تقریباً یک سال از اعلام خبر سکته مغزی طالبانی، رئیسجمهور عراق، میگذرد. در طول این یک سال، اطلاعات بسیار کمی از وضعیت جسمانی وی منتشر شده است. طبق آخرین گزارشها، وضعیت جسمانی وی، «ثابت» اعلام شده است.
چندی پیش، محافظ ویژه جلال طالبانی و یکی از یاران دیرین او، در سلیمانیه در منزل شخصی خود به قتل رسید. اداره اطلاعات سلیمانیه کمی بعد اعلام کرد که قاتل در یک درگیری، محافظ جلال طالبانی را کشته است.
وفاداری یکی از ویژگیهای طالبانی است. او در سوگ جان باختن یک انقلابی ایرانی فرزند خود را به اسم او نامگذاری کرد.
جلال طالبانی، رئیس جمهور ۸۰ ساله عراق، از سویی به دلیل بیش از ۶۵ سال حضور در عرصه سیاسی کردستان و عراق، و از سویی به واسطه ویژگیهای شخصیتی، یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین سیاستمداران منطقه به شمار میرود.
جلال طالبانی، نقش پررنگی در مبارزات کردهای عراق (به خصوص سازماندهی مجدد مبارزه پس از شکست کردها در مبارزه با حکومت عراق در سال ۱۹۷۵)، کاهش خشونتها و اختلافات در عراق پس از سقوط صدام حسین و حل مسئله فدرالیسم در کردستان عراق ایفا کرد.
وی از محبوبیت زیادی میان مردم کرستان عراق و سایر کردها برخوردار است و در کردستان معمولاً «مام جلال» خوانده میشود. فقدان او در فضای سیاسی اقلیم کردستان، عراق و منطقه، احتمالاً تاثیر زیادی بر مناسبات سیاسی خواهد داشت.
شخصیت یگانه
درست است که جلال طالبانی تاثیر زیادی در مناسبات کردستان عراق و شاید سایر کردها در شصت سال اخیر داشته است، اما نمیتوان نقش شرایط تاریخی و سیاسی منطقه در شکل گرفتن موقعیت خاص سیاسی و شخصیت کاریزماتیک او را انکار کرد. طالبانی در واقع محصول دورانی پرفراز و نشیب و سرانجام توأم با پیروزی در تاریخ مبارزات سیاسی مردم کردستان عراق است.
یکی از عوامل تبدیل طالبانی به شخصیتی تراز اول در منطقه، موقعیت حزبی، تجارب سیاسی و موقعیت ژئوپلتیک کردستان عراق است.
هیوا سلیمی، فعال سیاسی کرد، در خصوص شخصیت جلال طالبانی به رادیو زمانه میگوید: «طالبانی محصول مقطعی از تاریخ است که به واسطه تاثیرگذاری اجزا و عوامل خاص افرادی خاص میافریند و این افراد هم بهواسطه فعالیت، موقعیت و نوع برخورد و موضع گیریهایشان متمایز میگردند و بعضی به شخصیت برجسته تبدیل میشوند. از این منظر پر و بال دادنهای ایدهآلیستی به شخصیت مام جلال و بیبدیل دانستن نقش او بیشتر اهداف دیگری را تعقیب میکند و بخشی از مروجان این روایات میخواهند با این توصیف و حتی در مواردی با اشک ریختن (اشاره به گریستن حسن علوی نماینده عراقی) عوامل و چرایی محقق نشدن آرمان و آرزوهای مردم عراق را پنهان کنند.»
این البته به معنی انکار ویژگیها و خصوصیات فردی جلال طالبانی نیست. قطعاً جلال طالبانی، صرفنظر از امتیازات تاریخی و سیاسی، واجد خصلتهای فردی نیز بود که توانست به عنوان داور و میانجی، در اکثر منازعات سیاسی عراق و تا حدودی منطقه، نقشی ماندگار ایفا کند.
هیوا سلیمی وفاداری را یکی از خصوصیات برجسته طالبانی میداند: «این امر تا بدان جا پیش میرود که طالبانی حتی در پارهای از موارد حاضر است بخشی از منافع حزبی و حتی ملی را به پایش قربانی کند. نزدیک به چهار دهه قبل و در اوج مبارزات، چند کادر سازمان انقلابی حزب توده ایران را ملاقات میکند و بعد از این همه سال و در اوج قدرت هیچ وقت آنها را فراموش نمیکند، در سوگ جان باختن یک انقلابی ایرانی فرزند خود را به اسم او نامگذاری میکند، به پاس احترام دوستی با حسنی مبارک خلاف جریان شنا میکند و در اوج انقلاب مصر و پشتکردن جامعه جهانی پیام پشتیبانی برای او میفرستد، در جریان مبارزات کردهای عراق از جمهوری اسلامی کمکهای مادی و لجستیکی دریافت میکند و بعدا سعی میکند با حفظ منافع ایران در کردستان و عراق این کمکها و دوستیها را جبران کند.»
