محمد خوش چهره
در ادامه نوشتار مربوط به گفتمان شناسی و رفتارشناسی سیاسی جمهوری اسلامی ایران و ریشه های بی ابایی این نظام به مبحث ویژه ای روی میاورم که به عینی واقعیتهای آنرا مشاهده مینماییم که هژمونی و نفوذ سیاسی این نظام در سطح منطقه مخصوصاً بعد از سقوط حاکمیت طالبان در افغانستان و نظام بعثی ودیکتاتوریت صدام در عراق توسط آمریکا و همپیمانان غربی اش تا چه حدی افزایش یافته است این نفوذ نه بخاطر قدرت سخت افزاری و بکارگیری قوه قهریه این نظام همانند آمریکا و همپیمانانش است بلکه بیشتر حاصل قدرت نرم ایدئولوژیکی و عقیدتی –آیینی آن است که خود را تنها مرجع و پشتیبان شیعیان جهان به شمار میاورد وشیعیان مناطق مختلف با توجه به شرایط ویژه خود نیز تا حدود زیادی همراه و همگام با این سیاستهای جمهوری اسلامی خود را وفق داده اند.
نظم نوینی که در حال حاضر در خاورمیانه در جریان است و هنوز ابتدای راه خود را میپیماید و در بسیاری از مناطق و کشورهای این منطقه استراتژیک جهانی باعث تغییر و تحولات پایه ای در سیستم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شده است، همگام نیز چهره ژئوپولیتیک منطقه را نیز تغییر داده است و اکنون کشورهای منطقه با پدیده ای نوین به نام شیعه و هویت خواهی شیعی و افزایش روز افزون هژمونی قدرت ایران در منطقه روبرو هستند که ابتدای این شروع به نیمه دوم قرن بیستم و کلید خوردن انقلاب اسلامی ایران برمیگردد که در آن یک نظام شیعی با تمام نمادهای مذهبی خود بر سر کار آمد که رهبریت آن را روحانیت شیعی بر عهده داشت که در تاریخ این مذهب برای اولین بار روی داده بود و به صورت سیستم سیاسی مدرن توانست خود را بر اریکه قدرت سیاسی بنشاند و از همان اوایل قدرت یابی، خود را منجی مستضعفان عالم و گسترش عدالت در سطح جهان معرفی نماید که برخاسته از تز مهدویت مذهب شیعی میباشد که بشارت ظهور و نجات مستضعفین را با مهدی موعود میدهد که روزی خواهد آمد و شیعیان این قشر مستضعف و مظلوم را از چنگ ظالمان نجات خواهد داد و حکومت عدل را بنا خواهد کرد که در بطن خود این نماد انتقام گیری تاریخی از سیستمهای سیاسی ای است که شیعیان تحت سیطره آنها هستند و مورد ظلم واقع شده اند . شیعیان به علت عقیده و مذهب خود در اکثر کشورها منطقه بجز ایران و در چندین سده اخیر به صورت اقلیت و گروههای محروم از مشارکت سیاسی باز مانده یا از مشارکت آنها ممانعت به عمل آمده است و در بسیاری از موارد نیز به شدت سرکوب شده اند؛ اما در عصر حاضر با توجه به ویژگیهای بارز این عصر این اقلیت محروم همانند دیگر نمونه های اقلیتی دیگر ملی و ایدئولوژیکی به هویت خواهی برخاسته اند و به عنوان پدیده نوظهوری هم اکنون در سرتاسر جهان به تبلیغ عقیدتی خود مشغول است که در منطقه خاورمیانه این پدیده با مشاجرات و جنگهایی همراه است که هر روزه شاهدیم که از دریای مدیترانه تا پاکستان و افغانستان و از تاجیکستان تا یمن و عربستان و بحرین درگیریهایی در حال روی دادن است که شیعیان نقش محوری را در این رویدادها دارا هستند و در این میان نظام جمهوری اسلامی ایران نیز نقش بارزی را در اختیار دارد که به علت موقعیت و شرایط ویژه و استراتژیک خود نمی تواند نسبت به ابن تحولات و درگیریهای ایدئولوژیک که وسعت ژئوپولیتیکی شیعی را در بر میگیرد بیتفاوت باشد و نسبت به شیعیان در مناطق مختلف در منطقه سیاست چشم پوشی را پیرو نماید حال آنکه در تعریف استراتژیهای سیاسی خود، مهدویت و دکترین وابسته به این طرز تفکر و عقیده را در پیش گرفته است ؛ و به عقیده بسیاری از ناظران مسائل منطقه ای و تحلیل گران تنشهای پیش روی خاورمیانه مبنایی آیینی و عقیدتی - مذهبی خواهد بود که در حال حاضر و با توجه رویداهای چند سال اخیر به وضوح شاهد همسویی آن با این تحلیلها میباشیم.
