شاهۆ مکریانی
چرا ميدان "تحريم" ، ميدان "تحرير" شد؟
انتخابات مهاباد ، رفتار انتخاباتی مردم ، میزان مشارکت ،صف بندی های بوجود آمده در جریان آن و برخی مسایل دیگر از برخی جهات بحث ساز شده و بویژه در فضای مجازی مورد کنکاش و گفتگو قرار گرفته است. در داخل شهر هم چه در محافل و مجالس خصوصی و چه در مکان های متعلق به حوزه عمومی ، موضوع انتخابات هنوز گرمی ولطافت خود را از دست نداده است . این نوشتار می کوشد بصورت اجمالی به برخی پرسش های رایج در این زمینه پاسخ دهد .
1-آیا مردم در این انتخابات شرکت کرده اند؟
اين سوال برای مردم شهر و شاهدان عینی اوضاع و احیاناً کنشگران فعال ماجرا سؤالی بلا موضوع است . اما برای ناظران خارج از کشور ، احزاب اپوزیسیون و فعالان سیاسی پرسشي اساسی است .چه هم به اخبار و گزارشات رسانه های دولتی اطمینان کافی ندارند و هم بدلیل فراخوان تحریم پاسخ این سؤال برایشان به نوعی دارای رگه هایی از جنس «حساسیت» و «حیثیت»است . اگر منصف و واقع بین باشیم باید بگوییم بلی ! کثیری از مردم روستاها و محلات حاشیه شهر و بخش قابل توجهی از مردم شهر نشین در رأی گیری شرکت کرده اند . اگر هم با تردید به آمارهای منتشر شده بنگریم ، باز در بدبینانه ترین حالت بیش تر از پنجاه درصد رأی داده اند. مشخصاً یک شهرستان 210 هزار نفری را در نظر بگیرید با 95 هزار نفر شرکت کننده در انتخابات !
2- چرا مردم در انتخابات شرکت کرده ا ند؟
شخصاً بر این باورم که برای پاسخ به این سؤال می توان از دو فرضیه کمک گرفت .
فرضیه الف :برخلاف تصور بسیاری از ناظران و کارشناسان سیاسی که تصور می کردند حاکمیت بعد از انتخابات پردردسر و عبرت آموز خرداد 1388 ، مقوله «امنیت» را بر مقوله «مشارکت» ترجیح داده و صرفاً بدنبال جمع و جور کردن انتخابات است ، روند انتخابات کنونی نشان داد که لزوماً اینگونه نیست . حاکمیت برای نیل به هر دو هدف امنیت و مشارکت بالا بصورت توأمان دو نوع مهندسی را همزمان بکار گرفت . مهندسی انتخابات همانگونه که در دوره ها ی قبل هم مرسوم بود و حذف و طرد بسیاری از داوطلبان غیر خودی و ناهماهنگ با پروژه يكدست سازي قدرت و نیز مهندسی احساسات و افکار عمومی برای بالا بردن شور انتخاباتی و تشویق مردم به مشارکت . براساس اين فرضيه رد صلاحیت برخی از چهره های مطرح و بازگشت دوباره آنان به مبارزات انتخاباتی ، تاکتیک هایی در جهت داغ کردن تنور انتخابات بوده است .
فرضیه ب : مردمی که مشکلات و ناکارآمدی های موجود را بصورت روزمره حس و تحمل می کنند ، مستقیماً دست به مداخله زده و به حذف و طرد چهره های محلی منتسب به قدرت پرداخته اند . به عبارت دیگر مردم در غیاب گفتمان های کلان مانند اصلاحات و یا گفتمان ناسیونالیستی (در کردستان ) بر اساس گفتمان های خرد و جزء نگرتر به کنش سیاسی پرداخته و رأی خود را به صورتی معنا دار به نفع چهره های نا شناخته و یا حداقل دارای نسبت های کم رنگ با دو گفتمان کلان پیشگفته به صندوق ها ریخته اند . فراموش نکنیم که انتخابات خرداد 1376 هم از سوی معتدل ترین گروه های اپوزیسیون مانند نهضت آزادی تحریم شده بود. ولی پویه های درونی جامعه که از چشم تیزبین احزاب و فعالان سیاسی دور مانده بود ، کارخود را کرده و « نه » بزرگ به حاکمیت را خلق نمود . مقصود آن است که توده بعضی مواقع در گفتن « نه » از نخبگان پیش می گیرد .
