اردلان بهروزی
مردم کورد یارسانی که امروزه آنها را ” اهل حق” مینامند و در واقع با داشتن آئین خاص خود (یارسان) بخشی اساسی و متمایز نشده از حوزه ی جقرافیا ی- انسانی ملت کورد به حساب میآید،همچنان با تکیه بر سیستم ابزار جامعه شناسی و کندو کاوی آگاهانه ، پارامتری که قادر باشد تارو پود اینها را از رشته ی همخونی و اتنیکی کوردان غیر یارسانی جدا سازد در عمل موجودیت و نقشی ندارد، اما از لحاظ وابستگی ایینی که مبحث دیگری است باید به زمانی دورتر تکیه کرد، قبل از یورش و و استقرار پایگأه اسلام عرب در سرزمین فلات ایران ، کوردان بطور عام و حکومت ساسانی به گونهای خاص از پیروان آئین زرتشت بودند، در طول سالهای تسلط اسلام عرب بر جقرافیای ولایت ایران، اکثریت مردم کورد بنا بر شرایط چند گانه حاکم وقت !و ناهنجاریهای اجتماعی ناچارا به سوی دین اسلام روی آوردند،اما بخشی از اینها به ظاهر و به دلیل در دم تیغ قرار گرفتن و همچنان برای برون رفت از آن وضعیت اجباری راز خود را نه تنها پنهان کردند، بلکه در باطن بر سر آئین خود باقی ماندند تا اینکه بعد از گذشت سالها فلسفه ی ایینی دگر غیر از زرتشت در میان کوردان غرب ایران بروز کرد و به گونههای شخصیتی و جنبشهای اجتمأعی گأه گداری ابراز عقیده میکردند، اما نتایج این تلاش و باورها در در قرن هفتم هجری در دیار هورامان کوردستان منجر به امر مهم و موجودیت و شکل گیری آئین یارسان گردید، آئین یارسان در حوزه ی جقرافیایی کردستان سربرون آورده و با همان فرهنگ و تاریخ ملت کورد سر افراز مانده است، اگر چه از ملیتهای غیر کرد پیروانی را از آن خود ساخته است اما تکیه گأه و همدرد واقعی کوردان یارسانی همان کوردان غیر یارسانی خواهد بود که امروزه حقوق اولیهشان با یک قالب به هم جوش خورده است!؟ مردم کورد یارسان به عنوان بخشی اساسی از ملت کورد ، باید بیش از هرکسی برای احقاق سرنوشت سیاسی -ملی کورد کوشا باشند و در همان راه جهت احترام و محفوظ نگه داشتن آئین یارسان، شایسته نیست آنرا هر از گاهی به امیال منافع شخصی- گروهی آنرا جایگزین ته دیک سیاسی- ملی قرار دهیم!؟که از یک سؤ ارزش باور یارسانی را در نمایشگأه دلالانی ارزیابی کنیم که تنها به فکر بازار یابی و سودجویی خود هستند تا مصٔون نگه داشتن و ادامه رسالت واقعی آنرا،چون کسانی که صرفاً به نام آئین یارسان مدعی برآورد حقوق مردم کورد یارسانی هستند ، از یک طرف زمینه و گونههای هقوقی را قاطی کرده و از سوی دگر چهره حقیقی کوردان یارسانی را به صورتی مبهم آمیز در میان بخش عمده کورد به نمایش میگذارد!؟
اگر چه آئین یارسان ، ایینی سوفیگری و گوشه نشینی نیست ولی برای ادامه و حفظ رسالت واقعی آن شایسته نیست آنرا چون التی به دست هر کس و ناکسی داد تا از آن به سود خویش بهره برداری کند، پایبندی به سنتهای ملی در اساس خود افتخاری است به اصل و نسب ملت ها، حال چرا؟ و چه منطقی حکم میکند که مردم برون مرز یارسانی به جای پرداختن و اگأه ساختن کوردان غیر یارسانی از تفاوت و شباهتهای زبانی، فرهنگی، ایینی و… خود هر از گاهی میوهای نخواسته از میان آنها ببار آید!؟ آیا واقعا بعد از سه دهه بریدن اینها از جامعه ی مادر قدرند حداقل جمعی از مردم یارسانی را با خود همرأه کنند!؟ اگر چنین هست پس چرا در میان چند خانودهای در برون مرز تا کنون نتوانسته اند ۱۰درصد را به سوی خود جلب کنند!؟ نکند آنهایکه به آنها نپیوسته اند قصد برپا کردن سنگری دیگر را دارند و یا به عبارتی دیگر خود را تافته ی جدا بافته از جمعیت مادر و مابقی کوردان تلقی نمی کنن
از زاویهای بازتر باید به گونهای شفافتر این جماعت برون مرز کرد یارسانی را از لحاظ روانی – جامعه شناسی مورد ارزیابی و آسیب شناسی قرار داد، چون اکثریت آنها نزدیک به سی سال پیش از جایگاه خویش بنا به دلایل خاصی فاصله گرفته اند و در کشورهای غربی سکنا گزیده اند، و تعدادی از اینها خواسته و ناخواسته جذب احزاب و سازمانهای کوردی و غیره شدند که در این میدان آنهای که صادقانه و با نیتی کوردانه عملا وارد کارزار سیاسی و… شدند با کمال تاسف تعداد قابل توجهی از آنها جان خود را نثار راه احقاق حقوق ملت کرد نمودند و در همان حال مابقی که در داخل دایره همان احزاب و سازمانهای اصلی و مسئولیت پذیر ملت کورد همرأه نیروهای تازه تری جذب و باقی مانده اند در حقیقت باید گفت؛ بفرض اگر برای مردم کرد گًل نبوده اند در همین راستا و در طول این مدّت خاری هم نبوده اند که به پای هموطنان خود نیشی زده باشند!؟ اما عدهای نادر از همین بخش برون مرز کورد یارسانی از همان اوایل دهه ی شصت سیلاب سردار جافها – عوامل سلطنت طلبها آنها را به خدمت رژیم عراق در آورد و چه شاه غلامهای بازی نکردند!! به هر حال بعد از گذشت سالها هنوز جای پای حرکات مخرب آنها در محل زیست کردان یارسانی و غیر یارسانی از بین نرفته است، اما جالبتر اینجاست که عدهای در کش مکشهای همان زمان سنگر احزاب و سازمانهای کردی را به عنوان تکیه گاه و مقاصد شخصی خود انتخاب کردند که در طول نیمه راه به دلایل نخوانده هر کدام بنا به مصلحت خویش سنگری دیگر راه انتخاب کردند تا شاید مصلحتی پربارتر نسیب آنها گردد،اما بعد از سپری کردن دورانی به همت سازمانهای مدافع حقوق بشر و تأیید و پشتیبانی سیاسی احزاب کردی خانوادههای زیادی در کشورهای اروپا- آمریکا سکنا گزیدند و از حقوق پناهندگی برخوردار شدند و بر همین اساس افرادی از میان خانوادههای موجود در اروپا به هدف برپا کردن تشکلی یارسانی گرد هم آمدند که به اصطلاح مدافع حقوق مردم یارسان باشد ، اگر چه در طول یک ده هه ی اخیر مبادرت به فراهم کردن چندین انجمن فرهنگی، دینی، سازمان سیاسی و…شده اندولی متاسفانه تاکنون نتیجهای غیر از تفرقه و چند دستگی در میان مردم کرد یارسان خارج از وطن خود به بار نیاورده است و در واقع به نسبت فرهنگ و بافت اجتماعی مردم کرد یارسان اصل مساله را فراموش کرده اند و هر کدام از اینها با عقاید و دیدگاههای متفاوت و بیگانه با محور فکری جامعه ی مادر یارسانی ساز را از سر گشادش باد میدهند!! از این هم مهمتر هر کسی از مردم یارسانی در برون مرز همیار و هم کیسه ی آنها نگردد آنرا خأئن . جاش، جیره بگیر، ضّد اتحاد مردم یارسان و…تلقی میکنند!! و خود را با آن گذشته سیاهشان برای مردم یارسان دایه از مامان عزیزتر نشان میدهند!!
اما در سخنی تازه تر و نتیجهای روشنتر! درچند ماه گذشته گویا دو طیف چند نفری که هر کدام به نوبه خود عنوان تشکلی را یدک میکشیدند با نشستهای پالتاکی- خصوصی با به صدا در آوردن ناقوس کلیساها و از میان برداشتن افراد مزاحم خود در طیف دیگر راه را به نام ” کنگره اتحاد یارسان ” فراهم کردند و برای رسیدن به این امر هر کسی انتقاد بجای را بر علیه ندانم کاریهای آنها ابراز میکرد در جا با اسلحه ی ضّد اتحاد مردم یارسان، جاش احزاب کوردی و…گرفتار میشد ، ولی به هر شیوهٔای بود با سوهان دادن احساسات جماعتی را به پایگاه کنگره خود رساندند ، اما بنا به گفته ی بعضیها که در کنگره شرکت داشتند بی خبر از آن بودند که اینبار هم کنگره همچون آینه داری در مجلس کوران برپا و زمینه سازی شده بود، چون ثابت شد ترکیبات آماده کننده و بست نشینهای پشت پرده در مجموع همان ترکیبات غیر مختلط هستند که در اواخر دهه ی پنجاه با رهبریت سردار جافها و پشتیبانی ژنرالهای حکومت ساقط شده پهلوی پشت سر رژیم عراق نماز میخواندند!!؟ مردم کرد یارسان سال هاست از خوردن گردو خاک آنها در کنار همسایههایشان رنج میبرند و بسیار تلاش کرده اند که آن گردو غبار را از میان لایههای اجتماعی- سیاسی خود بزدایند ولی باز هم با نهایت تاسف گویا این مجموع افراد به اصل خود باز گشته اند و سفره کنگره ی خود را با سخنان ” حضرت شاه زاده رضا پهلوی ” تزیین کرده اند!! برآورد این حرکت چنان مفهومی را نشان میدهد که اینها به خاطر یدک کشیدن سیاستهای غلط خود نمره ردی را در میان احزاب اصلی و با نفوذ کوردستانی دارند، و در قبال آن به جای اصلاح کردن سیاست خود باز هم حساب نکرده خودشان را به ته چاه عمیقتری انداخته اند، البته در شروع هر انگیزهای لازم است که هسته ی اصلی را مدّ نظر داشت که در این مسیر برای مردم کرد برون مرز یارسانی آشکار شد که تکیه گاه و هسته ی اصلی این جماعت همان شاه زاده رضا پهلوی است که امروزه تنها یک نیروی گریز از مرکز برای سرنوشت ملت کرد به حساب میآید و نه چیز دگر.
سخن آخر، تاریخ نشان داده است که هر تشکلی پیش از آنکه در اثر کارشکنیها و چالشها ی خودی به زانو در آید در اثر اندیشه و عمل کردهای انحرافی آن دسته زیاده خواهان ، کینه توزان، به دنبال خود ظاهر کردن و کرسی طلبی…به شکست انجامیده است، بنابرین نباید بیش از این انتظار از آن حلقههای فاصله داری را داشت که وصل به سنگریند و این سنگر نه رنگ سنگر ملت کورد را دارد و نه بوی از فرهنگ آئین یارسانی را در آن میتوان به چشم دید.
اردلان بهروزی آمریکا 21-4-2012