طالبانی در جهت کاستن خشونتها، حکم اعدام صدام حسین به عنوان رهبر و شخصیت کاریزماتیک عربهای سنی را امضا نکرد.
از عوامل دیگر تبدیل شدن طالبانی به شخصیتی تراز اول در منطقه، میتوان به موقعیت حزبی، تجارب سیاسی و موقعیت ژئوپلتیک کردستان عراق اشاره کرد.
عراق پس از صدام
در واقع با این زمینه است که میتوان به نقش طالبانی و متعاقباً تاثیر غیبت وی بر مسائلی چون امنیت و دموکراسی در عراق پی برد. هیوا سلیمی دفاع قاطع طالبانی از آزادیهای فردی و اجتماعی و همچنین عدالت اجتماعی (به واسطه گفتمان چپ وی و حزبش در سالهای مبارزه و پس از آن)، دلیل تعیینکننده بودن نقش طالبانی در پیشبرد آزادی و دموکراسی در عراق میداند.
در مورد نقش سیاسی جلال طالبانی در «پیشبرد پروسه کند و لرزان امنیت» در عراق، باید به کمکگرفتن او از پتانسیل سیاسی و معنوی کردها به عنوان نیروی سوم در مناقشات و ناآرامیهای عراق اشاره کرد.
این فعال سیاسی کرد در این خصوص به زمانه میگوید: «عراق مانند بیشتر کشورهای منطقه دارای تنوعات قومی-ملی، مذهبی و به تبع تنوع منافع است و این تنوع در اکثر مقاطع تاریخی عراق در نبود بسترها و ابزارهای دمکراتیک به تضادهای شدید و خشونت تبدیل گشته است. طالبانی به خوبی بر این امر واقف بود و مثلاً در جهت کاستن خشونتها (و شاید هم به دلیل مخالفت با اعدام) حکم اعدام رهبر و شخصیت کاریزماتیک عربهای سنی، صدام حسین را امضا نکرد و این امر، راضی شدن بخشی از عربهای سنّی مخالف سیستم سیاسی جدید به مشارکت قانونی در بازیهای سیاسی را در پی داشت.»
پس از سقوط صدام، فاز جدید مناسبات میان کردستان و بغداد آغاز شد و جلال طالبانی، نقش اصلی را در این تقسیمبندی نوین داشت.
سلیمی همچنین به بهرهگیری طالبانی از دوستیهای گذشته با رهبران سیاسی خاورمیانه برای کنترل نقش مخرب بعضی کشورهای منطقه در امور داخلی عراق و تلاش وی برای به حداقل رساندن نقش بالقوه و بالفعل این کشورها در تشدید مناقشات عراق اشاره میکند.
با این وجود، سلیمی، فعال سیاسی کرد، تشدید خشونت در عراق بعد از غیبت طالبانی را، بیشتر مرتبط با وقایع سوریه میداند: «بودن طالبانی نمیتوانست مانعی برای قرارگرفتن مالکی و دولت عراق در بلوک اسد و تهران باشد و کشورهای عربی مخالف این جبهه نیازمند تشدید کردن خشونت در عراق جهت دست کشیدن مالکی از این سیاست بودند و به قول برهم صالح (معاون طالبانی) جبهه جنگ و تنشهای سوریه و عراق با هم تداخل دارد و ادامه وضعیت کنونی میتواند عراق و سوریه را به یک صحنه جنگ مشترک تبدیل کند.»
هرچند طالبانی کوشید نقش بالقوه و بالفعل کشورهای منطقه در تشدید مناقشات داخلی عراق را به حداقل برساند اما خشونت در عراق با وقایع سوریه تشدید شد.
