تحریم حکومتها آسان نیست و این تحریمها تنها زمانی موثر خواهند بود که اثرات منفی و ثانویۀ آنها بر اهداف اصلی که دلیل وضع تحریمها بوده است، غلبه نکند. این موضوع درباره تحریمهای وضع شده علیه ایران نیز میتواند صادق باشد.
از دیدگاه ایالات متحده آمریکا تحریمهای جامعی که توسط جامعۀ بینالملل علیه تهران وضع شد موثر بودند. این تحریمها باعث منزوی شدن اقتصاد ایران شد تا حدی که این کشور هیچ انتخاب دیگری نداشت جز اینکه به پای میز مذاکره بیاید. این اعتقاد هنوز هم در میان دولتمردان آمریکا از قوت بالایی برخوردار است اگرچه ایران در این باره داستان متفاوتی دارد و همواره تاکید میکند که تحریمها هیچ نقشی در موافقت آنها برای انجام مذاکرات نداشته است.
تحریم ایران دستکم باعث شد که این کشور ۱۶۰ میلیارد دلار از درآمدهای نفتی را از دست بدهد، ۱۰۰ میلیارد دلار از داراییهایش مسدود شود و فعالیتهای اقتصادی این کشور حدود ۲۰ درصد کمتر و محدودتر از زمانی شود که این تحریمها اعمال نشده بود.
کشاندن ایران به پای میز مذاکرات و عقد توافق هستهای با قدرتهای جهانی هدف اصلی از وضع این تحریمها بود؛ هدفی که با به نتیجه رسیدن توافق هستهای محقق شد. اما آیا آثار ثانویه تحریمها این هدف اصلی را تحت الشعاع قرار نداده است؟
از نظر ایالات متحده آمریکا سپاه پاسداران ایران یکی از بیثبات کنندهترین نیروها در خاورمیانه است. بر این اساس، سلب قدرت از این نیرو میتواند یکی از موفقیتهای مهمی باشد که امید میرود بتوان به آن دست یافت.
اما نگاه عمیق به آنچه تاکنون روی داده نشان می دهد که با وضع تحریمها، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توانسته است با توسعۀ مشارکتهایش با شرکتهای خصوصی، بیش از هر نهاد دیگری از تحریمها فرار کرده، قدرت بگیرد و موقعیت منحصر بفرد خود را در این کشور حفظ کند.
سپاه پاسداران در تمام دوران تحریمها توانست به فعالیتهای عادی خود ادامه دهد و اهداف بلند مدتی را که برای خود ترسیم کرده بود، به پیش ببرد. این کشور حتی در زمانی که تغییرات ساختاری در اقتصاد ایران برای مقاومسازی در قبال فشارهای خارجی بوجود آمد نیز همچنان به فعالیتهای خود ادامه داد.
در سالهای اخیر فعالیتهای سپاه پاسداران در خارج از مرزهای ایران و در منطقه خاورمیانه، تیتر بسیاری از رسانهها بوده است؛ از تامین تجهیزات و حمایتهای نظامی از رژیم اسد در سوریه گرفته تا حمایت از حماس در غزه. بهگونهای که بهسختی میتوان میان سطح فعالیتهای سپاه پاسداران در دوران قبل و بعد از تحریمهای بینالمللی تفاوتی قائل شد.
ایالات متحده آمریکا اولین بار در سال ۱۹۸۴ میلادی ایران را به عنوان حامی تروریسم معرفی کرد. این کشور از زمان درگیری اسرائیل و حزب الله در سال ۲۰۰۶ میلادی تا کنون همواره حامی حزبالله بوده است. ایران همچنین به حمایت از شورشیان شیعهای پرداخته است که سربازان آمریکایی را در جریان جنگ عراق هدف قرار میدادند. ایران به حمایت از القاعده نیز متهم است و گزارشها همچنین حاکی از این است که ایران همزمان با اجرای تحریمها، مشارکت خود را در جنگهای نیابتی افزایش داده است.
با اعمال تحریمها مقامات ایران ضرورتِ داشتنِ یک طرح اقتصادی متفاوت را در دستور کار خود قرار دادند؛ اگرچه آنها در این باره که این طرح چه باید باشد به توافقی نرسیده بودند.
