تاریکی را با تاریکی نمی توان زدود؛
تنها با نور می توان زدود.
نفرت را با نفرت نمی توان زدود؛
تنها با عشق می توان زدود.
دکتر مارتین لوتر کینگ، جونیور
ساعت ۶ و یک دقیقه عصرماه آوریل سال ۱۹۶۸. چهارمین روز از چهارمین ماه سال. ۴۴ سال پیش. دکتر مارتین لوتر کینگ ایستاده بر بالکن اتاقش درمتل لورن در شهر ممفیس در ایالت تنسی. صفیر گلوله در هوا می پیچد. مارتین لوتر کینگ بر کف بالکن افتاده. کنارسرش جویی ازخون راه گرفته. حفره زخمی عمیق بر گونه راستش، مسیر گلوله ای است که از فک به گردنش رسیده. ۱۵ دقیقه پس از رسیدن به بیمارستان، در ساعت ۷ و پنج دقیقه بعد از ظهر، پزشکان مرگ او را اعلام می کنند.
تلاش برای کشتن مارتین لوتر کینگ این بار به نتیجه رسیده بود. او تا آن زمان یک بار از زنی سیاهپوست در نیویورک چاقو خورده و تا پای مرگ رفته بود. بارها درخانه اش بمب گذاری شده و بارها هدف حمله شورشگران و نیروهای امنیتی قرار گرفته و بارها به زندان افتاده بود.
پیش از قتل
مارتین لوتر کینگ در آخرین سال های عمرش و با نضج گرفتن حامیان و مبلغان خشونت گرای «قدرت سیاه» با کوهی از انتقاد فعالان جوان سیاهپوست روبرو بود که خواستار رویارویی های تندتر و شدیدتر بودند. این جوانان رادیکال بیشتر روش و تفکر مالکوم ایکس، رهبر ملی گرای سیاهپوست را (که خود در سال ۱۹۶۵ قربانی خشونت شد) می پسندیدند و عدم خشونت کینگ را در برابر سرکوب و فشار مداوم بر سیاهان نوعی «جنایت» تلقی می کردند. این مخالفتها سبب شد که کینگ دامنه تلاش خود را گسترش دهد و مرزهای آن را به فراتر از جنبشی نژادی برای سیاهان بگستراند. پس به مخالفت آشکار با جنگ ویتنام و کار برای ایجاد ائتلاف هایی از سیاهان و سفیدهای فقیر آمریکایی برخاست و پرداختن به مسائلی چون فقر و بیکاری را وجهه همت خود کرد.
در بهار ۱۹۶۸ ، هنگامی که کینگ و یارانش در کنفرانس رهبران مسیحی جنوب دست در کار تدارک راه پیمایی بزرگی برای جلب نظر کنگره آمریکا به مسئله فقیران بودند، برای حمایت از اعتصاب کارگران نظافت کار به ممفیس در ایالت تنسی فراخوانده شدند. در ۱۲ فوریه همان سال، ۱۳۰۰ تن از کارگران نظافت کار در ممفیس در پی سابقه ای طولانی از شکایتهایی که از کارفرمایان داشتند، در واکنش به اخراج ۲۲ کارگر سیاهوست که به خاطر بدی هوا آنها را بدون پرداخت مزد به خانه فرستاده بودند، حال آن که هیچ کارگر سفیدی اخراج نشده بود، دست به اعتصاب زده بودند. روز دوشنبه ۱۸ مارس کینگ توقفی کوتاه در ممفیس داشت که در طی آن برای ۱۵ هزار نفر در معبد ماسون های ممفیس سخنرانی کرد. ۱۰ روز بعد برای رهبری تظاهراتی به حمایت از کارگران اعتصابی به ممفیس بازگشت. کینگ در جلوی جمعیت معترض حرکت می کرد. بناگاه چند تن از معترضان عربده جو شیشه فروشگاهی را شکستند و در پی آن خشونت بالا گرفت و عده ای دیگر نیز با چوب و چماق به جان شیشه های مغازه ها افتادند و به غارت آنها پرداختند. پلیس وارد کارزار شد و به روی معترضان که به پلیس سنگ می انداختند، گاز اشک آور انداخت و با باتون آنان را پراکنده کرد. دست کم در این اغتشاش یک نفر کشته شد.
«من هم، مثل همه، دوست دارم عمری طولانی داشته باشم. عمر دراز خوب است. اما اکنون نگران آن نیستم. من به رضای خداوند راضی ام. واو به من فرصت داده تا به قله صعود کنم..»
کینگ که از این خشونتها سخت آشفته بود بر آن شد که از ادامه آن جلوگیری کند. پس روز ۸ آوریل را برای راه پیمایی ای دیگر تعیین کرد.