3- کدام یک از این دو فرضیه درست است ؟
نمی توان با قاطعیت یکی را انتخاب و دست رد بر سینه دیگری زد . چرا که هم از نظر زمانی برای ارزیابی دقیق و کامل انتخابات زود است و هم ادله و شواهد لازم بصورت کامل در دسترس نیستند . اما بصورت کلی می توان گفت که هرچند فرضیه الف نسبتی هر چند کوچک با « نظریه توطئه » دارد و فرضیه ب هم دارای سویه های ساده انگارانه و احیاناً تقلیل گرایانه ی قابل ملاحظه ای است با وجود این می توان به نسبت های متفاوت ( الف کمتر ، ب بیش تر ) برای تحلیل انتخابات ازهر دو کمک گرفت . به زبان دیگر می توان ادعا نمود که این انتخابات بازی زیرکانه ای بین حاکمیت و مردم بود . هم مردم از حاکمیت بازی خوردند و هم حاکمیت از مردم، به تعبیر قرآن « مکر » آنان را به سویشان برگرداندند .
4- مردم به چه کسانی رأی دادند ؟
فکر می کنم که صحیح تر آن است که بگویم به چه کسانی رأی ندادند . چرا که جهت گیری و رفتار انتخاباتی مردم قبل از آنکه معطوف به تأیید یا رأی دادن به کسی یا جریانی باشد ، بیشتر ناظر به رد و طرد برخی افراد منتسب به حاکمیت و به تعبیر دقیق تر منتفع از آن بود .« نومانکلاتورا » ی مهاباد در دوره ی احمدی نژاد بیش ترین رأی منفی را از مردم گرفتند . این ها گروهی متشکل از اعضای شورای شهر ، مدیران شهرداری ، پیمان کاران نورچشمی و جمعی از نیروهای پیرامونی هستند که در توسعه و عمران شهری سالیان اخیر مهاباد به ثروت های کلان رسیده و در افکار عمومی متهم به فساد و رانت خواری می باشند . این گروه برای ماندگاری خود در عرصه کاملاً وابسته به نهاد های نظامی و امنیتی بوده و با ورود به انتخابات اخیر می خواستند در عرصه سیاسی موازنه قوا را به نفع خود تغيير دهند. بازنده دوم، اما نامزد اصلی اصولگرایان در مهاباد در بیست سال اخیر است که بعد از دوم خرداد 1376 و موضع گیری به نفع جناح محافظه کار آن روز دیگر نتوانست اعتماد مردم مهاباد را به خود جلب نماید .
نکته ای که نباید فراموش شود این است که رفتار انتخاباتی مردم مهاباد و ماهیت سلبی و نه لزوماً ایجابی آن ، ادامه کنش انتخاباتی آن ها در دوره قبل است که ظاهراً دارد در شهرهای کردنشین دیگر هم به یک هنجار تبدیل می شود . آن زمان هم نامزد اصلی اصولگرا که در واقع کمیته سیاسی ستادش درفرمانداری و کمیته اقتصادی آن در شهرداری بود ، از جانب نامزدی ناشناخته که در روزهای پایانی منتهی به تبلیغات مورد حمایت مردم و بخشی از تحریمی ها قرار گرفت ، شکست خورد . می خواهم بگویم اگر رفتار انتخاباتی اخیر مردم چند شهر کردستان را ذیل قاعده « نه گفتن » تحلیل کنیم ، باید بگوییم که آغاز آن به انتخابات مهاباد در دوره هشتم مجلس برمی گردد .
5- چه كساني در انتخابات شركت كرده اند؟
بررسی و پیمایش صندوق های رأی در چندین انتخابات سال های اخیر نشان می دهد که بالاترین نرخ مشارکت در شهر مهاباد مربوط به منطقه ای است که از میدان استقلال شروع و تا منتهی الیه جنوبی شهر در هر دو محله « پشت تب » امتداد می یابد . این منطقه چهل هزار نفري از لحاظ مردم شناسی دارای خصوصیات منحصر به فردی است . عموم ساکنان آن اهالی سابق مناطق روستایی حد فاصل مهاباد و سردشت می باشند . زیست کارگری ، خانوارهای پر جمعیت ، ارتباطات فامیلی گسترده و خانواده های خوشه ای ویژگی هایی است که آن را از دیگر مناطق شهر متمایز می سازد .