انتخاب حسن روحانی در سال ۲۰۱۳ میلادی نیز با هدف پایان دادن به انزوای این کشور و ایجاد ماموریت جدیدی برای آیندۀ ایران از جمله آیندۀ اقتصاد ایران انجام شد و در زمانی کوتاه پس از این انتخاب نیز علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران خواستار ایجاد یک «اقتصاد مقاومتی» شد تا بتوان به این ترتیب در مقابل نوسانات بازار و تاثیر تحریمها بهتر مقاومت کرد. به این ترتیب ایران به دنبال آن بود تا با افزایش سطح تولید نفت، انجام اصلاحات مالی و داشتن استقلال اقتصادیِ بیشتر، بتواند در زمینه خودکفایی بطور جدی وارد عمل شود و از وابستگی به غرب بکاهد.
در سال ۲۰۱۵ میلادی و پس از رسیدن به توافق هستهای، برجام بحث بر سر ساختار آینده اقتصاد ایران را به بحث اصلی نهادهای سیاسی ملی ایران تبدیل کرد. حسن روحانی با هدف افزایش جذابیتهای اقتصاد ایران برای انجام سرمایهگذاری بیشتر، درصدد محدود کردن فعالیتهای سپاه برآمد اما از آنجا که علی خامنهای طرفدار حفظ سپاه در مرکز قدرت بود، این نهاد نظامی در کنار بازیگری در تحولات سیاسی، نقش محوری خود در حوزۀ اقتصادی را بیش از بیش تثبیت کرد. اختلاف نظری که در این باره میان رهبر و رئیس جمهوری ایران وجود داشت، درنهایت باعث شد که هدف احیای اقتصاد که بسیار روی آن تبلیغ شده بود، عملی نشود.
به این ترتیب احتمالا با وضع تحریمهای جدید آمریکا علیه ایران، سپاه پاسداران میتواند بار دیگر به بازسازی نقش خود در حکومت ایران پرداخته و در قلب حوادث جای بگیرد.
حال سوال این است که در چنین شرایطی آمریکا چگونه میتواند با برنامۀ موشکی ایران مقابله کند؟
هنگامیکه دونالد ترامپ ماه گذشته اعلام کرد که پایبندی ایران به توافق هستهای را تایید نخواهد کرد و به کنگره فرصت داد تا در قبال این توافق وارد عمل شود، او بر کمبودهای این توافق متمرکز شد. او به «سکوت کامل در قبال برنامۀ موشکی ایران» اشاره کرد و اینکه ایران همچنان به توسعۀ موشکهای بالستیک خود ادامه میدهد و همین موضوع نشان دهندۀ شکست توافق هستهای در رسیدن به هدف اصلی خود یعنی افزایش سطح امینت منطقهای و جهانی است.
منتقدان می گویند موشکهای بالستیک ایران، تهدیدی برای آمریکا و متحدانش و منافعشان در خلیج فارس است؛ آنها همچنین می گویند ادامۀ برنامۀ موشکهای بالستیک توسط ایران نشان دهندۀ شکست برجام است.
ممکن است جامعۀ بینالملل با بخش اول این ادعا موافق باشد اما قسمت دوم آن را نمیپذیرد. ترک توافق هستهای یا تضعیف آن، وضعیت را برای واشنگتن و متحدانش برای مقابله با تهدیدات امنیتی پیچیدهتر میکند. موضع تهاجمی دولت دونالد ترامپ در قبال تهران این احساس را در میان رهبران ایران تقویت خواهد کرد که ایالات متحده آمریکا برای مذاکره، همتای غیرقابل اعتمادی است و اینکه در چنین وضعیتی داشتن موشکهای بالستیک برای دفاع از این کشور، لازم است.
به نظر میرسد به جای برخورد مستقیم با ایران، آمریکا باید استراتژی متفاوتی را دنبال کند که باقی ماندن در توافق هستهای و تعامل با ایران و دیگر بازیگران منطقهای برای حل چالشهای امنیتی خاورمیانه است. تنها زمانی که تهران متقاعد شود که بدون موشکهای بالستیک خود نیز امنیتش تضمین خواهد شد این امکان بوجود خواهد آمد تا تغییرات اساسی را در برنامه موشکی خود اعمال کند.
10/11/2017