شیعیگری گرچه دارای یک خواستگاه و بافتی یک پارچه نیست اما نظام جمهوری اسلامی ایران سعی بر این داشته است تا به یکپارچه کردن این مذهب، آن را به قدرتی نو ظهور در عرصه بین الملل تبدیل نماید و تاحدودی هم به این موفقیت نائل شده است که تحولات منطقه ای و جهانی تاثیرات ویژه ای را بر این ظهور انقلابی شیعه نهاده است و شرایطی را فراهم نموده که علی رغم میل باطنی بسیاری از کشورهای منطقه، این قدرت نو ظهور در حال شکوفایی و ببار نشستنن است که آرمانهای چندین سده شیعیان را به واقعیت نزدیک مینماید.
اکنون به باور بسیاری ایرانی گری و شیعیگری دو روی یک سکه اند که در هر صورت با هم گره خورده اند و مصداقیت این موضوع زمانی آشکارتر خواهد بود که روند تحولات اساسی منطقه را در چند دهه خیر به طور گذرا مرور نماییم؛ آن هنگام که آیت الله خمینی اعلام کرد راه قدس از کربلا میگذرد نقشه راهی بیان کرد که هلال شیعی را به هم وصل مینمود و این اقلیت مورد ظلم واقع شده را به شور انقلابی فرا خواند که با تاثیر پذیری از انقلاب اسلامی ایران و به قدرت رسیدن مرجعیت شیعی در ایران به شورش واداشته شوند و خواسته تاریخی خود را در برقراری حکومتی فراگیر و جهانی به منصه ظهور برسانند؛ عامل کاتالیز این رستاخیز شیعی هجوم نیروهای آمریکایی و کشورهای اروپایی به عراق بود که تحریک اولیه این لشکر کشی را خود سنی های منطقه باعث شدند و این سیستمهای سنی منطقه بودند که پای نیروهای غربی را به منطقه باز کردند و باعث شدند که پتانسیل شیعی منطقه به عامل نو ظهوری تبدیل شود که در دهه اول قرن بیست و یکم حوزه نفوذ جمهوری اسلامی ایران، این دشمن دیرینه را در منطقه گسترش دهند.
با سقوط طالبان در افغانستان و صدام حسین در عراق دو دشمن دیرینه نظام شیعی در منطقه از هم پاشید و فضای مانورو برای تاخت و تاز ایران فراهم شد که در افغانستان، جمهوری اسلامی ایران توانسته است در روند بسیاری از رویداهای سیاسی و به نتیجه رسیدن بسیاری از مولفه های قانونی به نفع خود، دخالت های آشکار و پنهانی داشته باشد و هر موقع هم خواست میتواند سد بزرگی در برابر مولفه های قدرت متفاوت و مقابل باشد که به مزاج وی خوش نیاید و به عینی نیز شاهد تحت الحمایه بودن حاکمیت کابل در حال حاضر از جانب ایران هستیم که در واقع هژمونی قدرت ایران را در این کشور به نمایش میگذارد که از فاکتور شیعه افغانستان به خوبی بهره برداری نموده است و با تاسیس یک حزب اسلامی شیعی (وحدت) در میان هزاره های افغانستان، ایران از قبل برای حضور در افغانستان برنامه ریزی نموده بود که همگام با افزایش آگاهی و شعور مذهبی هزاره ها، جمهوری اسلامی ایران به هدایت این بافت شیعی در افغانستان اقدام کرده بود و در دهه نود قرن بیستم شاهد این افزایش حضور ایران در افغانستان هستیم اما نقطه عطف در تکامل هژمونی این نظام در افغانستان به دوران بعد از سرنگونی طالبان بر میگردد که جمهوری اسلامی ایران توانسته است جایگاه خود را در میان ساختار سیاسی افغانستان تقویت نماید و عملا به یکی از قدرتهای تصمیم ساز در عرصه سیاسی افغانستان تبدیل شود که فاکتورهای تهدید در افغانستان را در مقابل به مثل با کشورها و قدرتهای تهدید کننده منافع جمهوری اسلامی ایران به کار گیرد و در عمل نیز شاهد این واقعیت هستیم.