از لحاظ شهری هم ، وجود بیمارستان ،گورستان ، ترمینال روستایی ، بازار و شعب بانک ها آ ن را تا حدی مستقل ساخته و برخی رفت و آمدهای غیر ضروری را از برنامه روزانه ساکنان آن حذف نموده و از جذب کامل آنان در فرهنگ شهري جلوگیری می کند . مجموعه این عوامل باعث احساس يك نوع « هویت » مشترک در ميان ساكنان آن شده و آن را به گتویی هویتی تبدیل می نماید . برخلاف محلاتی مانند شهرک کارمندان ، آزادگان و مکریان که بیشتر شهرک های «خوابگاهی» بوده و فاقد هويت و روح جمعی اند و تقریباً مشابه محلاتی مانند « وفایی » که بیشتر سکونتگاه طبقه متوسط شهری بوده و بدلیل داشتن برخی ویژگی های مشترک احساس هویت «سابلاغی » در میان آن ها قوی است . ساکنان این محله و خیابان ها و کوچه های مجاور آن عموماً اقشار درون شهری هستند که عمدتاّ الگوی رفتار انتخاباتی طبقه متوسط جدید شهرهای بزرگ را به نمایش می گذارند . یأس و سرخوردگی از ویژگی های اصلی رفتار انتخاباتی این گروه در بیشتر فصول انتخاباتی است .
بر خلاف آنها اما تهیدستان شهري ، همیشه بدنبال دلایل جزئی تر و در عین حال عینی تر برای کنش انتخاباتی هستند . و بر خلاف طبقه متوسط شهری که آمال خود را در گفتمان های کلان نگر و کلی تر جستجو می کنند ، اینان دستاوردهای اندک را هم ارج می نهند . بعنوان مثال تحریم انتخابات دوره سوم شوراها راهیابی جمعی را به شورا به دنبال داشت که در پنج سال بعد و در دوران توسعه سریع عمودی شهر به پی ریزی الیگارشی مالی – امنیتی خود پرداختند و به درآمدها و سودهای کلان دست یافتند . مضرات تحکیم پایه هاي این الیگارشی و پیامد های نامطلوب آن بیشتر اقشار تهیدست شهری رامورد تهدید قرار می دهد . درست به همین دلیل با گام های استوارتری هم آن ها را به پای صندوق های رأی می کشاند .
6- چرا فراخوان تحریم طنینی رسا نیافت ؟
به این سؤال می توان دو گونه پاسخ داد . پاسخ دم دستي این است که برای عملیاتی شدن این تصمیم خوب کار نشده است . ماهیت این تصمیم ،محاسن ،مضرات و پیامدهای احتمالی آن برای مردم روشن نشده و احیاناً استلزامات و پیش شرط های آن به خوبی مهیا نگردیده است .
پاسخ دوم اما ناخواسته به پاسخ قبلی ربط می یابد . تغییرات زیرپوستی جامعه در سال های اخیر پدیده ای نسبتاً جدید و قابل مطالعه است که از چشم پژوهشگران و محققان دور مانده است . ناسیونالیزم کردی که در دامن خرده بورژوازی شهری مهاباد شد و نشو ونما یافت و تا یکی دو دهه پیش هم کادرهای سیاسی و رهبری خود را از طبقه متوسط شهری آن تامین می کرد ، آرام آرام از خاستگاه اولیه دور شده و در قالبی پوپولیستی به ایدئولوژی اعتراضي اقشار تهیدست شهری و روستایی تبدیل می شود . دور بودن احزاب کرد از فضای عینی جامعه ، افسون زدایی از آنها در تحولات دهه هشتاد ، چه از طریق انشعاب ها و چه از رهگذر اینترنت و تلویزیون های ماهواره ای ، جذابیت هایشان را هرچه بیش تر در برابر دیدگان مشکل پسند طبقه متوسط کم کرده و آنها را از « امر قدسي » سالهاي دهه شصت و نيمه هاي دهه هفتاد به « امر عرفي » سالهاي اخير تبديل نموده است. در اين اواخر و مشخصاً از سالهاي پاياني دهه هفتاد هم که مهاباد شاهد حرکات اغتراضی سیاسی مکرر و آکسیون های حزبی بوده ، پیاده نظام و موتور محرکه اصلی آن ، جوانان منطقه میدان استقلال و حومه هایش بوده اند . مشخص ترین نمونه آن هم اعتراضات تابستان سال 1384 بود که نطفه آن در این منطقه بسته شد و تا مدت ها هم شعله هایش زبانه می کشید . اما نکته متناقض نما این است که نیروهایی که باید به فراخوان تحريم لبيك بگويند دقيقا برعكس در متن انتخابات حضور يافته و به خلق نه بزرگ پرداخته اند.نكته جالب ديگر اينكه در کنار کسانی که از ترس گزینش ، مسایل استخدامی و یا شایعه قطع شدن یارانه ها راضی به «مهر خوردن » شناسنامه هایشان شدند ، بودند افرادی که مخالف مهر خوردن شناسنامه هایشان باقی ماندند ، ولی در حاشيه انتخابات و در خلق « نه بزرگ » فعالیت می کردند !