معمار فدرالیسم عراق
پس از سقوط صدام، فاز جدید مناسبات میان کردستان و بغداد آغاز شد و جلال طالبانی، نقش اصلی را در این تقسیمبندی نوین داشت. هیوا سلیمی با اشاره به اینکه طالبانی به پشتوانه سابقه مبارزاتی کردستان، رایزنی قبلی با اپوزیسیون صدام، به خصوص نیروهای سیاسی شیعه و با هماهنگ کردن قدرتهای جهانی و منطقهای، بر مدل سیاسی فدرالیسم پافشاری کرد و زمینه تصویب و رفراندوم موفقیتآمیز پیشنویس قانون اساسی عراق را به وجود آورد، ادامه میدهد: «غیبت طالبانی در آن مقطع بیشک میتوانست بر کیفیت روابط کردستان و مرکز تاثیرگذار باشد. اما این نقش در مقطع کنونی به دلیل شکل گرفتن چند فاکتور جدید به حاشیه رفته است. شاید بزرگترین عامل، توسعه شدید صنعت نفت در عراق و کردستان باشد و این امر ضرورت اتحاد و همدلی بیشتر مرکز با کردستان و همچنین ضرورت اجتناب از تنش در روابط فیمابین را میطلبد.
طالبانی کوشید با اتکاَ به دوستی با برخی رهبران خاورمیانه، نقش بالقوه و بالفعل کشورهای منطقه در تشدید مناقشات داخلی عراق را به حداقل برساند اما خشونت در عراق با وقایع سوریه تشدید شد.
عقد قرارداد حکومت اقلیم کردستان با ترکیه جهت انتقال نفت کردستان و همچنین گذشتن لولههای نفتی مناطق دیگر عراق و از جمله جنوب عراق از کرکوک و از آنجا هم به ترکیه و بازارهای جهانی، نمونه کوچکی از این همگرایی و منافع مشترک است. بودن و نبودن طالبانی در صحنه سیاسی هیچ لطمه و آسیب مشخصی به موضوع روابط کردستان با مرکز در مقطع کنونی وارد نمیکند.
معاملههای نجومی نفت با کمپانیهای بزرگ جهانی، نیاز شدید بازارهای جهانی به نفت، شکل گرفتن الیگارشی نفتی و به تبع آن فساد و رانت، مشخصه بارز کنونی عراق و کردستان است و این امر برخلاف ادعاها و پوپولیسم گاهوبیگاه ناسیونالیستی حزب دمکرات کردستان عراق و آقای بارزانی (تهدید به استقلال کردستان)، ثبات و روابط حسنه بیشتر اقلیم و مرکز را میطلبد.»
نزدیکی بیشتر اقلیم به غرب
با توجه به آن چه در خصوص نقش طالبانی در توازن قوای منطقهای گفته شد، غیبت او قطعاً به قدرت اقلیم در مناسبات منطقهای و جهتگیری سیاسی دولت اقلیم تاثیر خواهد گذاشت. هیوا سلیمی معتقد است اقلیم تا حدودی به صف دوستان آمریکا در منطقه، نزدیکتر شده است.
این تحلیلگر سیاسی میگوید: «حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری آقای بارزانی بدون هیچ مانع و با فراغ کامل به صحنه آرایش سیاسی متمایل به غرب در منطقه پانهاده است و غیبت طالبانی و ضعیفشدن پایگاه اجتماعی اتحادیه میهنی به تسهیل این امر کمک کرده است. اگرچه حزب بارزانی قبلا هم در این صف بود، اما توانایی بسیج همه امکانات سیاسی و دیپلماسی کردستان جهت جاگرفتن در این قطب را نداشت و بزرگترین مانع در این راه طالبانی و حزبش بودند. حزب طالبانی هم با غیبت دبیرکل عملاً انسجام و دیسیپلین حزبی را از دست داده و نیروهای اندک مخالف این امر هم با تضمین گرفتن امتیازات بزرگ اقتصادی و با توجیه پیمان استراتژیک میان حزب دمکرات و اتحادیه میهنی میدان را برای بارزانی خالی کردهاند.»
طالبانی، در طول فعالیت سیاسی خود، هرگز حل مسئله کردها در منطقه را رها نکرد. مسئله صلح بین پکک و حکومت ترکیه اولینبار با وساطت طالبانی مطرح شد.
شکست حزب طالبانی در انتخابات پارلمان
اتحادیه میهنی کردستان عراق، حزب متبوع جلال طالبانی، در انتخابات اخیر پارلمان اقلیم کردستان عراق، شکست خورد. اتحادیه میهنی، پس از حزب دموکرات کردستان عراق (به رهبری بارزانی) و حزب «گوران» (به معنی «تغییر»، به رهبری نوشیروان مصطفی، که از اعضای رهبری اتحادیه میهنی بود و در انتقاد به سیاستهای حزب از آن جدا شد)، جایگاه سوم این انتخابات را کسب کرد.