اما آنچه که بیشتر به جمهوری اسلامی ایران فضای مانورو سیاسی و ایدئولوژیکی داده است شرایطی است که در عراق به وجود آمده است و توان سیاسی و هژمونی ایران را در عرصه سیاست منطقه ای و جهانی چند برابر نموده است و باعث بی ابایی و گردنکشی بیشتر نظام جمهوری اسلامی ایران در اجرای سیاستهای داخلی و خارجی اش شده است. با توجه به اینکه اکثریت بافت اجتماعی عراق مجزای از کردها ، عربهای شیعه هستند و حدود 70% از اعراب عراق شیعه دوازده امامی همسو با مذهب رسمی در جمهوری اسلامی ایران میباشند به راحتی نیز با توجه به سرمایه گذاریهای سیاسی و معنوی ای که ایران در میان این بافت عظیم عراق انجام داده است در یک محور عقیدتی قرار میگیرند که پس از سقوط صدام حسین، این دشمن دیرینه جمهوری اسلامی ایران، عملا شاهد بودیم که این ایران بود که در عراق سکاندار قدرت سیاسی در این کشور شد که تاریخ خود همواره تهدیدی بالقوه برای ایران بوده و طولانی ترین جنگ منطقه را در قرن بیستم با هم داشته اند اما اکنون این عامل تهدیدزا به منطقه تحت الحمایه ایران تبدیل گشته است که بدون نظر موافق ایران سیستم سیاسی در تمامیت ارضی این کشور وجود نخواهد داشت و به خوبی شاهد بودیم که ایران پیروز صحنه سیاسی در عراق بوده است و در این سالهای پس از صدام حسین حاکمیت در عراق نگرشی همسو با نظام جمهوری اسلامی ایران وجود داشته است که توانایی حاکمیت در عراق را یافته است با وجود اینکه کشور عراق چه در گذشته و چه در حال مامنی برای مخالفان و اپوزسیون ایرانی بوده اما در شرایط کنونی شاهد هژمونی قدرت ایران در این کشور هستیم که حاکمیت سیاسی در این کشور اکنون در اختیار نیروی نو ظهور شیعه ی دوازده امامی است که همسو با سیاسیتهای ایران در سطح منطقه و جهان خود را به نمایش میگذارد و به یکی از اقمارجمهوری اسلامی تبدیل گشته است که در صورت هرگونه تهدیدی بالقوه ای علیه نظام جمهوری اسلامی ایران توانایی همکاری و هماهنگی با ایران را داراست و این معادله جدید بدون در نظر گرفتن قدرت شیعه و عقیده مشترک آنها حول محوریت دکترین مهدویت بود که باعث شد که کشورهای عربی سنی با نیروهای آمریکایی و کشورهای غربی همکاری نمایند که نظام بعثی صدام حسین را سرنگون سازند غافل از اینکه ایران تواناتر از همه طرفین پیروز این معادله خواهد بود و به خطر بزرگتری برای آنها بدل خواهد گشت که همچنان که شاهد هستیم نیز چنین روی داده است.