7- آیا رأی های ریخته شده به صندوق در مناطق مختلف شهری و روستایی تفاوت معناداری داشت ؟
می شود گفت نه! تفاوت قابل ملاحظه ای وجود نداشت . اگر چه نماینده فعلی مهاباد دارای خاستگاه روستایی است و طبیعتاً در روستاها و مناطق حاشیه ای محبوبیت بیشتری دارد ،اما رد صلاحیت وی در این دوره ، در شهر هم بر تعداد هواداران وی افزود . مشخصاّ انتشار گسترده نامه محرمانه امام جمعه شهر خطاب به شورای نگهبان که بدلیل «همسویی نماینده بااحزاب اپوزیسیون کرد » خواستار رد صلاحیت وی شده بود ، باز خوردی منفی در میان مردم داشته و بهبود جایگاه نماینده فعلی در میان مردم شهر و سقوط شدید دو کاندیدای اصولگرا را به دنبال داشت که متحد امام جمعه محسوب می شوند . این نشان دهنده تأثیر حساسیت های سیاسی در انتخاب مردم است .مضاف بر آن ، اين نامه كه به صورت عمومي در شهر پخش شد ، نوك كوه يخي بود كه نمايانگر تلاش هاي گسترده اي از اين دست در طي رقابت هاي سياسي شهرستان در چهار سال گذشته بود.
اگر ازنظریه شکاف های اجتماعی برای تحلیل رفتار انتخاباتی مردم کمک بگیریم ، در اين انتخابات از دو شکاف عمده و فعال می توانیم نام ببریم . شکاف دولت – ملت که نسبت به خیلی از شهرهای دیگر کردستان در اینجا بزرگ تر است و شکاف دارا - ندار که آن هم در اقتصاد رانتی و مناسبات ناسالم سیاسی متناظر با آن از اهمیت مضاعفی برخوردار است . بدترین حالت زمانی است که دو شکاف عمده روی هم متراکم شده و فضا را قطبی می کنند . در این انتخابات و انتخابات دوره هشتم این دو شکاف روی هم سوار شدند و موقتاّ اهمیت شکاف هاي دیگر اجتماعی مانند شکاف شهری – روستایی و شکاف کرمانج – سابلاغی را کم نمودند . به عبارت بهتر در یک طرف دعوا عوامل منسوب به حاکمیت و ثروتمندان ( الیگارشی جدید ) قرار گرفتند و در طرف دیگر ضعفای اقتصادی و داعیه داران جنبش کردی . در این فضای دو قطبی که آمیخته با شور و حماسه شده بود ، اسطوره کاندیدای مردمی خلق شد که از طرف باندهای قدرت و ثروت به ناحق مورد رد صلاحیت قرار گرفته است – توجه داشته باشيد كه اين تنها بيان هستي شناختي ماجراست و به معناي ارزش گذاري و داوري درمورد صحت و سقم آن نيست-
در نهایت هم اسطوره ساخته شده سرنوشت انتخابات را رقم زد . انتخاباتی که قبل از آنکه نتیجه ای ایجابی داشته باشد ، رفراندومی برای نه گفتن به نیروهای بومی حاکمیت شد. اگر هم از نظریه گفتمان استفاده کنیم ، باید بگوییم که مناسبات سیاسی ناسالم در مهاباد از سال 1384 به بعد ، باعث تشکیل نوعی هم ارزی میان رانت خواری اقتصادی ، بالادستی سیاسی و انتصاب به حاکمیت شد که به نوبه خود در جبهه مقابل میان عناصری چون فرودستی اقتصادی ، تبعیض و نابرابری قومی و مشروعیت مردمی برگرفته از آن ها نوعی هم ارزی ایجاد کرد که مابه ازای عینی آن در محلات جنوبی شهر مهاباد خود را به صورت مبارزه طلبی انتخاباتی نشان داد .
8-آيا سرانجام بازي به نفع مردم بود؟
بستگي دارد نفع مردم را در چه بدانيم.اگر منافع مردم را در گرو ورود نمايندگان توانا و شايسته به مجلس بدانيم مسلما ورود افراد ناشناخته و احيانا ناتوان در راستاي منافعشان نيست.البته اين فرضيه يك پيش شرط ديگر هم دارد و آن اين است كه مجلس هم داراي حداقل هايي از استقلال و كارآمدي باشد.كه صد البته اين هم محل ترديد است.آنچه كه مسلم است اين است كه از فرصت انتخاباتي بوجود آمده استفاده شايان نشد.« تحليلگران » و « تحريم گران » از اين بهتر مي توانستند ظاهر شوند.