تحلیلگران مختلف، یکی از عوامل اصلی شکست حزب تحت رهبری طالبانی در این انتخابات را، غیبت وی میدانند. عاملی که هیوا سلیمی از آن به عنوان «ضعیفترین» نام میبرد: «ریزش آرای اتحادیه میهنی به گذشته دورتر از این انتخابات برمیگردد و این ریزش در انتخابات ۲۰۰۹ کاملاً مشهود بود، اما مسکوت ماند. در آن انتخابات اتحادیه میهنی و حزب دموکرات با لیست مشترکی وارد انتخابات شدند و ریزش آرای حزب طالبانی به چشم نیامد و به دلایلی در دستور کار رهبری اتحادیه میهنی و آسیبشناسی آنها قرار نگرفت».
این فعال سیاسی کرد، نقش غیبت طالبانی را تنها در متزلزل شدن انسجام و انضباط حزبی، بهوجود آمدن جناحها و دستههای مختلف و گاه تماماً متضاد به صورت علنی، میداند و در مورد دلایل شکست اتحادیه میهنی در این انتخابات میگوید: «قد علم کردن جنبش «گوران» (خصوصا در منطقه تحت نفوذ اتحادیه میهنی)، به چالش کشیده شدن نفوذ سنتی حزب طالبانی در آن مناطق، پایین کشیدن فتیله تقابلطلبی سنتی اتحادیه میهنی در برابر جهانبینی و سیاستهای حزب بارزانی، پشت کردن به آرمانها و ایدئولوژی حزب، شکسته شدن انضباط و دیسیپلین حزبی و شکل گرفتن گروهها و جناحهای متفاوت در داخل حزب و چندین عامل کوچکتر دیگر، عوامل اصلی شکست این حزب در انتخابات اخیر بودند».
اتحادیه میهنی در انتخابات پارلمانی اخیر کردستان شکست خورد اما این ناکامی ناشی از غیبت طالبانی نبود و به عواملی چون رشد جنبش گوران و جناحبندیها در اتحادیه باز میگردد.
سلیمی معتقد است، این که عدهای تلاش دارند غیبت طالبانی را تنها یا مهمترین دلیل شکست حزب تحت رهبری وی عنوان کنند، علاوه بر این که نقش اعضای بسیار حزب در مبارزه را نادیده میگیرند، «آگاهانه میخواهند رهبری و کادرهای برجسته حزب را از دخیل بودن در این شکست معاف کنند.»
وضعیت سلامتی و کشتهشدن محافظ طالبانی
پس از سکته مغزی جلال طالبانی در ۱۸ دسامبر ۲۰۱۲، وی جهت درمان به آلمان منتقل شد. پس از آن، جز یکی-دو مورد که خبر بهبود حال وی از جانب خانوادهاش اعلام شده، هیچ خبر دقیقی از وضعیت سلامتی طالبانی در اختیار افکار عمومی داده نشد. عدم اطلاعرسانی مستمر و دقیق از وضعیت سلامتی طالبانی از جانب خانوادهاش، موجب اعتراض افکار عمومی و فعالان سیاسی اقلیم نیز شده است.
هیوا سلیمی در خصوص انگیزههای احتمالی رفتار محافظهکارانه خانواده و نزدیکان درجه اول طالبانی، به رادیو زمانه میگوید: «شاید بزرگترین دلیل مخفی کردن وضعیت سلامتی طالبانی کوشش خانواده و نزدیکان ایشان در مهندسی کردن آینده رهبری این حزب باشد. خانواده و نزدیکان طالبانی اگرچه هیچ خبر دقیقی از این وضعیت فاش نمیکنند، اما مرتب خبر از بهبود حال ایشان و برگشتن طالبانی در آیندهای نزدیک میدهند و با این اهرم میخواهند حزب را بعد از طالبانی به مسیر مورد نظر خود سوق دهند. خانواده و نزدیکان طالبانی به خوبی بر این امر واقفند که مام جلال در صفوف اتحادیه میهنی محبوبیت بالایی دارد و زنده نگهداشتن سایه رهبر میتواند مسیر تصمیمگیریهای آنها را هموار سازد.»
«در غیاب طالبانی و با تضعیف پایگاه اجتماعی اتحادیه میهنی، حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری بارزانی با فراغ کامل به صحنه آرایش سیاسی متمایل به غرب در منطقه پانهاده است.»