یکی دیگر از فاکتورهای اساسی ای که نظام جمهوری اسلامی ایران از آن به شیوه ای استراتژیک بهره برداری نموده است و با بهره گیری از این فاکتور عملا گفتمانی تهاجمی را در بسیاری از موارد در منطقه در پیش گرفته است شیعیان لبنان و گروه حزب الله لبنان است؛ وابستگی و سر سپردگی حزب الله لبنان به ایران بر کسی پوشیده نیست و هردو طرف نیز به وضوح به این رابطه اشاره نموده اند که در صورت هرگونه تهدیدی علیه هر کدام از آنها دیگری بیکار نخواهد نشست کماکان متوجه بودیم که در جنگ 33 روزه اسرائیل با حزب الله جمهوری اسلامی ایران چه کمکهایی به این گروه نمود که در واقع پیروز میدان شد و نیروهای اسرائیلی با وجود وارد آوردن ضربات سنگین به این گروه، جمهوری اسلامی ایران این گروه را سرپا نگه داشت و از نو مسلح و بازسازی نمود و اینک حزب الله به عنوان یکی از پایه های قدرت لبنان به شمار میرود که بدون مشورت و سهم گذاری به این گروه دولتی منسجم و کارآمد در لبنان بر سر قدرت نخواهد بود و در همین اواخر این گروه توانست دولت ائتلافی 14 مارس را در لبنان از اریکه قدرت پایین بکشد و در عوض دولت ائتلافی و پیشنهادی خود را بر تخت قدرت در لبنان بنشاند. با توجه واقعیت ملموس قدرت سیاسی و نظامی حزب الله وابسته به ایران در لبنان میتوان اذعان نمود که هژمونی جمهوری اسلامی ایران در لبنان یک واقعیت عینی است که تمام کشورهای منطقه و جهان به آن معترف هستند؛ همین امر نیز باعث شده است که ایران در سیاست بین الملل خواستار نظم نوینی بر مبنای خواسته هایش گردد و چنین بی ابایانه سیاسیت خارجی اش را هدایت نماید.
آنچه که در ژئوپولیتیک شیعه و در تاریخ جمهوری اسلامی ایران به عنوان اولویت مورد توجه بوده است نظام بعث سوریه است که همیشه همراه و همیار استراتژیکی برای هم بوده اند که هم اکنون و بعد از حدود یکسال از قیام مردمی این کشور هنوز پابرجاست و با وجود تحریمهای همه جانبه بین المللی و رویگردانی جامعه عربی از نظام بشار اسد توانسته است بی ابایانه و به شیوه ای غیر انسانی به کشتار مردم خود بپردازدو همچنان نیز با شدت بیشتر به این عمل غیر انسانی خود ادامه دهد و جمهوری اسلامی ایران نیز در این راستا از هیچ گونه کمکی دریغ نورزیده است که نظام بعثی سوریه با شدت هرچه تمامتر به سرکوب مردم خود بپردازد؛ گرچه سردمداران حاکم سوریه اکثریت علوی هستند و در ژئوپولیتیک شیعه جای میگرند اما تفاوتهای فاحشی با سیستم شیعه دوازده امامی در ایران دارد ولی در دکترین جمهوری اسلامی ایران، علویان جایگاه ویژه ای در تشکیل اقمارشیعی حول محوریت این نظام دارند که در این میان علویان ترکیه نیز جای میگیرند که اکثریت کردها در کردستان ترکیه را شامل میشود و نظام جمهوری اسلامی ایران به بهترین شیوه ممکن توانسته است که از این گروه مذهبی حمایت کرده و به اقمار خود بیافزایذ که در مورد ویژه ترکیه، علویان همیشه با نظام لایک ترکیه همراهی و همکاری نموده اند اما در سالهای اخیر که بافت ترکیبی حکومت ترکیه گرایش به اسلامی بودن را از خود نشان داده است این علویان ترکیه به نظام جمهوری اسلامی ایران گرایش یافته اند و به همکاریهای متقابلی با نظام بعث سوریه و جمهوری اسلامی ایران هدایت شده اند که از پتانسیل فشار خوبی علیه حکومت ترکیه برخوردار هستند کماکان این مکانیزم را میتوان در وضعیت کنونی سوریه و واکنشهای دولت ترکیه به خوبی مشاهده نمود.
