معاصر است که نفوذ خود را در لایههای گوناگون اجتماعی، برضد ارزشهای جهانی بنا نهاده است . این رژیم ایران اسلامی را به مکانی بدل کرده است که ارزشها جای خود را به ضد ارزشها داده اند و ضد ارزشها جایگزین ارزشها گشته اند. امروز پس از گذشت بیش از ۳ دهه ، ترفند اعدام کماکان یک وسيله مناسب برای مرعوب ساختن جامعه روبه خروش ایرانی است و آنچه که فکر مردم ما به آنها قد نمیداد و آنچه که نمی بایست به وقوع بپيوند، متاسفانه به وقوع پيوسته و نتيجه آنرا ۳۲ سال است که مردم ایران میچشند. رهایی ازقيد و بندهای کنونی که یکی از آنها مجازات وحشيانه اعدام است در گرو سرنگونی ضد دمکراتيکترین حاکميت معاصر یعنی جمهوری اسلامی است.
و در پایان اگر چوبه دار رژیم هار جمهوری اسلامی نفسهای احسان را برید، اگر احسان زیر پایش خالی شد و مرگ بر تنش نشست، و اگر یک مبارزه ارزنده وجودش بین ما این روزها خالیست، اما مرگش او را جاودانه کرد. مرگ احسان، تبلور دوباره او، رها شدن در کالبد مبارزات ازای خواهی و پیام تداوم استقامت، در برابر رژیم تا دندان مسلح جمهوری اسلامی است. یاد این مبارزه قهرمان، یاد این بزرگ مرد زندانهای جمهوری اسلامی و یاد این ماندگار عزیز را یک بار دیگر در سالگرد جان باختنش گرامی میداریم.