انتخابات مهاباد ، رفتار انتخاباتی مردم ، میزان مشارکت ،صف بندی های بوجود آمده در جریان آن و برخی مسایل دیگر از برخی جهات بحث ساز شده و بویژه در فضای مجازی مورد کنکاش و گفتگو قرار گرفته است. در داخل شهر هم چه در محافل و مجالس خصوصی و چه در مکان های متعلق به حوزه عمومی ، موضوع انتخابات هنوز گرمی ولطافت خود را از دست نداده است . این نوشتار می کوشد بصورت اجمالی به برخی پرسش های رایج در این زمینه پاسخ دهد .
1-آیا مردم در این انتخابات شرکت کرده اند؟
اين سوال برای مردم شهر و شاهدان عینی اوضاع و احیاناً کنشگران فعال ماجرا سؤالی بلا موضوع است . اما برای ناظران خارج از کشور ، احزاب اپوزیسیون و فعالان سیاسی پرسشي اساسی است .چه هم به اخبار و گزارشات رسانه های دولتی اطمینان کافی ندارند و هم بدلیل فراخوان تحریم پاسخ این سؤال برایشان به نوعی دارای رگه هایی از جنس «حساسیت» و «حیثیت»است . اگر منصف و واقع بین باشیم باید بگوییم بلی ! کثیری از مردم روستاها و محلات حاشیه شهر و بخش قابل توجهی از مردم شهر نشین در رأی گیری شرکت کرده اند . اگر هم با تردید به آمارهای منتشر شده بنگریم ، باز در بدبینانه ترین حالت بیش تر از پنجاه درصد رأی داده اند. مشخصاً یک شهرستان 210 هزار نفری را در نظر بگیرید با 95 هزار نفر شرکت کننده در انتخابات !
2- چرا مردم در انتخابات شرکت کرده ا ند؟
شخصاً بر این باورم که برای پاسخ به این سؤال می توان از دو فرضیه کمک گرفت .
فرضیه الف :برخلاف تصور بسیاری از ناظران و کارشناسان سیاسی که تصور می کردند حاکمیت بعد از انتخابات پردردسر و عبرت آموز خرداد 1388 ، مقوله «امنیت» را بر مقوله «مشارکت» ترجیح داده و صرفاً بدنبال جمع و جور کردن انتخابات است ، روند انتخابات کنونی نشان داد که لزوماً اینگونه نیست . حاکمیت برای نیل به هر دو هدف امنیت و مشارکت بالا بصورت توأمان دو نوع مهندسی را همزمان بکار گرفت . مهندسی انتخابات همانگونه که در دوره ها ی قبل هم مرسوم بود و حذف و طرد بسیاری از داوطلبان غیر خودی و ناهماهنگ با پروژه يكدست سازي قدرت و نیز مهندسی احساسات و افکار عمومی برای بالا بردن شور انتخاباتی و تشویق مردم به مشارکت . براساس اين فرضيه رد صلاحیت برخی از چهره های مطرح و بازگشت دوباره آنان به مبارزات انتخاباتی ، تاکتیک هایی در جهت داغ کردن تنور انتخابات بوده است .
فرضیه ب : مردمی که مشکلات و ناکارآمدی های موجود را بصورت روزمره حس و تحمل می کنند ، مستقیماً دست به مداخله زده و به حذف و طرد چهره های محلی منتسب به قدرت پرداخته اند . به عبارت دیگر مردم در غیاب گفتمان های کلان مانند اصلاحات و یا گفتمان ناسیونالیستی (در کردستان ) بر اساس گفتمان های خرد و جزء نگرتر به کنش سیاسی پرداخته و رأی خود را به صورتی معنا دار به نفع چهره های نا شناخته و یا حداقل دارای نسبت های کم رنگ با دو گفتمان کلان پیشگفته به صندوق ها ریخته اند . فراموش نکنیم که انتخابات خرداد 1376 هم از سوی معتدل ترین گروه های اپوزیسیون مانند نهضت آزادی تحریم شده بود. ولی پویه های درونی جامعه که از چشم تیزبین احزاب و فعالان سیاسی دور مانده بود ، کارخود را کرده و « نه » بزرگ به حاکمیت را خلق نمود . مقصود آن است که توده بعضی مواقع در گفتن « نه » از نخبگان پیش می گیرد .