شبانگاه سوم آوریل ۱۹۶۸ کینگ با اندکی تاخیر به دلیل کشف بمبی پیش از پرواز، وارد ممفیس شد. در معبد ماسون ها در ممفیس در میان جمعی کوچک سخنرانی معروف «من بر قله بوده ام» را ایراد کرد که گویی مرگ نزدیک خود را پیشگویی یا پیش بینی می کرد. او گفت:
«نمی دانم اکنون چه پیش خواهد آمد. روزهای دشواری در پیش داریم. اما برای من اکنون هیچ اهمیتی ندارد. زیرا من بر قله بوده ام. برایم اهمیتی ندارد. من هم، مثل همه، دوست دارم عمری طولانی داشته باشم. عمر دراز خوب است. اما اکنون نگران آن نیستم. من به رضای خداوند راضی ام. واو به من فرصت داده تا به قله صعود کنم. از آن اوجگاه به زیر نگریسته ام و ارض موعود را دیده ام. شاید همراه با شما به آنجا نرسم. اما امشب می خواهم بدانید که ما، ما ملت، به سرزمین موعود خواهیم رسید. و من امشب خوشحالم که نگران هیچ چیز نیستم. از هیچ کس ترسی ندارم. دیدگانم شکوه آمدن خداوند را نظاره کرده اند."
مُتِل لورن، که اکنون به موزه ملی حقوق مدنی تبدیل شده، مسافرخانه ای دوطبقه و رنگ و رو رفته بود که کینگ و یارانش معمولا درآن اقامت می کردند.
غروبگاه روز ۴ آوریل، فردای آن شب، کینگ و دوستانش خود را برای شرکت در مراسم شامی با میزبانی بیلی کایلز، کشیش ممفیس، آماده می کردند. اتاق کینگ شماره ۳۰۶ در طبقه دوم بود. مثل همیشه عجله داشت زیرا کمی دیر شده بود. در حال پوشیدن لباس و تراشیدن ریش، با رالف ابرناتی در باره راه پیمایی چند روز بعد حرف می زد. حدود ساعت ۵ و نیم کایلز هم به آنان پیوست. هرسه درباره شامی که قرار بود بخورند سر به سر هم می گذاشتند. کینگ و ابرناتی می خواستد به آنها به جای فیله مینیون «غذای روح» داده شود. نیم ساعت بعد کایلز و کینگ از اتاق متل پا به بالکن گذاشتند. بالکن در واقع راهروی سرگشاده ای بود که اتاقهای طبقه دوم متل را به هم می پیوست. ابرناتی به اتاقش رفته بود تا به خودش ادوکلن بزند.
در محوطه پارکینگ که درست زیر بالکن بود جیمز بول، چانسی اسکریج (وکیل کنفرانس رهبران مسیحی جنوب) جسی جکسون، هوزی ویلیامز، اندرو یانگ، و سالومون جونز (راننده کادیلاک سفید کرایه ای) ایستاده بودند. چند جمله ای میان مردان زیر بالکن و کینگ و کایلز رد و بدل شد. جونز به کینگ گفت یک پالتو با خود بردارد. کینگ گفت: «او کی».
درست ساعت ۶ شب بود، کایلز چند پله پایین تر بود و ابرناتی هنوز توی اتاق بود که صدایی درفضا پیچید. معلوم نبود اتومبیلی تصادف کرده یا گلوله ای شلیک شده. کینگ بر کف سیمانی بالکن افتاده و حفره ای فک راستش را دریده بود. ابرناتی از اتاقش بیرون دوید و یار جانی اش رادید که در حوض خون بر زمین افتاده است. سرش را در بغل گرفت و می گفت: «مارتین، چیزی نیست. منم رالف. منم رالف.»
کایلز به اتاقی در متل رفت تا آمبولانس خبر کند. بقیه یاران دور کینگ حلقه زدند. مارل مک کولاگ، افسر پلیس مخفی ممفیس، حوله ای آورد تا جلوی خونریزی را بگیرد. اما کینگ دیگر واکنشی نشان نمی داد. هنوز جان داشت. اما زنده نبود. پانزده دقیقه پس از تیراندازی، کینگ در بیمارستان سنت جوزف بود. گلوله تفنگ دوربین دار وارد فک راستش شده و از گردنش گذشته و با قطع نخاع او در شانه اش نشسته بود. پزشکان کوشیدند به عمل جراحی فوری دست بزنند. اما زخم جدی تر از اینها بود. ساعت ۷ و پنج دقیقه مرگش را اعلام کردند. در ۳۹ سالگی.