اما آیا ارتباطی بین قتل محافظ ویژه جلال طالبانی و مسئله اخبار وضعیت جسمانی وی وجود دارد؟ هیوا سلیمی میگوید: «درست بودن این فرضیه میتواند چرایی قتل محافظ ویژه طالبانی و یار و همراه همیشگی او را هم ترسیم کند و البته اظهارنظر مشخص در این مورد تا مشخص شدن نتیجه تحقیقات زود و شاید هم به نوعی بیانصافی باشد.»
کردهای دیگر کشورها
طالبانی، شخصیتی فعال در حل مسئله کردها در منطقه است و در طول فعالیت سیاسی خود، هرگز این موضوع را رها نکرده است. مسئله صلح بین پکک و حکومت ترکیه اولینبار با وساطت طالبانی مطرح شد و طالبانی تلاش زیادی برای گفتوگو میان پکک و تورگوت اوزال، رئیسجمهور وقت ترکیه، کرد.
به گفته هیوا سلیمی، فعال سیاسی کرد، با این که پروسه صلح بین پکک و دولت ترکیه به دلایل مختلف چندان موفقیتآمیز نبود، با این وجود، «نقش طالبانی در شکفتن جوانههای صلح در ترکیه ستودنی است و تاثیر ایشان در این روند غیرقابل انکار است.»
این نقش در خصوص کردهای ایران نیز نادیدهگرفتنی نیست. تلاشهای طالبانی در ماههای اول پس از سرکار آمدن جمهوری اسلامی برای وساطت میان رژیم و احزاب کُرد، آغاز روندی بود که طالبانی در دورههای مختلف به آن ادامه داد. سلیمی میگوید: «طالبانی با حفظ وفاداری به دوستیهای دیرین خود با حاکمان ایران میخواست راهحلی دیپلماتیک جهت حل مسئله کردها پیدا کند و در دوران ریاستجمهوری خاتمی هم چند نشست مخفی با وساطت ایشان میان اپوزیسیون کرد و مقامات ایرانی شکل گرفت.
کنگره بعدی اتحادیه میهنی محل نزاع بر سر جانشینی وی است. شانس برهم صالح، معاون طالبانی در این میان از همه بیشتر است.
طالبانی جدا از دوستیهای خود با رهبران و مقامات جمهوری اسلامی، به نوعی توانسته بود خواستهای مقامات ایران جهت کاهش چالشبرانگیزی مبارزه مسلحانه احزاب کرد را برآورده کند و این موضوع اعتبار بزرگی به درخواستها و تقاضاهای طالبانی از مقامات ایرانی بخشیده بود.»
این فعال سیاسی کرد معتقد است طالبانی یکی از ظرفیتهای حل مسالمتآمیز مسئله کردها در منطقه در حال حاضر و در آینده است و فقدان او شاید باعث غیرقابل کنترل شدن بخشی از رویدادها و حوادث آتی مرتبط با حوزه و نقش فعالیتهای احزاب کرد در منطقه شود».
مسئله جانشینی
در وضعیت فعلی و با توجه به طولانیشدن غیبت جلال طالبانی، همه جناحها و سلایق داخل اتحادیه میهنی کردستان عراق، فعالیت خود را معطوف به کسب جانشینی او کردهاند. در واقع کنگره بعدی اتحادیه میهنی –حزب تحت رهبری جلال طالبانی- محل نزاع بر سر جانشینی وی است. در فضای سیاسی کردستان عراق، از افراد مختلفی برای کسب این کرسی یاد میشود.
هیوا سلیمی، معتقد است برهم صالح، معاون جلال طالبانی، شانس بیشتری دارد: «برهم صالح شخصیتی مقبول نزد بدنه حزب و حتی در میان مردم عادی جامعه است. برهم احمد صالح به عنوان فردی مدیر و تکنوکرات سابقه پررنگی در سالهای اخیر در عرصه سیاسی کردستان داشته و خود طالبانی هم نظر مساعدی نسبت به او داشت. دوری برهم صالح از فعالیتهای اقتصادی رواجیافته در میان سیاستمداران و چهرههای حزبی کردستان و همچنین مشهور بودن او به فسادناپذیری، شانساش را بیشتر کرده و اگر کادرهای رهبری حزب به شیوههای ناسالم و غیردموکراتیک متوسل نشوند، احتمال رهبری او در اتحادیه میهنی زیاد است. ضمن این که او در سطح بین المللی فردی شناختهشده است.»
امید پوینده رادیو زمانه
23/12/2013