3- کدام یک از این دو فرضیه درست است ؟
نمی توان با قاطعیت یکی را انتخاب و دست رد بر سینه دیگری زد . چرا که هم از نظر زمانی برای ارزیابی دقیق و کامل انتخابات زود است و هم ادله و شواهد لازم بصورت کامل در دسترس نیستند . اما بصورت کلی می توان گفت که هرچند فرضیه الف نسبتی هر چند کوچک با « نظریه توطئه » دارد و فرضیه ب هم دارای سویه های ساده انگارانه و احیاناً تقلیل گرایانه ی قابل ملاحظه ای است با وجود این می توان به نسبت های متفاوت ( الف کمتر ، ب بیش تر ) برای تحلیل انتخابات ازهر دو کمک گرفت . به زبان دیگر می توان ادعا نمود که این انتخابات بازی زیرکانه ای بین حاکمیت و مردم بود . هم مردم از حاکمیت بازی خوردند و هم حاکمیت از مردم، به تعبیر قرآن « مکر » آنان را به سویشان برگرداندند .
4- مردم به چه کسانی رأی دادند ؟
فکر می کنم که صحیح تر آن است که بگویم به چه کسانی رأی ندادند . چرا که جهت گیری و رفتار انتخاباتی مردم قبل از آنکه معطوف به تأیید یا رأی دادن به کسی یا جریانی باشد ، بیشتر ناظر به رد و طرد برخی افراد منتسب به حاکمیت و به تعبیر دقیق تر منتفع از آن بود .« نومانکلاتورا » ی مهاباد در دوره ی احمدی نژاد بیش ترین رأی منفی را از مردم گرفتند . این ها گروهی متشکل از اعضای شورای شهر ، مدیران شهرداری ، پیمان کاران نورچشمی و جمعی از نیروهای پیرامونی هستند که در توسعه و عمران شهری سالیان اخیر مهاباد به ثروت های کلان رسیده و در افکار عمومی متهم به فساد و رانت خواری می باشند . این گروه برای ماندگاری خود در عرصه کاملاً وابسته به نهاد های نظامی و امنیتی بوده و با ورود به انتخابات اخیر می خواستند در عرصه سیاسی موازنه قوا را به نفع خود تغيير دهند. بازنده دوم، اما نامزد اصلی اصولگرایان در مهاباد در بیست سال اخیر است که بعد از دوم خرداد 1376 و موضع گیری به نفع جناح محافظه کار آن روز دیگر نتوانست اعتماد مردم مهاباد را به خود جلب نماید .
نکته ای که نباید فراموش شود این است که رفتار انتخاباتی مردم مهاباد و ماهیت سلبی و نه لزوماً ایجابی آن ، ادامه کنش انتخاباتی آن ها در دوره قبل است که ظاهراً دارد در شهرهای کردنشین دیگر هم به یک هنجار تبدیل می شود . آن زمان هم نامزد اصلی اصولگرا که در واقع کمیته سیاسی ستادش درفرمانداری و کمیته اقتصادی آن در شهرداری بود ، از جانب نامزدی ناشناخته که در روزهای پایانی منتهی به تبلیغات مورد حمایت مردم و بخشی از تحریمی ها قرار گرفت ، شکست خورد . می خواهم بگویم اگر رفتار انتخاباتی اخیر مردم چند شهر کردستان را ذیل قاعده « نه گفتن » تحلیل کنیم ، باید بگوییم که آغاز آن به انتخابات مهاباد در دوره هشتم مجلس برمی گردد .
5- چه كساني در انتخابات شركت كرده اند؟
بررسی و پیمایش صندوق های رأی در چندین انتخابات سال های اخیر نشان می دهد که بالاترین نرخ مشارکت در شهر مهاباد مربوط به منطقه ای است که از میدان استقلال شروع و تا منتهی الیه جنوبی شهر در هر دو محله « پشت تب » امتداد می یابد . این منطقه چهل هزار نفري از لحاظ مردم شناسی دارای خصوصیات منحصر به فردی است . عموم ساکنان آن اهالی سابق مناطق روستایی حد فاصل مهاباد و سردشت می باشند . زیست کارگری ، خانوارهای پر جمعیت ، ارتباطات فامیلی گسترده و خانواده های خوشه ای ویژگی هایی است که آن را از دیگر مناطق شهر متمایز می سازد .