پس از قتل
بهت و حیرت، همراه با افسوس و دریغِ مرگ کینگ، آتش بلوا را در بیش از یک صد شهر در سراسر کشور دامن زد. شورشهایی همراه با آتش سوزی و غارت. در هنگامه موج عظیم سوگواری ملی، لیندن جانسون رئیس جمهوری آمریکا از مردم خواست: «خشونت کور» را که به گفته او جان «مبشر عدم خشونت» را گرفت، رها کنند. او همچنین از کنگره خواست هرچه زودتر لایحه حقوق مدنی را که برای مذاکره در دستور کار مجلس نمایندگان قرار گرفته بود به تصویب برساند. جانسون آن را میراث سزاوار بازمانده از کینگ و یک عمر فعالیتش خواند. در ۱۱ آوریل، جانسون لایحه حقوق مدنی ۱۹۶۸ را به تصویب رساند.
قاتل ؟
در ۸ ماه ژوئن همان سال فردی به نام جیمز ارل ری را، که مظنون به قتل کینگ شناخته شده بود، در فرودگاه هیث روی لندن دستگیر کردند. شاهدانی او را دیده بودند که از پانسیونی در نزدیکی مُتل لورِن با بسته ای در دست می دویده. بازرسان گفتند که او گلوله را از دست شویی ای درداخل ساختمان شلیک کرده است. اثر انگشت ری بر تفنگی که کینگ با آن کشته شده بود، مشخص شد. تفنگی دوربین دار و دورزن. در دهم مارس ۱۹۶۹ ری قاتل کینگ شناخته و به ۹۹ سال زندان محکوم شد. در دادگاه هیچ شهادتی ادا نشد. اندکی بعد ری اقرار خود را پس گرفت و خود را قربانی یک توطئه اعلام کرد.
«من به جرات باور دارم که مردم در همه جای جهان می توانند به روزی سه وعده غذا برای جسم شان، به آموزش و فرهنگ برای ذهن شان، و به عزت، برابری و عدالت برای روح شان دسترسی داشته باشند.»
ری در میان کسانی که از همه کمتر انتظار می رفت هم دلانی یافت. اعضای خانواده کینگ، از جمله دکستر پسرش ، در سال ۱۹۷۷ با او به طور علنی ملاقات کرد و خواستار تجدید بررسی پرونده او شد. با آن که دولت آمریکا چندین بار این پرونده را بررسی کرد و هربار ری را یگانه مجرم دانست، اما هنوز درباره قتل ری گمان زنی ها وجود دارد. در سال ۱۹۹۸، هنگام مرگ ری، کورتا اسکات کینگ، بیوه کینگ،( که در هفته های پس از قتل شوهرش با شجاعتی تمام کمپین کمک رسانی به کارگران نظافت کار ممفیس را برعهده گرفت و رسالت او را در ایجاد تحول اجتماعی با روشهای غیر خشونت آمیز ادامه داد)، سوکمندانه گفت: «آمریکا دیگر هرگز از ثمرات دادگاه ری، که می توانست حقایق تازه ای را افشا کند و دلایل بیگناهی ارل ری را برملا سازد، برخوردار نخواهد شد.»
تاثیر قتل مارتین لوتر کینگ بر جنبش سیاهان و حقوق مدنی
با آن که در مرگ کینگ، سیاه و سفید هردو در آمریکا به عزا نشستند، اما این قتل به تضاد میان سیاهان و سفیدان آمریکا دامن زد. بسیاری از سیاهان قتل کینگ را به گونه بی معنی بودن تلاش برای عدالت از طریق مقاومت بدون خشونت، که کینگ قهرمان آن بود، می دیدند. قتل کینگ در اواخر دهه شصت و اوائل دهه هفتاد میلادی به منزله باروت در جنبش «قدرت سیاه» و «حزب پلنگان سیاه» عمل کرد.
با این حال مارتین لوتر کینگ همچنان برجسته ترین رهبر افریقایی ـ آمریکایی دوران خود و سرشناس ترین چهره جنبش حقوق مدنی و رساترین صدای آن است. بیدرنگ پس از مرگش کارزاری برای آن که روز تولد او، روزی ملی شناخته شود به راه افتاد و به رغم مخالفتهای شدیدی که با آن وجود داشت (مخالفان به پرونده های اف بی آی که او را به زنا و کمونیسم متهم می کرد و در جهت ترور شخصیت او تهیه شده بود، استناد می کردند)، رونالد ریگان، رئیس جمهوری آمریکا، در سال ۱۹۸۳ با امضای لایحه ای قانونی روز تولد کینگ را تعطیل رسمی و سراسری در آمریکا شناخت. در سال ۲۰۱۱ ساختمان بنای دائمی یادبود مارتین لوتر کینگ در محل مال واشنگتن، در نزدیکی بنای یادبود لینکلن و همان جایی که کینگ در ۲۸ اوت ۱۹۶۳ سخنرانی معروف «من رویایی دارم» را ایراد کرد، همراه با مجسمه عظیم او افتتاح شد.