اما در کشورهای حوزه خلیج فارس وضعیت ژئوپولیتیکی شیعه از حساسیت بیشتری برخوردار است؛ در این مناطق که حوزه های استراتژیک گازی و نفتی خاورمیانه را در خود جای داده است اهمیت موضوع دو چندان خواهد بود و اینکه شیعیان این مناطق بیشتر در مناطق نفت خیز و حوزه های گازی سکونت دارند مثلا در عربستان سعودی مناطق نفت خیز این کشور بیشتر در شرق و در استانهای شیعی نشین قرار دارد یا کشوری مانند بحرین که حدود 70% شهروندانش شیعه هستند که در کشورهای دیگر این حوزه میتوان به کویت و امارات متحده عربی اشاره نمود که درصدهای بالایی از شهروندانشان را شیعیان تشکیل میدهند و در تحولات اخیر مخصوصا در عربستان سعودی و بحرین به خوبی آشکار شد که تا چه حدی این شیعیان تحت تاثیر ایران قرار دارند و جمهوری اسلامی ایران از قدرت کافی برای به حرکت در آوردن این جوامع شیعی از حالت خفته وساکت به حالت انقلابی و شورشی برخوردار است و در صورت مورد تهدید قرار گرفتن این نظام به عنوان تنها پشتیبان بین المللی شیعیان ، این جوامع شیعی کشورهای مختلف تا مرز خطرناکی میتوانند نظم منطقه را به طور کلی برهم بزنند و چه بسا معادلات منطقه ای را به سود نظام جمهوری اسلامی ایران رقم بزنند و وضعیت این کشورها خارج از کنترل بافت حاکمیت سنتی آن در برابر این پدیده نوظهور شیعی انقلابی قرار بگیرد همچنان که میتوان وضعیت یمن را به خوبی شاهد بود و شیعیان این کشور با کمکها و هدایتهای جمهوری اسلامی ایران توانسته اند به تهدید بالقوه ای برای کشور یمن و همسایه اش عربستان سعودی شود که در این اواخر عربستان سعودی به طور آشکارا از دخالتهای ایران در یمن و تجهیز شیعیان این کشور سخن به میان آورد.
به باور من آنچه که در سطح منطقه بیشتر به بی ابایی های نظام جمهوری اسلامی ایران دامن میزند و باعث میشود که گفتمان سیاسی این نظام حالت تهاجمی داشته باشد در کنار مسائل قبلی، ژئوپولیتیک شیعه و نفوذ بالای این نظام در میان این ژئوپولیتیک از اهمیت ویژه ای برخوردار است با توجه به اینکه ایران با دکترین مهدویت خود سعی در جهانگیر نمودن این مذهب و محوری کردن نقش خود با یکپارچه سازی جوامع شیعی مختلف دارد و با توجه به اینکه منطقه خاورمیانه از اهمیت استراتژیکی فوق العاده ای در تامین نفت خام بازارهای جهانی دارد و تنشهای منطقه ای در خاورمیانه امنیت جهانی را که وابسته به بازار نفت خام است به خطر خواهد انداخت و همچنان که میدانیم بیش از 60% نفت خام تامینی بازارهای جهانی از این منطقه میباشد و نقطه عطف موضوع این است که شیعیان در این منطقه در مناطقی سکونت دارند که بیشتر نفت خیز بوده و طبق برآوردهای انجام شده بیش از 70% مناطق نفت خیز خاورمیانه در مناطق شیعی نشین قرار دارد، همین مسئله اهمیت ژئوپولیتیکی شیعه را در نظم نوین جهانی آشکار میسازد که شیعیان با رستاخیزی که در عصر حاضر و بعد از سده ها محرومیت و مورد ظلم واقع شدن خود را از خواب بیدار کرده اند که این رستاخیزشون بیشتر مرهون نظام جمهوری اسلامی ایران نیز هست و پتانسیلی که این نیروی نو ظهور در در روابط بین الملل دارد اینن توانایی را به نظام جمهوری اسلامی ایران داده است که از قدرت مانورو منطقه ای و باجگیری جهانی برخوردار شود و سردمداران جمهوری اسلامی ایران نیز با وقوف به این واقعیتها رفتار سیاسی و گفتمان سیاسی خود را بدین شیوه و مخالف تمام قوانین و عرف بین المللی به پیش میراند و در نظم نوین جهانی خواستار جایگاه ویژه و سهم خود میباشد که بتواند به اهداف ترسیم شده خود برسد(راه قدس از کربلا میگذرد)