از لحاظ شهری هم ، وجود بیمارستان ،گورستان ، ترمینال روستایی ، بازار و شعب بانک ها آ ن را تا حدی مستقل ساخته و برخی رفت و آمدهای غیر ضروری را از برنامه روزانه ساکنان آن حذف نموده و از جذب کامل آنان در فرهنگ شهري جلوگیری می کند . مجموعه این عوامل باعث احساس يك نوع « هویت » مشترک در ميان ساكنان آن شده و آن را به گتویی هویتی تبدیل می نماید . برخلاف محلاتی مانند شهرک کارمندان ، آزادگان و مکریان که بیشتر شهرک های «خوابگاهی» بوده و فاقد هويت و روح جمعی اند و تقریباً مشابه محلاتی مانند « وفایی » که بیشتر سکونتگاه طبقه متوسط شهری بوده و بدلیل داشتن برخی ویژگی های مشترک احساس هویت «سابلاغی » در میان آن ها قوی است . ساکنان این محله و خیابان ها و کوچه های مجاور آن عموماً اقشار درون شهری هستند که عمدتاّ الگوی رفتار انتخاباتی طبقه متوسط جدید شهرهای بزرگ را به نمایش می گذارند . یأس و سرخوردگی از ویژگی های اصلی رفتار انتخاباتی این گروه در بیشتر فصول انتخاباتی است .
بر خلاف آنها اما تهیدستان شهري ، همیشه بدنبال دلایل جزئی تر و در عین حال عینی تر برای کنش انتخاباتی هستند . و بر خلاف طبقه متوسط شهری که آمال خود را در گفتمان های کلان نگر و کلی تر جستجو می کنند ، اینان دستاوردهای اندک را هم ارج می نهند . بعنوان مثال تحریم انتخابات دوره سوم شوراها راهیابی جمعی را به شورا به دنبال داشت که در پنج سال بعد و در دوران توسعه سریع عمودی شهر به پی ریزی الیگارشی مالی – امنیتی خود پرداختند و به درآمدها و سودهای کلان دست یافتند . مضرات تحکیم پایه هاي این الیگارشی و پیامد های نامطلوب آن بیشتر اقشار تهیدست شهری رامورد تهدید قرار می دهد . درست به همین دلیل با گام های استوارتری هم آن ها را به پای صندوق های رأی می کشاند .
6- چرا فراخوان تحریم طنینی رسا نیافت ؟
به این سؤال می توان دو گونه پاسخ داد . پاسخ دم دستي این است که برای عملیاتی شدن این تصمیم خوب کار نشده است . ماهیت این تصمیم ،محاسن ،مضرات و پیامدهای احتمالی آن برای مردم روشن نشده و احیاناً استلزامات و پیش شرط های آن به خوبی مهیا نگردیده است .
پاسخ دوم اما ناخواسته به پاسخ قبلی ربط می یابد . تغییرات زیرپوستی جامعه در سال های اخیر پدیده ای نسبتاً جدید و قابل مطالعه است که از چشم پژوهشگران و محققان دور مانده است . ناسیونالیزم کردی که در دامن خرده بورژوازی شهری مهاباد شد و نشو ونما یافت و تا یکی دو دهه پیش هم کادرهای سیاسی و رهبری خود را از طبقه متوسط شهری آن تامین می کرد ، آرام آرام از خاستگاه اولیه دور شده و در قالبی پوپولیستی به ایدئولوژی اعتراضي اقشار تهیدست شهری و روستایی تبدیل می شود . دور بودن احزاب کرد از فضای عینی جامعه ، افسون زدایی از آنها در تحولات دهه هشتاد ، چه از طریق انشعاب ها و چه از رهگذر اینترنت و تلویزیون های ماهواره ای ، جذابیت هایشان را هرچه بیش تر در برابر دیدگان مشکل پسند طبقه متوسط کم کرده و آنها را از « امر قدسي » سالهاي دهه شصت و نيمه هاي دهه هفتاد به « امر عرفي » سالهاي اخير تبديل نموده است. در اين اواخر و مشخصاً از سالهاي پاياني دهه هفتاد هم که مهاباد شاهد حرکات اغتراضی سیاسی مکرر و آکسیون های حزبی بوده ، پیاده نظام و موتور محرکه اصلی آن ، جوانان منطقه میدان استقلال و حومه هایش بوده اند . مشخص ترین نمونه آن هم اعتراضات تابستان سال 1384 بود که نطفه آن در این منطقه بسته شد و تا مدت ها هم شعله هایش زبانه می کشید . اما نکته متناقض نما این است که نیروهایی که باید به فراخوان تحريم لبيك بگويند دقيقا برعكس در متن انتخابات حضور يافته و به خلق نه بزرگ پرداخته اند.نكته جالب ديگر اينكه در کنار کسانی که از ترس گزینش ، مسایل استخدامی و یا شایعه قطع شدن یارانه ها راضی به «مهر خوردن » شناسنامه هایشان شدند ، بودند افرادی که مخالف مهر خوردن شناسنامه هایشان باقی ماندند ، ولی در حاشيه انتخابات و در خلق « نه بزرگ » فعالیت می کردند !
