علی اسماعیلنژاد
هرچند به واقع باید اظهار نمود که محمد خاتمی را گروههای اصلاح طلب جنبش سبز و کسانی از اصولگرایان رادیکال وی را با همراه جنبش سبز تلقی میکردند اما خاتمی که دوره ریاست جمهوری او به دوره دولت اصلاحات نام گرفته است اساسا حضورش در هر محفل سیاسی که محفل وابسته به اصولگریان باشد بحث برانگیز است.
حضور خاتمی در انتخابات نهمین دوره مجلس ایران قبل از آنکه حاکی از فشارهای زیرزمینی بر وی باشد در ارتباط با رویه سیاسی او باید تحلیل شود گمانی نیست که اصولگریان چه در زمان دولت اصلاحات و چه بعد از آن دولت، از هر گزینهای برای بدستگیری قدرت و نگهداری آن استفاده نمودند. به این مفهوم که ،این جریان سیاسی که در حال قدرت ایران را در دست گرفته است در برخورد خود با جریان موسوم به اصلاح طلب از رادیکالترین گزینهها استفاده نمود بطوری که در شرایط کنونی کلیه سران جریان اصلاحات را در حاشیه قدرت قرار داده است.
اساسا جریان اصلاحات در مدتی که در بطن قدرت حضور داشت در نگهداری این قدرت و یا توسعه آن رویه محافظهکارانی در بر گرفت و در اکثریت مورد در واقع آنچه در پایان برنده واقعی میشود جریان اصولگرایان بود برای مثال در 18 تیر 1378 که دولت اصلاحات در واج قدرت خود از لحاظ خواستگاه اجتماعی قرار داشت نیروهای وابسته به جریان رقیب توانستند با نیروها اجتماعی مدافع اصلاحات برخورد خود خواسته داشته باشند و این در مورد جریان موسوم به قتلهای زنجیرهی که سرانجام آن حذف نیروهای فکری دگراندیش بود نیز درست است.
دولت اصلاحات در آن زمان رویه محافظهکاری را در برخورد و دفاع از این رویدادها انتخاب نموده و در واقع با این رویه سیاسی زمینه مرگ خود در بستر اجتماع و قدرتگیری جریان رقیب در نهادهای قدرت را فراهم نمود.
رویه محافظهکاری جریان اصلاحات در بعد از این رویدادها نیز ادامه پیدا کرد و این جریان با گفتههای واهی و مبهم " سیانت از جمهوری اسلامی" ، "دفاع از تمامیت ارضی ایران" در واقع تلاش نمود سیاست محافظهکارانی خود را برای جامعه ایران توجیه نماید و در برابر نیز این جریان حتی سیاستهای تمامیت خواه اصولگرایان را نهتنها به چالش نکشاند چه بسا از این سیاستها نیز پیروی نمود. حتی در برابر سیاست ماجراجویانه خارجی اصولگریان گزینه سکوت را انتخاب کرده و سعی نمودند در راستا آن عمل نماید.
اما این سیاست بعد از سرکوب گسترده نیروهای وابسته به اصلاحات توسط اصولگرایان رو به تغییر نهاد ولی هیچگاه رادیکال نگردید و خاتمی با شرکت در انتخاباتی که متعلق به اصوالگرایان سیاسی در ایران است در واقع به رویه قبلی سیاست اصلاح طلبان فلش بگ زد
آیا در شرایط کنونی که اصولگریان برای قبضه قدرت در ایران هر گزینهای را روی میز خود دارند میتوان با پیرو کردن چنین سیاستی محافظهکارانی ازتمامیت خواهی این گروه جلوگیر کرد؟
شرکت خاتمی در انتخابات در ابتدا باید به مفهوم به چالش کشیدن سیاست پیرو شده از طرف اصلاح طلبان بعد از انتخابات خرداد 88 تلقی شود
این حرکت وی در شرایطی انجام می¬گردد که نیروهای اصولگرا با شکافی سیاسی روبرو شدهاند .
آیا خاتمی میخواهد از این شکاف سیاسی در راستا کسب قدرت برای اصلاح طلبان استفاده نماید؟
این گزینه بسیار دور از ذهن است. چون شکاف سیاسی در جریان اصولگریان برایند تمامیتخواهی طیفهای این جریان می¬باشد پس اگر جریانی دیگر در این میان حضور پیدا کند این هم این احتمال موجود است که این جریان نو ظهور که در شرایط کنونی خواستگاه اجتماعی مشخص نیست به راحتی حذف شود و یا حتی گزینه همگرایی طیفهای سیاسی اصولگریان نیز دور از ذهن نیست که در شرایط ظهور جریان جدید اصلاحات این همگرایی صورت پذیرد.
شرکت خاتمی در انتخابات در واقع بحث از انشعابی جدید را در اصلاح طلبان مطرح می¬نماید و درنگاه اول باید گفت که این جریان امید به شکاف موجود در جریان اصولگرای دارد
اما در شرایط کنونی خاتمی با رویه سیاست محافظهکارانه در واقع طیف اصلاحات جریان موسوم به جنبش سبز را با چالش روبرو کرده است و این احتمال مطرح است که خاتمی زمینه کاهش پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان وابسته به جنبش سبز را فراهم نمود و این در برابر رویه سیاست رادیکالهای موجود در قدرت بیشتر به یک خود کشی سیاسی شبیه است تا یک تاکتیک سیاسی ، چون رادیکالهای موجود در قدرت سیاسی ایران حتی در شراکت قدرت باخود نیز دوچار گمان شدهاند و اگر سرانجام این حرکت وی به تولد جریانی جدید بهانجامد در واقع گزینه واگرایی سیاسی در بین اصلاح¬طلبان وابسته به جنبش سبز را روی خواهد داد و رادیکالهای تمامیتخواه فرصتی برای حذف هر دو طیف را در دست خواهند داشت حال این حذف میتواند هر گزینهای باشد از تواب و ورود به جبهه اصولگریان یا حصر و حذف فیزیکی که در سیاست ایران هیچکدام دور از ذهن نیست البته در تاریخ سیاسی ایران محافظهکاری جبهه چپ این کشور منجر به حذف فیزیکی آنها گردید است.
خاتمی در مدت حضور سیاسی خود در فضایی سیاسی ایران با پیروی از سیاست محافظهکارانه زمینه تولد رادیکالها را فراهم نموده و در شرایط کنونی نیز باید گفت این سیاست سرانجامی جز مرگ سیاسی این مرد را بر نخواهد داشت.
ئاگری اسماعیل نژاد
1: نوشته فوق تنها تحلیل روابط جریانات موجود در جمهوری اسلامی است نه تحلیل در مورد جریانات موجود در ایران