7- آیا رأی های ریخته شده به صندوق در مناطق مختلف شهری و روستایی تفاوت معناداری داشت ؟
می شود گفت نه! تفاوت قابل ملاحظه ای وجود نداشت . اگر چه نماینده فعلی مهاباد دارای خاستگاه روستایی است و طبیعتاً در روستاها و مناطق حاشیه ای محبوبیت بیشتری دارد ،اما رد صلاحیت وی در این دوره ، در شهر هم بر تعداد هواداران وی افزود . مشخصاّ انتشار گسترده نامه محرمانه امام جمعه شهر خطاب به شورای نگهبان که بدلیل «همسویی نماینده بااحزاب اپوزیسیون کرد » خواستار رد صلاحیت وی شده بود ، باز خوردی منفی در میان مردم داشته و بهبود جایگاه نماینده فعلی در میان مردم شهر و سقوط شدید دو کاندیدای اصولگرا را به دنبال داشت که متحد امام جمعه محسوب می شوند . این نشان دهنده تأثیر حساسیت های سیاسی در انتخاب مردم است .مضاف بر آن ، اين نامه كه به صورت عمومي در شهر پخش شد ، نوك كوه يخي بود كه نمايانگر تلاش هاي گسترده اي از اين دست در طي رقابت هاي سياسي شهرستان در چهار سال گذشته بود.
اگر ازنظریه شکاف های اجتماعی برای تحلیل رفتار انتخاباتی مردم کمک بگیریم ، در اين انتخابات از دو شکاف عمده و فعال می توانیم نام ببریم . شکاف دولت – ملت که نسبت به خیلی از شهرهای دیگر کردستان در اینجا بزرگ تر است و شکاف دارا - ندار که آن هم در اقتصاد رانتی و مناسبات ناسالم سیاسی متناظر با آن از اهمیت مضاعفی برخوردار است . بدترین حالت زمانی است که دو شکاف عمده روی هم متراکم شده و فضا را قطبی می کنند . در این انتخابات و انتخابات دوره هشتم این دو شکاف روی هم سوار شدند و موقتاّ اهمیت شکاف هاي دیگر اجتماعی مانند شکاف شهری – روستایی و شکاف کرمانج – سابلاغی را کم نمودند . به عبارت بهتر در یک طرف دعوا عوامل منسوب به حاکمیت و ثروتمندان ( الیگارشی جدید ) قرار گرفتند و در طرف دیگر ضعفای اقتصادی و داعیه داران جنبش کردی . در این فضای دو قطبی که آمیخته با شور و حماسه شده بود ، اسطوره کاندیدای مردمی خلق شد که از طرف باندهای قدرت و ثروت به ناحق مورد رد صلاحیت قرار گرفته است – توجه داشته باشيد كه اين تنها بيان هستي شناختي ماجراست و به معناي ارزش گذاري و داوري درمورد صحت و سقم آن نيست-
در نهایت هم اسطوره ساخته شده سرنوشت انتخابات را رقم زد . انتخاباتی که قبل از آنکه نتیجه ای ایجابی داشته باشد ، رفراندومی برای نه گفتن به نیروهای بومی حاکمیت شد. اگر هم از نظریه گفتمان استفاده کنیم ، باید بگوییم که مناسبات سیاسی ناسالم در مهاباد از سال 1384 به بعد ، باعث تشکیل نوعی هم ارزی میان رانت خواری اقتصادی ، بالادستی سیاسی و انتصاب به حاکمیت شد که به نوبه خود در جبهه مقابل میان عناصری چون فرودستی اقتصادی ، تبعیض و نابرابری قومی و مشروعیت مردمی برگرفته از آن ها نوعی هم ارزی ایجاد کرد که مابه ازای عینی آن در محلات جنوبی شهر مهاباد خود را به صورت مبارزه طلبی انتخاباتی نشان داد .
8-آيا سرانجام بازي به نفع مردم بود؟
بستگي دارد نفع مردم را در چه بدانيم.اگر منافع مردم را در گرو ورود نمايندگان توانا و شايسته به مجلس بدانيم مسلما ورود افراد ناشناخته و احيانا ناتوان در راستاي منافعشان نيست.البته اين فرضيه يك پيش شرط ديگر هم دارد و آن اين است كه مجلس هم داراي حداقل هايي از استقلال و كارآمدي باشد.كه صد البته اين هم محل ترديد است.آنچه كه مسلم است اين است كه از فرصت انتخاباتي بوجود آمده استفاده شايان نشد.« تحليلگران » و « تحريم گران » از اين بهتر مي توانستند ظاهر شوند.